ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«پدرم کالیگولا را می‌کُشد»: روایتی از فروپاشی در دهه پنجم انقلاب

صداهای ممنوعه: «پدرم کالیگولا را می‌کُشد» نوشته علیرضا جوانمرد

حسین نوش‌آذر - راوی سرگشته و روان‌پریش رمان «پدرم کالیگولا را می‌کُشد» نوشته علیرضا جوانمرد مانند کالیگولای کامو، علیه خدا، تاریخ و خویشتن طغیان می‌کند، اما در تناقض‌های سنت و مدرنیته گرفتار می‌ماند. این رمان، نمایانگر جامعه‌ای‌ست که در توهم جلال و شکوه، نه می‌تواند خود را از گذشته برهاند و نه آینده را بسازد، پس لاجرم در عزایی ابدی به سر می‌برد.

نشر رها رمان «پدرم کالیگولا را می‌کُشد»، نوشته‌ی علیرضا جوانمرد را منتشر کرد. این رمان در فوریه ۲۰۲۵ در دانشگاه نورث ایسترن واقع در شهر بوستون، با حضور نویسنده و میزبانی «محفل ادبی شب‌های بوستون» رونمایی شد و در دو نشست در ونکوورِ کانادا، اولی در مارس ۲۰۲۵ و دومی در جریان دومین جشنواره کتاب فارسی ونکوور، معرفی شد.

رمان «کالیگولا» نوشته علیرضا جوانمرد یک داستان چندلایه است که با آرزوی راوی برای ساخت بزرگ‌ترین حسینیه جهان آغاز می‌شود و به رابطه عاطفی او با پدر و مادرش، و تقابل فلسفی-تاریخی بین عقل عربی وتمدن غربی راه می‌برد.

راوی در مواجهه با شمر، که خود را خدای مظلوم و مدافع هویت عربی-اسلامی می‌داند، و فرحان، موجودی ماورایی که آرزوهای او را تقویت می‌کند اما با سنت‌های مذهبی تضاد دارد، بین واقعیت و خیال، سنت و مدرنیته، و مرگ و زندگی در نوسان است. این رمان با ترکیبی از روایت‌های شخصی، تاریخی، و فانتزی، پرسش‌هایی بنیادین درباره هویت، آرزو، و معنای وجود مطرح می‌کنند و با ایده انتقال راوی به زهدان مادر، به سوی بازآفرینی هویت و چرخه زندگی در جهانی امن پیش می‌رود.

جامعه‌ای که راوی در رمان «کالیگولا» نمایندگی می‌کند، میان سنت مذهبی تحریف‌‌شده و مدرنیته مصرف‌گرا که انسان را به بردگی نوین می‌کشاند در نوسان است و در تکرار عزاداری حسینی یا در درگیری با افکار خودش گرفتار آمده، چنانکه نه می‌تواند گذشته را رها کند و نه در خود می‌بیند که آینده را بسازد.

جهانی که علیرضا جوانمرد مقابل دیدگان ما قرار می‌دهد دچار توهم عظمت جمعی با شعارهای آرمانی‌ست که از فروپاشی‌ طفره می‌رود. راوی که نقش‌های مختلفی را در داستان ایفا می‌کند، فردی‌ست بی‌پناه که در کشمکش نیروهای کلان تاریخ، مذهب، و تمدن غرب هویتش را از دست می‌دهد.

تمثیلی از فروپاشی اجتماعی در دهه پنجم انقلاب

این داستان را می‌توان به عنوان هشدار به جامعه‌ای درک کرد که به بهانه دفاع از هویت، در دام توهمات خودساخته اسیر می‌شود. اگر به داستان صرفاً از این منظر بنگریم، باید بگوییم رمان کالیگولا با رمان سوره‌الغراب محمود مسعودی (۱۹۸۸ - ۱۳۶۷ مجله «زمان نو» در پاریس) از نظر فروپاشی آرمان‌ها و فردیت در جامعه و آمیختن رؤیا و واقعیت، و استفاده از زبان تمثیلی و رمزی با بن‌مایه‌های مذهبی خویشاوندی دوری دارد. سوره‌الغراب تمثیلی از فروپاشی آرمان‌ها در صدر انقلاب و کالیگولا تمثیلی از فروپاشی اجتماعی در دهه پنجم انقلاب است.

راوی کالیگولا از شخصیتی عمیقاً متناقض و چندپاره برخوردار است که میان هویت‌های متضاد در نوسان است. او از یک سو، با تعلق خاطر به پدری مرگ‌کام و مادری که «اشک‌هایش را در آبگینه‌ها» ذخیره می‌کند، در پی تأیید عاطفی است؛ اما از سوی دیگر، با پروژه عظیم حسینیه، به دنبال جبران «حقارت نمادین» در برابر غرب است، تقابل او با شمر و فرحان نشانگر «دوپارگی روانی» است: هم به اسطوره‌های مذهبی وابسته است، هم از آن‌ها می‌گریزد تا با احداث یک حسینیه، جایگاهی خدایگونه بیابد. 

تک‌گویی‌های درونی راوی مثل گفت‌وگو با پدر مرده یا هذیان‌هایش درباره مرگ مرزهای واقعیت و خیال را محو می‌کند. ایده‌ی انتقال خود به زهدان مادر، هم تمایل به «بازگشت به رحم» (گریز از مسئولیت وجودی) را نشان می‌دهد، هم تلاش برای بازآفرینی هویت از طریق چرخه زندگی/مرگ، که یادآور نظریه «تکرار ابدی» نیچه است؛ همان آزمون «زندگی‌پذیری» با این پرسش که اگر این زندگی تا ابد تکرار شود، می‌توانی آن را بپذیری؟

سرانجام باید گفت که راوی نه قربانی است و نه قهرمان، بلکه موجودی است درگیر «پوچی فعال» (مانند کالیگولای کامو) که با خشونتِ نمادین علیه خدا، تاریخ، و خودش طغیان می‌کند، اما هرگز از دام تناقض‌های درونی رها نمی‌شود.

فضایی پارانوئید و آشوب‌زده

این داستان از تکنیک‌های روایی متعددی مانند راوی نامطمئن، تک‌گویی درونی، جریان سیال ذهن، و بازی با زمان و واقعیت استفاده می‌کند. روایت به شیوه غیرخطی پیش می‌رود و مرز بین واقعیت، خیال، اسطوره، و هذیان را مخدوش می‌کند. راوی اول‌شخص که خود را خدا و شمر معرفی می‌کند، در فصل‌های مختلف بین هویت‌های متضاد (خدا/شمر/پسر/نویسنده) در نوسان است و روایت او ترکیبی از گفتمان‌های مذهبی، فلسفی، تاریخی، و روان‌کاوانه است.

روایت با تکیه بر استعاره‌های اسطوره‌ای (مثل نیچه، امام حسین، یزید) و تصاویر سورئال (حسینیه عظیم، زباله‌گرد، فرحان) فضایی پارانوئید و آشوب‌زده می‌سازد. گفتمان غالب، گفت‌وگوی دیالکتیک بین مرگ و زندگی، عشق و نفرت، و سنت و مدرنیته است. فصل‌بندی‌های متعدد و تغییر سبک روایی در هر فصل (از بیانیه رسمی تا تک‌گویی شاعرانه) بر بی‌ثباتی روایت تأکید دارد. راوی با ترکیب تاریخ و اسطوره، روایتی ضدتاریخ می‌سازد که در آن قدرت، خشونت، و آرزوهای بزرگ انسانی به هم می‌آمیزند.

در مجاورت کالیگولای کامو

و سرانجام باید به هم‌نامی این رمان با نمایشنامه آلبر کامو اشاره کرد:

در نمایشنامه کامو، کالیگولا پس از مرگ دروسلا (خواهر و معشوقه‌اش) به پوچی زندگی پی می‌برد و با خشونت و عصیان علیه نظم موجود، به دنبال آزادی مطلق است. در رمان جوانمرد، راوی با آگاهی از مرگ (به‌ویژه از طریق پدر مرگ‌خواه) و تناقض‌های وجودی‌اش به پروژه‌ای عظیم (ساخت بزرگ‌ترین حسینیه جهان) روی می‌آورد تا معنای زندگی را بازسازی کند. هر دو شخصیت در مواجهه با بی‌معنایی، به خلق یا تخریب متوسل می‌شوند.

کالیگولا در نمایشنامه کامو با زیر پا گذاشتن اخلاق، خود را خداگونه می‌بیند و دیگران را قربانی می‌کند. در رمان، کنش راوی و شمر به گونه‌ای‌ست که گویا می‌خواهند جای خدای مرده را بگیرند.

کالیگولا در کامو با قتل و ویرانگری، و راوی رمان با ایده‌های عظیم و گاه خشونت‌آمیز علیه نظم موجود طغیان می‌کنند.

کامو در بستر فلسفه غربی (اگزیستانسیالیسم، پوچی) و روم باستان عمل می‌کند، اما رمان مورد بحث در بستر تقابل شرق و غرب، با تمرکز بر هویت ایرانی-اسلامی و نقد مدرنیته غربی، روایت می‌شود. کالیگولا در کامو به دنبال آزادی مطلق از طریق تخریب است، اما راوی رمان به دنبال بازسازی هویت و معنا از طریق خلق نمادهای مذهبی است، هرچند این کنش هم به خودویرانگری می‌انجامد.

در رمان، پدر راوی شخصیتی پارادوکسیکال است که به طور مکرر «می‌میرد» اما زنده می‌ماند و عاشق مرگ است. در فصل چهارم، راوی از پدر می‌پرسد: «چه کار کنم که بمیری؟ درست و حسابی بمیری؟» و پدر پاسخ می‌دهد که عاشق شده و می‌خواهد «خوب بمیرد». در ادامه، راوی می‌گوید: «خودم می‌کشمت، یک طور خوبی می‌کشمت» این گفت‌وگو، اگرچه مستقیماً به «کالیگولا» اشاره نمی‌کند، اما با توجه به اینکه رمان از کالیگولا به‌عنوان نمادی برای پوچی، عصیان، و قدرت مطلق (مشابه نمایشنامه کامو) استفاده می‌کند، کشتن کالیگولا توسط پدر راوی را می‌توان به معنای کشتن استبداد درک کرد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.