ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

رانت‌بَران مالیات

خورشید شعیری - در حالی که فشار ویران‌گری بر کسب‌وکارهای خُرد و متوسط وارد می‌شود، نهادهای عریض و طویل دیگری در کشور از مالیات‌دهی فرار می‌کنند و مشمول چشم‌پوشی دولت‌داران می‌شوند.

چرخه‌ای سیاه آمیخته از رانت و فساد، کمک به هم‌کیسه‌های مفسد و چشم‌پوشی کردن از خطاهای مالیاتی یاران، دست کردن در جیب بودجه به بهای افزایش فشار بر بخش بزرگی از طبقه متوسط با فشار مالیات‌ستانی – این توصیفی فشرده از وضعیت است.

درآمد مالیاتی دولت در دو سال گذشته در بودجه سالانه ایران یک تغییر بزرگ را تجربه کرد: بخش قابل توجهی از اداره اقتصاد سالانه کشور در بودجه از راه مالیات تامین می‌شود. سال گذشته میزان مالیات‌دهی براساس بودجه مصوب تا شصت درصد افزایش پیدا کرد و سال پیش‌تر از آن شصت درصد دیگر. این البته مجموع افزایش میزان مالیات است. برای نمونه در بخش واردات، مالیات مصوب، تا ۳۸۷ درصد افزایش یافت.

فشار درآمد مالیاتی دولت گریبان مردمی را گرفته است که به زحمت خرجشان مناسب دخلشان می‌شود. پرداخت سوبسیدی بزرگ برای تامین هزینه‌های انرژی از سوی دولت به شرکت‌های بزرگ پتروشیمی و فولادی، بار بزرگ درآمدی بر دوش دولت گذاشته است. دولت هم تلاش می‌کند تا این بار را با مالیات‌ستانی جبران کند.

مجموع افزایش درآمدهای مالیاتی مصوب دولت در بودجه دو سال گذشته ایران، یک تغییر بزرگ اقتصادی به حساب می‌آید. با این وضعیت جدید، میزان مالیاتی که دولت دریافت می‌کند معادل حقوق ۴,۷ میلیون تَن حقوق‌بگیر دولت است؛ یعنی دولت حقوق نزدیک به پنج میلیون کارمندش را از راه مالیات‌ستانی از عده‌ای دیگر از شهروندان تامین می‌کند. به عبارت بهتر، عده‌ای ایرانی کار می‌کنند تا مواجب عده‌ای دیگر از کارمندان جمهوری اسلامی را بپردازند. در ادامه همین گزارش تبعات این موضوع را بررسی خواهیم کرد.

در سوی دیگر حقوق حدود سه میلیون تَن از کارمندان، بازنشستگان و مستمری‌بگیران تامین اجتماعی از راه حق بیمه نقدی افرادی که در حال حاضر مشغول به کار هستند، تامین می‌شود. به این معنا که سازمان تامین اجتماعی، به جای آنکه حق بیمه افراد را تجمیع و سرمایه‌گذاری کند تا در آینده از سود آن سرمایه‌گذاری مستمری بگیرد، از افرادِ جدید پول نقد می‌گیرد تا به سه میلیون حقوق‌بگیر جدید پرداخت کند.

همین دو معادله ساده نشان می‌دهد که در اقتصاد ایران یک عده، برای عده‌ای دیگر کار می‌کنند و این برای افراد جامعه، عادلانه و برای اقتصاد، سودآور نیست؛ تنها به واسطه تحولات مالیاتی در دو سال گذشته بودجه کشور.

نکته دیگر: افزایش شصت درصدی درآمد مالیاتی دولت بر چه مبنایی پیش‌بینی شده است؟ آیا اقتصاد ایران تا شصت درصد رشد کرده است که حالا توان پرداخت مالیات بیشتر را داشته باشد؟ براساس ادعای دولت، مؤدیان جدیدی برای مالیات‌ستانی پیدا شده‌اند، از جمله در شکل کارت‌خوان‌های تازه. به روایت آمار ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار دستگاه کارت‌خوان جدید به اداره مالیات متصل شده‌اند. پس بیشتر کارت‌خوان‌های موجود در اقتصاد ایران به اداره مالیات متصل شده‌اند و جمعیت بزرگ و جدیدی شامل این مورد می‌شوند؛ این موضوع را جز با فشار مضاعف بر کسب و کارهای داخلی و همچنین حقوق‌بگیران نمی‌توان تحلیل کرد.

زنجیره‌ای از فسادهای مالیاتی

با این همه در حالی که چنین فشار ویران‌گری بر کسب‌وکارهای خرد و متوسط وارد می‌شود، نهادهای عریض و طویل دیگری در کشور از مالیات‌دهی فرار می‌کنند و مشمول چشم‌پوشی دولت‌داران می‌شوند. سال ۱۳۹۸ اتاق بازرگانی ایران مطالعه‌ای انجام داده بود که نشان می‌داد ۳۷ نهاد عمومی غیردولتی در ایران مشغول به کارند که درباره نقش نوزده نهاد آن هیچ آماری ارائه نمی‌شود. خبرگزاری ایرنا هم در در همان سال گزارشی با عنوان «سهم هشت هزارم درصدی بنیادها و نهادهای خاص از درآمدهای مالیاتی» منتشر کرده بود که نشان می‌داد، سهم آستان قدس، ستاد اجرایی فرمان امام و بنیادها و نهادهای انقلاب که براساس مطالعات وزارت اقتصاد حدود ۱۰ درصد از کل اقتصاد کشور را در دست دارند، از کل مالیات کشور تنها هشت هزارم درصد (۰,۰۰۸) است. (منبع) این گزارش نشان می‌داد که در بودجه سال ۱۳۹۹ باید نزدیک به ۲۷ درصد از کل درآمدهای مالیاتی را بخش خصوصی می‌پرداخت، درحالی‌که سهم آن از کل اقتصاد ایران کمتر از پانزده درصد برآورد می‌شد.

در همان زمان، سهم پیش‌بینی‌شده برای مالیات‌ستانی از شرکت‌های دولتی کمتر از ۶,۵ درصد بود در حالی‌که بیش از ۷۰ درصد اقتصاد کشور را در دست داشتند.

در همین حال، مطالعه‌ای که در سال ۱۳۹۵ از سوی معاونت اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی انجام شده بود، نشان می‌داد که بنیادها و نهادها ۱۰ درصد از کل اقتصاد ایران را در اختیار و مالیکیت خود گرفته‌اند. مجموعه‌هایی مانند آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد برکت، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و قرارگاه سازندگی خاتم. پس سهم حداقل ۱۰ درصدی این نهادها در اقتصاد ایران قابل اثبات است. با وجود این، سهم مالیات نهادها و بنیادهای انقلاب اسلامی در بودجه سال ۱۳۹۹ تنها شانزده میلیارد و ۶۶۶ میلیون تومان تعریف شده بود و براساس گزارش ایرنا مالیات شرکت‌ها و موسسات وابسته به آستان قدس رضوی «۱۰۰ هزار تومان»! مالیات بنگاه‌های اقتصادی زیرمجموعه نیروهای مسلح و ستاد اجرایی فرمان حضرت امام هم ۱۰۰ هزار تومان بود!

جالب آنکه مرداد ماه امسال (۱۴۰۱) سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس درباره پیگیری پرونده بدهی مالیاتی بنگاه‌های بزرگ اقتصادی گفته بود: «رئیس کل وقت سازمان امور مالیاتی در اسفند ماه سال ۱۳۹۸ در مکاتبه‌ای با کمیسیون اصل نود، اسامی ۷۷ تَن از اشخاص حقیقی و حقوقی که بدهی مالیاتی آنها تا پایان شهریور سال ۱۳۹۸ بیش از ۱۰ میلیارد تومان است را در ۲۹ برگ برای کمیسیون ارسال کرد. مقرر شد برای اسامی آن دسته از سازمان‌ها مانند بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی که در سامانه درج نیست، در صورت نیاز شناسه ملی اعلام شود». (منبع) این اظهار نظر به خوبی نشان می‌دهد که بنیادهای گفته‌شده حتی شناسه مالیاتی هم نداشته‌اند، به بیان صریح‌تر این نهادها حتی همان صد هزار تومان را هم به عنوان مالیات نپرداخته‌اند، در حالی که پیش‌تر به گواه معاونت اقتصادی وزارت اقتصاد، این اطمینان به وجود آمده است که این نهادها حداقل ۱۰ درصد اقتصاد کل کشور را در اختیار دارند. اینها سازمان‌هایی هستند که به شکل مستقیم زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی، یعنی سید علی خامنه‌ای اداره می‌شوند. (منبع) بزرگ‌ترینِ آن‌ها هم بنیاد مستضعفان است، با سود سالانه‌ای که شفاف نیست، هرچند رئیس این بنگاه در آخرین اظهارنظرش این سود را ۲۶ ‌هزار‌ میلیارد تومان عنوان کرده است. روشن نیست این سود کجا هزینه می‌شود و مالیاتی هم بابت آن پرداخت نمی‌شود. بیش از دو درصد تولید ناخالص داخلی کشور را دست دارد و گفته می‌شود پس از شرکت ملی نفت ایران بزرگ‌ترین و پردرآمدترین هولدینگ ایرانی است. (منبع) آن‌ها تنها یک بار در سال ۱۳۹۶ صورت‌های مالی پانزده سال خود را روی سایت اینترنتی‌شان قرار دادند، حساب‌رسی‌ای که در صحت و سلامت آن شک و شبهه بود. بر اساس آن صورتِ مالی، میزان دارایی‌های اسمی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی بیش از ۵۶ ‌هزار میلیارد تومان (حدود چهارده‌ میلیارد دلار) اعلام شد اما ارزش واقعی بنیاد بسیار بزرگ‌تر از این اعداد ارزیابی می‌شود: طولی به اندازه‌ی پرداخت حقوق گردان فاطمیون سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و عرضی به اندازه‌ی تخریب خانه‌ی سیصد خانوار ایرانی در روستای «ابوالفضل». حلقه‌های تودرتو و موازی‌کاری‌های این نهاد از ایرانسل گرفته تا ساختمان پلاسکو تا آزادراه تهران‌ــ‌شمال تا شانزده طبقه آپارتمان در برج «علوی» خیابان ۵۲ نیویورک تا بانک سینا، شرکت نفت بهران و… بررسی سازمان‌های زیرمجموعه‌ی این غولِ در سایه را بسیار پیچیده می‌کند. نهاد در نهاد، سازمان در سازمان و حلقه‌هایی که سر و تهشان معلوم نیست و در تملک یکی از ثروتمندترین بنگاه‌های مالی حکومتی‌اند. به هیچ‌کس و هیچ‌کجا پاسخ‌گو نیستند، اِلا یک شخص: رهبر جمهوری اسلامی.

تبعات افزایش غیراصولی مالیات‌ستانی

وقتی در دو سال پی‌درپی، سالی شصت درصد بر درآمدهای مالیاتی بودجه یک کشور افزوده می‌شود، به این معناست که تغییری بزرگ در سبد دارایی‌های مردم رخ می‌دهد. بنابرین زمانی‌که شصت درصد از سبد سرمایه‌های مردم کم می‌شود و دولت به جای آنکه هزینه پنج میلیون حقوق‌بگیر خودش را از راه درآمدزایی سالم تامین کند، از راه مالیات مستقیم از مردم دریافت می‌کند، یعنی فشار گسترده‌ای بر خانوارهای طبقه متوسط وارد می‌شود. در نتیجه در سبد معیشت و البته سبد سرمایه‌گذاری مردم تاثیر مستقیم می‌گذارد. نشانه‌های آن هم این است که در دو سال گذشته مردم در جامعه تورم بسیار شدیدی را تجربه کرده‌اند اما در بخش مسکن یا دیگر کالاهای سرمایه‌ای، تورم به اندازه دیگر بخش‌ها رشد نکرده است، چرا که پول مازادی وجود ندارد. بخش مهمی از پول مازاد در جامعه به سوی مالیات رفته است. بخش دیگر آن به سوی افزایش قیمت ارز رفته است که موضوع این گزارش نیست.

افزایش درآمدهای مالیاتی دولت فشار سنگینی بر سبد سرمایه‌گذاری دهک سوم و دوم و حتی دهک‌های بالاتر تحمیل می‌کند. پس بخشی از درآمد مردم که پیش‌تر صرف خرید کالاهای سرمایه‌ای مانند خودرو یا مسکن می‌شد، امروز صرف پرداخت مالیات می‌شود؛ خانوار ایرانی به دلیل تورم ناچار می‌شود مابقی درآمدش را صرف خرید خوراکی، آشامیدنی و دارو کند. این موضوع چطور روشن می‌شود؟ از آنجا که بخش مهمی از نقدینگی‌ای که پیش‌تر وارد بازارهای واسطه‌ای می‌شد، از محل مالیات‌دهی خنثی شده است.

چرخه تباهی

این اما همه ماجرا نیست؛ بخشی از موضوع به شرکت‌های بورسی بازمی‌گردد. ۸۰ درصد کل سود خالص بازار سرمایه در ایران تنها از سوی سی شرکت تامین می‌شود. این شرکت‌ها به شکل عمده، مرتبط با زنجیره پتروشیمی و فولاد هستند. به بیان ساده‌تر می‌توان گفت: هفتصد شرکت در بورس حضور دارند اما ۸۰ درصد بورس را تنها سی شرکت اداره می‌کنند. نگاهی به این شرکت‌ها نشان می‌دهد که این‌ها شرکت‌هایی هستند که از سوبسید انرژی استفاده می‌کنند، یعنی اگر دولت انرژی ارزان در اختیارشان نگذارد، آن‌ها هم قادر به ادامه سودآوری نخواهند بود.

نکته‌ای که این میان جلب توجه می‌کند این است که برای کشوری که روزی حدود یک میلیون بشکه نفت صادر می‌کند، چرا نیاز به افزایش سالانه شصت درصدی مالیات در بودجه احساس می‌شود؟ پاسخ این است که بخش بزرگی از درآمد نفتی به سوبسید انرژی تبدیل می‌شود و به جیب این سی شرکت می‌رود. پس درآمد نفتی به منفعت سی شرکت و سهامداران آن‌ها تبدیل می‌شود. در همین حال بررسی این نکته که «آیا این سی شرکت در درآمد مالیاتی بودجه شریک هستند یا خیر» ما را به پاسخ منفی می‌رساند. هرچند در صورت‌های مالی این شرکت‌ها پرداخت‌های مالیاتی به‌موقع انجام شده است اما مالیات شرکت‌های بزرگ بورسی همان سوبسیدی‌ست که از محل انرژی دریافت می‌کنند. اگر آن سوبسید انرژی به این شرکت‌ها پرداخت نمی‌شد، دولت درگیر موضوع کمبود بودجه نمی‌شد و در نهایت مجبور به گذاشتن فشار مالیاتی روی مردم نمی‌شد. در واقع هم درآمد نفتی به سوبسیدی برای این شرکت‌ها تبدیل می‌شود و هم درآمد مالیاتی برای حقوق کارمندان دولت هزینه می‌شود.

فشار مالیاتی بودجه هم در طبقات میانی جامعه تخلیه می‌شود. جالب آنکه سهام‌دار بخش بزرگی از این شرکت‌ها، نهادهایی چون بنیاد مستضعفان و همان نهادهای عمومی غیر دولتی هستند که زیر نظر مستقیم سید علی خامنه‌ای اداره می‌شوند. بیشتر شرکت‌های دارویی حاضر در بازار سرمایه هم متعلق به ستاد اجرایی فرمان امام است. پس در واقع درآمد نفتی به شکل انرژی دود می‌شود تا به سی شرکت سودآور بورسی کمک کرده باشند.

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.