ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

هشتادویکمین جلسه دادگاه حمید نوری: خاطرات زندان سال‌ها خواب‌هایم را آشفته کرده بود

هشتادویکمین جلسه دادگاه حمید نوری، دادیار سابق قوه قضاییه و متهم به دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت در سال ۶۷، در دادگاه استکهلم برگزار شد. در این جلسه ادامه شهادت علیرضا اکبری سپهر، زندانی سیاسی دهه ۶۰ و از جان به در بردگان اعدام‌ها در سال ۶۷ پی گرفته شد. او در پاسخ به سوال‌های وکلای مدافع حمید نوری از ظاهر حمید نوری و دلیل حضورش در این دادگاه گفت.

هشتادویکمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری که به ظن دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در سوئد بازداشت شده است، روز جمعه ۱ مارس/۱۲ فروردین، در دادگاه استکهلم برگزار شد. در این جلسه ادامه شهادت علیرضا اکبری‌سپهر پی گرفته شد.

علیرضا اکبری سپهر، زندانی سیاسی دهه ۶۰ و از جان به‌دربردگان اعدام‌های سال۶۷ است که به اتهام هواداری از سازمان پیکار زندانی شده بود. اکبری سپهر روز گذشته گفت همراه با همسرش زمانی که باردار بود دستگیر شد و فرزندش در زندان به دنیا آمد. او گفت اولین باری که حمید نوری را دیده زمانی بوده که می‌خواسته با همسر و فرزندش ملاقات کند و حمید نوری خودش را با نام “حمید عباسی” دادیار زندان اوین معرفی کرده است. علیرضا اکبری‌سهپر ساکن کشور استرالیاست و از طریق تماس تصویری برای ارائه شهادت در دادگاه حاضر شده است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

قاضی توماس ساندر به علیرضا اکبری‌سپهر گفت روز گذشته وعده داده نکته‌ای که درباره دلیل حضورش در دادگاه داشته را بگوید و شاهد گفت در پایان اگر وقت شد خواهد گفت. سپس سوال‌‌‌های وکلای مشاور از شاهد شروع شد.

گیتا هادینگ‌ویبری اولین نفر بود و پرسید: «تو دیروز اسم عادل طالبی را آوردی، در گوهردشت باهم بودید؟ کدام بند و تا چه زمانی؟»

علیرضا اکبری سپهر: «ما از اوین باهم بودیم و به گوهردشت آمدیم تا زمان اعدام‌ها. عادل را دو هفته قبل از شروع اعدام‌ها بردند و ما فکر کردیم ملاقات دارد، چون ریشش را زد و فکر کردیم بعد از دو ماه ممنوع‌الملاقاتی جزو گروه اول اول است که برای ملاقات می‌رود… اما بعدا فهمیدیم اعدام شده.»

گیتا هادینگ‌ویبری: از لحاظ زمانی چه زمانی بود؟ مرداد یا شهریور بود؟

علیرضا اکبری سپهر: «تا جایی که در ذهنم مانده اوایل شهریور بود که بردند او را»

وکیل مشاور: وقتی به گوهردشت آمدید با زندانیان دیگری از مجاهدین در یک بند بودید؟

علیرضا اکبری سپهر: «وقتی ابتدا آمدیم چند روزی باهم در اتاق‌های در بسته باهم بودیم، و بعد جدا کردند…»

سپس دیگر وکیل مشاور، یوران یالمارشون پرسید: دیروز گفتی دیدی عباسی زندانیان را از این‌طرف به آن‌طرف می‌برد در راهرو [مرگ]، فاصله شما با او تقریبا چقدر بود؟

علیرضا اکبری سپهر: «فکر کنم دو سه متر چون من دقیقا سر آن چهارراه راهرو نشسته بودم.»

یوران یالمارشون: آن زمان شناختی داشتی که جایی به نام حسینیه وجود دارد؟

علیرضا اکبری سپهر: «حسینیه را می‌دانستم اما اینکه بچه‌ها را آنجا اعدام می‌کردند نمی‌دانستم..»

وکیل مشاور: از جایی که نشسته بودی آیا به یاد داری کسی را به سمت حسینیه برده باشند؟

علیرضا اکبری سپهر: «… ما سایه بچه‌هایی که می‌بردند می‌دیدیم مثلا بردند دست چپ نشسته‌اند… من کسانی را که آن‌ طرف بردند اسم‌شان به خاطرم نیست چون از بند ما نبودن. و با چشم‌بند احتمالا نمی‌توانستم تشخیص بدهم و بعد وقتی که عباسی به لشکری گفت این‌ها را چکار بکنیم، بعدش در فرعی بودیم و به من گفتند که بردند برای اعدام…»

یوران یالمارشون: پس ندیدی چه کسی آنها را به سمت حسینیه می‌برد؟

علیرضا اکبری سپهر: «جواب به این سوال کار آسانی نیست، دو سه نفر پاسدار بودند از جمله آقای عباسی که وقتی بچه‌ها از دادگاه بیرون می‌آوردند این‌طرف و آن‌طرف می‌بردند، حالا اگر او هم برده نمی‌دانم…»

وکیل مشاور: عادل روزدار را می‌شناسی؟ متعلق به حزب توده بود و دندانپزشکی خوانده بود.

علیرضا اکبری سپهر: «به خاطر ندارم، ۴۰ سال از آن زمان گذشته…»

سپس بنکت هسلبری دیگر وکیل مشاور پرسید: مباشری را می‌شناسی؟

علیرضا اکبری سپهر: مبشری با مباشری؟ مبشری یکی از اعضای دادگاه خود من هم بود… تا جایی که خبر دارم ایشان هم جزو هیات مرگ در زندان‌های دیگر بود و جزو آخوندهای رتبه بالا در دادگاه‌های انقلاب بود.»

وکیل مشاور: حسین حاجی‌محسن را می‌شناسی در گوهردشت؟

علیرضا اکبری سپهر: «حسین حاجی محسن فکر کنم هم‌بند ما بود، ولی مطمئن نیستم که آنجا دیدم یا اوین، چون با آدم‌های زیاپی برخورد کردم.»

وکیل مشاور: کسی بوده که علاقه داشته به گل‌های حیاط آب بدهد.

علیرضا اکبری سپهر: «احتمالا با ما بوده ولی قضیه گل‌ها بیشتر با صادق یادم است…»

وکیل مشاور: مجید ایوانی را می‌شناسی؟

علیرضا اکبری سپهر: «مجید را یادم است با ما بود… ولی نمی‌دانم برایش چه اتفاقی افتاد. بعضی‌ها را خودم وسایل‌شان را جمع کردم…»

وکیل مشاور: بیژن بازرگان را می‌شناسی؟

علیرضا اکبری سپهر: «اسم‌اش یادم است ولی قیافه‌اش یادم نیست…»

وکیل مشاور: محمد علیزاده اعظمی چطور؟

علیرضا اکبری سپهر: «محمود علیزاده را یادم است ولی نمی‌دانم چه اتفاقی برایش افتاد.»

قاضی توماس ساندر، رئیس دادگاه گفت سوالی دارد و پرسید: وقتی گفتی مبشری قاضی دادگاه خودت بود کدام دادگاه منظورت است؟

علیرضا اکبری سپهر: «وقتی دستگیر شدم و کتکم زدند یک دادگاه چند دقیقه ای رفتم، در اوین، آنجا قاضی من بود.»

سپس کنت لوئیس، وکیل مجاهدین گفت سوال دارد و پرسید: گفتی همسرت که چپ‌گرا بوده او هم در زندان بوده، آیا اطلاعاتی برای شما از وضعیت زن‌ها در زندان تعریف کرده؟ آیا تعدادی از آنها اعدام شدند؟

علیرضا اکبری سپهر: «در رابطه با این دوران تا جایی که او خبر داشت زن‌ها را نزد هیات مرگ نبرده بودند…»

کنت لوئیس: یعنی هیچ زن چپ‌گرایی اعدام نشده؟

علیرضا اکبری سپهر: «آن مقطع اعدام نشده، وگرنه کلی خانم چپگرا از زمانی که این‌ها به قدرت رسیدند اعدام شدند. در مقطع اعدام‌ها من نشنیدم که کسی اعدام شود.»

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

سپس بعد از تمام شدن سوال‌های کنت لوئیس، نوبت به وکلای مدافع حمید نوری رسید و با این سوال آغاز کردند: اسفند ۶۷ از زندان آزاد شدی، یعنی ۶ سال از ۱۲ سال حکمت را در قزل‌حصار کشیدی، دیروز گفتی وقتی اسفند ۶۷ آزاد شدی برخوردی با عباسی نداشتی؟ درست است؟

علیرضا اکبری سپهر: «درست است من ۷ سال و چند ماه زندان بودم و همه‌اش را قزل‌حصار نبودم این‌طوری که ایشان گفتند.»

وکیل حمید نوری: بله درست است، آیا در دوران شاه هم زندانی شدی؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله ۴ سال زندان بودم، من سال ۵۳ در دانشگاه دستگیر شدم و سال ۵۷ آزاد شدم.»

وکیل حمید نوری: در چه زندان‌هایی بود؟

علیرضا اکبری سپهر: «کمیته مشترک ضد خرابکاری، قصر و قزل‌حصار...»

وکیل حمید نوری گفت پاسخ شاهد با چیزی که در بازجویی پلیس گفته تفاوت دارد و از دادگاه اجازه خواست تا آن را از رو بخواند: آنجا برای پلیس از دوران ۵۳ تا ۵۷ صحبت کردی… گفتی سال ۵۷ همزمان با انقلاب ۲۸ روز قبل از آزادی‌ام، من را همراه با ۳ هزار نفر دیگر از زندان رشت آزاد کردند و گفتی مدتی از این مدت را در زندان گوهردشت بودی… اصلا می‌دانی زندان گوهردشت چه زمانی مورد استفاده قرار گرفت؟

علیرضا اکبری سپهر: «این اصلا امکان ندارد، عکس من هست… گوهردشت آن‌وقت‌ها اصلا کار کار نمی‌کرد من بخواهم بگویم آنجا بودم، در ضمن چرا باید در مورد زندان زمان شاه دروغ بگویم؟ این‌ها حرف‌های من نیست، حرف من این بود که پدرم و مادرم و دایی‌ام به زندان قزلحصار آمدند و ما از بیرون آمدن خودداری کردیم، خانواده‌ها به مدت ۷-۸ ساعت متتظر بودند تا نماینده‌هایی که به زندان قصر فرستاده بودیم تا بفهمیم چه خبر است برگردند و فردای آن روز با دایی‌ام و زنش و پدر و مادرم به رشت رفتیم…»

وکیل حمید نوری: این یکی چی که گفتی بین سال ۵۳ تا ۵۷ دوره‌ای در گوهردشت بودی؟

علیرضا اکبری سپهر: «من چنین چیزی نگفتم وقتی گوهردشتی وجود نداشت… ما در زندان زمان شاه شنیدیم که زندانی با تجهیزات پیشرفته در گوهردشت در حال ساخت است.»

وکیل حمید نوری: حالا به سال ۶۱ برگردیم، اول به اوین آمدی و بعد تو را به قزل‌حصار بردند، ولی دیروز گفتی تابستان ۶۲ بود که به قزل‌حصار برده شدی و اواخر ۶۳ یا ۶۴ به اوین برگرداندند، درست است؟

علیرضا اکبری سپهر: «حدودی درست است، ولی تاریخ‌ها را دقیق یادم نیست، من فیلم‌ساز بودم تصویری می‌توانم همه چیز را ببینم، تاریخ دقیق ولی یادم نیست...»

وکیل حمید نوری: ولی این هم باز اینجوری نوشته نشده… فعلا بگذاریمش کنار…

علیرضا اکبری سپهر: «اگر اشتباهی در ترجمه شده من مسئولش که نیستم…»

وکیل حمید نوری: می‌توانم بخوانم ببینم اشتباه شده یا نه درست در مورد زمانی است که به قزلحصار منتقل شدی…

رئیس دادگاه به وکیل مدافع حمید نوری اجازه نداد تناقض مورد اشاره را بخواند و گفت تناقضش زیاد نیست و تاکید کرد شاهد نزد پلیس هم گفته در مورد تاریخ حافظه خوبی ندارد.

وکیل حمید نوری: گفتی ۳ بار حمید عباسی را دیدی، اولین بار اوایل سال ۶۲ وقتی پسرت را دیدی، بار دوم ۲۰ با ۳۰ روز بعد از این بار اول بود در مورد پول‌هایی که از تو گرفته بودند، حالا یا ۱۰۴ یا ۱۰۸ هزار تومان بوده... و بار سوم تقریبا چهار ماه بعدش بوده، زمانی که می‌خواستند پسرت را از زندان خارج کنند. برداشت من این است که در بازجویی پلیس هر سه مورد را متناقض گفته‌ای، حتی مبلغ پول هم فرق دارد، من می‌خوانم نزد پلیس چه گفته‌ای، تناقض در سال و مبلغ است، شما دو بار بازجویی داشتی و شما دو مبلغ مختلف گفتید و این رقم‌ها چندین مرتبه در بازجویی تکرار شده، اینجا نوشته شده که حمید عباسی را سال ۶۳ هم در رابطه با آن مبلغ پول یک بار دیگر هم دیده‌ام...

علیرضا اکبری‌سپهر: «نه من چنین چیزی نگفتم، اشتباه شده من گفتم سال ۶۲ بود… نمی‌تواند درست باشد. چون مطمئن هستم ملاقات بر سر پول بین اولین باری که رفتم ملاقات همسرم و آخرین باری که رفتم بچه‌ام را اجازه بدهم برود، وسط آنها اتفاق افتاد، نمی‌تواند ۶۳ باشد. در رابطه با پول هم من نمی‌توانستم مبلغی کمتر از ۱۰۰ هزار تومان بگویم، چون قرار بود ۱۰۰ هزار تومان به قاچاقچی بدهیم و حساب کرده بودیم مبلغی هم داشته باشیم که مدتی دوام بیاوریم… من این را دقیقا یادم است.»

وکیل حمید نوری: من می‌خواهم سه بخش از بازجویی را بخوانم که هر سه جا ۹۷ هزار تومان ذکر شده. الان خودتان هم گفتید آخرین باری که عباسی را دیدید سال ۶۲ بود، می‌خواستم اشاره کنم به دکتر چشم‌پزشکی که دیروز هم اشاره کردید، دادستان از شما دیروز پرسید آیا از خدمات پزشکی استفاده کردید یا نه در اوین؟ بعد گفتید در اوین خدمات درمانی دریافت نکردید، بعد به خاطر این افتادگی چشم که داشتید شما را به بیمارستان فرستادند، بعد گفتید در رابطه با درمان عباسی را ملاقات نکردید ولی با دفتر دادیاری تماس داشتید تا برای رفتن به بیمارستان مینی‌بوس برایت تهیه کنند... در بازجویی پلیس هم چیزی در این موردها گفته نشده است، باز می‌خواهم از دادگاه درخواست کنم بخشی از بازپرسی شما را بخوانم.

گزارش‌های تحقیقی زمانه درباره دادگاه حمید نوری:

رئیس دادگاه از وکیل حمید نوری پرسید ماجرای بیمارستان چه تناقضی دارد و وکیل حمید نوری گفت به نظرش سه تناقض وجود دارد. رئیس دادگاه در نهایت اجازه داد که خوانده شود.

وکیل حمید نوری: اینطوری در بازجویی پلیس نوشته شده که دکتر بهداری زندان شما را معاینه کرده و گفته تجهزات کافی ندارد و درخواست داده شما به بیمارستان معرفی شوید، سپس گفتید قرار شد برای معاینه چشم شما را به زندان بفرستند و این آخرین باری بوده که عباسی را در زندان ملاقات کردید...

در همین‌جا قاضی به علیرضا اکبری سپهر اجازه داد نظرش را بگویید و او چنین توضیح داد:

«من اصلا یک همچنین چیزی نگفتم که زمان رفتن به بیمارستان آقای عباسی را ملاقات کردم، حتی دیروز هم که پرسیدند وقتی می‌رفتی به دادیاری عباسی را دیدی گفتم نه ندیدم، دادیاری یک اتاق تنها نبود که...»

وکیل مدافع حمید نوری: شما دیروز از لشکری حرف زدید، شما گفتید لشکری رئیس زندان بود، درست است؟

رئیس دادگاه به وکیل مدافع حمید نوری تذکر داد که اگر موضوعی را مطرح می‌کند درست بیان کند تا شاهد هم متوجه شود در مورد چه چیزی صحبت می‌شود تا باعث نشود جواب‌های بی‌ربط بدهد.

وکیل حمید نوری: لشکری رئیس زندان بود یا رئیس گروه ضربت؟

علیرضا اکبری سپهر: «نه برای من فرقی نمی‌کرد رئیس گروه ضربت باشد یا رئیس زندان… همین الان آدم‌هایی که در دادگاه نشسته‌اند مگر من می‌دانم موقعیت‌شان چیست؟»

وکیل حمید نوری: باز هم می‌گویم شما در بازجویی پلیس هم اسمی از این رئیس گروه ضربت نیاوردید… لشکری معاونی داشت؟

علیرضا اکبری سپهر: «والا اگر چارت سازمانی را به من می‌گفتند می‌توانستم بگویم، می‌توانم حدس بزنم سرپاسدارها زیر دستش بودند.. این فقط حدس است.»

وکیل مدافع حمید نوری: پس شما می‌گویی لشکری باید یک سرپاسدار زیر دستش می‌داشت؟

علیرضا اکبری سپهر: «من نمی‌گویم، من حدس می‌زنم… چیزی که من می‌دیدیم این بود که بالاتر از بقیه بود، احترام پاسدارها نسبت به او و چیزی که نشان می‌داد این بود که بالاتر است…»

وکیل مدافع حمید نورِی: این سرپاسدار را دیدی تا حالا؟

علیرضا اکبری سپهر: «سرپاسدار یکی نبود که، هر بندی چند تا پاسدار داشت و یک نفر هم مسئول آنها بود.»

وکیل مدافع حمید نوری: من نمی‌توانم این موضوع را حل و فصل کنم، من می‌خواهم از دادگاه اجازه بگیرم تا بخش دیگری از حرف‌های شما نزد پلیس را بخوانم چون متناقض است. در این قسمت نوشته شده معاون رئیس، به نظرم با حرف‌هایی که امروز در مورد پاسدارها می‌گویید یکی نیست، اینجا نوشته که رئیس زندان داوود لشکری که هم از چهره و صدایش می‌شناختیش، وقتی که رفته‌اید در اتاق زیر هشت، آن موقع چشم‌بند داشتی اما صدایش را شناختی، و گفتی بعضی وقت‌ها معاون رئیس زندان که من اسمش را یادم نمی‌آید، بعضی وقت‌ها هم مامورانی از اطلاعات بودند… یعنی اسم معاون رئیس زندان را بردی در دو جا، آیا اینگونه گفتی که لشکری معاون رئیس زندان داشته یا خودش بوده؟

علیرضا اکبری سپهر: «آره احتمالا گفتم لشکری رئیس زندان بوده، این برداشت من بوده، چون چارت سازمانی کسی دستم نبوده… ولی من ذکری از معاون نکردم، چون معاونی نمی‌شناختم… این را گفتم که آدم‌های دیگر از ما سوال می‌کردند، این مخصوص برهه سال ۶۷ نیست، بارها می‌آمدند شما را می‌بردند زیر هشت و سوال می‌پرسیدند مثلا مسلمانی، نماز می‌خوانی و غیره و بعد هم کتکی می‌زدند و به بند می‌بردند… بعد هم رئیس زندان بودن یا رئیس گروه ضربت بودن تغییری در کشتار این همه زندانی می‌دهد که ایشان سوال می‌کنند؟»

رئیس دادگاه: شما باید بگذارید وکلای مدافع هر سوالی دارند بپرسید.

وکیل مدافع حمید نوری: پس شما هیچ کلمه معاونی استفاده نکردید؟

علیرضا اکبری سپهر: «ممکن است گفته باشم پاسدار، اما معاون نه…»

وکیل حمید نوری: از رئیس دادگاه می‌خواهم نگاه کند، دیروز گفته‌اید لشکری و عباسی و سه چهارتا پاسدار در اتاق بودند اما در بازجویی پلیس چیز دیگری گفته شده، نوشته شده من را به اتاق بردند دیدم که لشکری رئیس زندان و معاون رئیس زندان مصطفی و چندتا پاسدار دیگر و عباسی در این اتاق بودند… دیروز اینگونه نگفتی، اینجا هم گفتی معاون رئیس زندان و هم اسمش را گفتی که مصطفی است. آیا اینگونه تعریف کردی در مورد معاون زندان؟

علیرضا اکبری سپهر: «من گفتم مصطفی هم در اتاق بود که یکی از پاسدارهای ارشد بود، احتمالا بد ترجمه شده…»

وکیل حمید نوری: فقط سرپاسدار گفتی در مورد مصطفی….

علیرضا اکبری سپهر: «من حتی کلمه هم یادم نیست، فقط گفتم از پاسدارهای ارشد بود، حالا اینکه سرپاسدار بود را نمی‌دانم.»

وکیل حمید نوری: ولی دیروز نگفتی ارشد وقتی در موردش حرف می‌زدی؟

علیرضا اکبری سپهر: «من خیلی چیزها را دیروز نگفتم…»

وکیل حمید نوری: یک سوال دیگر در مورد همین روسای زندان دارم، در مورد ناصریان است که تعریف کرده‌ای، گفتی اولین باری که ناصریان را در گوهردشت دیدی در راهرو بودی و گفتی او متعلق به دادسرا بوده، درست است؟

علیرضا اکبری سپهر: «من وقتی ناصریان را دیدم به خاطر اینکه در ذهن من به عنوان دادیار ارشد می‌شناختم، زیرا خودش در اوین آمده بود و گفته بود دادیار اوین است و هر مسئله‌ای دارید با من صحبت کنید، برای همین نمی‌دانستم نقش‌اش در گوهردشت چیست…»

وکیل مدافع حمید نوری: به هر حال پیش خودت فکر می‌کردی دادیار ارشد است؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله درست است.»

وکیل مدافع حمید نوری: خب به گوهردشت می‌پردازیم، چندتا سوال در مورد زمانی که در راهرو بودی دارم، قبلش در بند ۱۴ بودی و این بند در طبقه دوم است. شاید سوالم احمقانه به نظر بیاد، ولی گوهردشت چند طبقه بود؟

علیرضا اکبری سپهر: «سه طبقه بندها بود، اما اگر زیر زمین هم بود من خبر ندارم.»

وکیل حمید نوری: بعد از اینکه لشکری از تو سوال پرسید تو را به فرعی بردند؟ درست است؟

علیرضا اکبری سپهر: «به یک اتاق بردند، فرعی را بعد از اتاق بردند. ۱۱ نفر ما را بردند به یک اتاق و در را بستند، اینکه این اتاق کجا بود نمی‌دانم.»

وکیل مدافع حمید نوری: بعد گفتی یکی آمد و شما را به طبقه اول بردند، برداشت تو این بوده که تقاطع‌های راهرو که به هم وصل می‌شوند مثل یک چهارراه است، منظورت از طبقه اول چی بود؟

علیرضا اکبری سپهر: «از یک سری پله رفتیم پایین، اینکه اتاق کجا بود نمی‌دانم.»

وکیل مدافع حمید نوری: پس تو نمی‌دانی در کدام طبقه هستی؟

علیرضا اکبری سپهر: «نه نمی‌دانم…»

وکیل حمید نوری: منظورم راهرویی است که لشکری و عباسی و نیری و اشراقی را دیدی، منظورم آن روز است، در کدام طبقه بودی وقتی این‌ها را دیدی؟

علیرضا اکبری سپهر: «من از یک سری پله پایین آمدم و احساس کردم به طبقه همکف رسیدم.»

وکیل مدافع حمید نوری: من بازجویی شما را خواندم و اصلا نگفتی شما را از پله‌ها پایین برده باشند، یعنی خودت طبقه دوم هستی… سوال را اینگونه بپرسم، آن روز تو جای ثابتی نبودی، امروز هم که گفتی طبقه همکف هستی، از جاهایی که نشستی آیا راه پله می‌بینی که به پایین برود؟

علیرضا اکبری سپهر: «نه من راه پله‌ای ندیدم.»

وکیل مدافع حمید نوری: در صفحه ۱۵۰ بازپرسی پلیس گفته‌ای که در راهرو هستی و بعد نگاه کردی که روبه‌رویت یک راهروی دیگر بوده و سمت راست‌ات هم یک منطقه‌ای بوده که پله داشته و آن پله‌ها به سمت پایین می‌رفت…

علیرضا اکبری سپهر: «نه من این را نگفتم، می‌خواهید بگویم چه گفتم؟ من اصلا این‌ها را نگفتم، ایشان نمی‌گذارد من توضیح بدهم… من گفتم وقتی آقای عباسی آمد آنجا دست من را گرفت و پرسید مسلمان هستی، نماز می‌خوانی و مصاحبه می‌کنی و من گفتم نه، من را برد پشت همانجایی که نشسته بودم… وقتی که آنجا نشسته بودم صدای پایین آمدن کسانی از پله را شنیدم و احساس کردم پله آهنی است، صدایش اینگونه به نظرم آمد. احتمالا ایشان که من گفتند پایین آمده بود اینطوری برداشت کردند که پایین رفتم…»

وکیل حمید نوری: نه اینی که گفتی هم نوشته شده، ولی جلوتر نوشته شده… ولی این چیزی که من برایت خواندم نوشته شده پله داشت و پله‌ها به پایین می‌رفت.

علیرضا اکبری سپهر: «من این را نگفتم، برای اینکه از طبقه همکف نمی‌شود پایین رفت که …»

قاضی توماس ساندر وارد بحث شد و گفت این مسئله‌ای نیست که بخواهید بیشتر به آن پرداخته شود.

وکیل مدافع حمید نوری به همین خاطر موضوع راهرو و راه پله‌ها را رها کرد و در ادامه پرسید: دیروز گفتی سه نفر داشتند در راهرو می‌آمدند، ناصریان و اشراقی و نیری، این‌ها را گفتی دیدی، درست است؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله درست است.»

وکیل حمید نوری: حالا ببینیم در بازجویی پلیس در این مورد چه گفته‌ای، اینجا نوشته شده سه نفر که از اتاق مرگ بیرون آمدند، که یکی از آنها ملا بود، او مبشری بود که دادستان در دادگاه انقلاب بود، یکی دیگر از آنها که اسمش را به یاد ندارم دادستان کل کشور در دادگاه‌های انقلاب بوده -اینجا من ادعا می‌کنم منظورت ناصریان است، الان او یک تاجر در ایران است- و سومی داوود لشکری بوده که رئیس زندان گوهردشت بود. آیا اینگونه تعریف کردی در بازجویی پلیس؟ این را هم بگویم که بدانی، بعد از این بحثی هم بین شما پیش می‌آید که می‌گویی مطمئن نیستی مبشری همان نیری است یا نه… این‌ها عین حرف‌هایت است.

علیرضا اکبری سپهر: «درست می‌گوید، گفتم آخوندی بود که مبشری بود ولی مطمئن نیستم، ولی بعدها بچه‌ها به من گفتند که نیری بود، ولی دادستان کل انقلاب گفتم اشراقی بود که الان تاجر است.»

وکیل حمید نوری: یک سند کتبی وجود دارد به زبان انگلیسی که قبل از بازجویی از شما تحویل داده شده به تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹ از طرف یک دستیار وکیل به اسم عسکر نوری، شما به یاد دارید که شهادت خودتان را به صورت کتبی نوشته باشید؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله از من پرسیدند که چه می‌دانید و از من خواستند خیلی مختصر چیزی بنویسم و من هم نوشتم و فرستادم.»

وکیل حمید نوری: به انگلیسی نوشتید؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله فکر می‌کنم به انگلیسی نوشتم.»

وکیل حمید نوری: در مورد همین سند سوال دارم از شما…

رئیس دادگاه پرسید این سند چیست و وکیل حمید نوری گفت در رابطه با دستگیری حمید نوری است که ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹ تحویل پلیس داده شده است. رئیس دادگاه گفت صبر کند ابتدا آن را بررسی کنند. وکیل حمید نوری توضیح داد طبق قانون سوئد کسی مجاز نیست شهادت خودش را بنویسد اگر پلیس آن را تنظیم نکرده باشد. رئیس دادگاه گفت می‌تواند در موردش سوال کند، اما اجازه ندارد آن را بخواند -زیرا ظاهرا در پروند این شهادت کتبی وجود ندارد-.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

وکیل حمید نوری: در این متن انگلیسی در مورد سه نفری که می‌بینی نوشته شده، بعد از ظهر بوده نیری، ناصریان دادستان انقلاب و داوودی لشکری بوده‌اند، به یاد داری اینگونه نوشته باشی در شهادت کتبی خودت؟

علیرضا اکبری سپهر: «ممکن است، ولی من اشراقی را هم دیدیدم احتمالا یادم رفته بنویسم.»

وکیل حمید نوری: به هر حال اسم اشراقی را نه نزد پلیس گفتی و نه در این متن شهادت که نوشتی.

علیرضا اکبری سپهر: «ایشان باید توجه کنند ۳۴ سال از این ماجرا گذشته ممکن است از ذهن من رفته باشد.»

وکیل حمید نوری: فقط یک سوال دیگر دارم در مورد چهره حمید عباسی است، گفتی ریش کوتاه داشت، ته ریش، درست است؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله ته ریش به معنای این است که چند روز مثلا ریشش را نزده بود، من اینجوری یادم است…»

وکیل حمید نوری: در بازجویی پلیس ولی چیز دیگری گفته شده، اگه رئیس دادگاه اجازه دهد می‌خوانم. نوشته شده چیزی که او را شاخص می‌‎کرد و بسیار برای من جالب بود بر خلاف بقیه کسانی که در اوین کار می‌کردند، این (عباسی) همیشه ریش‌هایش را زده بود، دو تیغه؛ مترجم توضیح داده که تمیز و بدون ریش بوده.

علیرضا اکبری سپهر: «درست می‌گویند، من سه چهار دفعه او را دیدم، بار اولی که او را دیدم ریشش را زده بود و تصور کردم با آدم‌های دیگر فرق دارد، زیرا تر و تمیز بود.»

وکیل حمید نوری: پس این‌هایی که ته ریش داشت مال چه زمانی است؟

علیرضا اکبری سپهر: «احتمالا مال دورانی بود که سال ۶۷ در هیات مرگ دیدم.»

وکیل حمید نوری: مترجم ترجمه کرده که ریشش را دو تیغه زده است.

رئیس دادگاه توضیح داد شاهد انکار نکرد و گفت بار اولی که حمید نوری را دیده است ریشش را زده است. صدای حمید نوری در پس زمینه می‌آید اما مشخص نیست که چه می‌گوید فقط شنیده شد که می‌گوید «توهین … کرد.» وکلای حمید نوری پس از این پاسخ علیرضا اکبری سپهر گفتند سوال بیشتری ندارند، اما قرار شد حمید نوری با وکلایش یک مشورت داشته باشند قبل از پایان دادگاه.

بعد از مشورت کوتاه وکیل مدافع حمید نوری گفت یک سوال کنترلی در مورد ناصریان دارد: اینگونه متوجه شدم که اولین بار ناصریان را در سالن ۳ اوین دیدی، این چه زمانی بود؟

علیرضا اکبری سپهر: «من سالش را دقیق نمی‌توانم بگویم، اما واقعه را می‌گویم…»

وکیل حمید نوری: من فقط سالش را می‌خواهم…

علیرضا اکبری سپهر: «فکر کنم آخرهای سال ۶۵ بود زمانی که مرتضوی رئیس زندان شد.»

پس از این پاسخ رئیس دادگاه گفت دادستان‌ها چندتا سوال دیگر دارند.

دادستان: شما الان خودت هم متوجه شدی که مواردی را که تعریف می‌کنید باید تاریخ زمانی بدهید، و شما هم مکررا گفتید با تاریخ مشکل دارید و ممکن است دقیق نباشد. سوالم را می‌خواهم اینگونه بپرسم، سپتامبر ۲۰۲۰ تاریخ بازجویی شما در پلیس بوده، آیا آنجا هم گفتید برای تاریخ‌ها دچار مشکل هستید؟

علیرضا اکبری سپهر: «بله من آنجا هم گفتم. و گفتم وقایع بزرگی که اتفاق افتاده حدود زمانی‌اش شاید را بدانم، اما بقیه موارد ممکن است تاریخ دقیقش را ندانم.»

دادستان گفت همین سوال را داشته و دیگر سوالی ندارد. اما کنت لوئیس، از وکلای مشاور نیز گفت یک سوال تکمیلی دارد: «شما دو بار پیش پلیس دو بار بازجویی شدید، آیا بعدا متن بازجویی‌ها را با شما کنترل کردند که همه چیز درست باشد؟»

علیرضا اکبری سپهر: نه

رئیس دادگاه سپس از همه تشکر کرد. علیرضا اکبری سپهر گفت تنها یک مطلب کوتاه دارد که مایل است بگوید:

«من حقوقدان نیستم، من از احساسم و آنچه که بر من گذشت صحبت می‌کنم. من وقتی خبر دستگیری آقای نوری را شنیدم تمام آن خاطراتی که سال‌ها خواب من را آشفته کرده بود در من زنده شد. من تصمیم گرفتم در این دادگاه شرکت نکنم، برای اینکه سال‌ها بود سعی می‌کردم این خاطرات را که باعث افسردگی من شده بود پس بزنم، ولی یک دلیل یک واقعه به یادم آمد که تصمیم گرفتم به دادگاه بیایم، مطمئنا جناب قاضی و بقیه آقایان می‌دانند که یادوری شکنجه مجددا تراما ایجاد می‌کند. من با آقای نوری مسئله شخصی ندارم و نمی‌خواهم که مسئله شخصی داشته باشم. ایشان می‌تواند یک پدر، همسر و یا یک پسر خوب باشد، اما خاطره‌ای که من را به دادگاه آورد…»

رئیس دادگاه حرف شاهد را قطع کرد و گفت: شما وقتی چیزهایی در مورد متهم می‌گویید مناسب نیست. خاطره‌ مشخصی اگر دارید بگویید.

علیرضا اکبری سپهر: «خاطره‌ای که من را آورد، خاطره یک سرباز ساده آلمانی بود که در ۸۷ سالگی به جرم اینکه در بوخن والت نگهبانی می‌داد به دادگاه بردند، به دادستان اعتراض کردند آدمی در این سن را چه به زندان می‌بری؟ و جوابی که ایشان داد این بود که در کشتار هولوکاست همه آدم‌ها به تنهایی تک تک مسئول بودند و باید جواب مسئولیت‌شان را بدهند…»

رئیس دادگاه، توماس ساندر مجددا حرف علیرضا اکبری سپهر را قطع کرد، از او عذرخواهی کرد بابت این کار و گفت چهارچوب شهادت شما بر روی مسائل مشخصی بوده و چون این مسائلی که مطرح می‌کنند خارج از این موضوع است لازم نیست که بیان شود. رئیس دادگاه از علیرضا اکبری سپهر برای حضورش در دادگاه تشکر کرد و پایان جلسه هشتادویکم را اعلام کرد.

بر اساس آنچه که در انتهای جلسه گفته شد، قرار است دو نوبت دیگر از حمید نوری در دادگاه بازپرسی انجام شود، یک بار توسط دادستان‌ها و یک بار هم توسط وکلای مدافع. رئیس دادگاه خطاب به وکلای مدافع حمید نوری گفت ۵ روز از حمید نوری بازپرسی صورت گرفته احتمالا مدارک جدیدی پیدا شده که قصد بازپرسی مجدد از او را دارند و فقط در مورد مطالب جدید می‌توان از او سوال کرد. دادستان‌ها قرار است روز ۲۱ آوریل از حمید نوری بازپرسی کنند.

این جلسه دادگاه حمید نوری از اینجا قابل شنیدن است:

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری چهارشنبه پنجم آوریل/۱۶فروردین برگزار خواهد شد و دو کارشناس به نام‌های جان کلفنر و سالی لانگورث در دادگاه برای ارائه نظرات کارشناسی خود حاضر خواهند شد.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.