«میکیس ما»؛ بهمناسبت صدمین سالگرد تولد میکیس تئودوراکیس
میکیس تئودوراکیس نماد چپ جهانی بود، حتی برای کارگران مهمان. در زیر خاطره شخصی مانوئل گوگوس، نویسنده آزاد و یونانی ساکن آلمان بهمناسبت صدمین سالگرد تولد او را میخوانید.

میکیس تئودوراکیس ۲ سپتامبر ۲۰۲۱ در سن ۹۶ سالگی درگذشت ـ عکس از خبرگزاری فرانسه
من و عمویم در سال ۱۹۷۴ روی زمین اتاق نشیمنمان در گومرزباخ واقع در ایالت نوردراین-وستفالن آلمان دراز کشیدهایم و به موسیقی میکیس تئودوراکیس گوش میدهیم. در سال ۱۹۷۰، سال تولد من، آنتونیوس، عمویم به آلمان میآید و با ما زندگی میکند؛ برادر کوچک پدرم، لئونیداس، برای من مثل یک برادر بزرگتر است. او موهای بلندی دارد و این در آن زمان قیافهای سیاسی بود، زیرا در یونانِ سرهنگها، موی بلند برای مردان مجاز نبود.
صفحه گرامافون آهنگ «To Sfagio» (کشتارگاه) را پخش میکند، با آن ابیات معروف «آنها تو را میزنند، آنها مرا میزنند» – که اصلاً مناسب کودکان نیست. محتوای آهنگ و تمام پسزمینههایش را بعدها درک کردم؛ زمانیکه به داستان پدر کارگر مهمانم [در آلمان] و همچنین به تاریخ سیاسی مرتبط با تاریخ کارگران مهمان پرداختم.
با کودتای ۲۱ آوریل ۱۹۶۷، یک گروه توطئهگر فاشیست به رهبری سرهنگ گئورگیوس پاپادوپولوس در یونان به قدرت میرسد. مرزهای کشور بسته میشود، تمام ارتباطات قطع میشود، روزنامهها همسو میشوند و در تاریکی شب موج دستگیریها آغاز میشود. در کوتاهترین زمان، حکومت نظامی هزاران تن از حامیان دموکراسی را دستگیر و به استادیومهای فوتبال منتقل میکند و به زندانها زیر شکنجه یا به جزایر اردوگاههای کار اجباری میبرد.
آهنگسازی؛ برای مقابله با «دیوانه شدن»
تئودوراکیس از نظر کودتاچیان «دشمن شماره یک حکومت» محسوب میشود. او ابتدا میتواند پنهان شود و علیه حکومت نظامی فعالیتهای زیرزمینی کند. اما در نهایت او را پیدا کرده و به زندان مخوف آتن منتقل میکنند. تئودوراکیس مطمئن است که کشته خواهد شد. دو بار او را بهشکل نمایشی اعدام میکنند. این «شکنجه سفید» وحشیانه است.
تئودوراکیس را به پشت بام زندان مخوفِ شکنجه در خیابان بوبولیناس آتن میبرند و در یک آلونک فلزی حبس میکنند. در آنجا هوا زیر آفتاب سوزان به ۵۰ درجه میرسد. و درست در کنار او، آندریاس لنداکیس، یکی از نزدیکترین دوستان و همراهانش، شکنجه میشود. تئودوراکیس هر ضربه و هر فریادی را میشنود و نزدیک است دچار فروپاشی عصبی شود. در آنجا نگهبانانش به او کاغذ نُت میدهند – و تئودراکیس شروع به آهنگسازی میکند. او بعدها در خاطرات خود مینویسد:
برای اینکه دیوانه نشوم، تقریباً تمام آثارم را به دوستان کشتهشدهام تقدیم کردم. هزاران دوست، ناپدیدشده، سرگردان، شکنجهشده، کتکخورده. هر یک از آنها یک سر سیم خاردار را در دست دارند.
تئودوراکیس بهدلیل شهرتش، به روستای کوهستانی زاتونا تبعید میشود. او بهشدت زیر نظر است، اما یک پیانو دارد و باز هم دست از آهنگسازی نمیکشد. برای انتقال پنهانی آهنگهایش، ابتکاری بهخرج میدهد. جورجیوس، پسر ۹ سالهاش، بیمار میشود و اجازه دارد برای ملاقات پزشک به آتن برود. مادرش نوارهای کوچک مگنیتوفون را در دکمههای کت جورجیوس میدوزد. نوارها به شبکه دویچهوله در شهر کلن آلمان میرسند و آنها آهنگها را برای سراسر جهان پخش میکنند.
جنبش همبستگی بینالمللی برای آزادی آهنگساز یونانی شکل میگیرد، از جمله دیمیتری شوستاکوویچ، آهنگساز شوروی و نویسندگان و خوانندگان آمریکایی مانند آرتور میلر و هری بلافونته.
در سال ۱۹۷۰، تئودوراکیس سرانجام به تبعید پاریس میرود. تا پایان دیکتاتوری در سال ۱۹۷۴، او بیش از هزار کنسرت در سراسر جهان رهبری میکند.
نماد جنبش چپ
عمویم آن زمان او را دیده بود. من هنوز خیلی کوچک بودم که او را همراهی کنم، اما تونی بهیاد میآورد که کنسرت دوسلدورف چگونه بود. یونانیهای زیادی در آن کنسرت تئودوراکیس گرد آمده بودند، بهویژه چپها، اما فقط آنها نبودند. بسیاری از آلمانیها و دوستداران یونان هم بودند؛ کسانی که دوست داشتند در رستورانهای یونانی شام بخورند یا به نانا موسکوری (خواننده مشهور یونانی) گوش بدهند (که اتفاقاً با آهنگهایی از تئودوراکیس معروف شده بود). در کنار آنها، گردشگران یونان، هیپیهایی که «زوربای یونانی» و رقص معروف آن را در سینما دیده بودند و رؤیای زندگی آزاد و اصیل در غارهای ماتالا کرت را در سر داشتند نیز حضور داشتند. برای من بهعنوان فرزند یک یونانی و یک آلمانی، روایت عمویم لحظه بسیار خاصی از «خاطره مشترک» است.
تونی بهیاد میآورد که کنسرت تئودوراکیس تا شب ادامه داشت. اما بعد «میکیس ما» برای به شوق آوردن تماشاگرانش به یک رستوران یونانی میرود تا با گیتاری در دست، با همراهی تماشاگرانش تا ساعت پنج صبح به اجرای موسیقی ادامه دهد.
تئودوراکیس در دهه ۱۹۷۰ به نماد جنبش جهانی چپ تبدیل میشود، بهویژه با آهنگ معروف خود بر روی «سرود همگانی» (Canto General) پابلو نرودا، شاعر نامدار شیلیایی. او با موسیقی فیلمهایی که میسازد به مخاطبان بیشتری شناخته میشود. ۴۰ موسیقی فیلم از جمله برای «زوربای یونانی» و فیلم سیاسی «زد» میسازد. تئودوراکیس همراه با انیو موریکونه ایتالیایی، یکی از پرکارترین آهنگسازان فیلم آن دوره است و هانس زیمر، آهنگساز آلمانیِ موسیقی فیلم، او را یکی از استادان خود میداند.
در آلمان، تئودوراکیس در دهه ۱۹۷۰ یک فوق ستاره بود. در سال ۱۹۶۳ حتی گروه «بیتلز» در بریتانیا یکی از آهنگهای او را با نام «آهنگ ماه عسل» (Honeymoon Song) بازخوانی کرد که امروز میتوان آن را در یوتیوب شنید. تئودوراکیس با «ماه عسل» (Luna de Miel) در سالهای ۱۹۶۰/۶۱ در آمریکای لاتین به یک فوق ستاره تبدیل شده بود. وقتی او در اوایل دهه ۱۹۶۰ به کوبا پرواز کرد، ارنستو چهگوارا، رهبر چریکها او را برای سفری چند روزه به کوهستان دعوت کرد.
نامزد جایزه نوبل صلح
پس از پایان دیکتاتوری در سال ۱۹۷۴، تئودوراکیس به یونان باز میگردد و در استادیوم آتن شور و هیجان عظیمی بهپا میکند. من این را از ویدئوهای اینترنتی دیدهام. تقریباً همان زمانی بود که من و عمویم در گومرزباخ روی فرش دراز کشیده بودیم و به صفحههای تئودوراکیس گوش میدادیم.
او همچنان فعال سیاسی باقی میماند: با زولفو لیوانلی، خواننده، آهنگساز، رماننویس و فیلمساز ترکیهای در راه دوستی میان یونانیها و تُرکها همکاری میکند و به همین خاطر در سال ۲۰۰۰ نامزد جایزه نوبل صلح میشود. در همین حال، او حملات ناتو به صربستان را محکوم میکند، با اسلوبودان میلوشویچ، رئیسجمهور صربستان که بعدها به جنایت علیه بشر متهم شد، صحبت میکند و در بلگراد، کنسرت همبستگی برگزار میکند.
تئودوراکیس ۱۰۰۰ آهنگ و مجموعه آهنگ، سمفونی و اپرا از خود به جای گذاشت و در سالهای پایانی زندگیاش ستایشهایی در سطح بینالمللی نصیبش شد. یوزف بویز، هنرمند نامدار پرفورمانس و تندیسگر و زیباییشناس آلمانی یک بار او را با تحسین فراوان «مجسمه اجتماعی» نامید. تئودوراکیس در ژوئیه ۱۹۹۵، در اجرای کنسرت سوئیت باله «زوربا» در کونینگزپلاتز مونیخ، آخرین رقص یونانی خود را با آنتونی کوئین، بازیگر فیلم «زوربای یونانی» اجرا کرد.
میکیس تئودوراکیس در سال ۲۰۲۱ هم از موسیقی جهانی و هم از انقلاب جهانی خداحافظی کرد.
در ۲۹ ژوئیه ۲۰۲۵ «میکیس ما» ۱۰۰ ساله میشد. من صفحات قدیمی را بیرون میآورم، روی زمین اتاق نشیمنم دراز میکشم و دوباره به آنها گوش میدهم و رؤیای آن لحظه بزرگ اواسط دهه ۱۹۷۰ را در سر میپرورانم، زمانیکه پس از کنارهگیری سرهنگها در یونان، فرانکو در اسپانیا و سالازار در پرتغال، بهنظر میرسید که دیکتاتوریهای فاشیستی در اروپا برای همیشه شکست خوردهاند.
- برگرفته از روزنامه تاگس تسایتونگ آلمان
نظرها
نظری وجود ندارد.