ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

اعتراضات ۱۴۰۱: بازپس‌گیری مفهوم انقلاب

آوا هوشیار ــ صدای انقلاب دیگر فقط نیاز به شنیدن ندارد؛ چشم‌ها انقلاب را می‌بینند و دیگر راهی برای انکار آن وجود ندارد. .

سرعت تغییر در ایران شیب تندی پیدا کرده است؛ و در جامعه‌، مفاهیم شکل‌‌گرفته در نظام پیشین در عرض دو هفته معنای خود را از دست داده‌اند. ملت ایران در پی بازپس‌گیری واژگانی هستند که در چهل سال گذشته ذیل ایدئولوژی حکومت از آنها معنازدایی شده است؛ مفاهیم تأثیرگذاری مانند «انقلابی» و «ضدانقلاب».

از بهمن ۵۷ و پس از مصادره انقلاب توسط اسلامیون و طلاب، تصویری که از صفت «انقلابی» در ذهن مردم تداعی می‌شد تصویر طرفداران حکومت بود که در لباس‌های دینی یا غیردینی و با شناسه‌هایی مانند ریش، چادر، عبا و عمامه ظاهر می‌شدند و مردم آن‌ها را اصطلاحا حزب‌اللهی می‌نامیدند. در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی ایران سعی کرد تا از این معنازدایی استفاده کند و راه را برای مبارزه‌های منتهی به انقلاب ببندد. کلمه «انقلاب» در ذهن مردم جامعه ایران مفهومی خشن و سرکوب‌گرایانه داشت.

معنازدایی از کلمات در نظام‌های دیکتاتوری راهی برای پیشبرد اهداف این حکومت‌ها است. به عنوان نمونه اصلاح‌طلبان از بهره‌وران این سیاست مبتنی بر معنازدایی بودند. مردم، تازه کمر راست کرده از انقلاب و بلافاصله پس از آن جنگ هشت ساله، از واژه «انقلاب» وحشت داشتند و آن را مساوی با متضرر شدن می‌دانستند. اصلاح‌طلبان جناحی بودند متشکل از مجمع روحانیون مبارز و برخی از دانشجویان خط امامی در دهه شصت که توسط حکومت برای سرکوب اعتراضات مردم با روش‌های اصطلاحا نرم شکل گرفتند. البته تلاش‌های حکومت برای تلقین مخالفت اصل نظام، یا رهبری، با این جریان دیری نپایید که با بالا رفتن آگاهی مردم نسبت به عملکرد دولتمردان این جناح ناکام ماند.

جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شکل‌گیری خود مشکلات جدی‌ای در برخورد با معترضین به سیاست‌هایش داشت. اعتراضاتی که در برخی از آن‌ها اگرچه اصل نظام نشانه گرفته می‌شد اما اعتراض منتهی به «انقلاب» شناخته نمی‌شد. این نفرت جامعه ایران از کلمه «انقلاب» به اندازه‌ای بزرگ شد که در سال‌های اخیر با نگاه «براندازی» به اعتراضات پرداخته شد. براندازی یک حکومت در عمل همان انقلاب است. معنازدایی از واژه انقلاب و تخصیص آن به افراد حامی ایدئولوژی حکومت تا جایی پیش رفت که ملت ایران طی چهار دهه گذشته اعتراضات خود را به چشم یک تلاش یکپارچه برای اسقاط حکومت نبینند. ترجیح هم بر آن بود که اعتراضات در قالبی دیگر و با کلماتی دیگر همچون «براندازی» تعبیر شوند.

مهسا امینی بدل به رمزی شد که از جنس خرد جمعی‌ است؛ مدام در جامعه تکثیر می‌شود و نمی‌توان برای آن نهایتی در نظر گرفت.

نسل جدید که تعریف شکل گرفته در ذهن آنها از واژه «انقلاب» با نسل‌های پیشین متفاوت است، اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ را به سمت دیگری برد. جوانان و نوجوانان انقلاب را نه واژه‌ای منفی، بلکه نتیجه اعتراضی به ثمر نشسته می‌دانند. این نسل «انقلابی» بودن را مذموم نمی‌داند و ضدانقلاب جاری شده را افرادی توصیف می‌کنند که بهره‌ور از وضع موجود اند و تلاش برای تغییر وضعیت را به سود خود نمی‌بینند. مفهوم‌زدایی از کلماتی که حکومت اقتدارگرای جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته از معنای آن‌ها به نفع خود استفاده کرده است را می‌توان یکی از مهم‌ترین گام‌ها در راستای تمیز دادن این جنبش با جنبش‌های پیشین دانست. از شهریور ۱۴۰۱ نسل جدید جامعه ایران موفق شد تا معنای واقعی «انقلاب» را، در جامعه‌‌ای که طی تاریخ انقلاب‌های بزرگی را پشت سر گذاشته است، دوباره بازسازی کند. حالا مردم، حتی نسل برآمده از ۵۷ یا پیش از آن، این تغییر در معنا را پذیرفتند.

در چهل و اندی سال گذشته جامعه ایران جامعه‌ای تماما بسته بود؛ جامعه‌ای که در آن هر اعتراضی منجر به سرکوب گسترده، در همه انواع آن، می‌شد. در عین حال اما تلاش‌های حکومت برای از بین بردن معترضان فایده‌ای نداشت. شبکه‌های تبلیغاتی نظام سالهاست که از هم پاشیده و از دید مردم اعتباری برای جهت بخشیدن به اعتراضات ندارد.

در خیابان همه آشنای هم شده‌اند. هراسی از «انقلابی» خطاب شدن در معنای تلاش برای یک انقلاب تازه وجود ندارد. مفهوم‌زدایی صورت پذیرفته است و حزب‌اللهی‌ها از جریان انقلابی برآمده از اعتراضاتی طولانی بیرون رانده شدند.

نیروهای نظامی حامی حکومت از پا اگرچه ننشسته‌اند اما توان مبارزه بیشتر را ندارند. تاکتیک دست مردم است و مردم انتخاب می‌کنند که به کدام سمت حرکت کنند. اعتراضات مردمی از ۵۷ تا اینجا معمولا در مراکز کلانشهرها یا شهرهای دارای اهمیت بیشتر متمرکز بود. این بار اما شریان حیاتی انقلاب در جهت دیگری حرکت می‌کند. اعتراضات در شهرهای کوچک پیش از شهرهای بزرگ شکل می‌گیرد و مراکز نظامی و دولتی آن به سرعت تسخیر یا توسط مردم به آتش کشانده می‌شود. جوری که شنیده‌ها حاکی از آن است که تئوریسین‌های نظامی معتقدند تسخیر غیرمتمرکز شهرهای کوچک برای تضعیف قدرت نظامی کشور امری حیاتی است. به عبارتی این جمله به آن معناست که کلانشهرها باید توجه نیروهای نظامی را به خود جلب کنند. نیروی سرکوبگر از شهرهای کوچک به سمت کلانشهرها برود و شهرهای کوچک اطراف تهران تسخیر شود. در نهایت هم جمعیت جوری به هم پیوند بخورد که به تسخیر پایتخت منجر شود.

این نشانه از تغییر در فرم شکل‌گیری انقلاب است. از آنجایی که جمهوری اسلامی در تمام ابعاد جنایات متعددی به جا گذاشته است، محتوا در اعتراضات پیوسته مردم از ۵۷ تا به امروز، به طور معمول،  تغییرات گوناگونی پیدا می‌کرد. علاوه بر این، حکومت جمهوری اسلامی، حکومتی برخاسته از انقلاب بود. معمولا انقلاب‌های مردمی در سراسر دنیا به شیوه‌های تقریبا نزدیک به هم صورت می‌گیرند. ایجاد تغییر در فرم مبارزه، به نحوی که یک حکومت اقتدارگرای انقلابی آن را نشناسد راهی دشوار بود که انقلابیون نسل جدید باید آن را کشف می‌کردند.

انقلاب و معنایی که بازیابی کرده است توان جمعی‌ای برای مردم به وجود آورده است. تفاوت این جنبش با جنبش‌های پیشین در این است که در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران، اقتدار خود در حوزه‌ی معنازدایی از واژگان را از دست داده است. اقتداری که از ۵۷ تا به امروز توسط بازوی اجرایی حکومت و پروپاگاندای آن با سرکوب، به ملت ایران تحمیل می‌شد.

اعتراضات علیه اصل حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران امری نوپا نیست. از اسفند ۵۷ و اعتراض علیه حجاب اجباری توسط زنان، تا اعتراض به قتل وحشیانه زنی به دلیل آنچه جمهوری اسلامی آن را «بد حجابی» می‌نامد ادامه داشت.

شعار زن، زندگی، آزادی به آن دلیل جامع و کامل است که اهداف رژیم برای سرکوب را مورد هدف قرار می‌دهد. انقلابیون، امروز در مقابل نیروهای ضدانقلاب می‌ایستند و قدرت خود را بارها و بارها جشن می‌گیرند. در فیلم‌هایی که از فضاهای مجازی منتشر می‌شود مردم با رقص و پایکوبی اعتراض خود به وضع موجود را نشان می‌دهند. نافرمانی مدنی از پشت پنجره‌ی خانه‌ها، در خیابان‌ها و کوچه‌ها شنیده می‌شود.

صدای انقلاب دیگر فقط نیاز به شنیدن ندارد؛ چشم‌ها انقلاب را می‌بینند و دیگر راهی برای انکار آن وجود ندارد.

مهسا امینی بدل به رمزی شد که از جنس خرد جمعی‌ است؛ مدام در جامعه تکثیر می‌شود و نمی‌توان برای آن نهایتی در نظر گرفت. رمزی که مردم در پی تعمق آن به خیابان‌ها آمدند و نامش را در جهان فریاد زدند. این اعتراضات پیش از آنکه وصله‌ای به آن نسبت دهند یک «انقلاب» است. جنبشی اعتراضی که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را با بازیابی معانی کلمات از دست رفته مورد هدف قرار داده است.

تحلیل‌های زمانه درباره اعتراض‌ها به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • mashang

    ما مسلمان شده های عربستان سعودی از فهم این حقیقت ساده عاجزیم که نخستین بار توسط نیچه مطرح شد وهمچنان ذلیل ایم که آخه عقل هم چیز بدی نیست نیچه: هنوز مشخص نشده که توی اون دنیا سوختن ستمگردر جهنم خیالی عقل باخته ها!!چه سودی برای ستمدیگان این دنیا داره؟؟!!!

  • mashang

    رابرت مالی می‌گوید، آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست.حالا ملاها برای دم خروس و قسم عباس، مرگ برآمریکا را انکار میکنند