ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

فروپاشی کنترل‌شده یا سقوط خونین؟ سناریوهای محتمل برای گذار ایران از جمهوری اسلامی

حسین نوش‌آذر ـ‌ بررسی رفتار رژیم‌های خودکامه در آستانه فروپاشی نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی ایران در برهه‌ای حساس قرار دارد. ساختار نهادی پیچیده و حمایت متحدان منطقه‌ای ممکن است زمینه‌ساز گذار تدریجی باشد، اما رفتار کنونی رهبری، از انکار واقعیت تا توسل به خشونت، به دیکتاتورهای فروپاشیده تاریخ شبیه است. این گزارش با تحلیل سه نظریه اصلی فروپاشی و مقایسه ایران با نمونه‌های تاریخی، سناریوهای پیش روی این کشور را ارزیابی می‌کند.

دیدگاه

رژیم‌های خودکامه اغلب در میان طوفان نارضایتی‌های مردمی، بحران‌های داخلی و فشارهای خارجی فرومی‌پاشند. امروز، در بحبوحه چالش‌های سیاسی و اقتصادی ایران، از ادعاهای دونالد ترامپ درباره تسلط بر آسمان پهناور ایرانِ ما تا بیانیه‌های شاهزاده رضا پهلوی درباره گذار قریب‌الوقوع، این پرسش مطرح می‌شود: در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی، آیا این تحول به الگویی مسالمت‌آمیز، مانند اسپانیای پس از فرانکو، شباهت خواهد داشت یا به بی‌ثباتی و خشونت، مانند لیبی پس از قذافی، منجر خواهد شد؟

نظریه‌های فروپاشی و درس‌های تاریخ

برای تحلیل فروپاشی احتمالی جمهوری اسلامی، ابتدا سه نظریه کلیدی را مرور می‌کنیم: نظریه بحران مشروعیت (وبر و هانتینگتون) تأکید دارد که رژیم‌ها با از دست دادن اعتماد مردم و نخبگان به‌دلیل ناتوانی در تطبیق با مطالبات جدید سقوط می‌کنند، چنان‌که برای مثال در فروپاشی رژیم پهلوی دیده شد. نظریه فشارهای داخلی و خارجی (اسکاچپول و تیلی) فروپاشی را نتیجه ضعف دولت، اعتراضات مردمی، و فشارهای خارجی می‌داند، الگویی که در سقوط اتحاد جماهیر شوروی نمایان شد. نظریه گردش نخبگان (موسکا و پارهتو) نیز ناکارآمدی یا فساد نخبگان حاکم را عامل فروپاشی می‌خواند، نمونه‌ای که در سقوط قذافی در لیبی و شاید شکاف‌های کنونی در بدنه حاکمیت قابل ردیابی است. اما پرسش سرنوشت‌ساز در این لحظه از تاریخ ایران نه‌تنها علل فروپاشی، بلکه چگونگی هدایت آن است: چگونه می‌توان از بحران گذار عبور کرد تا ایران به سرنوشت لیبی (هرج‌ومرج گسترده) یا سوریه (جنگ داخلی طولانی) دچار نشود؟ آیا الگوهای مسالمت‌آمیز انتقال قدرت، مانند اسپانیای پسافرانکو، برای ایران قابل تصور است؟

سقوط رژیم‌های خودکامه اغلب مرحله‌ای پرخطر است که می‌تواند به هرج‌ومرج، خشونت یا بازتولید استبداد منجر شود، مگر اینکه ظرفیت نهادی توسعه‌یافته، اجماع نخبگان و انسجام اجتماعی وجود داشته باشد. خلأ قدرت، مانند عراق پس از صدام، می‌تواند به درگیری‌های فرقه‌ای، خشونت‌های انتقام‌جویانه یا استبداد جدید بینجامد، و در مواردی با انحلال جغرافیایی (مانند یوگسلاوی) یا مداخله خارجی تشدید شود. بااین‌حال، نمونه‌هایی مانند اسپانیای پسافرانکو نشان می‌دهند که نهادهای مدنی کارآمد، رهبری مصالحه‌گر، ثبات اقتصادی و حمایت کنترل‌شده بین‌المللی می‌توانند گذار را به‌سوی ثبات هدایت کنند. در مورد ایران، سه مانع اصلی بر سر راه چنین گذاری وجود دارد: نخست رهبری مصالحه‌گر، سپس ضعف نهادهای مدنی مستقل پس از چهار دهه حاکمیت متمرکز و پراکندگی نیروهای اپوزیسیون و فقدان آلترناتیو مسلط، و سرانجام خطر مداخله منطقه‌ای و بین‌المللی. بااین‌حال، جامعه شهری تحصیل‌کرده و تجربه تاریخی انقلاب مشروطه، که تلاش برای نهادسازی را نشان داد، ممکن است زمینه‌ای متفاوت از الگوهای خاورمیانه‌ای فراهم کند. پرسش کلیدی این است: آیا رهبری کنونی جمهوری اسلامی توانایی مصالحه را برای جلوگیری از ویرانی زیرساخت‌های صنعتی و مدنی و بروز فجایع زیست‌محیطی مانند آلودگی هسته‌ای و شیمیایی را دارد؟ سپس این پرسش مطرح می‌شود که آیا ساختارهای سیاسی ـ اجتماعی کنونی ایران ظرفیت گذار منظم به ثبات را دارند؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند آینده ایران و منطقه را شکل دهد.

چالش‌های گذار ایران: موانع و فرصت‌ها

رفتار رهبران خودکامه در آستانه فروپاشی از الگوهای روان‌شناختی و سیاسی مشخصی پیروی می‌کند: توهم شکست‌ناپذیری (صدام حسین)، ترس شدید از مجازات (معمر قذافی)، وابستگی کامل به سرکوب (بشار اسد)، و انکار واقعیت‌های عینی (آدولف هیتلر). در مورد آیت‌الله خامنه‌ای متأسفانه انفصال از واقعیت‌های میدانی کشور را در آستانه فروپاشی قرار داده است.

آیت‌الله خامنه‌ای در پستی منتسب به حساب رسمی خود در شبکه اجتماعی ایکس پیامی منتشر کرد با این مضمون: «به نام نامی حیدر، نبرد آغاز می‌گردد / علی با ذوالفقار خود، به خیبر باز می‌گردد.» این پیام، که به فتح خیبر توسط علی ابن ابی‌طالب اشاره دارد، بیش از آنکه برنامه‌ای عملیاتی ارائه دهد، به رجزخوانی‌های دیکتاتورهایی مانند صدام حسین و قذافی در اوج بحران شباهت دارد که اغلب به تشدید تنش‌ها منجر شده است. از منظر تاریخی، پیام یادآور پیروزی علی در نبرد خیبر است، و از نظر سیاسی و فقهی، بر ولایت تکوینی و شایستگی او در اندیشه شیعه تأکید می‌کند. بااین‌حال، این نمادپردازی توجه اندکی به آینده ملت ایران در برابر تهدیدات نظامی نشان می‌دهد.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

در شرایطی که حملات نظامی اسرائیل و آمریکا شدت گرفته و متحدان سنتی ایران، مانند چین و روسیه، از حمایت بی‌قیدوشرط خود کاسته‌اند، پرسش این است که آیا این ادبیات تهییجی می‌تواند کارآمد باشد؟ پاسخ نه در نمادهای این پیام، بلکه در واکنش‌های عملی سپاه پاسداران، جامعه مدنی، و مردم ایران نهفته است. آیا این رجزخوانی به بسیج نیروهای وفادار منجر خواهد شد یا شکاف بین رهبری و جامعه را عمیق‌تر خواهد کرد؟

دیکتاتورها در طول تاریخ، از نرون در روم باستان تا خسرو پرویز در ایران ساسانی، الگوهای رفتاری مشابهی در آستانه فروپاشی نشان داده‌اند: انکار واقعیت، توسل به خشونت بی‌فایده، ترس بیمارگونه از مجازات، و خودشیفتگی که مانع عقب‌نشینی می‌شود. نرون (۶۸ میلادی) با خودشیفتگی، روم را به آتش کشید و خودکشی کرد؛ هارون الرشید (۸۰۹ میلادی) با توهم کنترل، تا مرگ شورش‌ها را سرکوب کرد؛ خسرو پرویز (۶۲۸ میلادی) با غرور امپراتوری، حتی در زندان شکست را نپذیرفت؛ ریچارد سوم (۱۴۸۵ میلادی) از ترس مجازات تا آخرین نفس در نبرد بوسورث جنگید؛ و شی هوانگدی (۲۱۰ پیش از میلاد) با وسواس کنترل، مرگش را چنان پنهان کردند که گویی همچنان زنده است. این الگوها، ریشه در روان‌شناسی قدرت و ترس از فروپاشی دارند و پرسش را درباره رفتار آیت‌الله خامنه‌ای در برابر فشارهای کنونی مطرح می‌کنند: آیا او نیز این چرخه تاریخی را تکرار خواهد کرد؟

رفتار خامنه‌ای در آستانه فروپاشی متحمل: تسلیم یا مقاومت؟

آیت‌الله خامنه‌ای که از سال ۱۳۶۸ بر مسند ولایت فقیه تکیه داده در مواجهه با بحران‌های اخیر الگوهای رفتاری دیکتاتورهای تاریخی را بازتولید کرده است. او اعتراضات ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، و ۱۴۰۱ را به «دشمنان خارجی» نسبت داده و با سرکوب خونین (مانند کشتار حدود ۱۵۰۰ نفر در آبان ۱۳۹۸) نشان داده که می‌تواند مانند بشار اسد به کشتار معترضان روی بیاورد. او که خود را نماینده اراده الهی می‌داند (مانند ادعای جاری شدن «حرف خدا» از زبان او در ۱۴۰۲) با ادعاهای اقتدار ایران علی‌رغم فروپاشی اقتصادی، مانند صدام حسین به سمت انکار واقعیت تمایلی آشکار دارد. با این‌حال ساختار ولایت فقیه و وفاداری نهادهای نظامی مانند سپاه، به او انعطاف‌پذیری تاکتیکی داده است (مانند پذیرش موقت برجام در ۱۳۹۴.)

برخلاف دیکتاتورهایی مانند بن‌علی که فرار کردند یا قذافی که به دست مردم به قتل رسید، خامنه‌ای در سیستمی عمل می‌کرد که تا پیش از تهاجم نظامی به برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، امکان جانشینی و حفظ ساختار را فراهم می‌آورد. اما سرکوب مداوم و رد هرگونه نقد ساختاری، نشان‌دهنده تمایل او به حفظ قدرت به هر قیمت است. پرسش کلیدی این است: آیا خامنه‌ای در برابر احتمال فروپاشی نظام، که با حملات اسرائیل و آمریکا و نارضایتی داخلی شدت گرفته، تسلیم خواهد شد و راه را برای انتقال قدرت باز خواهد کرد، یا مانند بسیاری از دیکتاتورهای تاریخی، مردم و جامعه مدنی ایران را قربانی مقاومت بی‌فایده خود خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش به توانایی نهادهای نظام در حفظ انسجام و شدت فشارهای داخلی و خارجی بستگی دارد.

آینده ایران احتمالاً در میانه‌ای بین بدترین و بهترین سناریوهای تاریخی قرار خواهد گرفت، اما آنچه مسلم است هزینه‌های سنگینی است که مردم ایران در هر حال متحمل خواهند شد.  

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.