کارزار شعر زندگی در برابر اعدام
بیتا ملکوتی: «به نام صدا کن»
حرف اصلی شاعر در این شعر، مقاومت و هویت زنانی است که در برابر خشونت و سرکوب ایستادگی میکنند. شعر از رنج و همزمان شکوه زنان در تاریخ و جامعه سخن میگوید و ما را به یادآوری و احیای نام و صدای آنها برای آزادی دعوت میکند.

بیتا ملکوتی
«به نام صدا کن» اثر بیتا ملکوتی، با زبانی تصویری و نمادین، صحنهای از خشونت و رنج را ترسیم میکند که در آن گلولهها نه تنها به عنوان ابزار مرگ، بلکه به عنوان نمادهایی از درد، و مقاومت ظاهر میشوند. شاعر با توصیف جای هر گلوله بر بدن یک زن، روایتی از رنج جمعی میسازد که در آن هر زخم حامل داستانی است که خشونت فیزیکی را با فروپاشی هویت و امید درمی آمیزد. در میان این تاریکی اما نشانههایی از زندگی و مقاومت نیز دیده میشود. شاعر در پایان، با فراخوانی شاعرانه «گلولهها را به نام صدا کن!»، خواستار بازگشت به زندگی و آزادی میشود.
.
آن بالایی
آن گلوله نزدیک شانه راست
زنی است منتظر
در برزخ سلول
کناریاش
دست هراس است
که میدرد خرخره پیراهن جوانش
آن که درست در مرکز تن است
کمی پایینتر از نوک شلال موها
چشمهای مرتد من است
که زهر از خواب میگیرد
بوسه از آتش
آن گلوله
آن که در کتف چپ، دور افتاده
پوست در اسید حل شده گونه است
آن یکی در محاصره گلولههای دیگر
موهای بریده زن است
و پسدادگی سیاه زیر پلکهایش
همان راز ماسیده بر پنجره
آن دو گلوله در آغوش هم
تراخم دهانهای خاموش است
در حروف ممنوعه یک اسم
آن پایینترینشان
انقباض پوسیدگی تاریخ است
در زجر آسفالت خونی خیابان
آن گلوله که موازات خط سینهبند است
نام منزه مزارش است
و پروانه صبحگاهی صدایش
و شکوفه شاد نافش
که هرگز پژمرده نمیشود
آن که به موازات پستانی است لبالب از کهکشان شیری
گریه بلند باد است
و برفی که بر رد زخمها مینشیند
و آن پهلویی، کنار انحنای کمرش
جای اشک کتایون است
بر نعش اسفندیار
و آن گلوله بازیگوش کنار بافته موهایش
رمز درگوشی دختر بچهایست
هنگام بازی با مرگ در هوتک
گلولهها را به نام صدا کن!
بگذار از تن شهر برگردند
به دریچههای موزون زمان
به کاسههای آرام نور
جسد متلاشیاش
بیطاقت است
ایستاده به سرانگشت
و بوسهاش
در پی آغوش ابر و آب
بیتاب آزادی.
نظرها
نظری وجود ندارد.