خاورمیانه و یک انترناسیونالیسم نو
گزارشی از پرونده آخرین شماره نشریه فلسفی «مولتیتود» با عنوان «خاورمیانه، خیزشهای تراملی» که به گردآوری و هماهنگی بهرنگ پورحسینی و امیر کیانپور و با مقالاتی از ژیلبر آشکار، مرتضی سامانپور، رباب عبدالهادی، امید منتظری، پینار سلک، سمیه رستمپور، عوفر کسیف و جوانا عزیز منتشر شده است.

عکس از آرشیو: تظاهرات ضد جنگ در برلین
غزه پیچیده در خون و خاکستر، بیروت بیرمق، سوریه در گرداب واگرایی و آسمان بیپناه تهران؛ خاورمیانه در تلاطم تحمیلی وقایع پس از ۷ اکتبر، اگر درسی داشته باشد، درهمتنیدگی سرنوشت مردمان فراتر از مرزهاست. این موضوع پرونده جدید نشریه فرانسوی مولتیتود است: غرب آسیا در تلاقی کریدورهای فراملی، تضادهای قطری فرامرزی و همبستگیهای بینالمللی.
مردمانی که از سرزمین و ابزارهای تولید و بازتولید اجتماعی خود محروم شدهاند: اخراجشدگان، آوارگان داخلی و خارجی، تبعیدیان، مردمان آواره غزه تحت نسلکشی، فلسطینیهای تحت استعمار کرانه باختری، سوریهای جنگ زده مهاجر به ترکیه، کردهای بدون دولت، کارگران تحت استثمار و تحقیر مهاجر افغانستانی در ایران، زنان تحت ستم در سراسر منطقه و همه آنهایی که در انقلابهای اکتبر ۲۰۱۹ در عراق، لبنان، سودان و الجزایر به خیابان آمدند و شعار دادند: «من العراق إلى بيروت، ثورة واحدة لا تموت» [از عراق تا بیروت، انقلاب واحد نمیمیرد]؛ مردمانی که در سراسر منطقه بر اثر سیاستهای نئولیبرالی به فقر کشیده شدهاند — همه امروز در چهارراه فرایندهای همریخت، هممنشا و مرکب سلطه، سلب مالکیت و استثمار محلی، ملی و جهانی قرار دارند و میتوانند در کنار هم جغرافیایی بدیل از مبارزهی همبستهی بینالمللی ترسیم کنند.
نشریه مولتیتود در پرونده «خاورمیانه، خیزشهای ترانسنشنال/تراملی» در پی ترسیم یک کارتوگرافی بدیل از خاورمیانه است: نقشهای از خیزشهای مردمی درهمگرهخورده، اتحادهایی که از پایین شکل گرفتهاند، مبارزاتی که مرزهای دولتملتها را درمینوردند و همبستگیهایی که قادرند منطقها و رژیمهای جنگ را به چالش بکشند. این پرونده که در آستانه جنگ بهاصطلاح «دوازده روزه ایران و اسرائیل» منتشر شد، از درهمتنیدگی عینی شرایط بقا و ضرورت و نشانههای آغاز فصل تازهای از مبارزات انترناسیونالیستی و ترا-ناسیونالیستی میگوید؛ از سیاست آزادیبخشی که میتواند خود را بهعنوان بدیلی در برابر اردوگاهگرایی یا «کمپیسم» مطرح کند که با منطق «دشمن دشمن من دوست من است» در عمل جنایات دولتهای سرکوبگری را سفیدشویی میکند که خود را مدعی مبارزه ضدامپریالیستی معرفی میکنند.
مولتیتود فصلنامهای است که با الهام از ایدههای آنتونیو نگری و با همکاری فکری او در سال ۲۰۰۰ تأسیس شد. این نشریه به جریانهای فکری، هنری و سیاسی معاصر میپردازد که پتانسیل مقاومت را در خود پرورش میدهند. به عبارت دیگر، مولتیتود به ایدهها، ژستها، گفتارها، گروهها و اقلیتهایی میپردازد که تن به سلطه نمیدهند. این نشریه میکوشد در میان جنبشهای اجتماعی، بهویژه جنبشهای فرودستان و جنبشهای پسااستعماری، فضاهای نوینی را تحلیل کند که به ابداع، آزادی و تحول دامن میزنند. از دید این نشریه، سیاست امری فراتر از چارچوب نهادهایی است که به آن اختصاص یافتهاند و سوبژکتیویته سیاسی باید از منظر تکثر، چندپارگی و تکینگیاش مورد بررسی قرار گیرد.
از غزه تا تهران: مبارزه درهمتنیده فرودستان
پرونده اخیر مولتیود شامل مقدمهای از امیر کیانپور و بهرنگ پورحسینی است که به زمینه، ضرورتها و دلالتهای پیوند انترناسیونالیستی و ترانسناسیونالیستی میپردازد و هشت مقاله را دربرمیگیرد.
مقدمه برشهایی از تاریخ تحول مبارزات انترناسیونالیستی در خاورمیانه را نشان میدهد، گردهمآیی مبارزان ایرانی و عرب، یهودی و کرد، هزاره و قفقازی و ترک در کنفرانس خلقهای مشرق زمین در باکو در ۱۹۲۰ را یادآوری میکند، و حال و هوای مبارزات ضد استعماری و ضدامپریالیستی دهه هفتاد را با اشاره به مقدمه جرج حبش بر جزوه امیرپرویز پوریان و دفاعیات کرامت دانشیان در دادگاه مرور میکند؛ دفاعیاتی که در آن بر همسویی مبارزات ضد امپریالیستی مردم ایران، ملت ویتنام، مبارزه کامبوج در مسیر رهایی، مبارزه لائوس، ظُفار، انقلاب مقدس فلسطین، جنبشهای باسک، آرژانتین و ارتش آزادیبخش خلق در ترکیه و اریتره تأکید شده است.
دهه هفتاد میلادی برای خاورمیانه یادآور موج بلند مبارزهای انترناسیونالیستی و پیوند انقلابیهای ایرانی، کرد، عراقی، عمانی و فلسطینی و... است؛ دههای که در پایان آن، عبدالله اوجالان همراه با چند تن از یارانش به سوریه گریخت و نخستین اردوگاههای آموزشی پ.ک.ک. را در دره بقاع، در مرز سوریه و لبنان، برپا کرد. سالها بعد، در جریان خیزش روژاوا در سال ۲۰۱۶، عبدالله اوجالان به آن دوران بازگشت و گفت: «بیایید کل منطقه را به "دره بقاع" بدل کنیم.»
از خیزش دومینووار بهار عربی با شعار «كلّ الميادين ميدان التحرير» تا جنبش چندملیتی «ژن، ژیان، ئازادی» و همبستگیهای ناهمگون منطقهای با مردم غزه علیه نسلکشی اسرائیل، همه معرف یک واقعیت در خاورمیانه قرن بیست و یکم بودهاند: همزمانی و درهمتنیدگی مبارزات فرودستان در منطقه. آیا در این بستر امکان احیای یک انترناسیونالیسم جدید وجود دارد؟
در جهانی زندگی میکنیم که در آن از یک سو، یک انترناسیونال فاشیستی جدید در حال تثبیت است و رقابت میان قدرتهای امپریالیستی شدت گرفته و از سوی دیگر، دولتهای منطقهای پروژههای استبدادی و امپراطوریگونه خود را دنبال میکنند: پس از درهمشکستن کریدور ژئواستراتژیک شیعی (بهاصطلاح محور مقاومت)، اکنون کمربندی ژئوپلیتیکی شام-بینالنهرین متاثر از پروژه نئوعثمانی ترکیه، منطقه حائل تحت نفوذ ترکیه در شمال سوریه و فعل و انفعالات ترکیه در قفقاز و از آن مهمتر عرصه توسعهطلبی استعماری اسرائیل است. در برابر این دینامیکهای فرا-ملی امپراطوریگون، پرونده مولتیود در پی آن است که افق بدیلی را برجسته کند که بر شبکه ضدامپریالیستی اشکال مقاومت و مبارزه آزادیبخش مردمی استوار باشد. این شبکه هماکنون در چندین جهت و با محوریت بازیگران متفاوت در آستانه شکلگیری است.
نخستین مقاله این پرونده، «بازآفرینی انترناسیونالیسم در خاورمیانه»، نوشته مرتضی سامانپور و امیر کیانپور، چارچوبی نظری برای بازاندیشی در باب انترناسیونالیسم در وضعیت کنونی ارائه میدهد؛ وضعیت جهان چندقطبی و مرکزگریز حاکم که در آن بلوکهای قدرت، جهانی و منطقهای، در تلاش برای کنترل فضاهای گردش سرمایهاند. با تمرکز بر سوریه و تحولات آن از شکلگیری کریدور ژئوپلیتیک شیعی (و اقتصاد سیاسی غیررسمی آن) تا سقوط حکومت اسد، نویسندگان در این مقاله به تحلیل دوراهیهای استراتژیک در مسیر تدوین سیاست نوین انترناسیونالیستی میپردازند؛ سیاستی که بتواند خیزشهای ناهمگون در منطقه را همزمان کند بیآنکه تکینگیهای آنها را ببلعد.
نویسندگان استدلال میکنند که هرگونه تأمل درباره یک انترناسیونالیسم نوین در منطقه باید بر پایه دگرگونیهای اجتماعی-سیاسیای بنا شود که خاورمیانه را در بستر گستردهتر سرمایهداری معاصر بهشکلی رادیکال بازپیکربندی کرده است. ظهور شیوه فراملی گردش لجستیکی سرمایه، همزمان با پیکربندی چندقطبی قدرت، سلطه تکقطبی غرب را در سطح لجستیکی درهم شکسته و رقابت ژئواکونومیک را تشدید کرده است — تا آنجا که به بروز جنگهای ویرانگر منجر شده است. این دگرگونیهای تاریخی در سرمایه و قدرت، میدان مبارزه را بازتعریف کردهاند و همزمان امکانات تازه و بنبستهای جدیدی را برای سیاستهای انترناسیونالیستی پدید آوردهاند، از جمله خطر منطقهای تازهٔ اردوگاهی که رهایی را تابع رقابتهای ژئوپولیتیک بلوکهای امپراطوری میسازند.
امید منتظری در مقاله «شبح رهایی ملی – دیالکتیک میراث و شکست در خاورمیانه» میراث جنبشهای آزادیبخش ملی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در خاورمیانه را بازخوانی میکند؛ جنبشهایی که لحظهای سرنوشتساز در استعمارزدایی از انترناسیونالیسم رقم زدند. نویسنده سپس بر بنبست و چندپارگی این جنبشها در دهههای بعد تمرکز میکند؛ بنبستی که با چرخش فرهنگی نیروهای چپ در دهههای بعد تشدید شد و مبارزات را از ریشههای منطقهای و ابعاد مادیشان جدا کرد.
زمانی بود که مسئله فلسطین نقطه تلاقی مبارزات ضدامپریالیستی، ضداستعماری و دیگر جنبشها در خاورمیانه بود؛ امروز اما، فلسطین خود به موضوعی برای شکاف و گسست درون جبهه چپ بدل شده که، دستکم در خاورمیانه، نوعی فرسایش جدی حساسیت انترناسیونالیستی را از سر میگذراند. واکنش پراکنده و نامنسجم چپ به نسلکشی در غزه نهتنها یک شکست سیاسی، بلکه بحرانی وجودی را آشکار کرده است. امید منتظری میپرسد: در همه کشورهای خاورمیانه، این پرسش طنینانداز شده است: چپ کجاست؟ در برابر این فاجعه چه کرده است؟
این پرونده انترناسیونالیسم را نه بهمثابه شعار جادویی و نه بهمثابه موضعی هنجاری طرح میکند، بلکه آن را بهعنوان امکانی در بنیادهای مادی وضعیت ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک آن مورد بررسی قرار میدهد؛ امکانی که در نسبت با مجموعهای از چالشها و تناقضات معنا پیدا میکند.
ژیلبر آشکار، پژوهشگر و متفکر لبنانی، در گفتوگویی با عنوان «راه سوم در خاورمیانه – مبارزات مردمی در برابر چالشهای عظیم» به محدودیتها و موانعی بازمیگردد که انترناسیونالیسم از پایین در خاورمیانه با آن روبهرو است، و البته در عین حال از میراث بهار عربی میگوید و بر ظرفیتهای خیزشهای مردمی اخیر تأکید میکند که تضادهایی فراتر از منطقهای کمپیستی گشودند. بخشی از گفتوگو با آشکار به پاسخ به ابهامی اختصاص دارد که چارچوب تحلیلی «جنگ سرد نوین» به وجود آورده و آشکار خود پیشگام طرح آن از دهه ۹۰ میلادی بوده است.

مردمانی بیدولت، همچون کردها، نقش تعیینکنندهای در واژگونی روایتهای مسلط ناسیونالیستی ایفا کردهاند. سمیه رستمپور در مقاله «پژواکهای انترناسیونالیستی در مبارزه کُردها – مردمی بیدولت، اتحادهایی بیمرز» نشان میدهد که چگونه کردها در گذر دههها سیاستی فراملی تدوین کردهاند؛ سیاستی که هم بر اهمیت راهبردی دیاسپورای خود تأکید دارد و هم بر نیروی سیاسی فمینیسم کردی. فمینیستی که به آفرینش نظمی رهاییبخش انجامیده است؛ نظمی که روژاوا و شعار «ژن، ژیان، آزادی» بارزترین تجلیهای آناند.
رستمپور خوانشی از جنبش معاصر کُرد ارائه میدهد که از خلال منشوری انترناسیونالیستی و ضدامپریالیستی در مبارزات مردمی و فمینیستی ریشه دارد؛ جنبشی که گرچه در حاشیهها ریشه دوانده، اما رو به سوی جهانشمولی دارد. متن، تبار تاریخی یک ستم فراملی ــ از تجزیه استعماری کردستان تا منطقهای اقتدارگرایانه دولتهای پسااستعماری ــ را بازمیکاود و نشان میدهد چگونه پ.ک.ک یک پروژه سیاسی فرامرزی را بر پایه همبستگی میان ملتها صورتبندی کرده است. نقش محوری دیاسپورا، ائتلافهای چندملیتی و تجربه انقلابی روژاوا در این مقاله بهعنوان تجلیات یک انترناسیونالیسم از پایین تحلیل میشوند؛ پروژهای که عمدتاً بهدست زنان پیش برده میشود، چارچوبهای کلاسیک ناسیونالیسم، فمینیسم دولتی و اشکال عمودی کنشگری را به چالش میکشد و در برابر آنها از مقاومت خودگردان، تقاطعی و فراملی دفاع میکند.
جوانا عزیز در مقاله «سوریه – مبارزات مردمی و پروژههای خودگردانی. بازپسگیری "انقلاب ما"» به مقاومتهای مردمی میپردازد که رژیم اسد را به لرزه انداختند. او از خلال گفتوگویی میان اندیشهی آنارشیست سوری، عمر عزیز (پدرش)، و تجربههای خودگردانی پس از بهار عربی، نقش مرکزی شوراهای محلی را در ساخت زندگی مدنی خودمختار و رها از کنترل دولتی برجسته میکند. عزیز از سوریهای پرده برمیدارد که در کلانروایتهای متضاد ژئوپلوتیکی غایب است؛ سوریهای که رژیم اسد را تاب آورد و امروز در برابر رژیم جولانی کوتاه نمیآید: سوریه مقاومت در پروژههای استعماری اسرائیل، ایران و البته ترکیه.
ترکیه در سالهای اخیر چندین موج بزرگ اعتراض را تجربه کرده است. پینار سِلِک در مقاله «ترکیه – آیا همگرایی نیروهای مخالف از افق ملیگرایی عبور خواهد کرد؟ … و آب، سرانجام سنگ را میفرساید» ظهور اتحادهای بیسابقه میان جنبشهای فمینیستی، کردی، ارمنی، الجیبیتیکو+ و محیطزیستی را تحلیل میکند؛ همگراییای سیاسی که شورش پارک «گنزی» همچنان معرف ماتریس نمادین آن است.
پینار سِلِک، فمینیست و جامعهشناس مشهور ترکیه، که اواخر دهه ۱۹۹۰ بارها در ترکیه به اتهامات سیاسی و امنیتی محاکمه شد و پس از سالها فشار و دادرسیهای جنجالی ناگزیر به تبعید در فرانسه گردید، خوانشی دستاول از درهمتنیدگی مبارزه نیروهایی ارائه میدهد که حامل امکان گشایشی انترناسیونالیستی در سطح منطقهایاند.
علاوه بر پینار سِلِک، دو مشارکتکننده دیگر این پرونده، عوفر کسیف و رباب عبدالهادی، هدف کارزارها و فشارهای دولتی و شبهدولتی در سالهای اخیر بودهاند.
عوفر کسیف، استاد علوم سیاسی و نماینده حزب کمونیست اسرائیل و «حداش» (ائتلاف پارلمانی چپ رادیکال اسرائیلی متشکل از یهودیان و عربها) در کنست از آوریل ۲۰۱۹ است که به دلیل مواضع ضداستعماری، ضداشغال و ضدفاشیستیاش بارها هدف فشارهای سیاسی، تهدیدات، حملات فیزیکی و تلاش برای سلب مصونیت پارلمانی قرار گرفته است. او در گفتوگویی با عنوان «ضدصهیونیسم چپ در اسرائیل – مقاومتی ناشناخته» به تاریخ جنبشهای چپ غیرصهیونیست در اسرائیل، پیوندهای آنها با مبارزه فلسطینی و پلهایی که با دیگر نیروهای مترقی خاورمیانه ساختهاند میپردازد. او همچین چالشها و موانعی را بازگو میکند که بهویژه پس از وقایع ۷ اکتبر، ائتلافهای فرا-ملی را دشوار کرده است.
این پرونده توجه ویژهای به مسئله فلسطین دارد؛ نامی تکین که بهطور تاریخی گرهگاه تلاقی مبارزات محلی و منطقهای در خاورمیانه بوده است.
رباب عبدالهادی، در گفتوگویی با عنوان «ویتنامی برای فلسطین – تجزیهناپذیری عدالت»، مقاومت فلسطینی را بهمثابه دال محوری معرفی میکند که میتواند مبارزات متنوع و ناهمگون را در سطحی جهانی حول پرسش بنیادی «تفکیکناپذیری عدالت» گرد هم آورد و مفصلبندی کند.
رباب عبدالهادی، استاد فلسطینی ساکن ایالات متحده و بنیانگذار و پژوهشگر ارشد برنامهای مطالعاتی در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو، در سالهای اخیر بهعنوان مدافع فعال «عدالت برای همه» هدف کارزارهای بدنامسازی، اتهامات ساختگی و تهدیدها از سوی سازمانهای صهیونیستی حامی اسرائیل بوده است.
او ضمن اشاره به گسترش مقاومتهای یهودی علیه اسرائیل، از جمله امتناع جوانان از خدمت در ارتش اسرائیل، میگوید:
من فکر نمیکنم به زودی شاهد یک «ویتنام اسرائیلی» باشیم، این ممکن است زمان زیادی ببرد. من بیشتر معتقدم که ما شاهد یک «ویتنام انترناسیونالیستی» برای فلسطین هستیم.
در قبال فلسطین، مسئله امروز صرفاً همبستگی نیست، بلکه به جداییناپذیری عدالت مربوط میشود. جنبشهای مختلف — برای عدالت جنسی و جنسیتی، عدالت کاری، عدالت محیطزیستی، حقوق مهاجران، امنیت غذایی، آب آشامیدنی — روزبهروز بیشتر به ارتباطات میان این مبارزات و مبارزه برای فلسطین پی میبرند. به جای آنکه این مبارزات را بهعنوان دغدغههای جداگانه ببینیم، باید آنها را بهعنوان نمودهای گوناگون جداییناپذیری عدالت درک کنیم. به نظر عبدالهادی، با الهام از گفتههای مارتین لوتر کینگ — «بیعدالتی هر جا که باشد، تهدیدی برای عدالت در همه جا است» — باید مبارزه بینالمللی را ترکیبی از مبارزات متعدد و بههمپیوسته برای عدالت فهمید. و در اینجا، فلسطین واقعاً یک نماد کلیدی است که این مبارزات گوناگون را حول مسأله بنیادین عدالت به هم پیوند میدهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.