ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

ما دیگر آن آدم‌های سابق نیستیم

محمدرضا نیکفر − هم جنبش «زن، زندگی، آزادی» خیلی چیزها را مشخص کرد و توانایی‌ها و ناتوانی‌ها و فضیلت‌ها و رذالت‌هایی را در میان ایرانیان جلوه‌گر ساخت، و هم این جنگ «دوازده روزه».

دیدگاه

پایان یک درگیری به قول ترامپ «دوازده روزه».

معلوم نیست که آتش‌بس پایدار بماند، چون شاخص اول این درگیری، طرف‌های آن است که به هیچ قول و قراری پایبند نیستند و اگر ظاهراً پایبند بودند، باید دید اکنون چه نقشه‌ی پلید دیگری در سر دارند.

آرزو کنیم که آتش‌بس پایدار بماند. اگر دوام نیابد، جنگ در یک مدار بالاتر ادامه خواهد یافت، و پرتاب موشک به سوی پایگاه العُدید آمریکا در قطر نشانه‌‌ی آن است که در آستانه‌ی تبدیل شدن به یک جنگ منطقه‌ای است.

اما هر چه پیش آید، این دوره به عنوان اپیزودی از یک فصل تازه در تاریخ معاصر ایران و شاید خاورمیانه به یاد خواهد ماند. رخداد، زمینه‌ای داشته و پیامدهایی خواهد داشت. زمینه اینک در فعلیت‌اش جلوه‌گر است. در این فعلیت گذشت زمان سرعت می‌گیرد. پیامدها پرشتاب پدیدار می‌شوند.

حمله‌ به اوین

در روز دوازدهم درگیری یک موشک اسرا‌ئیلی به ناحیه‌ی یک در ورودی زندان اوین اصابت کرد. گویا چند تن سرباز وظیفه و کسانی از کادر اداری کشته شده‌اند. بندهایی آسیب دیده‌اند و کاملاً محتمل بود چنان آسیب ببینند که باعث مرگ گروهی از زندانیان سیاسی، به ویژه در بخش زنان شود.

حامیان بمباران کشور گفتند که حمله «نمادین» بوده است، و به راستی هم که چنین بوده است. اوین از زمان برپایی‌اش در دوره‌ی دیکتاتوری پیشین و تبدیلش به حلقه‌ی مرکزی زندان‌های سیاسی ایران، نماد اسارت آزادی و آزادی‌خواهان بوده است. اکنون درِ ورودی آن با حمله‌ی موشکی اسرا‌ئیل اهمیت نمادین بیشتری یافته است. دو گونه پلشتی و دژخیمی در آن تلاقی کرده و با هم ترکیب می‌شوند. هر دو دشمنان مردم‌اند، دشمنان آزادی و آزادی‌خواهان هستند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

صف‌بندی‌ها

پیش از آنکه به اوین حمله شود، ریحانه انصاری، سکینه پروانه، وریشه مرادی و گلرخ ایرایی، چهار زن زندانی در اوین بیانیه‌ای منتشر کرده بودند که در بند پایانی آن آمده است:

خائنان به ایران، و خائنان به خلق‌های خاورمیانه، و خائنان به سالها مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی مردم علیه ستم بدانند خیانت و دنائتشان در حافظه‌ی مردم ایران و در تاریخ ثبت خواهد شد. آیندگان از آنان که بر جنازه‌های مردم بی‌دفاع به پایکوبی ایستاده‌اند به ننگ یاد خواهند کرد.

این بیانی است از شکافی که در میان ایرانیان دهان گشوده و ژرفای خود را بیش از پیش آشکار کرده است.

دیگر هیچ کس آدم پیشین نیست.

در جامعه گرایش‌ها آشکارتر شده و تجربه‌ی زیسته، دیگر آنچه را که در نظر مبهم می‌نمود شفاف کرده است. همه فرصت داشتند که باز نشان دهند که در میان سه قطب مردم، حکومت مستقر و نیروهای بمب‌افکنِ خواهان افکندن حکومتی دست‌نشانده بر سر ما، کجا ایستاده‌اند. آرزو کنیم که مردم پس از این خود را بازبیابند و با همبستگی بیشتر و درکی روشن‌تر آینده را رقم زنند.

در وضعیت جدید با حکومتی جدید مواجه هستیم، نه اینکه چیزی در ماهیت استبدادی و ارتجاعی و ویرانگرش دگرگون شده باشد، بلکه به این اعتبار که ورشکسته شده و در چشم وفادارانش هم ناکارآیی‌اش آشکار گشته. در حالی که به توانایی کنترل امنیتی به نقطه‌ی قوت خود می‌بالید، معلوم شد که سازمان‌های جاسوسی در تار و پود وجودش رخنه کرده‌اند. اکنون دوباره کاملاً محتمل است که عوامل حکومت رو به جامعه آورند و با تشدید سرکوب مردم دست به انتقام زنند. این نیز محتمل است که در ترکیب قدرت جابجایی‌هایی صورت گیرد و این تغییر اندکی گشایش ایجاد کند.

دوباره اعتراض‌ها به فقر و سرکوب بالا می‌گیرد. وضع معیشت مردم به مراتب بدتر از پیش شده است. جای آن دارد که نیروهای مردم‌گرا منشورهایی را با مضمون راه‌های برون‌رفت از تنگنای کنونی تدوین کنند و منتشر سازند. هر چه خواسته‌ها روشن‌تر بیان شوند و همنظری و همصدایی بیشتر باشد، قدرت تأثیرگذاری‌شان بیشتر خواهد بود.

تجربه‌ی همین دوره‌ی جنگ نشان می‌دهد که اگر نیروی مردم در میدان نباشد، آنگاه خامنه‌ای و نتانیاهو و ترامپ  تصمیم‌گیرنده درباره‌ی سرنوشت کشور خواهند شد. تنها نیروی مردم است که می‌تواند وضعیت را به راستی دگرگون کند.

آزادی، هم اکنون!

سه سال پیش در این هنگام در آستانه‌ی اپیزود انقلابی «زن، زندگی، آزادی» قرار داشتیم. جنبش ژینا تأثیر ژرفی بر روی جامعه گذاشت. عنصری مهم در فرهنگ سیاسی پیشرو دگرگون شد، و آن همانا کانونی کردن مفهوم زندگی و خودداری از محول کردن زیست شایسته به برنامه‌ای برای تحقق در آینده‌ای دور بود. زنان به جای طرح خواسته‌ی برابری و آزادی در شکل نمادین آزادی پوشش، آینده را با آتش زدن روسری‌هایشان به حال آوردند: آزادی، هم اکنون! و باز لازم است در وضعیت کنونی همین روش و منش را پیش گیریم: آزادی، هم اکنون!

آنچه حال را به آینده وصل می‌کند، چیزی که معمولاً شیوه و وسیله خوانده می‌شود، بایستی در همسازی کامل با آرمان آینده باشد. شیوه و وسیله همان آرمان است، آینده همین اکنون است. بر این قرار نمی‌توان و نباید وسیله‌ و شیوه‌ای را پیش گرفت که با زندگی و آزادی در تضاد باشد. از تجربه‌ی جنبش ژینا به امروز که گذر کنیم، اهمیت اصل همسازی و هدف با کانونی کردن رفع تبعیض، زندگی شایسته و آزادی را می‌بینیم. جنگ، دشمن زندگی و آزادی است. از تحولی که با بمباران کشور حاصل شد، نه زندگی بلکه نکبت و مرگ حاصل خواهد شد.

تجربه‌ی این روزها تأکیدی است بر آموزه‌های «زن، زندگی، آزادی». بکوشیم در بیان شفاف‌تر و راهگشاتر آنها.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.