ایران و چالشهای توسعه پایدار: ورشکستگی آبی، بیبرنامگی اقلیمی و شهرهای ناپایدار
روزبه اسکندری ـ توسعه پایدار، نه یک شعار لوکس و امری تزیینی در اسناد بالادستی، بلکه ضرورتی برای بقا، کرامت انسانی و ایجاد بستری مطمئن برای نسلهای آتی است.

توسعه پایدار، منبع: shutterstock
توسعه پایدار مفهومی است که به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی به شکلی اشاره دارد که نیازهای نسل حاضر را بدون به خطر انداختن توانایی نسلهای آینده برای تأمین نیازهای خود تأمین کند. اصول ۱۷گانه توسعه پایدار که در سال ۲۰۱۵ توسط سازمان ملل متحد تحت عنوان اهداف توسعه پایدار (Sustainable Development Goals - SDGs) تصویب شد، چارچوبی جهانی برای ریشهکنی فقر، حفاظت از محیط زیست و تضمین رفاه برای همه انسانها تا سال ۲۰۳۰ است.
این مفهوم بر سه بنیان اصلی استوار است:
- پایداری محیط زیستی: حفظ منابع طبیعی، مقابله با آلودگی، تغییرات اقلیمی و نابودی تنوع زیستی.
- پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی پایدار بدون تخریب منابع یا افزایش نابرابریها
- پایداری اجتماعی: عدالت اجتماعی، کاهش فقر، آموزش همگانی، برابری جنسیتی و مشارکت مردمی
در حالی که بسیاری از کشورهای جهان در مسیر تحقق اهداف توسعه پایدار سازمان ملل تا سال ۲۰۳۰ گام برمیدارند، ایران با مجموعهای از بحرانهای مزمن و درهمتنیده در حوزه محیط زیست، منابع طبیعی و عدالت اجتماعی روبهروست. در قلب این بحرانها، مساله آب قرار دارد؛ بحرانی بنیادین که نهتنها زیست و سلامت در جامعه را تهدید میکند، بلکه تحقق اهداف اساسی چون کاهش فقر، امنیت غذایی، تابآوری اقلیمی و توسعهی عادلانه را نیز بهطور جدی در معرض خطر قرار داده است.
ورشکستگی آبی در ایران؛ سد راه توسعه پایدار
تضمین دسترسی همگان به آب سالم و خدمات بهداشتی، یکی از کلیدی ترین اهداف توسعه پایدار است؛ زیرا آب نه تنها برای بقا بلکه برای رشد اقتصادی، بهداشت عمومی و عدالت اجتماعی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در ایران، دههها برداشت بیرویه از آبخوانها و منابع آب زیرزمینی، مدیریت سازهای شامل سدسازیهای بیرویه و طرحهای انتقال آب میان حوضهای، تخریب اکوسیستمهای آبی و ناکارآمدی در مدیریت منابع آبِ سازگار با محیط زیست، هدف را از دسترس خارج کرده است.
در بیش از ۵۰۰ دشت کشور، افت شدید سطح آبهای زیرزمینی ثبت شده است و پدیدهی فرونشست زمین اکنون به یکی از خطرناکترین تهدیدهای زیرساختی بدل شده است. پدیدهای که از آن به زلزله خاموش یا سرطان زمین یاد میشود و زندگی نیمی از مردم ایران را در خطر جدی قرار داده است.
در استانهایی چون سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی، صدها روستا از طریق تانکر آبرسانی میشوند و سامانههای تصفیه و جمعآوری فاضلاب و پساب، یا وجود ندارند یا کارایی لازم را ندارند.
باید دانست که شرایط ورشکستگی آبی (Water Bankruptcy) تنها یک تهدید محیط زیستی برای ایران نیست؛ بلکه چالشی فراگیر برای بقای ملی و موجودیت سرزمینی است. درگیریها و تنشهای آبی سالیان اخیر، نشانگر دامن گستراندن این بحران و تبدیل شدن آن به بیثباتی اجتماعی و تهدید امنیتی است.
اقدام اقلیمی؛ بیبرنامگی در برابر هشدارهای جهانی
ایران از جمله کشورهایی است که بیشترین آسیبپذیری را در برابر تغییرات اقلیمی دارد: افزایش دمای میانگین، تغییر رژیم بارش از برف به باران، کاهش میزان بارش مؤثر، خشکسالیهای شدید و نامنظم، و بروز رویدادهای حدی (extreme events) همگی زنگ خطر را مدتهاست که به صدا درآوردهاند. با این حال، سیاستهای کلان ملی در زمینه سازگاری با تغییر اقلیم (Climate change Adaptation) همچنان پراکنده، واکنشی و غیرکاربردی هستند.
ایران رابطه کمرنگ و غیرموثری نیز با هیات بین دولتی تغییر اقلیم (IPCC) دارد که امکان تبادل دادهها و بررسی راهکارهای متناسب را نیز دشوار ساخته است.
بسیاری از طرحهای عمرانی و توسعه کشور، همچنان بر الگوهای پرمصرف، انرژیبر، ناپایدار و ناسازگار با شرایط اقلیمی بنا شدهاند. این در حالی است که ظرفیتهای سرزمینی فراوانی برای بهرهگیری از انرژیهای تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی، بادی و زمینگرمایی در کشور وجود دارد.
بدون اصلاح ساختار و الگوی مصرف در کشاورزی، کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی، ارتقای بهرهوری استفاده از آب و مشارکت جدی مردم و ذینفعان در تصمیمسازیها، مقابله با بحران اقلیمی، تنها در سطح شعار باقی خواهد ماند.
زندگی روی زمین؛ مرگ خاموش تالابها
خشکی گستردهی تالابها و کاهش تنوع زیستی، نشانهای روشن از وخامت وضعیت محیط زیستی ایران است.
تالابهایی چون گاوخونی، بختگان، جازموریان و پریشان،نمونههایی هستند که قربانی توسعهی ناپایدار و بیتوجهی به حقوق طبیعت شدهاند.
سوءمدیریت منابع آب، سدسازیهای غیراصولی و نادیدهگرفتن حقابههای طبیعی، موجب فروپاشی اکوسیستمهایی شدهاند که نقشی حیاتی در تعادل اقلیم محلی، کنترل گرد و غبار و حفاظت از گونههای زیستی بومی ایفا میکردند. با وجود عضویت در کنوانسیون رامسر و میثاقنامههای بینالمللی، ایران در عمل به حفاظت از زیستبومها پایبند نبوده و روند نابودی تنوع زیستی در آن، با شتاب ادامه دارد.
شهرهای تابآور، ایمن و پایدار؛ غایب در برنامهریزی شهری
شهرهای ایران با رشد روزافزون جمعیت، گسترش حاشیهنشینی، فرسودگی زیرساختها و ضعف در ارائه خدمات پایه به شهروندان مواجهاند.
توسعه نیافتگی زیرساختهای شهری، دسترسی نابرابر به آب آشامیدنی سالم، نبود سیستمهای مؤثر بازچرخانی فاضلاب، آلودگی هوا، آب و خاک و آسیبپذیری در برابر بلایای طبیعی از جمله سیلاب و زمینلرزه، نشانههای ساختار شکنندهی جوامع شهری در ایران است.
در حالی که تابآوری شهری (Urban Resilience) یکی از ارکان توسعه پایدار در بخش اجتماعی و محیط زیستی است، سیاستگذاریهای کنونی عمدتاً بر گسترش فیزیکی شهرها، طرحهای نمایشی و پروژههای فاقد ارزیابی محیط زیستی متمرکزند، نه بر بازآفرینی شهری و حفظ منابع پایه بر اساس عدالت محیط زیستی.
تولید و مصرف مسئولانه؛ حلقه گمشده اقتصاد ملی
در ساختار اقتصادشکننده ایران، الگوهای مصرفمحور و منبعمحور، همچنان بر تولید و توسعه سایه افکندهاند.
بخش کشاورزی که بزرگترین مصرفکنندهی آب کشور است (بیش از ۹۰٪)، با بهرهوری پایین، کشت محصولات آببر و نامتناسب با ظرفیت های سرزمینی، و یارانههای نامناسب، یکی از مهمترین چالشهای اصلاح ساختاری محسوب میشود. نکته تاریک اینجاست که حکومت نتوانسته است آسیبهایی را که به منابع آبی وارد کرده است، به اقتصاد بدل کند و کشاورزی، سهم ناچیزی از تولید ناخالص محلی (GDP) ایران را در بر میگیرد.
در عین حال، نبود تعرفههای واقعی آب، نظام قیمتی ناکارآمد، و فقدان آموزش عمومی مؤثر، موجب شده است که مصرف سرانهی آب در ایران بسیار فراتر از استانداردهای جهانی باشد. در چنین شرایطی، صحبت از الگوی مصرف پایدار، بدون اصلاح سیاستهای حمایتی و فرهنگی، بیثمر خواهد بود.
توسعه پایدار؛ انتخابی ضروری پیش از پایان فرصتها
توسعه پایدار، نه یک شعار لوکس و امری تزیینی در اسناد بالادستی، بلکه ضرورتی برای بقا، کرامت انسانی و ایجاد بستری مطمئن برای نسلهای آتی است.
بدنه حکمرانی در ایران، اگر خواهان آیندهای ایمن، عادلانه و زیستپذیر است، باید شجاعانه در مسیر بازنگری در سیاستهای آبی، اصلاح مفهوم رشد و بازتعریف الگوها و اولویتهای توسعهای خود گام بردارد. توسعهای که با تخریب منابع طبیعی، افزایش شکاف اجتماعی، نحیفتر شدن اقتصاد و نابودی محیط زیست همراه باشد، نهتنها پایدار نیست، بلکه بستر بحرانهای آینده خواهد بود.
رسیدن به اهداف توسعه پایدار، تنها در سایه شفافیت، قانونمداری، مشارکت واقعی جامعه و بهرهگیری از دانش ممکن است ـ و فرصت باقیمانده برای نجات آینده، محدود و زودگذر است.
نظرها
نظری وجود ندارد.