صدای شورش و شعر در تبعید
نگاهی به کتاب «عشق، تبعید، آزادی: عصیان شاعران افغانستان» که به تازگی به کوشش بلقیس علوی به زبان فرانسه منتشر شدهاست.

«عشق، تبعید، آزادی: عصیان شاعران افغانستان» با ترجمه بلقیس علوی
کتاب «عشق، تبعید، آزادی: عصیان شاعران افغانستان» در سال ۲۰۲۴ توسط انتشارات معتبر فرانسوی کالمان-لوی منتشر شده است. این اثر به همت بلقیس علوی مترجم و پژوهشگر در اینالکو ، گردآوری و از زبان فارسی به فرانسه ترجمه شده است.

بلقیس علوی سالها بر فرهنگ شفاهی افغانستان و بهویژه بر موضوع تبعید و مهاجرت در ادبیات عامیانه و معاصر افغانستان پژوهش کرده و در این کتاب، مجموعهای از شعرهای شاعران جوان افغانستانی را که بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۴ سروده شدهاند، گردآورده است.
کتاب با پیشگفتاری از اولیویه وبر، نویسنده، سفرنامهنویس و گزارشگر مناطق جنگ، آغاز میشود. او در این مقدمه، بر اهمیت شاعرانه و سیاسی این مجموعه تأکید میگذارد و آن را نهتنها پژواک صدای اعتراض و امید، بلکه نمونهای از مقاومت فرهنگی در برابر سرکوب و تبعید میداند.
کتاب شامل اشعار ۲۲ شاعر زن و مرد افغانستانی است که بسیاری از آنها، بهویژه پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، مجبور به ترک کشور شدهاند. اشعار، به زبان فارسی دری نوشته شدهاند و در آنها مضامینی چون عشق، رنج، تبعید، آزادی، و مقاومت در برابر سلطه و سرکوب حضوری پررنگ دارند. این اثر، همزمان یک سند تاریخی، ادبی و سیاسی از وضعیت معاصر افغانستان و زبان شعر در دل تبعید است.
ادبیات، و بهویژه شعر، در جهان فارسی، هر چه بیشتر در حاشیه جان و جا میگیرد بیشتر به فرمی از زیستن در مقاومت تبدیل میشود. در سرزمینی چون افغانستان، که بیش از چهار دهه خشونت، اشغال، تبعیض جنسیتی و فرسایش امید را تجربه کرده، شعر همچون نفس کشیدن است؛ یک عمل غریزی، روزمره و سرشار از زیبایی و درد. کتاب عشق، تبعید، آزادی: شورش شاعران افغانستان به کوشش و ترجمه بلقیس علوی، پژوهشگر و استاد زبان فارسی در اینالکو دقیقاً در همین نقطه میایستد: نقطهای که شعر، تبعید و مقاومت تلاقی میکنند.
بلقیس علوی با تکیه بر تجربهی پژوهشی خود در فرهنگ شفاهی افغانستان و با شناختی عمیق از زبان و ادبیات فارسی، مجموعهای از اشعار بیست و دو شاعر جوان افغانستانی را گردآوری و به زبان فرانسه ترجمه کرده است. شعرهایی که میان سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۴ سروده شدهاند؛ یعنی از فردای سقوط طالبان تا بازگشت مجددشان، از امیدهای کاذب «دولتسازی» تا خفقان تکرارشدهی اجتماعی، و نهایتاً، تبعید ناخواسته. او در پساگفتار مفصلی بر این اثر، سعی کرده است تا خوانندگان را با بستر فعالیتهای ادبی در افغانستان دو سه دهه اخیر آشنا سازد.
جغرافیای گمشدهای به نام «خانه»
در این مجموعه، شعر دیگر فقط سخن گفتن از رنج نیست؛ بلکه نوعی کنش در مقام شورش است. این شاعران، بهویژه زنان، در شرایطی که زبان، بدن و بودنشان همگی در محاصرهاند، شعر را به عنوان ابزار فریاد، عشقورزی و مطالبهی آزادی برگزیدهاند. همانطور که در شعری از مهتاب ساحل میخوانیم:
بستند لبهایت اگر فریاد سر دادی
با گیسوانت بر فراز دار «آزادی»
با گام هایت می نویسی در دل تاریخ
از خون خود در دامن غدار «آزادی»
دنیا پرستاری گرگ و گربه را میکرد
روزی که تو میخواستی نان کار آزادی
این صداها اغلب از درون تبعید بلند میشوند، از جغرافیای گمشدهای به نام "خانه"، که اکنون تنها در یاد و شعر حضور دارد. اما آنچه اثر علوی را فراتر از یک گلچین صرف میبرد، حضور پررنگ بُعد تحلیلی و سیاسی آن است. در یادداشتها و پیشگفتارهای این مجموعه، تبعید نه یک حادثه صرف، بلکه ساختاری است تاریخی و جنسیتی.
در همین زمینه، پیشگفتار الیویه وبر، نویسنده و گزارشگر جنگ، وجه دیگری از اهمیت این مجموعه را نشان میدهد. وبر بهدرستی از «فمینیسید اجتماعی» (زنکشی اجتماعی) سخن میگوید؛ از ممنوعیت آموزش دختران، اخراج صد هزار دانشجوی زن از دانشگاهها، و نظامی که زنان را نه فقط از حقوق، بلکه از امکان رویا دیدن محروم میکند. در این بستر، شعر نه تنها کنش فرهنگی، که مقاومتی سیاسی است.
مثلث عشق، تبعید و آزادی
اما اهمیت این کتاب، تنها در محتوای آن نیست، بلکه در نحوهی ارائه و چارچوببندی آن نیز نهفته است. بلقیس علوی با بهرهگیری از پژوهشهای خود دربارهی واژگان تبعید در سنت شفاهی افغانستان – از مسافر گرفته تا آواره و غریب – نشان میدهد که چگونه ادبیات مردمی، حافظهی جمعی یک ملت راندهشده را در خود حمل میکند. این واژگان، تنها اسم حالاتی خاص نیستند؛ آنها حامل بار تاریخی، سیاسی و وجودی هستند. گویی هر کدام، شکلی از زیستن در جهانِ بیجایگان را روایت میکنند.
همچنین، حضور زنان در این مجموعه پررنگ و عمیق است. شکریه عرفانی، یکی از شاعران کتاب، در فرازی زیبا مینویسد:
به آغوشم بگیر و جهان را دوست بدار
جهان را با تمام مزارع تریاک و گندمزارهایش
با خوشه خوشه کلاهک های اتمش، تاکستانهایش
و مرا دوست بدار با غم هایم، شادی هایم
این شعر نه فقط عاشقانهای زیبا، که بازتابی است از تنیدهشدن خشونت و زندگی، جنگ و طبیعت، تبعید و امید در سطرهای کوتاه.
عشق، تبعید، آزادی، همانطور که از نامش پیداست، سه مضمون کلیدی را در دل دارد. این سه، نه مفاهیمی جداگانه، که اضلاع یک مثلثاند؛ عشق در تبعید است که به آزادی میاندیشد؛ آزادی در شعر است که از دل عشق و تبعید بیرون میتراود. این کتاب، سندی است از عصر ما؛ از قرن بیستویکم، که در آن شاعران جوان، حتی در خفقان و فرار، نه سکوت، که فریاد را برمیگزینند.
این مجموعه را نهفقط بهعنوان آثاری ادبی، که بهمثابه اسناد مقاومت، باید خواند؛ صدای نسلی که بهرغم تمام سرکوبها، هنوز از «امکان بیان» دفاع میکند. شعر در این کتاب، آنچنان که وبر نیز میگوید، «از ابتدا تا انتهای جهان خواهد ماند»؛ چرا که «هیچگاه نمیتوان احساس را، در افغانستان یا در هرجای دیگر، خاموش کرد.»
نظرها
نظری وجود ندارد.