ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تصرف اوین: فقط چند ساعت در دست مردم بود

«داخل محوطه اوین مردمی که زاغه‎های مهمات را خالی کرده بودند اسحله به دست باز می‎‎گشتند. همزمان چندتایی حزب‎اللهی و همافر سر رسیدند، میزهایی جلوی ورودی اوین گذاشتند و شروع کردند به جمع‎آوری اسلحه‎ها»

با گذشت نزدیک به ۴۶ سال از عمر زندان اوین، هنوز رازهای بسیاری درباره سال تأسیس اوین در حکومت پهلوی دوم، چگونگی ساخت آن، روز دقیق تصرف این زندان در  بحبوحه انقلاب و زمان بهره‌برداری دوباره از آن در رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد.

تصرف اوین و بازدید مردم از آن در بهمن ۱۳۵۷

امید منتظری: آنچه روشن است این زندان پس از مرگ سیدضیاء طباطبایی، سیاستمدار ایرانی بر روی املاک او در منطقه سعادت‌آباد ساخته شد. آبادی سعادت‌آباد در دهه چهل زمین‌های دورافتاده‌ای بود که در ضلع شمال غربی تهران قرار داشت. همین پرت بودن آن به نسبت تهران فرصت خوبی بود تا زندانی مدرن و سری در آنجا برپا شود. زندانی که به سرعت توسعه یافت و با بالاگرفتن اعتراض‌های اجتماعی و سر برآوردن گروه‌هایی همچون چریک‌های فدائی خلق، گروه فلسطین و سازمان مجاهدین خلق، از یک بازداشتگاه سری برای جرائم امنیتی و جاسوسی به زندانی سیاسی بدل شد.

برخی تاریخ تأسیس رسمی این زندان را سال ۱۳۵۰عنوان کرده‌اند. با این حال آنچه روشن است زندان اوین از اواخر سال ۱۳۴۸، در جریان دستگیری چند تن از اعضای گروه فلسطین همچون محمدرضا شالگونی و مسعود بطحایی مورد استفاده بوده است.

از همان ابتدا یکی از مسائلی که اوین را در مقایسه با دیگر زندان‌ها متمایز ‌می‌ساخت، استفاده کاملاً امنیتی از آن بود. به طور مثال بر خلاف زندان قزل قلعه که افزون بر زندانیان سیاسی زندانیان عادی را نیز در خود جای داده بود، زندان اوین زندانی کاملاً امنیتی به شمار می‌آمد.

در سال ۱۳۵۴، با اعدام ۹ تن از زندانیان سیاسی از جمله بیژن جزنی در تپه‎های اوین، نام اوین بیش از پیش شهره شد.

اما آنچه بیش از هرچیز محل اختلاف بوده تاریخ تصرف اوین در بحبوحه روزهای انقلاب است. بنابر روایت وب‌سایت‌های داخلی ایران زندان اوین در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ آزاد شد. تاریخی که نه با ترتیب اتفاقات منتهی به انقلاب ایران همخوانی دارد و نه با روایت شماری از تسخیرکنندگان زندان اوین.

تصرف اوین در بهمن ۱۳۵۷

در واقع به احتمال قوی آنچه در روز ۲۱ بهمن رخ داده بود تجمع مردم برای آزادی زندانیان سیاسی بود و نه تصرف کامل اوین.

به عبارت دیگر تصرف اوین موکول می‌شود به روز ۲۲ بهمن. یعنی پس از آنکه ساختمان رادیو به دست نیروهای انقلابی و به‌ویژه اعضای سازمان چریک‌های فدائی خلق تسخیر می‎شود، ارتش اعلام بی‌طرفی می‌کند و شماری از مراکز حساس از جمله کمیته مشترک به دست انقلابیون می‌افتد.

با این حال آزادسازی اوین و بازدید عمومی از آن چند ساعتی به طول نمی‌انجامد. چراکه کانون قدرت "مدرسه رفاه" و نزدیکان شورای انقلاب با در دست گرفتن بسیار از مراکز حساس امنیتی و مدارک آنها، از همان روزهای نخست تاریخ آن رخدادها را به انحصار خود در آوردند. برخی از این مراکز امنیتی و زندان‌ها بلافاصله مجدداً راه‌اندازی شدند. یکی از این مراکز زندان امنیتی سلطنت‌آباد بود که در پی اعتراض مردم به بهره‌برداریِ مدرسه رفاه‌نشینان از این زندان، آن هم در بهار آزادی، بلافاصله تخلیه شد.

زندان اوین اما زندان اوین ماند. زندانی که اگرچه زمان بازگشایی آن پس از انقلاب دقیقاً مشخص نیست اما همچنان یکی از مراکز اصلی برای بازداشت، سرکوب و حتی قتل عام مخالفان حکومت جمهوری اسلامی باقی مانده است.

متنی که در پی می‌آید روایت یکی از شاهدان تصرف اوین است که نخواست نامش فاش شود. او که خود در سال ۱۳۵۱ به عنوان زندانی به اوین منتقل شده بود از تجربه فتح اوین در روز ۲۲بهمن می‌گوید. بنابر گفته این شاهد، او که خود جریان را از طریق رادیو شنیده بود، همانند بسیاری دیگر از مردم به سمت زندان اوین حرکت می‌کند:

۲۲ بهمن ۵۷: آزادی زندان اوین

یادم می‌آید رادیو ایران در میدان ارک که خود تازه آزاد شده بود و برای آزادی آن چند نفر از جان خود گذشتند، تسخیر زندان اوین توسط انقلابیون را اعلام کرد.

همین باعث شد که مردم تهران و اطراف و اکناف به سمت اوین حرکت کنند.

«در پی تصرف اوین، مردم اسلحه‌خانه‌ها را خالی کردند اما بلافاصله همافرها و نیروهای حزب‌الهی سر رسیدند»

مراکز سیاسی، نظامی، امنیتی و استراتژیک حکومت شاهنشاهی یکی پس از دیگری سقوط کرده بودند. مردم نسبت به تسخیر زندان اوین حساسیت زیادی نشان دادند. به همین دلیل با چنان شور و شوق و وسعتی در محل زندان حضور یافتند.

راه‌بندان خیابان پارک‌وی‌ ـ محور میدان کندی تا خیابان پهلوی(ولی عصر فعلی)ـ یعنی مسیر منتهی به زندان اوین بی‌سابقه بود. مردم با پای پیاده خود را به کوچه باغ‌های ده اوین رساندند. آن‌ها نشان دادند که تا چه حد، سقوط دژ جلادان و نماد حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی ـ زندان اوین ـ برای تداوم انقلاب اهمیت داشت. هزاران نفر زود‌تر خود را به داخل زندان اوین رسانده بودند.

ما تازه وارد محوطه شده بودیم. سربالایی اوین را به سمت زندان و سالن‌های اصلی می‌رفتیم. در راه کسانی را می‌دیدیم که داشتند برمی‌گشتند اما نه با دستان خالی. آنها اسلحه‌هایی به دست داشتند که یا از جعبه باز نشده بود یا کاملاً نو بود.

وسط خیابان پُر از برگه‌های بازجویی و عکس بود.

حضور آزادانه مردم در زندان اوین به معنی نفی استبداد و خشونت بود. اعتراض به جنایت‌هائی بود که در آنجا صورت گرفته بود و تجلیل از جان‌های شیفته‌ای بود که برای آرمان‌های مردمی یعنی آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تا آخر ایستادند.

حضور زندانیان سیاسی در آن سپیده دم تاریخی نیز اهمیت داشت. آنها که مدت‌ها با چشم‌های بسته در سلول‌ها و بند‌های زندان اوین اسیر بودند، با انقلاب مردم نجات یافتند.

کسی نمی‌دانست که فقط صبح ۲۲ بهمن ۵۷ تنها فرصتی است که هزاران نفر می‌توانند ساختمان زندان اوین را آزادانه و از نزدیک بینند. راهرو‌ها، سلول‌ها، پشت بام‌ها، محوطه اداری، آشپزخانه‌ها، زاغه‌های مهمات و تمام جزئیات قرار‌گاه ساواک و نیروهای نظامی مورد بازدید مردم قرار گرفت.

اوین به دست حکومت‌کنندگان جدید می‌افتد.

چند ساعتی نگذشته بود که لحن گوینده رادیو ایران عوض شد. او به مردم هشدار می‌داد که به زندان اوین نزدیک نشوید چون تمام اطراف آن مین‌گذاری شده است. رادیویی که تازه به دست نیروهای انقلابی افتاده بود شروع به دروغ پراکنی کرد.

تسخیر کنندگان و بازدید کنندگان اوین ساعت‌ها تمام ساختمان‌ها و منطقه را گشت زده و در‌های تمام اسلحه خانه‌ها را باز کرده بودند. حالا اسلحه‌ها در دست مردم قرار گرفته بود. متوجه بودند که رادیو دروغ می‌گوید. حقیقت آن بود که «رهبری» انقلاب و نزدیکانش علاقه‌ای به بازدید مردم از زندان اوین نداشت.

در داخل محوطه زندان و نزدیکی درب بزرگ و آهنی مدخل زندان اوین، سر و کله چند همافر و نیروهای حزب‌الهی پیدا شد. با سرعت چند میز در آنجا گداشتند و شروع کردند به جمع‌آوری اسلحه‌هایی که در دست مردم بود. آنها از مردم می‌خواستند که اسلحه را پس بدهند.

مردم به‌سمت درب بزرگ می‌رفتند که خارج شوند، ولی امکان نداشت. همزمان شماری دیگر از مردم تازه خود را به اوین رسانده بودند و می‌خواستند وارد زندان شوند. تعداد آن‌ها به مراتب و بسیار بیشتر بود. هشدار‌های رادیو ایران مبنی بر مین‌گذاری اطراف زندان نیز به بی‌نظمی‌ها دامن می‌زد.

ناگهان رگبار مسلسل‌ها شروع شد. شلیک از هتل روبروی زندان به سمت درب ورودی صورت می‌گرفت. مردمی که با شوق و ذوق به زندان اوین آمده بودند تا در مرگ نماد دیکتاتوری شرکت کنند با تمام وجود حضور خشن و مرگبار دیکتاتور دیگری را حس کردند. هزاران نفر از وحشت و از طریق کوچه‌های تنگ و باریک اطراف مسجد دهکده اوین گریختند. صد‌ها نفر در مدخل زندان اوین زیر دست و پا افتادند. معلوم نشد چندین نفر بر اثر اصابت گلوله زخمی یا کشته شدند.

رادیو و تلویزیون «آزاد» شده در روز ۲۲ بهمن کلمه‌ای از اشغال مجدد زندان اوین توسط دولت موقت یا شورای موقت انقلاب حرف نزد و هرگز تا به‌حال، هیچ یک از مسئولان حکومت اسلامی در باره آن اتفاقات اظهار نظری نکرده‌اند.

زندان اوین نماد استبداد دو حکومت پادشاهی مطلقه و جمهوری اسلامی است که صد‌ها هزار نفر در آنجا تحت فشار و شکنجه‌های فجیع قرار گرفته‌اند و هزاران نفر در آنجا اعدام شدند.

زندان اوین کانون جنایت بشری در ایران است.

میلیون‌ها نفر ایرانی نیز به همین دلیل و به خاطر ترس از تعقیب و شکنجه مجبور به ترک زادگاه خود شدند.

حکومت در صدد است تا با تخریب زندان اوین بخشی از تاریخ کشور را از حافظه تاریخ پاک کند.

مگر حکومت پادشاهی با نابودی زندان قزل قلعه توانست خاطرات جنایات خود را از بین ببرد؟ جمهوری اسلامی نیز می‌خواهد زندان اوین را از بین ببرد تا خود را از اتهامات جهانی آزاد کند. امروز جهان زندان اوین را خوب می‌شناسد؛ چرا که اوین سمبل بقیه زندان‌های حکومت هم هست.

به رغم تمام سال‌هایی که دور از وطن و در تبعید زندگی می‌کنم، زندان اوین امروز برایم مهم‌ترین محل در ایران محسوب می‌شود. تخریب اوین یعنی ادامه دیکتاتوری.

برعکس با حفظ و نگهداری «زندان اوین» به عنوان بنای خاطره و هشدار می‌توانیم با تلاش و آگاهی نه به زندان، شکنجه و اعدام بگوئیم؛ چه در ایران، چه در تبعید.

از مجموعه خاطرات اوین

در زندان در دوره اصلاحات − حسن یوسفی اشکوری

حکایت آن دستان بسته‌ − نسرین ستوده

۲۰۹، چاردیواری ۴۳، اوین− روزبهان امیری

از قزل قلعه تا اوین − عبدالکریم لاهیجی

من مرگ را دیدم! اصغر ایزدی

یک دقیقه تا آزادی − سیامک قادری

شاهد روز مبادا در اوین − احمد پورمندی

مکان تولد: زندان اوین محبوبه مجتهد

ساعات اولیه به وقت اوین− محمدامین ولیان

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • كشكساب

    با درود بر همه ايرانيان . ارتش خلقي بپا ميكنيم ،، ميهن خود را رها ميكنيم // پسرِ رِض گَري ، يه امشبو وقت داري ،، فرح و توله ها شو وَرداري دَر بري //تا شاه كفن نشود ،، اين وطن وطن نشود // شبِ تاريكِ مردم روز ميگردد مسلملنان ،، خميني عاقبت پيروز ميگردد مسلمانان // اذهاري گوساله بازم بگو نواره ،، نوار كه راه نميره نوار كه پا نداره // اي شاه خائن آواره گردي ، خاك وطن را ويرانه كردي ،، كردي هزاران تن كفن آه و واويلا // ارتش به اين بي غيرتي هرگز نديده ملتي // خميني عزيزم بگو كه خون بريزم // خميني خميني خدا نگهدار تو ،،، بميرد بميرد دشمنِ خونخوار تو // واي اگر خميني حكم جهادم دهد ،، ارتش دنيا نتواند كه جوابم دهد // مشت گره كرده ما فردا مسلسل ميشود // مردم چرا نشستين ايران شده فلسطين // آقا امام زمان آقا امام زمان ،، اين شاه آمريكايي كشته جوانانمان // رهبر نهضت آزادگان است آيت اللهِ خميني ،، او فرستاده صاحب زمان است ايت الله خميني // خدا قران خميني ،، اينست شعار ملي / و همينكه خميني دروغگو امد گفت ( ملي گرايي خلاف اسلام است ) و منِ الاغ فهميدم ، وطني در كارنيست كه پس از كفن كردن شاه ، وطن بشود . بالاخره همان كلمه اي كه زنده ياد هما ناطق نوشت ... ه زديم به كشورو فرهنگ و تاريخ و تمدن و ميهن و پيشرفت و دموكراسي و أزادي و برابري و حقوق مردم و روشنفكري و هرچه كه نفهميده از حنجره بيرون ميداديم و رسيديم بجايي كه نه ارتش دنيا كه نميتوانيم جلوي چند لاشخور بسيجي كه دست خواهر دخترمان را ميگيرندو ميكشند و ميبرندو شكنجه و تجاوز ميكنند ، بايستيم و فقط نگاه ميكنيم . من كه الاغ ميبينم روي برميگردانم كه شماتتم نكند . با پاسپورتي كم ارزش تر از دستمال توالت و البته ارمي كه بر آن است پست تر از راهزنان آواره كشورهايي هستيم كه سفله ترين دول و قواننين را دارند ولي از كورش دم ميزنم . علي الحساب ، براي جبران قطره اي از درياي مافات ، در سيركت رجاله هاي خامنه اي دزد ، براي انتخابات شركت نميكنم . پاينده ايران ، سربلند ايراني .

  • میترا

    حیفه که در سالگرد انقلاب یادی از شعارهای مدفون شده ملت ادیب و گل و بلبل دوست ایران نکنیم: اینا ادبیات انقلابه و انتظار ندارم سانسور بشن. اگر کسی شعار دیگه ای یادش میاد برای عبرت آیندگان اضافه کنه تا بفهمن که هیچ کس نمی تونه ملت ایران رو حتی با زور از دروازه های تمدن رد کنه. - ما میگیم شاه نمی خوایم نخس وزیر عوض میشه، ما می گیم خر نمی خوایم پالون خر عوض میشه - ازهاری بیچاره، ژنرال 4 ستاره، بازم می گی نواره، نوار که پا نداره - رضا کچل آلاشتی، سگ توله جا گذاشتی - نه شاه میخوایم نه شاپور، لعنت به هر دو مزدور - به کوری چشم شاه، خمینی رفته به ماه - به کوری چشم شاه، زمستونم بهاره