سه چهره خبرساز در سال گوسفند: مجیدی، رهبری و دولتآبادی
سال ۱۳۹۴: فیلم «محمد» در حد تیتر اول روزنامهها فروکاست، چوب رهبری ارکستر سمفونیک تهران را شکستند و انتشار یک کتاب صد صفحهای مهمترین حادثه ادبی سال بود.
در سال ۱۳۹۴ هم مهمترین رویدادهای فرهنگی در حاشیهها اتفاق افتاد: فیلم «محمد» در کشورهای اسلامی به نمایش درنیامد، رهبر ارکستر سمفونیک تهران استعفا داد و بزرگترین نویسنده ایران هم به یک کتاب لاغر با صدایی تفسیرگر بسنده کرد.
ناکامیهای بزرگ مجید مجیدی
ناکامترین هنرمند ایران در سال ۱۳۹۴ مجید مجیدی با فیلم «محمد» است.
فیلم «محمد» درباره کودکی پیامبر اسلام نه تنها پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، بلکه وسیعترین تبلیغات هم برای آن انجام شد. شهرداری تهران در یک اقدام بیسابقه عکسهایی از نماهای این فیلم را همزمان با اکران آن در سینماهای کشور در سطح شهر تهران نصب کرد.
این فیلم به طور همزمان در ۴۰ سینمای تهران و ٩٨ سینمای شهرستانها در شهریور ۱۳۹۴ به نمایش درآمد و همزمان در جشنواره فیلم مونترال هم که در میان جشنوارههای سینمایی جشنواره چندان شاخصی نیست، در بخش غیررقابتی نمایش داده شد. نشریه محلی «لوپرس» نوشته بود هنگام نمایش این فیلم در مونترال بسیاری از صندلیها خالی بودند. همزمان با نمایش فیلم »محمد» در افتتاحیه مونترال، گروهی از مسلمانان افراطی در دو خیابان سنکاترین و دوبلوری مونترال تجمع کردند و خشمشان را از این فیلم ابراز کردند.
در مهر ۱۳۹۴، کمیته انتخاب فیلم برای اسکار ۲۰۱۶ در ایران، از بین ۱۰ فیلم، «محمد» را بهعنوان نماینده سینمای ایران برای شرکت در بخش فیلمهای خارجی زبان اسکار انتخاب کرده بود. این فیلم اما چنانکه انتظار میرفت به اسکار راه پیدا نکرد.
فیلم «محمد» نه تنها در جشنوارههای معتبر سینمایی بیاقبال ماند و در ایران هم پرفروش نشد، بلکه از همان ابتدا مخالفت گسترده مسلمانان غیر شیعه در کشورهای اسلامی را هم برانگیخت.
مجمع مطالعات اسلامی الازهر، جریانهای سلفی و عربستان سعودی با فیلم مجید مجیدی درباره کودکی پیامبر اسلام مخالفت کردند. آنها میگویند ساختن فیلمی درباره پیامبر اسلام در ایران عملی شنیع است و ایران را مسئول توهین به پیامبر اسلام میدانند و به همین جهت از ایران خواسته بودند مانع از اکران این فیلم شود.
«آکادمی رضا» که در هند در زمینه علوم اسلامی فعالیت می کند، مجید مجیدی و ای. آر. رحمان (موسیقی دان هندی) را به خاطر فیلم «محمد» به توهین به مقدسات متهم کرد، از آنها خواست که مجدداً اسلام بیاورند و خواهان توقیف فیلم «محمد» شد. سنگاپور و مالزی هم از نمایش فیلم محمد خودداری کردند.
مجیدی در پاسخ به این انتقادات گفته بود: « قرائتهایی که در چند سال اخیر از اسلام به دست داده شده هیچ قرابتی با زیباییهای اسلام ندارد. ما سعی کردیم قرائتی را تصویر کنیم که در جهان اسلام وحدتآفرین باشد و به همین دلیل سراغ کودکی پیامبر رفتیم.»
پیش از این، همزمان با برگزاری کنفرانس وحدت اسلامی در تهران، مجید مجیدی، بیانیهای صادر کرد. او در این بیانیه نوشته بود: «با اکران فیلم “محمد” پیامآوری به صحنه خواهد رفت که همه سلاح بهدستان تروریست “دجال فعل ملحد شکل” را رسوا خواهد کرد.»
این صحنه برای کارگردان «بچههای آسمان» فراهم نشد و به این ترتیب باید گفت سال ۱۳۹۴ سال مجید مجیدی بود: او در رأس خبرهای فرهنگی بود اما جز این اقبال دیگری به دست نیاورد. قسمتهای دوم و سوم فیلم «محمد» به حالت تعلیق درآمد و اکنون مجید مجیدی در هندوستان با بازیگران هندی فیلم دیگری میسازد.
رؤیای ارکستر سمفونیک تهران
حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی وعده داده بود که ارکستر سمفونیک تهران را احیا میکند. علی رهبری که یک چهره جهانیست، گزینه امیدبخشی به نظر میآمد. او اما در روزهای پایانی سال استعفا داد و شتابزده ایران را به مقصد وین ترک کرد.
علی رهبری در نامهای که با عنوان «خداحافظی علی رهبری» هنگام ترک ایران برای رسانهها فرستاده است، مهمترین دلیل استعفای خود را وابستگی ارکستر سمفونیک تهران به بنیاد رودکی و دخالت، دلالی و رویکردهای امنیتی اعضای شورای سیاستگذاری ارکستر سمفونیک تهران و ناآشنایی آنان با موسیقی کلاسیک و عدم برخورداری آنها از دانش کافی در زمینه موسیقی نامید.
یکی از موارد اختلاف علی رهبری با بنیاد رودکی سطح دستمزد نوازندگان، قراردادهای کاری آنان و بودجهایست که به ارکستر سمفونیک تهران اختصاص داده شده است. مورد اختلاف بعدی فشردگی برنامههای ارکستر سمفونیک تهران مطابق با استانداردهای جهانی بود. یکی از مواردی که منتقدان علی رهبری به آن اشاره میکنند این است که تکیه کلام او این بوده است که دست از «ایرونی بازی» بردارید. این پرسش پیش آمده که آیا واقعاً جمهوری اسلامی به ارکستر سمفونیک نیاز دارد و این آمادگی را دارد که هزینه آن را بپردازد؟
علی الکساندر رهبری در سال ۱۳۲۷ در خانوادهای فقیر در جنوب شهر تهران بهدنیا آمده و نواختن ویلون و آکوردئون را در پنج سالگی از یک مطرب دورهگرد به نام نوری فرا گرفته. ۹ ساله بود که با شدت گرفتن فقر خانواده تصمیم گرفت شبها را به طور مستمر به کار مطربی بپردازد و درآمد آن را صرف هزینه تحصیل در هنرستان موسیقی کند. تارخانیان، رحمتاله بدیعی و حسین دهلوی استادان او در هنرستان بودند. قریحه و استعداد سرشار سبب شد که دو سه سال بعد از بورسیه وزارت فرهنگ و هنر استفاده کند و برای ادامه تحصیل به آکادمی موسیقی وین برود. او نه تنها تحصیلاتش را با موفقیت به پایان رساند، بلکه رهبری ارکستر فیلارمونیک برلین را هم زیر نظر کارایان به عهده داشته است.
علی رهبری در این میان فعالیت هنری خود در غرب را از سر گرفته و در روزهای پایانی سال تهران در براتیسلاوا آثاری از ولادیمیر گودار را با ارکستر فیلارمونیک اسلواکی اجرا کرد.
کنسرت سکوت در دانشگاهها به چوب «رهبر»
اگر چوب رهبری ارکستر سمفونیک تهران را شکستند، در عوض اما چوب «رهبر» همچنان بر سر موسیقی کشور باقی مانده است: کنسرت سکوت.
معاونت فرهنگی وزارت علوم به فرمان آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی آییننامهای تدوین کرده که به موجب آن برگزاری کنسرت در دانشگاهها ممنوع شده است.
بر اساس این آییننامه آموزش موسیقی فقط برای دانشجویانی مجاز است که موسیقی جزو سرفصلهای آموزشی آنهاست.
شورایی را هم برای نظارت بر اجرای این آییننامه به کار گماردهاند. نماینده رییس دانشگاه، نماینده دفتر آیتالله علی خامنهای در دانشگاه و یکی از استادان دانشگاه، اعضای شورای فرهنگی دانشگاهها را تشکیل میدهند. برای وزارت ارشاد اسلامی هم هیچ نقشی در نظر نگرفتهاند.
رؤیای ناتمام «رمان انقلاب»
در سال ۱۳۹۴ نکلیف رمان در محاق افتاده محمود دولتآبادی، نویسنده سرشناس و از مهمترین نویسندگان ایران هم برای همیشه معلوم شد: «زوال کلنل» منتشر نمیشود.
این امید وجود داشت که با انتشار «زوال کلنل» در ایران نمونه دیگری از «رمان انقلاب» به عرصه تاریخ ادبیات معاصر ایران راه پیدا کند.
مهشید امبرشاهی با دو رمان «در سفر» و «در حضر»، غلامحسین ساعدی با داستان «سنگ روی سنگ»، محمود مسعودی با رمان «سوره الغراب» و رضا دانشور با رمان «خسرو خوبان» هر یک روایت ماندگاری از رویدادهای انقلاب ایران و پیامدهای آن به دست دادهاند.
«زوال کلنل» نوشته محمود دولتآبادی نیز در کنار این آثار به سالهای نخست انقلاب و اعدامها راه پیدا میکند و روایتی به دست میدهد از زوال یک سرهنگ ارتش شاهنشاهی.
محمود دولتآبادی در گفتوگوی خبرسازی که نشریه مهرنامه با او انجام داد، درباره «زوال کلنل» میگوید: «دردمندانهترین اثری که من نوشتهام "زوال کلنل" است و کلنل مظهر قربانی شدن کاراکتر نظامی در ادبیات و فرهنگ کشور ماست.»
او در همان گفت وگو قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را به عنوان یکی از نمادهای نظامیگری در ایران را ستایش میکند. با اینحال «کلنل» همچنان در محاق قرار دارد و به جای آن، در روزهای پایانی سال مجموعه داستانی از این نویسنده سرشناس با عنوان «بنیآدم» منتشر شد. یک کتاب لاغر، با شش داستان کوتاه که در انها صدای نویسنده را در فاصله بین گیومهها به وضوح میتوان شنید: صدایی تفسیرگر و گلایهمند در ۱۰۶ صفحه.
مهمترین خبر ادبی ایران در سال گوسفند این بود: تیراژ کتاب «بنیآدم» نوشته محمود دولتآبادی ۱۰ هزار نسخه است، آن هم در زمانهای که گفته میشود شمارگان برخی کتابها در ایران دورقمی شده است.
نظرها
azad
البته در زمینه داستان های انقلابی باید به اثر بزرگ هوشنگ گلشیری یعنی «فتحنامه مغان» نیز اشاره می شد.