طرح تغییر نظام و موضوع مهار برنامه هستهای دولت ایران
هر ازگاهی در گفتههای مقامات غربی اشاره به ضرورت RegimeChange در ایران بالا میگیرد. در حاشیه اظهارات آنان یک رسانه مینویسد باید کار را تمام کرد، رسانهای دیگر این ایده را توهمآمیز میخواند.

سیاستگذاران نظام ولایی پیاپی به دستگاه تبلیغی و سیاستگذاری اسرائیل «پاس» میدهند و اسرائیلیان با شادی تمام توپ پاس شده را در اختیار میگیرند. با مصوبه اخیر مجلس و امضای رئیس جمهوری پای آن رابطه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به حالت تعلیق درآمد. بلافاصله از سوی اسرائیل موضوع پیگیری قاطع مهار برنامه هستهای دولت ایران داغ شد.
مقامهای غربی هم به تصمیم دولت ایران به تعلیق رابطه با آژانس واکنش نشان دادند. به کار انداختن مکانیسم موسوم به «ماشه»، مکانیسم پیشبینی شده در قرارداد برجام در مورد بازگرداندن تحریمهای بینالمللی در صورت تخلف ایران، به صورت گزینهای جدی درآمده است.
قضیه RegimeChange در ایران که به صورت تناوبی مطرح میشود، دوباره در اظهارات مقامات اسرائیلی و آمریکایی پرجلوه شده است. این موضوع ربطی به ابتکار مدرن رضا پهلوی در استفاده از QR-Code برای جذب نفر ندارد. به او همچنان اعتنایی نمیکنند، و به نظر میرسد همچنان معتقدند که در میان «اپوزیسیون» رژیم ایران، نیرویی به عنوان بدیل رژیم مطرح نیست.
جان بولتون: کار را تمام کنیم
جان بولتون، کارگزار پیشین دولت آمریکا، که موضوع مورد علاقهاش RegimeChange است، در جلسات مجاهدین خلق سخنرانی میکند و از مدتها پیش طرفدار بمباران ایران بوده، در تفسیری که برای نیویورکتایمز نوشته خواهان آن شده است که آمریکا کار ناتماممانده در ایران را تمام کند.
مقالهی جان بولتون این گونه آغاز میشود:
خشنودی و ناامیدی، دقیقترین توصیف واکنش آمریکا نسبت به حملات نظامی مشترک اسرائیل و ایالات متحده به ایران در ماه گذشته است. خشنودی از این رو که این حملات، بهویژه علیه برنامه تسلیحات هستهای ایران، ممکن است آنچه را که دههها توهم، سادهلوحی، دیپلماسی غلط و تحریمهای اقتصادی ناکافی از تحقق آن عاجز بودند، به انجام رسانده باشند؛ و ناامیدی از این جهت که این حملات خیلی زود و بهطرز غیرضروری متوقف شدند.»
به نظر میرسد که منظور بولتون از کار ناتمام ابهامی است که در مورد برنامهی هستهای ایران وجود دارد. اما این همه منظور بولتون نیست.
از دید بولتون، خطر برنامهی هستهای ایران وقتی رفع میشود که ایران به صورت یک «لیبی کامل» درآید، یعنی با نظارت آمریکا همهی برنامهی هستهای و تسلیحاتیاش را برچیند. اما او میگوید که ایران «لیبی کامل» میشود، اگر رژیم برافتد، یعنی طرحی شبیه به عراق در ایران پیش رود. بولتون مدافع پیگیر برنامه حمله به عراق است و فاصلهاش با ترامپ را به تردید ترامپ به خاطر پی گرفتن راه بوش برمیگرداند.
بدون تغییر حکومت در تهران — که واشنگتن باید از آن حمایت کند — تحقق «لیبی کامل» ممکن نیست. برخلاف معمر قذافی، ملاها که اینک بهشدت تحقیر شدهاند، میدانند که تحقیر بیشتر، حاکمیتشان را بهشدت تضعیف میکند. آنان هرگز داوطلبانه چنین سرنوشتی را نمیپذیرند. در عوض، دوباره همان تاکتیک قدیمیشان را به کار خواهند گرفت: استفاده از مذاکره برای وقتکشی تا حافظه غربیها کمرنگ شود و آنطور که گفته میشود، «اشتیاق برای توافق» بر منطق غلبه کند — همانطور که برای باراک اوباما در توافق معیوب ۲۰۱۵ رخ داد.
فشار تحریمی بیشتر
هنوز در غرب گرایش به افزودن بر فشار تحریمی بیشتر بر ایران، قویتر از رو آوردن به حمله نظامی وسیع با هدف تغییر رژیم است. به این خاطر به کار انداختن «مکانیسم ماشه» برای محاصره اقتصادی ایران را به کشیدن ماشه حمله نظامی وسیع ترجیح میدهند. این احتمال هم میرود که فشار تحریمی در این دور با بمباران مؤسسات نفتی و اقتصادی همراه باشد. مقالهی تازهای در بلومبرگ میتواند یه صورت تقویت این گرایش تعبیر شود.
مقاله بلومبرگ میگوید که فشارهای تحریمی بر ایران تا کنون کارساز نبودهاند. تولید نفت ایران در سال ۲۰۲۴ به بالاترین سطح طی ۴۶ سال اخیر رسیده و انتظار میرود در سال ۲۰۲۵ نیز افزایش یابد. یه نظر بلومبرگ تحریمهای نفتی آمریکا عملاً بیاثر شدهاند. ایران با کمک چین، زیرساختی برای دور زدن تحریمها ایجاد کرده و اکنون حدود ۹۰٪ نفت خود را به چین صادر میکند. بلومبرگ همچنین مینویسد که آمریکا و اسرائیل نتوانستند آسیب جدی به بخش انرژی ایران وارد کنند. حملات اخیر، تأثیر کمی داشتند و تأسیسات آسیبدیده سریعاً تعمیر شدند.
سادهنگری در RegimeChange
فشارهای تحریمی فقط از قدرت رژیم نمیکاهد، فقر و فلاکت را هم در کشور گسترش میدهد. این هم میتواند جزئی از استراتژی تغییر نظام باشد.
اما همه قضیه تغییر نظام را ساده نمیگیرند و طرحهایی چون تغییر نظام از طریق فشار تحریمی و بمباران را توهمآمیز میدانند و هشدار میدهند که نتیجه چنین استراتژیهایی در صورت کارآ بودن در ضربه زدن به قدرت مستقر، کشوری فرو ریخته و در گیر کشمکشهای بیپایان خواهد بود.
میشائیل تْسورن، یک کارشناس برجسته آلمانی در امور بینالملی مقالهای در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه منتشر کرده که در آن به این پرسش پرداخته که: تغییر رژیم در ایران با دخالت از خارج تا چه حد ممکن است؟
تسورن مینویسد که کسی از دیدی آزادیخواهانه مخالفت چندانی با نفس تغییر رژیم در ایران ندارد، اما به نوشته او صِرف این آرزو موجهکننده طرحهای وهمآمیز مداخله نیست.
او در مورد تغییر رژیم با حمله از بیرون میگوید که نمونههای موفقی چون آلمان و ژاپن وجود دارد، اما به نمونههایی چون افغانستان و عراق هم باید نظر داشت.
به نوشته کارشناس آلمانی، باید «میان موفقیت کوتاهمدت، یعنی سقوط رژیم، و موفقیت بلندمدت، موفقیتِ اندازهگیری شده از طریق ثبات، برقراری نظام دموکراتیک و توسعه اقتصادی، تفاوت قائل شد.» سقوط رژیم از طریق قدرت خارجی ممکن است ساده باشد، «اما نظامهای جایگزین به ندرت به سمت مطلوب پیش میروند.»
به نظر میشائیل تسورن شرطهای موفقیت بلندمدت تغییر رژیم عبارتاند از:
- وجود نهادهای دولتی کارآمد در کشور
- همگونی قومی و دینی جمعیت
- مشروعیت بینالمللی مداخله
- پذیرش مداخله از طرف مردم.
به نوشتهی میشائیل تسورن این شرایط در نمونههای آلمان و ژاپن به نسبت برقرار بودند، اما «نگاهی به ایران نشان میدهد که شرایط دوپهلو هستند. گروههای قومی و دینی متعددی در کشور وجود دارند که تنشهای آنها تا حد زیادی توسط رژیم سرکوب شده است. تغییر رژیم میتواند این تنشها را آشکار کند. از سوی دیگر، نهادهای دولتی در ایران کارآمد هستند، اما چنان عمیق مذهبی شدهاند که به سختی میتوانند پایهای بیطرف برای یک نظام سکولار جدید باشند.»
میشائیل تسورن در ادامه مینویسد که شرطهای سوم و چهارم «از نظر عملی مهمترند»، زبرا مستقیماً به نفس مداخله مربوط میشوند. برای مداخله در ایران توجیه و مشروعیت بینالمللی که شاخص آن وجود مأموریتی از سوی سازمان ملل است وجود ندارد، افزون بر این در شرایط کنونی ایران «تغییر رژیم تحمیلی خارجی میتواند جنبشهای مدنی و آزادیخواهانه در حال ظهور را تضعیف یا حتی نابود کند.»
جمعبندی کارشناس آلمانی از بحث خود این است که «در ایران شرایط موفقکننده برای تغییر رژیم از خارج فراهم نیست.» به نظر او تفرق اجتماعی ممکن است پس از فروپاشی دولت سرکوبگر تشدید شود، نهادهای مذهبی عمیقا ریشهدار تغییر نیابند، و نتیجه دخالت، تضعیف جامعه مدنی و نیروهای دموکراتیک کشور باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.