ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پیوند اسلاوی ژیژک با جنبش جهانی وال‌استریت

طی ماه‌های گذشته شاهد اعتراض‌های گسترده نسبت به وضعیت اقتصادی در کشورهایی چون اسراییل بودیم. سپس نوبت به پدیده “جنبش وال استریت” رسید؛ جنبشی کهنه تنهاسراسر ایالات متحده آمریکا را در برگرفته، بلکه کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی تا استرالیا و حتی در خاورمیانه، کشور پاکستان را نیز با خود همراه کرده است و این همراهی همچنان ادامه دارد.

فرشاد آریا ـ نارضایتی مردم جهان از نظام‌های سیاسی و اقتصادی موجود، طی سال‌های گذشته و به‌خصوص طی چندماه اخیر بیش از پیش تبدیل به تیترهای اصلی رسانه‌های جهان تبدیل شده است. آن‌چه تا پیش از این، یک معضل جهان سومی و محدود به برخی از کشورهای بی‌ثبات شرقی، جنوب قاره آمریکا و خاورمیانه انگاشته می‌شد، اکنون گریبان جهان غرب را نیز گرفته است.

موج اعتراض‌ها، نا‌آرامی‌ها و حرکت‌های آزادی‌خواهانه که از سال ۲۰۰۸ تاکنون از کشور چین و اعتراض‌های “اویگور‌ها” در یک استان مسلمان‌نشین آغاز شد، مانند رودخانه‌ای به سمت غرب به جریان افتاده است. ازجمله این اعتراض‌‌ها می‌توان به فعالیت‌های راهب‌های بودایی در تبت، جنبش سیاسی در تایلند، جنبش سبز در ایران، انقلاب‌های غیر منتظره و تغییر رژیم در اوکراین و قرقیزستان و جنبش‌ها و تغییرات اساسی در کشورهای خاورمیانه که “بهار عربی” نام گرفته‌اند، اشاره کرد.

طی ماه‌های گذشته شاهد اعتراض‌های گسترده نسبت به وضعیت اقتصادی در کشورهایی چون اسراییل بودیم. سپس نوبت به پدیده “جنبش وال استریت” رسید؛ جنبشی کهنه تنهاسراسر ایالات متحده آمریکا را در برگرفته، بلکه کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی تا استرالیا و حتی در خاورمیانه، کشور پاکستان را نیز با خود همراه کرده است و این همراهی همچنان ادامه دارد.

آیا می‌توان این حرکت‌های همزمان را یک “حرکت جهانی خودجوش” نام نهاد؟ این حرکت‌ها خواهان چه تغییراتی هستند و آیا در سراسر جهان با نام “جنبش وال استریت” به هم پیوند خورده‌اند و هدفی مشترک را دنبال می‌کنند؟

اسلاوی ژیژک، فیلسوف متولد اسلوانی، نظریه‌پرداز نامدار معاصر که بررسی‌های انتقادی او از سرمایه‌داری و سوسیالیسم او را به یک روشنفکر شناخته شده جهانی بدل کرده، ازروزیکشنبه 30 اکتبر به جنبش وال استریت پیوسته است. او در این روز در میان جمعی از اعتراض‌کنندگان گفت: “ما خیالاتی نیستیم. آن هم خیال‌هایی که به کابوس بدل می‌شوند. ما هیچ‌چیز را نابود نمی‌کنیم. ما تنها شاهدیم که چگونه این سیستم خودش را نابود می‌کند. به‌یاد داشته باشید مهم‌ترین پیام ما این است: این حق ماست که در مورد دیگر سیستم‌ها همفکری کنیم. دیگر تابویی در کار نیست. ما در بهترین حالت ممکن زندگی نمی‌کنیم، اما راهی طولانی در پیش داریم.”

ژیژک همچنین در زمینه دیدگاه خود نسبت به جنبش وال استریت اعلام کرد: “ما با پرسش‌های حقیقتاً مشکلی روبه‌رو هستیم. ما می‌دانیم چه چیزی را نمی‌خواهیم، ولی چه چیزی را می‌خواهیم؟ چه سیستمی را می‌توان جایگزین سرمایه‌داری کرد؟ چگونه رهبرانی را می‌خواهیم؟ به یاد داشته باشیم که مشکل رشوه‌خواری یا طمعکاری نیست. مشکل سیستم است. نباید تنها مراقب دشمنان بود، بلکه باید دوستان دروغین را نیز زیر نظر داشت که مشغولند تا این روند را مخدوش کنند. این درست مانند این است که قهوه را بدون کافئین به ما بدهند، یا آبجو را بدون الکل یا بستنی را بدون چربی! آن‌ها می‌خواهند این حرکت را به یک اعتراض بی‌آزار تبدیل کنند. آن‌ها می‌خواهند کافئین را از قهوه بگیرند.”

ژیژک در یک برنامه ویژه که روز شنبه ۲۹ اکتبر در شبکه خبری الجزیره پخش شد، در زمینه اهداف جنبش وال‌استریت گفت: “من با افراد مختلفی که جزو اعتراض‌کنندگان هستند حرف زده‌ام. در میان سخنان آنها هیچ تقاضای مشخصی وجود نداشت. آن‌ها حتی نمی‌توانستند بگویند با چه انگیزه‌ای دور هم جمع شده‌اند. به عنوان مثال با انگیزه‌های کمونیستی یا مذهبی؟ تنها چیزی که می‌شد دید خشونت محض بود. پس یک کاری باید صورت بگیرد. بگذارید روراست باشیم. من نمی‌دانم، هیچکدام از ما نمی‌دانیم چه سیستم کارآمدی می‌تواند جایگزین سیستم دموکراتیک سرمایه‌داری بشود، یعنی جانشین آنچه الان هست.”

این مهم‌ترین پرسشی است که ذهن موافقان و مخالفان جنبش وال‌استریت را به خود مشغول کرده. حتی اسلاوی ژیژک، مهم‌ترین نظریه‌پردازعصر حاضر نیز از پاسخ به این پرسش ناتوان به نظر می‌رسد. در این صورت، دلیل پیوستن او به این جریان بی‌مقصد چیست؟

او در شبکه خبری الجزیره گفت: “این پاسخ من به آنهایی است که می‌گویند: چرا ساکت نمی‌مانی و صبر نمی‌کنی تا همه‌چیز همانطور که دارد به آهستگی پیش می‌رود، راه خودش را ادامه بدهد؟ من اما تاکید می‌کنم: اگر ما نجنبیم و کاری نکنیم، به‌تدریج به نوعی فاشیسم که البته فاشیسم کلاسیک نیست، به نوعی از جامعه توتالیتر خواهیم رسید.”

از ایده‌آل‌ها و تئوری‌ها که بگذریم، در جهان واقعیت آن‌چه همگان پیرامون آن توافق دارند، این است که از یک‌سو همانطور که اسلاوی ژیژک نیز بار‌ها تاکید کرده است، بسیاری از سیستم‌های سرمایه‌داری دموکراتیک، مشروعیت خود را از دست داده‌اند، اما از سوی دیگر رودخانه اعتراض‌های جهانی ماه‌هاست که جریان یافته است و همچنان بدون هیچ هدف مشخص و تعریف شده‌ای به راه خود ادامه می‌دهد؛ بی‌آنکه کسی از مقصد آن خبر داشته باشد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ایراندوست

    در دهه ۶۰ وقتی‌، جنبش ضد جنگ ویتنام و مبارزه در راه رفع تبعیض و حقوق شهروندی سیاه‌پوستان، در اوج خود بود، کانونهای قدرت و اتاق‌های فکری- استراتژیکی غرب، با مواد مخدر طبیعی‌ و شیمیایی چون هروئین و ال- اس- دی، عرفان هندی و بودایی، هیپی‌گری و سکس آزاد در جامعه ، رادیکالیسم نهفته در جنبش را مهار کردند و اثرات مضر و تجارت ناپاک آن را در همه جوامع میبینیم. جنبش وال استریت ، شامل طیفی از دانشجویان و روشنفکران جوامع دموکراتیک سرمایه‌داری است و بیش از اینکه خطری برای نظام سرمایه باشند، منافع و وابستگی بیشتری به تکنوکراسی و ساختار سرمایه در جامعه دارند. انتقاد آنها، بیشتر به نوع کازینویی سرمایه ،جابجایی بی‌ رویه سرمایه و پیامدهای آن است و گرنه از این قشر و عناصر طرفدار آن، همانطور که ژیژاک هم اینجا گفته، بخاری بلند نمی‌شود.

  • رضا

    ببسیاری از فعالان جنبش وال استریت دقیقا می دانند به دنبال چه هستند. جنبش وال استریت نه درصدد سرنگونی سرمایه داری است و نه به دنبال سرنگونی نظام سیاسی آمریکا. این جنبش یک حرکت اصلاح طلبانه است (صد البته نه به معنای ایرانی آن) که خواهان اصلاحات بنیادی در سازوکارهای اقتصادی و سیاسی است که در سه دهه گذشته بتدریج اقتصاد و جامعه آمریکا را از یک ابر قدرت به اقتصادی ورشکسته، جامعه ای در افول، نظامی ناتوان از پاسخ گویی به نیاز های حداقلی اکثریت جامعه (بهداشت، تغذیه مناسب، آموزش متوسطه و عالی با هزینه قابل قبول و ...) و به شدت نابرابر -- هم از حیث فرصت های بالقوه موجود برای پیشرفت در زندگی و تحقق آنچه اصطلاحا "رویای آمریکایی" نام گرفته است و هم از حیث توزیع درآمد -- تبدیل کرده است. آمریکایی ها بر خلاف اسلاف اروپایی شان چندان منتظر ظهور نظریات فلسفی جدید نمی نشینند تا آنها را راهنمای عمل قرار دهند، بلکه به سرعت به راه حل های عملی می اندیشند. انتقال حساب های پس انداز از بانک های بزرگی همچون سیتی بانک و بانک او امریکا به اتحادیه ای اعتباری و صندوق های پس انداز، تحریم محصولاتی که برخی کمپانی های بزرگ تولید می کنند، اعتصاب، شکایت حقوقی از خشونت پلیس، امتنان از حضور در کلاس های درس اساتیدی که طرفدار وضع موجوداند ... و در یک کلام استفاده از همه ظرفیت های جامعه مدنی که هنوز در آمریکا بسیار ریشه دار و قوی است. یک نکته دیگر. بر خلاف نظر جناب ژیژیک (با فرض آن که ترجمه فارسی شما از سخنان ایشان دقیق باشد!)، مدل سرمایه داری کنونی آمریکایی اصلا دمکراتیک نیست که فکر کردن در مورد جایگزین آن دشوار باشد. چگونه تمرکز تصمیم گیری در مورد تولید و توزیع در دستان عده ای معدود از مدیران ارشد اقتصادی می تواند به دمکراسی اقتصادی تعبیر شود؟

  • رضا

    یک نکته کوچک هم در مورد ترجمه حرف های ژیژک. آن چه به بستنی می زنند "چربی" نیست، "خامه" است!