ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

در برابر ماشین مرگ: از اوین تا آینده‌ای بدون چوبه‌ دار

علی جوادی می‌نویسد :«اعدام نمی‌تواند برای همیشه تاریخ بنویسد. اعدام، امروز بیش از آنکه ابزار مهار باشد، نشانه‌ فرسایش و پوسیدگی قدرت است. دیگر نه اطاعت، که «انزجار می‌آفریند.

دیدگاه

برای لحظاتی به این تصویر خیره شوید.

پدران و مادرانی با عکس های عزیزانشان در مقابل زندان اوین.

تصورش جان‌فرسا است؛ دردی آمیخته با شکوهی که سرکوب ‌شدنی نیست. باید به چهره‌هاشان نگریست، نه برای اشک ریختن، بلکه برای حقیقتی که در آن موج می‌زند: انسان، هنوز ایستاده است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

اوین؛ جایی که صدای هزاران تن در زیر شکنجه خاموش شد. جایی که حافظه‌ جمعی‌مان با زخم و خون نگاشته شده است. و این ایستادگی، در قلب تاریکی روی می‌دهد؛ در دل دستگاهی که دهه‌‌ها است مرگ و وحشت را تولید و توزیع می‌کند.

در برابر دروازه‌های این زندان، تنها پدران و مادرانی نیستند که ایستاده‌اند؛ تاریخ نیز آن‌جاست ــ تاریخی لبریز از سرکوب، مقاومت، درهم شکستن تن‌ها و برخاستن اراده‌هایی که نشکسته‌اند. تاریخ شکست ‌نخوردگان! آنان، با دستانی لرزان از اشک و خشم، تصویر فرزندان و عزیزانشان را نه به نشانه‌ سوگ، بلکه چون سندی علیه نظم و جنایت دستگاه اسلامی برافراشته‌اند. علیه اعدام! این «نه»، در برابر زندانی قد علم کرده که خود نماد همیشگی «آری» به قتل، شکنجه و تحقیر است.

در همین ایستادگی بی ‌زرق ‌و برق، در چهره‌های اندوه‌ بار اما تسلیم ‌نشده، تصویری از آینده رخ می‌نماید ــ آینده‌ای که در آن، مرگ و اعدام فرمان نمی ‌رانند.

اعدام، این مناسک شوم حکومت، عریان‌ ترین توهین به زندگی است. نه‌ فقط جان می‌گیرد، بلکه شأن انسانی را نیز له می‌کند؛ نه‌ فقط فرد را، بلکه تمام جامعه را تحقیر و زخمی می‌سازد. اعدام، تجسم خالص رابطه‌ قدرت طبقاتی است: جایی که حکومت، مالک مرگ است و انسان، صرفاً بدنی قابل انهدام.

و این جنایت، وقتی رسواتر می‌شود که در بستر جمهوری اسلامی رخ می‌دهد ــ رژیمی که از آغاز، با اعدام زاده شد، با خون تثبیت شد، و با مرگ ادامه یافت. در این حکومت، چوبه‌ دار نه ابزار فرعی، بلکه ستون فقرات نظم است: نظمی که بر ارعاب، سرکوب، و اشباع فضا با مرگ بنا شده است.

اما طناب نمی‌تواند برای همیشه تاریخ بنویسد. اعدام، امروز بیش از آنکه ابزار مهار باشد، نشانه‌ فرسایش و پوسیدگی قدرت است. دیگر نه اطاعت، که انزجار می‌آفریند. نفرت از رژیمی که برای هر پرسش، پاسخی جز سرکوب و قتل ندارد. رژیمی که از ابتدا، با طناب به جنگ اندیشه رفت؛ با سلول به جنگ اعتراض؛ با دار به مصاف زنان، کارگران، معلمان و دانشجویان آمد. اما این خشونت دیگر کار نمی‌کند؛ تنها نفرت می‌کارد.

جنبش «نه به اعدام»، تنها فریادی احساسی نیست؛ اعلام گسستی عمیق است از نظمی که مرگ را بنیان می‌داند و زندگی را به بند می‌کشد. در دل این «نه»، تصویر فردایی نهفته است: فردایی بدون چوبه‌ دار، بدون قاضی مرگ، بدون حکم حذف و زندان سیاسی. جامعه‌ای که انسان در آن، نه برای اندیشه و جنسیت و خواسته‌هایش، که برای زندگی‌اش محترم است؛ جامعه‌ای که مرگ در آن شیوه‌ حکومت ‌داری نیست، و زندگی، کرامت و رهایی، بنیان نظم نوین است.

اما این جنبش، نمی‌تواند به نقد «مجازات اعدام» محدود بماند. باید کل دستگاه اعدام، تمام ساختار زندان سیاسی، و دولتی که بر دوش مرگ ایستاده را نشانه رود. اعدام ــ این قتل عمد سازمان‌ یافته‌ دولتی ــ را تنها با برچیدن حکومت مرگ می‌توان نابود کرد. اسلام سیاسی و اعدام، جدایی‌ناپذیرند: تا یکی برقرار است، دیگری بازتولید خواهد شد. شکنجه، زندان و اعدام، ابزارهای استثنایی نیستند؛ اجزای ضروری مناسبات قدرت‌اند.

پلی از این «نه» به یک «آری» دیگر

مبارزه با اعدام، باید بخشی از مبارزه با کل حکومت‌های سرکوبگر باشد؛ چه با نام اسلام، چه با شعار «شاه»، «وطن»، یا «نظم». در همه‌ این شکل‌ها، جوهر یکی ا‌ست: حفظ قدرت اقلیتی استثمارگر از طریق سرکوب اکثریت کارکن. سلطنت ‌طلبانی که امروز ژست «حقوق بشر» می‌گیرند، نمی‌خواهند به یاد آوریم که ساواک، شکنجه، سانسور و اعدام، میراث رژیم آنان است. جمهوری اسلامی ادامه‌ همان سلطنت است؛ فقط پاگون جای خود را به عمامه داد، اما چوبه‌ دار همچنان پابرجاست.

و نقد اعدام، اگر از نقد سرمایه عبور نکند، ناپایدار می‌ماند. سرمایه‌داری ایران، سرمایه‌‌داری وحشی، خشن و بی‌واسطه‌ای ا‌ست، متکی بر نیروی کار ارزان. و ارزان ماندن نیروی کار، به دستگاهی برای ارعاب، تهدید و کشتار نیاز دارد. اعدام، ضامن بقای نظم سرمایه است. چه با ریش، چه با تاج، سرمایه برای انباشت باید بکشد. نیروی کار که باید ارزان بماند، باید همیشه بترسد. باید همیشه سرکوب شود.

بیائید از این «نه»، پلی بسازیم به یک «آری» دیگر: آری به جهانی انسانی، برابر و آزاد از قتل و خشونت دولتی. آری به جامعه‌ای که انسان در آن نه سوژه‌ مجازات، بلکه خالق زندگی، تاریخ و سرنوشت خویش است. جامعه‌ای سوسیالیستی، که در آن، زندگی نه ابزاری در دست قدرت، بلکه هدف، معنا و جوهر هستی ا‌ست.

گام نخست، عبور از قاب عکس‌ها و تصاویر پراکنده است. جنبش «نه به اعدام» باید از صفحه‌ مجازی به خیابان گام نهد؛ از سوگ فردی به خشم اجتماعیِ سازمان ‌یافته بدل شود. زمانی که این جنبش در تار و پود زندگی روزمره ریشه دواند ــ در مدرسه، دانشگاه، کارخانه، محله، تبعیدگاه و حافظه‌ جمعی بازماندگان ــ آنگاه است که می‌توان ابزار مرگ را از دست حکومت گرفت و بساط اعدام را از بنیاد فرو ریخت.

در همین زمینه:‌

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.