دیدگاه
میز قمار یا میز مذاکره
محمدرضا سرداری - مصاحبه مسعود پزشکیان با تاکر کارلسون که او را مجری مورد علاقه دونالد ترامپ مینامند، خیلی زود وحدت اجباری میان او و هسته سخت قدرت که در اثر جنگ اخیر با اسرائیل ضربات شدیدی را متحمل شده را سست کرده و روزنامه کیهان سخنگوی این جریان را به واکنشهای شدیدی واداشته است. اما واقعیت چیست و چرا از نظر هسته سخت قدرت در ایران گره مشکل ایران و آمریکا با دست باز نمیشود؟


پیش از این که وارد ماهیت این سوال شویم، ابتدا خوب است نگاهی به مصاحبه پزشکیان با کارلسون داشته باشیم. این نوع مصاحبهها البته برای نخستینبار نیست که صورت میگیرد. در گذشته نیز روسای جمهور ایران با خبرنگاران آمریکایی مصاحبه کردهاند. اما این بار قضیه قدری متفاوت بود. پزشکیان در شرایطی حاضر به انجام این مصاحبه شد که ایران مورد تجاوز نظامی مستقیم اسرائیل و سپس آمریکا قرار گرفته بود. در چنین موقعیتی نشستن در مقابل خبرنگاری که نزدیک به حاکمیت فعلی در آمریکا است، عادی به نظر نمیرسد، بلکه نشان از برنامهریزی مشخصی دارد که در پی آن اهدافی نهفته است.
یکی از این اهداف میتواند اعلام آمادگی برای مذاکره مستقیم با آمریکا، حتی در سطح سران دو کشور باشد. از این رو بهنظر میرسد آنچه که به عنوان مصاحبه پخش شد در واقع یک مصاحبه نبود، بلکه شیوهای از مذاکره مستقیم میان ترامپ و پزشکیان بود. پزشکیان در این مصاحبه تلاش کرد تا به ترامپ پیام دهد که حاضر است با او مستقیم صحبت کند و مشکل ایران و آمریکا را از ریشه حل و فصل نماید. او حتی از علی خامنهای نیز هزینه کرد و گفت او (رهبر) نیز آماده است تا پذیرای سرمایه آمریکاییها در ایران شود. پزشکیان همچنین روی شعارهای سنتی و راهبردی جمهوری اسلامی علیه آمریکا نیز ماله کشید و از هرگونه تهدید جانی علیه ترامپ ابراز برائت کرد. در عوض کوشید تا ترامپ را تشویق کند تا از نتانیاهو فاصله بگیرد و یه تعبیری میان این دو شکاف اندازد.
هرچند دقیقا مشخص نیست که پزشکیان با کدام پشتوانه چنین قولهایی را بر زبان آورده است اما در شرایطی که به نظر میرسد علی خامنهای به خاطر شرایط امنیتی خاص کمتر در انظار عمومی ظاهر میشود، شاید با احتیاط بتوان گفت که او اختیاراتی را از خامنهای گرفته تا با آمریکاییها به توافقی برسند.
این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که قدرت و هیمنه علی خامنهای پس از حملات اسرائیل با موقعیت او پیش از حملات اسرائیل قابل مقایسه نیست. او بیش از ۱۰ تن از بهترین فرماندهان عالیرتبه نظامی خود را ظرف کمتر از یک هفته از دست داده است. تاسیسات هستهای او به روایتی نابود شده و به روایتی دیگر به شدت آسیب دیده است و از همه مهمتر سیستم پدافندی کشور آسیب جدی دیده تا جایی که حتی قادر به دفاع از خود او نیز نیست. در کنار این وضعیت فضای روانی و تبلیغاتی نیز کاملا به ضرر اوست، سرزنش و نیشخند به خاطر ماندنش در پناهگاه تمامی ندارد. تلاش پروپاگاندای جمهوری اسلامی نیز از طریق برانگیختن ملیگرایی ساختگی کمکی به بهبود چهره او نکرده است. در چنین شرایطی او در تلاش برای یافتن راهی برای بازگشت به دوره پیش از حمله اسراییل است. به عبارتی دیگر او نیاز به زمان دارد تا ضرباتی را که متحمل شده بازسازی کند. از این رو بعید نیست اگر او اختیاراتی را از سر اجبار و اکراه واگذار کند تا هم خود را از گود و پذیرش مسئولیت دور نگاه دارد، هم وجهه انقلابی خود را نزد هوادارش حفظ کند تا نهایتا از این گردنه تاریخی نیز عبور کند.
اگر چنین تحلیلی را مبنا قرار دهیم، پس حرف حساب هسته سخت قدرت چیست؟ دو حالت بیشتر متصور نیست. یا کیهان و همسویان آن بخشی از سناریوی پروپاگاندای جمهوری اسلامی را بازی میکنند تا هواداران سنتی حکومت را حفظ کنند یا اینکه احساس خطر کردهاند و دستیابی هرگونه توافق با آمریکا را در حکم مرگ و زندگی میبینند. احساسی که البته چندان نیز بیراه نیست.
شواهد تا حال حاضر نشان میدهد ارادهای جدی در میان سران نظام برای توافق با دولت ترامپ وجود ندارد. جمهوری اسلامی طبق روال همیشگی خود در تلاش برای مدیریت بحران است نه حل آن و مذاکره را برای خرید زمان و حل مقطعی مشکلاتش با غرب میبیند.
روزی علی شمخانی که یکی از اهداف اصلی اسرائیل در حملات اخیر بود ولی جان بهدر برد، در سیمای جمهوری اسلامی از ابوالحسن بنیصدر رییس جمهوری وقت ایران در زمان جنگ ایران-عراق دفاع کرد و گفت بنی صدر بر خلاف تصور رایج حزب اللهیون خائن نبود. بلکه دستور عقبنشینی او از خرمشهر «دادن زمین در ازای خرید زمان» بود.
امروز بهنظر میرسد جمهوری اسلامی به همان تاکتیک بنیصدر روی آورده است. مسعود پزشکیان بهترین کسی است که خامنهای میتواند از او هزینه کند تا زمان لازم را برای عبور از این مخمصه بدست آورد. از این رو تعجب آور نیست اگر جمهوری اسلامی همه شرایط ترامپ را بپذیرد و موقتا قید برنامه هستهای و حتی موشکی خود را بزند تا ازای آن تحریمها برچیده شود و وقت هم شرایط مساعد شد همانند داستان برجام کاسه و کوزه را بر سر رئیس جمهور و اطرافیانش بشکند. این گونه هم وجهه انقلابی رهبر حفظ میشود و هم سلسله خامنهای تثبیت میگردد.
مذاکره واقعی با آمریکای تحت رهبری ترامپ به این معنی است که جمهوری اسلامی با یکسری واقعیتهای روز کنار بیاید و بپذیرد که بدون توافق با اسرائیل و تضمین امنیت آن دستیابی به هرگونه توافق نه تنها با آمریکا بلکه با اروپا نیز غیرممکن شده است. به عبارتی دیگر همچنان که ترامپ بارها به زبان آورده کنار گذاشتن شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» پیش شرط هر گونه مذاکره است نه ماله کشیدن روی آن.
با این حال که برای رسیدن به این نقطه، پزشکیان و تیمش بعید است بتوانند با هسته سخت قدرت به توافق برسند. بر فرض محال اگر هم به چنین توافقی برسند کوتاه و تاکتیکی خواهد بود. پزشکیان و اطرافیانش حتی اگر چک سفید امضا نیز از خامنهای گرفته باشند تا با دولت ترامپ ببندند، خود را به چاهی خواهند انداخت که خروجی از آن متصور نیست. تا زمانی که مردم نمیتوانند در امور مهم خود مشارکت کنند و عدهای خاص برای ۹۰ میلیون جمعیت آنهم پشت درهای بسته تصمیمگیری میکنند، هرگونه توافقی که با دولت آمریکا و دول اروپایی بدست آید شکننده خواهد بود. یعنی به محض اینکه هسته سخت قدرت دوباره خود را پیدا کند، پزشکیان و تیمش را قربانی کرده و چرخه باطل دوباره استمرار خواهد یافت. مگر آنکه پزشکیان بتواند هرگونه توافقی را با پشتوانهای مردمی تضمین کند. به عبارت واضحتر مردم ایران یک بار برای همیشه باید پای صندوق رای حاضر شوند و تکلیف شعار « مرگ بر آمریکا» و « مرگ بر اسرائیل» را روشن کنند.
صداقت شعار «ای ایران بخوان» را در همین بزنگاه میتوان راستی آزمایی کرد. آیا علی خامنهای ملت ایران را آنقدر بالغ و رشید میداند که اجازه دهد از حق قانونی خود استفاده کرده، پای صندوق رای حاضر شوند و تکلیف این دو شعار را که زندگی دو نسل ایرانی را تحت الشعاع خود قرار داده مشخص کنند؟
به نظر میرسد دیگر آن دوره گذشته است که جمهوری اسلامی بتواند با روشهای پیشین خود ممکلتداری کند. پزشکیان و تیمش بهتر است تا از رهبر معظم خود بهجای اخذ اجازه برای توافق بزرگ با «شیطان بزرگ»، اجازه توافقی بزرگ با «ملت بزرگ» خود را کسب کنند تا بدین ترتیب مردم خود درباره این موضوعات مهم تصمیمگیری کنند. در آن صورت میتوانند با هر دولتی به یک توافق پایدار و تضمین شده دست یابند. در غیر این صورت بجای میز مذاکره به پای میز قماری خواهند رفت که بازنده آن از پیش مشخص است.
نظرها
نظری وجود ندارد.