ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شکوفه کاوانی: کتابخانه شخصی من

چه کتاب‌هایی می‌خوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ شکوفه کاوانی ما را با کتابخانه شخصی خود آشنا می‌کند.

چه کتاب‌هایی می‌خوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ در روزگاری که شمارگان کتاب در ایران به ۳۵۰ نسخه کاهش یافته، این پرسش به جا به نظر می‌رسد.

با آداب کتابخوانی و کتابخانه شخصی شکوفه کاوانی (مترجم، مقیم استرالیا) آشنا می‌شویم.

شکوفه کاوانی، مترجم (مقیم سیدنی، استرالیا)

این روزها چه کتابی را می‌خوانید؟

این روزها دو سه کتاب را به طور همزمان می‌خوانم. دو کتابی که در حال حاضر به دلیل آثاری که در دست ترجمه دارم می‌خوانم یکی مربوط به بومیان استرالیاست و دیگری کتابی به نام «در آینده زندگی می‌کنم» نوشته نیک بولتن. البته همراه خوبم در سفر با قطار، کتاب «خاطرات حسین بروجردی، پشت پرده‌های انقلاب اسلامی» ‌ست که حاوی افشاگری‌های تکان‌دهنده‌ای درباره حوادث و کشتارهای پس از انقلاب است. در حال حاضر به تاریخ معاصر ایران علاقه پیدا کرده‌ام. به خصوص تاریخ کمی قبل و بعد از انقلاب که خودم هم در متن آن بدنیا آمده‌ام. در حقیقت هرچه که به دستم می‌آید می‌خوانم تا شاید از این میان حقایقی چند دستگیرم شود. بعد از این کتاب می‌خواهم خاطرات آیت‌الله حسینعلی منتظری را بخوانم.

برای اولین بار کی صاحب یک کتابخانه شخصی شدید؟ چند جلد کتاب داشت و در آن زمان کدام کتاب‌ها را بیشتر دوست می‌داشتید؟

فکر می‌کنم هشت - نه سالم بود که صاحب کتابخانه شخصی شدم. یک طبقه از کمدی را که از آن من و خواهرم به طور مشترک استفاده می‌کردیم، تبدیل کردم به کتابخانه شخصی خودم که ملغمه‌ای بود از کتاب‌های طلایی و کتاب‌های صمد بهرنگی. بعدها کتاب‌های علی اشرف درویشیان که نویسنده محبوب ما بود به کتاب‌های صمد بهرنگی اضافه شد. کتاب‌های طلایی هم کم کم جایش را داد به کتاب‌های جنایی مثل کتاب‌های لاوسون و سامسون که دو کارآگاه محبوب ما نوجوانان در آن دوران بودند و برای خریدنش از خرازی محله، بعد از مدرسه توی سر وکله هم می‌زدیم و همچنین کتاب‌های عاشقانه ر - اعتمادی که بعد از انقلاب ممنوع شده بود و ما زیر میزی میخریدیم و دزدکی می‌خواندیم مثل تویست داغم کن و شب ایرانی.

بعد هم یک مدت افتاده بودم توی خط کتاب‌های مذهبی که برای مسخره کردن می‌خواندیمشان مثل حلیه‌المتقین که برای خودش کتاب جوکی بود.

گوشه‌ای از کتابخانه شخصی شکوفه کاوانی

الان کتابخانه شما چند جلد کتاب دارد؟ کدام کتاب را بیشتر دوست دارید؟

حدود دویست جلد کتاب. البته بیست سال پیش که می‌خواستم از ایران مهاجرت کنم در حدود هزار کتاب را برای خواهرزاده‌ام جا گذاشتم که کلی کتاب خوب و نفیس در بین آن‌ها بود ولی امکان آوردنشان را نداشتم. اینجا در استرالیا دوباره شروع کردم به کتاب جمع کردن. کتاب‌هایم مجموعه‌ای است از کتاب‌های علمی - مربوط به ژنتیک که درسش را خوانده‌ام - و رمان‌های ایرانی و خارجی و فلسفه و عرفان و روانشناسی و تاریخ. نمی‌توانم بگویم کدام کتاب را بیشتر دوست دارم.

معمولاً کتابخوان‌ها به یک یا چند عنوان کتاب علاقه ویژه دارند تا آن حد که آن کتاب‌ها، به اصطلاح کتاب بالینی‌شان است. کتابی که همیشه دم دست دارند. کتاب بالینی شما کدام کتاب است؟

بله این درست است که کتابخوان‌ها چند کتاب بالینی دارند. کتاب‌های بالینی من کتاب تورات (عهد عتیق و جدید) است و کتاب لبه تیغ اثر سامرست موام که سال‌ها با شخصیت اصلی این کتاب (لاری) زندگی کردم. البته از روی آن هم فیلمی ساخته‌‌اند که اصلا نمی‌تواند آنچه را که در کتاب است بیان کند چون لاری شخصیتی است که باید خوانده و درک شود. بعد هم مجموعه آثار کارلوس کاستاندا درباره عرفان و معرفت سرخپوستی و شخصیتی شاید خیالی به نام دون خوان ماتیوس و همراه عارف او دون خنارو.... حالا این کتاب‌ها را کمتر می‌خوانم اما همواره در کنارم هستند و مدام به آنها سری می‌زنم و کلماتشان تأثیری آرام‌بخش بر روح و جانم دارند. هنوز هم بعد از سال‌ها سال قابل قیاس با هیچ مسکن دیگری نیست.

چه چیزی در این کتاب‌ها برای شما قابل توجه است؟

جواب دادن به این سؤال کار تقریباً سختی است چرا که من فقط یک کتاب بالینی ندارم بلکه چندین کتاب بالینی دارم و دلیل جذب من به این کتاب‌ها طبیعی بودن و ارتباط آنها با زندگی و زبان ساده و راحت آنها برای ارتباط با مخاطب است. سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

چه کتابی در زندگی شما اثر ویژه‌ای داشته؟

فکر می‌کنم همین چند کتاب بالینی که نام بردم؛ بیشترین اثر را در زندگی‌ام داشته‌اند.

به نظر شما چرا باید کتاب خواند، آن هم در عصر اینترنت و رسانه‌های اجتماعی؟

هیچ چیز جای کتاب را نمی‌گیرد، آن‌هم به همان صورتی که هست یعنی روی کاغذ و با جلد... من خود کتاب را همانطور که هست دوست دارم یعنی اینکه دوست دارم برگ‌های کتاب را لمس کنم و انگشتانم را روی یک کلمه بگذارم و به فکر فروروم و جلد کتاب را نگاه کنم و لمس کنم. در کتاب یک زیبایی جاودانه است و لذتی غریب که در اینترنت وجود ندارد.

آیا پیش آمده کتابی را دور بیندازید؟

هرگز. هر کتابی ارزش نگاه کردن و خواندن دارد حتی کتاب‌های بد مثل کتاب‌های خیلی مذهبی و یا خیلی ضد اخلاقی.

از این مجموعه:

◄ کتا‌بخوان هستید و مایلید کتابخانه شخصی خود را در این مجموعه معرفی کنید؟

پس لطفا تماس بگیرید با culture (at) radiozamaneh.com

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.