سانسور در سینمای ایران – «زنده باد...»: سرنوشت روشنفکری ایران در گردباد انقلاب
«زنده باد...»، ساختهی خسرو سینایی، روایتی انسانمحور از انقلاب ۵۷ است. محمود، روشنفکری بیطرف ناخواسته درگیر آرمانهای انقلابی میشود. این فیلم، که جایزهی کارلووی واری ۱۹۸۰ را برد، با پایان تراژیک و نقد ظریفش به گریزناپذیری هزینههای انقلاب، قربانی سانسور شد و سالها از پردهی سینما دور ماند.

نمایی از فیلم «زنده باد» ساخته خسرو سینایی
زنده باد... (۱۳۵۸)، فیلمی به کارگردانی و نویسندگی خسرو سینایی، از آثار برجستهی سینمای ایران در آغاز انقلاب است. این فیلم با هدف تقویت سینمای مستقل و معتبر ساخته شد و بهعنوان اولین فیلم ایرانی پس از انقلاب، در سال ۱۹۸۰ جایزهای از جشنواره بینالمللی کارلووی واری دریافت کرد.
داستان فیلم در بستر انقلاب اسلامی رخ میدهد و روایت محمود، مهندسی است که از سیاست دوری میکند. او هنگام خرید روزانه، غافل از حضور جوانی تحت تعقیب که از سازماندهندگان تظاهرات است، به خانه بازمیگردد. محمود ابتدا از جوان میخواهد خانه را ترک کند، اما تحت تأثیر او قرار گرفته و تصمیم به مقابله با مأموران امنیتی میگیرد. در پایان، جوان هنگام خروج هدف گلوله قرار میگیرد و محمود نیز در پی او با شلیک مأموران کشته میشود و در کنار جسد جوان فرومیافتد.
زنده باد... یکی از نخستین فیلمهای ایرانی است که بیواسطه به فضای انقلاب ۵۷ میپردازد، اما برخلاف بسیاری از آثار آن دوره که به جمعیت و ایدئولوژیهای کلی توجه داشتند، تمرکز خود را بر تنهایی و دگردیسی یک فرد بیطرف میگذارد. محمود (با بازی عزتالله انتظامی) نماد روشنفکر یا شهروندی است که میخواهد از سیاست فاصله بگیرد، اما انقلاب او را بهصورت اجباری درگیر میکند.
گریزناپذیری هزینههای انقلاب
محمود در ابتدا نمایندهی طبقهی متوسطی است که ترجیح میدهد در بحبوحهی انقلاب به زندگی عادی ادامه دهد، اما ورود جوان انقلابی (که نماد آرمانگرایی انقلابی است) او را به چالش میکشد.
کشته شدن هر دو، هم جوان آرمانگرا و هم محمودِ تازهبهدورانرسیده، اشارهای است به گریزناپذیری هزینههای انقلاب، چه برای کسانی که آن را پیش میبرند و چه برای کسانی که ناخواسته درگیرش میشوند.
سینایی با انتخاب انتظامی (که اغلب نقشهای روشنفکرانه یا بورژوایی بازی میکرد) بهعنوان شخصیت اصلی، گویی به سینمای پیش از انقلاب هم اشاره دارد؛ سینمایی که گاه در لاک بیطرفی هنری پنهان میشد، اما انقلاب آن را مجبور به انتخاب کرد.

مرگ محمود در کنار جوان انقلابی، تصویری است از اتحاد ناخواستهی سرنوشت انسانها در انقلاب، حتی اگر مسیرهای متفاوتی داشته باشند. این صحنه را میتوان به این شکل درک و تعبیر کرد که مرگ هر دو صرفنظر از موضعگیریشان، نشان میدهد که انقلاب، مانند هر تحول بزرگ، قربانیهای خود را از همهی جناحها میگیرد.
دریافت جایزه در یک جشنوارهی اروپایی نشان میدهد که فیلم توانست پیچیدگی انقلاب ایران را بدون جانبگیری آشکار به تصویر بکشد، و این برای مخاطبان خارجی جذاب بود.
در مجموع: زنده باد... یک اثر گذار از سینمای روشنفکری پیش از انقلاب به سینمای انقلابی است. اگرچه به نظر میرسد در نهایت جانب انقلاب را میگیرد، اما تراژدی شخصیت اصلی نشان میدهد که این فرآیند، حتی برای کسانی که به آن باور ندارند، غیرقابل اجتناب است. در مقایسه با فیلمهای بعدی دربارهٔ انقلاب (مثل ناخدا خورشید یا کانی مانگا)، این فیلم کمتر اسطورهسازانه و بیشتر انسانمحور است.
دلایل سانسور
«زنده باد...» پس از اکران اولیه و دریافت جایزه در جشنواره کارلووی واری، به دلایل نامشخصی توقیف شد و سالها از نمایش رسمی محروم ماند، سرنوشتی مشترک با بسیاری از فیلمهای آن دوره که بهرغم همخوانی ظاهری با گفتمان انقلابی، قربانی ملاحظات سیاسی، ایدئولوژیک یا سلیقهای شدند.
پایان تلخ فیلم و عدم شور انقلابی آشکار، که برخلاف روایت حماسی مورد انتظار از انقلاب بود، احتمالاً به توقیف فیلم منجر شد. حضور انتظامی، نماد سینمای روشنفکری پیش از انقلاب، و فضای متغیر سیاسی سالهای ۵۸-۶۰ نیز ممکن است به حساسیتها دامن زده باشد.
در مقایسه با چریکهی تارا، که به دلیل مضامین فمینیستی و نقد مردسالاری توقیف شد، زنده باد... به دلیل عدم انطباق با روایت رسمی انقلاب متوقف شد، اما هر دو قربانی فضای ملتهب و سلیقههای متضاد آن دوران بودند. این فیلم سالها در انبار ماند و تنها در دهههای بعد در نمایشهای محدود یا جشنوارههای تخصصی دیده شد، هرچند نسخههای باکیفیت آن همچنان کمیاب است.
نظرها
نظری وجود ندارد.