ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پرستارها مدال شکلاتی نمی‌خواهند: مروری بر «حبس انفرادی» زانیار عمرانی

آوات پوری در یادداشتی به مرور مستند «حبس انفرادی» زانیار عمرانی می‌پردازد که روایت دو مقطع از زندگی یوسف اردلان، مبارز کرد، قبل و پس از انقلاب ۵۷ است.

زانیار عمرانی، مستندساز کرد در تبعید به تازگی اثر جدیدش «حبس انفرادی» را در کانال یوتیوب‌اش به نمایش عمومی گذاشت. عمرانی تا کنون چندین مستند ساخته که از میان آنها می‌توان به «نشستن خوب نیست» درباره جنگجویان خارجی جنگ داخلی سوریه، «کوبانی، نمای نزدیک» درباره مبارزان کرد در کوبانی در شمال سوریه، و «ماسک» درباره قرنطینه کرونا اشاره کرد. یادداشت زیر همزمان با پخش عمومی آخرین مستند عمرانی، «حبس انفرادی» در کانال یوتیوب شخصی‌اش منتشر می‌شود.

یوسف اردلان ــ تصویری از فیلم «حبس انفرادی»

فیلم با تصاویری از اعتصاب پرستاران از فضای عمومی دوران قرنطینه در فرانسه و صدای گزارشگر یک کانال تلویزیونی فرانسوی مبنی بر خطر شیوع کرونا در زندان‌ها شروع می‌شود.

صدا و تصویر، سردی و دوریِ قرنطینه را برای مخاطب تداعی می‌کند و با روایت یوسف اردلان از حبس انفرادی در دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی ادامه می‌یابد. صدایی از تبعید قرنطینه‌ی کرونا در فرانسه همزمان با تصاویری از آن وضعیت، انگار که دارد دستورالعملی برای گذران وقت در قرنطینه ارائه می‌دهد، همانطور که در زندان با شطرنج زغالی این کار را می‌کرد.

تصاویر فیلم در فضایی خاکستری با نور سفید براق و حرکاتی اسلوموشن و با تاکید بر رنگ‌های سیاه و سفید نیز به شکلی فرآیند ساخت شطرنج زغالی در زندان را تداعی می‌کنند. همزمان صدای گرم و باحوصله‌ی یوسف اردلان یکی یکی مهره‌ها را دوباره می‌سازد و چینشی از صفحه‌ی مقاومت در آن روزهای سنندج را به دست می‌دهد.

"Confinement" از ریشه‌ای لاتینی و به معنای حبس می‌آید. در زبان فرانسه‌ی امروزی به جای قرنطینه به کار می‌رود و در زبان انگلیسی معنای حبس می‌دهد. اسم فیلم از منظر سه زبان فارسی، فرانسوی و انگلیسی به سه مفهوم، حبس، محاصره و قرنطینه دلالت می‌کند. کارهای متاخر زانیار عمرانی به عنوان یک مستندساز کُرد تبعیدی، همه تلاش‌هایی بوده‌اند برای فهم اشتراکات و افتراقات جنبش‌های مردمی در ایران و خاورمیانه و پیوندهای آنها با جنبش‌های حال حاضر فرانسه، جایی که اکنون در آنجا زندگی می‌کند.

این فیلم‌ها همه واجد چشم‌اندازی سیاسی هستند که از زندگی روزمره یک پناهجو در فرانسه و تلاش برای پیوند آن با جنبش‌های معاصر برآمده است. «حبس انفرادی» به نوعی تداوم کار زانیار عمرانی در فیلم «ماسک» است. ماسک تجربه‌ای متفاوت از مواجهه با قرنطینه از راه دوربین و با فاصله‌ی اجتماعی از طریق مونتاژ است.

👈🏽 مستند ماسک از زانیار عمرانی را اینجا ببینید

«حبس انفرادی» به بازگویی خاطرات یوسف اردلان از دو مقطع زندگی اش می پردازد: «سه ماه حبس انفرادی در زندان قزل قلعه تهران» در زمان رژیم محمد رضا شاه پهلوی و «محاصره شهر سنندج» در دوران پس از انقلاب سال ۵۷. به‌نظر می‌رسد بار سنگین آن خاطرات به اندازه‌ای است که رنج قرنطینه‌ی کنونی را برایش هموار کند.

یوسف اردلان می‌گوید پس از آزادی از حبس انفرادی و با شکل‌گرفتن اعتراضات مردمی در آبان‌ماه ۱۳۵۷ به سنندج بازگشته است تا در این تحولات نقشی داشته باشد. اما هرگز نمی‌دانسته که این سفر او گذاری‌ست از حبس انفرادی به محاصره. او یکی از اعضای شوراهای منتخب مردم سنندج بود. اعضای این شورا با رای مستقیم مردم انتخاب شدند . بعدها ۵۵ شورای محلی را برای اداره‌ی شهر تشکیل دادند که به آنها «بنکه» گفته می‌شد. این بنکه‌ها مردم را برای امور درمانی، خدمت‌رسانی، فرهنگی و سیاسی سازماندهی می‌کردند.

شاید بتوان گفت مهم‌ترین دستاورد اتفاقات اوایل انقلاب در کردستان، شورای شهرها بود. این شورا در سنندج تجربه‌ی متفاوتی از مدیریت شهری را رقم زد. یوسف اردلان در نتیجه‌ی انتخابات با کسب ۱۲ هزار و ۲۳۰ رای به عنوان یکی از اعضای این شورا در کنار «فواد روحانی»، «جبار آریانژاد»، «هادی مرادی»، «ملا محمود آهنگر»، «معروف شیخی» و «فریدە قریشی» انتخاب شد.

دوشنبه ۳۰ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ تلویزیون سراسری ایران اعلام کرد: «کردستان اعلام استقلال کرده است». پروپاگاندایی که اگرچه اولین بار بود پس از سقوط سلطنت محمدرضا شاه علیه جنبش‌های مردمی در کردستان به راه می‌افتاد، اما آخرین بار نبود و تا خردادماه ۱۳۵۹ و به خاک و خون کشیده شدن کردستان بارها و بارها از سوی مقامات دولتی جمهوری اسلامی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون تکرار شد.

این روند تاکنون نیز ادامه داشته است، آخرین نمونه‌ی آن سکوت جامعه‌ی مدنی و رسانه‌های خارج از کشور در برابر اعدام دو فعال سیاسی کرد به نام‌های «صابر شیخ عبدالله» و «دیاکو رسول‌زاده» همزمان با کارزار «اعدام نکنید» برای جلوگیری از اجرای حکم سه تن از معترضان دی‌ماه ۹۸ محکوم به اعدام بود.

«حبس انفرادی» تلاش می‌کند از راه نمایش عکس‌های دیده‌نشده و کمتردیده‌شده از آن دوران نگاهی گذرا و سریع داشته باشد به وقایع آن روزها. هر چقدر که روایت یوسف اردلان کُند و باحوصله و ناشی از ماندنش در قرنطینه‌ی کروناست، تصاویر سریع و پشت‌بند هم می‌آیند و می‌روند، این سرعت و کندی با ضربات موزون موسیقی فیلم که کاری‌ست از «روزبه مصلح» به هم گره می‌خورند و ریتم مشخصی به فیلم می‌دهند.

او برای ساخت این کار از سرود «خیابان خروشاوه» اثر «کالی آتشی» الهام گرفته است. روزبه مصلح، آهنگساز جوانی‌ست که کودکی خود را در دوران سیاه دهه‌ی شصت در سنندج سپری کرده است. از همین رو تجربیات زیسته‌اش به شکل قطعاتی که ساخته است بر روی فیلم می‌نشیند و در هماهنگی تمام با آن قرار می‌گیرد.

 روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز در تاریخ ۱۹ آگوست ۱۹۷۹ (۲۸ مردادماه ۱۳۵۸) در گزارشی اعلام کرد: «پس از فرمان آیت‌الله خمینی مبنی بر بسیج نیروها جهت سرکوب آنچه او فتنه‌ی کردها در آنجا خوانده بود، امروز نیروهای حکومتی ایران در سنندج، پایتخت کردستان به هم پیوستند». 

دو روز پیش از انتشار این خبر آیت‌الله خمینی در جریان یک سخنرانی در قم گفته بود: «این توطئه‌گرها در صف کفار واقع هستند. این توطئه‌گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آنها باید با شدت رفتار کرد. دولت با شدت رفتار کند، ژاندارمری با شدت رفتار کند؛ ارتش با شدت رفتار کند. اگر با شدت رفتار نکنند، ما با آنها با شدت رفتار می‌کنیم».

پایین و بالا بگیرید و بکشید

«کریس دو کرستر» در گزارشی از این سخنرانی که در تاریخ ۱۹ آگوست ۱۹۷۹(۲۸ مردادماه ۱۳۹۸) برای روزنامه‌ی واشینگتن‌پست نوشته است می‌گوید: «او (آیت‌الله خمینی) اولتیماتومی ۲۴ ساعته تعیین کرد که ساعت یک بعد از ظهر امروز تمام می‌شود، او هشدار داد که اگر تا ۲۴ ساعت به این «فتنه» پایان ندهند سربازان و پاسداران اسلامی نابودشان خاهند کرد».

در تاریخ ۲۸ مردادماه پیام آیت‌الله خمینی با مارش نظامی بارها از رادیو و تلویزیون پخش شد:

«السّاعه خبر رسید که در سنندج "حزب دمکرات"، آنها ارتشی‌ها و سازمان‌های آنها را‏‎ ‎‏محاصره کرده‌اند، و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد اسلحه‌ها را می‌برند. و از مسجد‏‎ ‎‏سنندج به ما اطلاع داده‌اند که حزب دمکرات زن‌های ما را به گروگان برده‌اند. اکیداً به‏‎ ‎‏کلیه‌ی قوای انتظامی دستور می‌دهم به پادگان‌های مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی به طرف سنندج حرکت کنند، و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب ـ در هر محلی هستند ـ به مقدار کافی به طرف سنندج و کردستان ـ با پل هوایی ـ بسیج شوند و با شدت، تمام اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر ـ ولو به قدر یک ساعت ـ تخلف از وظیفه، و به شدت تعقیب می‌شود. از ملت ایران می‌خواهم که مراقب باشند هر یک از مأمورین تخلف کردند فوری اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قوای انتظامی به من خبر بسیج عمومی برسد».

آتش جنگ در کردستان به دنبال این فرمان، جدی‌تر از سابق برافروخته شد. در اولین روز پس از صدور فتوای آیت‌الله خمینی، ۱۲ نفر در شهرستان پاوه به اتهام «شرکت در اغتشاشات و درگیری‌ها» به دستور «صادق خلخالی» حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب تیرباران شدند. دکتر «ابوالقاسم رشوند سرداری» یکی از این ۱۲ تن بود که در پایان «حبس انفرادی» تصویر و بیوگرافی کوتاهی از اون نشان داده می‌شود.

جنگ و کشتار از پاوه شروع شد به سنندج، مریوان و سقز رسید و تا بوکان و مهاباد و پیرانشهر ادامه داشت، شهرهایی که زخم‌های‌شان پس از بیش از چهل سال هنوز فرصت بهبودی پیدا نکرده‌اند چراکه این جنگ نابرابر هر بار به شکلی دیگر به آنها تحمیل می‌شود. 

روز ۱۰ شهریورماه ۱۳۵۸، آیت‌الله محمود طالقانی در خطبه‌های نماز جمعه در دانشگاه تهران با لحنی تندتر و خصمانه‌تر از فتوای حمله به کردستان حمایت کرده و دلیل آن را هم به سادگی تمام تحریم رفراندوم جمهوری اسلامی در فروردین ۱۳۵۸ اعلام کرد:

«یک مردمی که از اول گفتند به جمهوری اسلامی رای نمی‌دهیم، یعنی خودشان را عملا از ۹۸ درصد مردم مسلمان ایران جدا کردند… رای نمی‌دهید پس چه می‌خواهید؟ آن ملای مذهبی (شیخ عزالدین حسینی) که می‌گوید من رای به جمهوری اسلامی نمی‌دهم یعنی چه؟ یهودی رای داد، مسیحی رای داد، زرتشتی رای داد ... پیشوای مذهبی که می‌گوید من رای نمی‌دهم یعی چه؟ این ملت تحمل نمی‌کند، قران هم تحمل نمی‌کند، قرآن هم می‌گوید هر جا که فتنه شد باید بکشید... ما همه راه می‌افتیم، اما خمینی هم راه می‌افتد».

این اظهارات آیت‌الله طالقانی در حالی صورت گرفت که او یکی از اعضای «هیات حسن نیت» برای حل مساله کردستان بود که در فروردین ۱۳۵۸ به سنندج اعزام شده بود.

می‌توان این بخش از اظهارات آیت‌الله طالقانی را به عنوان تلخ‌ترین قسمت فیلم در نظر گرفت، چراکه یادآور لحظه‌ی بحرانی‌ای‌ست که «معتدل‌ترین» نیروهای سیاسی مرکز نیز در کنار آیت‌الله خمینی ایستادند و امکان هرگونه گفتگو را سلب کردند. امری که دیگر نمی‌توان آن را به عنوان سوتفامی ساده‌انگارانه تلقی کرد، چراکه سایه‌ی این مناسبات در حال حاضر نیز بر فراز نیروهای اپوزیسیون کرد و ایرانی سنگینی می‌کند.

نیروهای کُرد در آن مقطع معتقد بودند که در چهارچوب جغرافیای ایران می‌توان به دنبال دستیابی به فرمی از اشکال حق تعیین سرنوشت بود. ظاهراً هیچ‌کدام از این فرم‌ها در قاموس حاکمان وقت جمهوری اسلامی و اپوزیسیون ایرانی جایی نداشت.

رویکردی که در کمترین حد خود مورد نقد اپوزیسیون ایرانی قرار گرفته است، به‌طوری که هنوز «ابوالحسن بنی‌صدر»، رئیس جمهور وقت ایران از حمله به کردستان به بهانه‌ی «حفظ تمامیت ارضی» دفاع می‌کند. امری که به مردم کردستان این حق را می‌دهد که همیشه این پرسش را در ذهن داشته باشند: «آیا در وضعیتی مشابه دوباره با شانه خالی‌کردن نیروهای اپوزسیون ایرانی از قبول مسئولیت در قبال سرنوشت مردم کردستان مواجه خاهند شد و شاهد همدستی آنها با نیروهای سرکوب خواهند بود؟».

پایین و بالا بگیرید و بکشید

«حبس انفرادی» مرور فشرده‌ای بر این اظهارات جنگ‌طلبانه و روایات مجعول روزنامه‌ها در آن دوران دارد. صدای آیت‌الله طالقانی و خمینی همزمان با تیترهایی از روزنامه‌های انقلاب اسلامی، اطلاعات، جمهوری اسلامی و کیهان به دنبال هم می‌آیند. «پیشروی ارتش، تصرف کردستان، تیرباران، سقوط سنگرهای مهاجمین، جمع‌آوری اجساد از خیابان‌های سنندج، پاکسازی کوه‌ها و غارهای کردستان، مذاکرات کردستان متوقف شد، به آتش و خون کشیده شد، می‌خواهند اسلام را از کردستان محو کنند، فاجعه خونین در کردستان، حیله معاویه در سنندج، ارتش راه گریز مهاجمان را از چهار سو بست، سنندج بطور کلی پاکسازی شد، عملیات پاکسازی کردستان از ضد انقلاب به شدت ادامه دارد و...».

در برابر آنها پلاکاردهایی از مردم کردستان در سطح شهرهای مختلف می‌بینیم: «ما نظامی فدراتیو می‌خواهیم»، «مستحکم‌باد وحدت مبارزاتی زحمتکشان ایران»، «نان، آزادی، جمهوری انقلابی»، «زنده‌باد حق ملت‌ها برای تعیین سرنوشت خود»، «نابودباد امپریالیزم و ارتجاع داخلی» و صدایی گوینده‌ی رادیو از کردستان که می‌گوید: «اینجا صدای انقلاب ایران است، صدای انقلاب ایران را از کردستان می‌شنوید». 

سرهم‌بندی تصاویر و صداها به خوبی نشان می‌دهد که جنگ رسانه‌ای حاکمیت به منظور دمیدن در آتش جنگ و خونریزی برای «سرکوب و منکوب» مطالبات دموکراتیک مردم کردستان بوده است. در مقابل، صداهای حق‌طلبانه و مشروعی که در همهه‌ی «اقتلو» و «وا مصیبتا» و «شور انقلابی دینی» هرگز شنیده نشد. چراکه رسانه‌ها به‌طور انحصاری در کنترل حکومت بودند و مخالفان هیچ گونه امکانی برای دفاع از خود و خواسته‌های‌شان پیدا نمی‌کردند.

احمد اسکندری، نویسنده و پژوهشگر در مقاله‌ای به مناسبت چهلمین سالگرد حمله به کردستان اشاره می‌کند که کلیت این لشکرکشی بر اساس یک خبر دروغ به آیت‌الله خمینی شروع شد. او با ارجاع به اسنادی که در نشریات و روزنامه‌های آن زمان و بعدها منتشر شده‌اند، با اشاره به پیام آیت‌الله خمینی در روز ۲۸ مرداد مبنی بر محاصره ارتشی‌ها در سنندج می‌نویسد:

«دست اندرکاران آن زمان در کردستان، تهران و قم تأکید می‌کنند که در آن روزها در سنندج هیچ خبری نبوده و این فرمان جنگ و خشم خمینی براساس خبرهای ساخته و پرداخته‌ی جنگ‌طلبان در سطوح بالای لشکری و مذهبی ایران صادر شده بود».

اما بعید است فقط یک اشتباه در اطلاع‌رسانی بوده باشد. رقابت‌های درون‌گروهی یاران خمینی در سایه‌ی دو جنگ بزرگ (جنگ در کردستان و ترکمن صحرا و پس از آن جنگ ایران و عراق) و ایجاد بحران به نتیحه‌ی دلخواه آیت‌الله خمینی رسید. در بازه‌ی زمانی ٩ ساله و به مدد این جنگ‌ها موفق شدند اکثر رقبای پرنفوذ و انقلابی را از میان بردارند.

حملات و جنگ‌افروزی‌های پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج و ارتش علیه مردم کردستان روز به روز شدت گرفت و در اواخر اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۹ در سنندج به اوج خود رسید که بعدها به مقاومت ۲۴ روزه معروف شد. سازمان چریک‌های فدایی خلق در مستند کوتاهی بخش کمی از این حملات و جنایات را ثبت و منتشر کرده است که صحنه‌هایی از آن با چینشی متفاوت در «حبس انفرادی» به کار رفته است.

روایت یوسف اردلان از زن جوانی که در یک آمبولانس هدف تک‌تیراندازهای پاسداران و ارتش قرار گرفته و کشته شده است گذار نهایی «حبس انفرادی» را شکل می‌دهد. کم‌کم اشارات اولیه‌ی فیلم به اعتصاب پرستاران در فرانسه معنی‌دار می‌شوند و تصاویر پیاپی از پرستاران، کادرهای پزشکی، آمبولانس‌ها و زخمی‌ها، مشارکت پرستاران و پزشکان در جنبش‌های مردمی آن روزهای کردستان را به جنبش امروز آنها در فرانسه گره می‌زند.

یوسف اردلان می‌گوید هیچ وقت مشخص نشد دختری که توسط تک‌تیراندازها کشته شد چه کسی بود. او یکی از بی‌شمار بی‌گناه‌هایی‌ست که قربانی جنگ‌طلبی و اشغالگری نیروهای نظامی حکومت مرکزی شدند. با اعلام خبر مرگ ناشناس آن دختر نوجوان و لحن اندوهگین یوسف اردلان، تصویر از روی صورت متلاشی و ثابت آن دختر به تصویر آهسته‌ی خنده و جنب‌وجوش‌های فرزند و نوه‌ی او در پارکی در حوالی پاریس کات می‌خورد، کنتراستی که زندگی را در چهره‌ی مرگ قربانی جستجو می‌کند. 

روایت بعدی از زبان زنی در سنندجِ امروز خطاب به ما و یوسف اردلان بیان می‌شود. او نحوه تیرباران شدن «شهین باوفا» را یادآوری می‌کند و می‌گوید امروز هم همان‌طور دارند مریض‌ها را در معرض مرگ قرار می‌دهند و کک‌شان نمی‌گزد، اگر دیروز در محاصره‌ی نیروهای نظامی بودیم امروز با کرونا و گرانی و سهل‌انگاری‌های دولتی محاصره شده‌ایم و نای نفس‌کشیدن نداریم.

شهین باوفا پرستار کُردی بود که در جریان مقاومت ۲۴ روزە سنندج از سوی نیروهای جمهوری اسلامی ایران دستگیر و تیرباران شد.

زن راوی از شورش زندانیان در زندان‌ها به خاطر کرونا می‌گوید، به این شکل حلقه‌ی اتصال دیگری با گشایش فیلم در فرانسه به دست می‌دهد و دوباره قطعاتی از اعتصاب پرستاران در فرانسه با صدای یک گزارشگر تلویزیونی دیگر پخش می‌شود.

حبس انفرادی به یاد و خاطره‌ی شهین باوفا، مستوره شهسواری، مهری مردوخی، شهلا و نسرین (فرشته) کعبی، بهمن اخضری، ابوالقاسم رشوند سرداری، پزشک‌ها و پرستارانی که در جریان جنگ تحمیلی به کردستان کشته یا تیرباران شدند و ۹ نفر از تیم اعزامی کاروان امدادرسانی به ترکمن‌صحرا تقدیم شده است که در حادثه‌ای رانندگی جان‌شان را از دست دادند.

«حبس انفرادی» چشم‌اندازی متفاوت از جنبش‌های مردمی در کردستان ارائه می‌دهد. روایت این فیلم و تاکید آن با پرستاران و پزشکانی که کارشان نجات انسان‌هاست کنایه‌ی تند و تیزی‌ست به روایت‌های مجعولی که رسانه‌های حکومتی و "اپوزیسیون" از وضعیت کردستان در آن روزها بازتاب می‌دهند. این فیلم همزمان کاری پژوهشی‌ست بر تاریخ معاصر کردستان، چرا که بسیاری از اسامی و تصاویر برای اولین بار در آن به نمایش درمی‌آیند و می‌توانند پایه‌ای باشند برای کارهای تحقیقی گسترده‌تر.

کنفدراسیون عمومی کار فرانسه در بیانیه‌ای همزمان با شکل‌گیری اعتصابات پرستاران در این کشور در ماه ژوئن اعلام کرد که پرستاران مدال شکلاتی نمی‌خواهند. پرستاران با اعتراض به سیاست‌های ریاضتی دولت مکرون به خیابان‌های شهرهای مختلف فرانسه ریختند و اعلام کردند که آنها نیز انسان هستند و «به مراقبت نیاز دارند، حتی اگر کارشان مراقبت از دیگران باشد». کنش‌هایی که باز هم با سرکوب از سوی نیروهای پلیس و دولت مواجه شد. در برابر، مردم فرانسه در همدلی با کادر درمانی کشورشان هر شب ساعت ۸ شب از پشت پنجره‌ها یا از بالکن آپارتمان‌های‌شان آنها را تشویق کردند.

«حبس انفرادی» در نوع خود همدلی‌ای‌ست با پرستاران و پزشکانی که تنها به خاطر نجات جان انسان‌ها بازداشت و در پادگان‌ها یا صحراهای بی‌نام و نشان تیرباران شدند. مخاطب این فیلم همراه با عوامل آن از پشت قاب صفحه‌ی نمایش یا از پشت لنز دوربین کلاه از سر برمی‌دارد و آنها را تشویق می‌کند.

👈🏽 «حبس انفرادی»، آخرین ساخته زانیار عمرانی را اینجا ببینید:

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • دخو

    شما کاملا صحیح می فرماید. دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ هم محصول "نسخه نویسی" بود. قیام بعدی هم همینطور. موفق باشید.

  • ایران صاحاب

    جناب دخو عزیز٫ شما هنوز از موضع چپ و قیام توده ها و سقوط حکومت ها صحبت می فرمایید که کل نوشته شما همان ادبیات و درک و نسخه پیچی برای جوامع را نشان می دهد و البته دیگر پس از فروریزی شوروی جایش در موزه تاریخ بشریت هست جان برادر و حرف من این است که باید به دل کوردها راه رفت و حق تعیین سرنوشتشان را به رسمیت شناخت تا خوشحالشون کرد و صلح و صفا بیاید و مردم راحت تر زندگی کنند و البته یک بار مالی عظیم و کمر شکن هم از دوش بقیه ایران ورداشته شود که بسیار عقلانیست از هر طرف که به آن بدون تعصب بنگرید. البته بعد از استقلال کوردستان باید بین ایران و کوردستان روابط خوب برقرار کرد و برای کوردها ویزاهای مختلف کاری و تحصیلی و پزشکی در نظر گرفت تا آنها بتوانند همچنان از مزایای ایران استفاده کنند البته بشرط پرداخت هزینه های آن خدمات و نه یارانه ای و سوبسیدی که الان هست و اقتصاد کولبری هم تمام می شود و بنظرم تحول بزرگی برای هر دو طرف کوردستان و ایران به وجود می آید که خیلی انسانی و خوب می باشد و البته اقتصادی.

  • دخو

    جناب "ایران صاحاب" قضیه اتفاقا کاملا برعکس روایتی که شما فکر کرده اید. بدین معنا که جنبش انقلابی کردستان در ایران برای ۴۱ سال متداوم لحظه ای دست از مبارزه علیه جمهوری جهنمی اسلامی بر نداشته است و تبدیل به سنگری تسخیر ناپذیر و خاری تیز در چشم آخوندها و سپاه گشته است. راهبردی دراز مدت جنبش انقلابی کردستان نیز اشاعه و ارتقای همبستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان در سراسر کشور و سازماندهی آنان به سوی یک اعتصاب عمومی کشوری می باشد؛ همانگونه که کردستان انقلابی در ایران چندین اعتصاب عمومی را سازماندهی و تجربه کرده است. اکنون که موج اعتصاب ها و اعتراض های کارگری و مردمی باری دیگر تمامی کشور را فرا گرفته است, صحت و درستی راهبردی دراز مدت جنبش انقلابی کردستان باری دیگر اثبات می شود. نتیجه اخلاقی داستان: کردستان از ایران جدا نمی شود, اما این تهران است که از طریق راهبردی جنبش انقلابی کردستان به اعتصاب عمومی کشیده خواهد شد و نظام جمهوری طاعونی اسلامی را فلج خواهد کرد. پ.ن. اگر ایران در این روزها "صاحاب" داشت اینقدر بدبختی و بلا و زهر مار و کوفت کاری سر مردم خراب نمیشد. "ایران دزد" عنوانی صحیحتر و علمی برای توصیف حاکمان است. پ.پ.ن. قیاس های چند بخشی وضع کشور اوضاع چنان درهم ریخته و انواع مصیبت ها چنان ازدحامی پیدا کرده و روی هم تلنبار شده که دیگر به یک ضرب نمی شود وضع کشور و فروپاشی آن را توضیح داد و باید بخش به بخش کرد. در حال حاضر وضع کشور: - بخشی با اواخر جنگ قابل مقایسه است - بخشی با خسارت 8 سال جنگ - بخشی با دوره پذیرش عهدنامه ترکمنچای - بخشی هم با حمله مغول به ایران

  • ایران صاحاب

    حفظ مناطق کرد نشین ایران توجیه اقتصادی ندارد و بار مالی هنگفتی از لحاظ نگهداری تاسیسات موجود در منطقه اعم از جاده ها٫ شبکه های برق٫ بیمارستانها٫ مدارس و غیره دارد و این بدون در نظر گرفتن سرمایه گذاری های لازم در آینده می باشد و از طرفی دیگر نزدیک هفت میلیون نفر هم بار مالی یارانه ای دارد که مبلغ کلانیست و همچنین چون یک منطقه بن بست جغرافیایست اهمیت استراتژیکی هم برای بقیه ایران ندارد و آینده صنعتی هم برایش تصور نمی شود چون شیوه تفکر و جنب و جوش صنعتی در مناطق ایلیاتی و به شدت سنتی پا نمی گیرد و از لحاظ کشاورزی هم بازده کشاورزی در مقیاس صنعتی ندارد و به صورت پراکنده کشت دیم وجود دارد و مقداری سیب و بوته های توت فرنگی که ارز آور نیست لذا توجیه پذیر نیست در جهت حفظ منطقه سالیانه مقدار عظیمی هزینه نظامی و نیروی نظامی آنجا نگهداشت و از طرف مهمتر باعث آزردگی کوردها عزیز می شود که به شدت اولترا ناسیونالیست و شووینیست هستند و معتقدند که حقشان خورده شده و پتانسیل مناطقشان دست کمی از سویس و کانادا ندارد و اینکه از لحاظ انسانی درست نیست و بسیار منطقیست تا استقلال بهشون بدهیم تا بروند پی آینده شان و آنجا را با اصولی که خودشان صلاح می دانند و خوشحالشان می کند بسازند و اساسا زور ورزی و تحمیل هیچ چیز در قرن بیست و یکم جایی ندارد و باید اجازه داد تا مردم سرنوشت شان را خودشان انتخاب کنند و باید به آن احترام گذاشت تا همه راضی باشند و صلح برقرار شود.

  • دخو

    شوربختانه تاریخ معاصر ایران کمبودی در باب روزهای شوم و ننگین ندارد؛ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲, , ۲۸ مرداد ۱۳۵۷, ۱۷ شهریور ۱۳۵۷, ۱۲ فروردین ۱۳۵۸,... در میان تمامی این روزها اما روز ۲۸ مرداد جایگاه پلشت خاصی را اشغال کرده است و بدون تردید شوم ترین و ننگین ترین روز در تاریخ معاصر ایران می باشد. در سال ۱۳۳۲ کودتای ننگین ۲۸ مرداد تجربه جوان مردمسالاری در ایران را کشت. در ۲۸ مرداد ۱۳۷۵ بیش از ششصد نفر در آتش سوزی سینما رکس (که به دست هواداران خمینی انجام گرفت) سوختند. و در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ جهاد جهالت اسلامی علیه جنبش انقلابی کردستان آغاز گشت. به قول محمد قائد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ "روزی است که همچنان ایران را تکان می دهد." اما ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و آتش سوزی سینما رکس, و اینکه دقیقا چه کسانی پشت آتش سوزی بودند و پی آمدهای آن برای جامعه ایران چه بود تا حدود زیادی از یاد رفته است. در این میان ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و آغاز جهاد جهالت اسلامی علیه کردستان آن صفحه از تاریخ معاصر ماست که هنوز باز می باشد و حتی پس از ۴۰ سال آخرین فصل آن نبشته نشده است. یکی از تشکلات مردمی که در صف اول مقاومت علیه هجوم رژیم به کردستان حضور داشت "کوموله" (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) جمع بندی های خاص خویش از این تجربه را دارد. این یاداشت کوتاه را با این جمع بندی به پایان برسانیم: "مقاومت مردم کردستان در مقابل تهاجم جمهوری اسلامی حاوی درسها و دست آوردهائی است که تا همین اکنون نیز سرمایه ارزشمند کومه له در مبارزه برای تحقق اهدافی است که پیش رو دارد. - مردم کردستان برای اولین بار حاکمیت از پائین، حاکمیت شورائی را تجربه کردند. آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی را عملی کردند. کارگران و زحمتکشان متشکل در صفوف کومه له پس مانده های نظام فئودالی را روبیدند،زنان در مقیاس وسیع به میدان فعالیتهای اجتماعی وارد شدند، نطفه های یک آموزش و پرورش مترقی بسته شد. برای نخستین بار مردم دیگر خود را زیر بار ستم و تبعیض ملی نمی دیدند. مقاومتی که در برای تهاجم رژیم صورت گرفت، در واقع دفاع از این دست آوردها بود. - رژیم مدام در کار توطئه چینی برای ایجاد تفرقه در صفوف مقاومت مردم کردستان بود. سیاست دوراندیشانه رهبری کومه له این توطئه ها را برای مدتی طولانی خنثی کرد. در همین دوره تشکیل " هیات نمایندگی خلق کرد"، با شرکت نیروهای فعال در جنبش مقاومت مردم کردستان در یک آرایش نیمه جبهه ای، وحدت مردم کردستان در مقابل دولت مرکزی را تامین و اداره سراسری امور کردستان را به دست گرفت. فراخوان تشکیل شورای شهر سنندج، انجام انتخابات دموکراتیک و پذیرش نتایج آن، تدوین اصول مذاکره با دشمن و ترویج یک فرهنگ و سیاست آموزنده در این زمینه. شرکت در انتخابات مجلس در سال 1358 و معرفی نماینده برای تمام مناطق کردستان، در حالیکه کومه له با شناختی که از رژیم جدید داشت،می دانست که پای هیچ نماینده ای از کردستان به مجلس اسلامی نخواهد رسید، اما شرکت در آن را در راستای آماده ساختن مردم برای مقاومتی که در راه بود، ضروری می دانست. - تحکیم موقعیت سیاسی و اجتماعی کادرهای کمونیست در جامعه با در پیش گرفتن سیاستهای توده گیر، که همبستگی مردم کردستان را در مقابل جمهوری اسلامی تقویت می کرد. از آنجمله کوچ تاریخی مردم مریوان، اعتصاب یک ماهه مردم سنندج برای بیرون راندن پاسداران از شهر، راهپیمائی هزاران نفر برای آزادی زندانیان سیاسی، تشکیل جمعیت های دموکراتیک، تشکیل اتحادیه های دهقانان. بدین ترتیب بود که کمونیسم در سیمای کومه له به یک جریان اجتماعی در کردستان تبدیل شد. - اگر چه رژیم طی چند سال سرانجام توانست در عرصه نبرد مسلحانه برتری نظامی بدست بیاورد، اما نتوانست هیچ سنگری را بدون عبور از مقاومتی قهرمانانه فتح کند. مقاومتی که تداوم حیات جنبش انقلابی مردم کردستان را در عرصه ها و سنگرهای متعدد و متنوعی تامین نمود. مقاومتی که توازن قوای بهتری را در برابر جمهوری اسلامی برای مردم کردستان به وجود آورد."