ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

جکیگور، دهستانی در محاصره بحران‌ها

جکیگور، دهستانی پرجمعیت در بلوچستان، میان فقر امکانات، بحران آب، مدارس بی‌معلم، درمانگاه بی‌پزشک و فشارهای امنیتی گرفتار است؛ روستایی که زندگی روزمره‌اش با تشنگی، بیماری و احساس ناامنی گره خورده، و وعده‌های توسعه‌ای مسئولان هرگز به آن نرسیده است.

جکیگور، دهستانی در بخش مرکزی شهرستان راسک که در برخی تقسیمات اداری تابع بخش پیشین نیز ذکر شده، یکی از پرجمعیت‌ترین نقاط روستایی بلوچستان به شمار می‌آید. آمار دقیق جمعیت آن هرگز شفاف نبوده و در منابع مختلف ارقامی میان ۵ هزار تا ۱۲ هزار نفر گزارش شده است. در گفت‌وگو با یکی از اهالی، توانستیم به یک برآورد تقریبی مورد توافق، یعنی حدود ۱۰ هزار نفر، برسیم.

علی‌رغم اختلاف آماری، جمعیت این دهستان حتی در پایین‌ترین برآوردها، از جمعیت بیش از بیست شهر و حدود یازده بخش در بلوچستان بیشتر است. با این حال، واقعیت زندگی در جکیگور چیزی جز فقر امکانات و بی‌توجهی به ساکنان آن نیست؛ روستایی که در شاخص‌های آموزش، بهداشت، درمان و حتی بهره‌مندی از آب شرب، نه‌تنها از استانداردهای جهانی عقب مانده، بلکه در بسیاری موارد حتی از حداقل‌های ممکن در زندگی نیز محروم است.

مدرسه‌های شیفت‌بندی‌شده بر اساس جنسیت، آب قطع‌شده با اتصال یک روز در میان، درمانگاهی بدون پزشک و تقریباً بلا تکلیف؛ از جمله رویدادهای روزمره این روستای بزرگ هستند.

در ادامه، طی گفت‌وگو با یکی از اهالی این دهستان، تلاش کردیم کمی بیشتر از وضعیت جکیگور بدانیم.

بی‌آبی؛ و رودخانه‌ای که جان می‌گیرد

بحران آب در جکیگور از عمیق‌ترین معضلات این منطقه است. به گفتهٔ اهالی، منبع اصلی آب شرب روستا چاهی در چند کیلومتری جکیگور است که آب آن از طریق خط انتقالی فرسوده به این روستا می‌رسد. این خط، که یکی از طولانی‌ترین خطوط انتقال آب در شهرستان راسک به شمار می‌رود، در اواخر دههٔ هشتاد احداث شده و لوله‌های آن بارها به دلیل فرسودگی یا عبور از بستر رودخانه دچار شکستگی و قطعی شده است.

مسئولان آب و فاضلاب شهرستان و استان بارها گفته‌اند که با توجه به رشد جمعیت دهستان، ترمیم و بازسازی این خط و حفر چاه جدید باید در دستور کار قرار گیرد و حتی از انجام برخی اقدامات سخن گفته‌اند. با این حال، هر بار نبود بودجه را به‌عنوان دلیل اصلی مطرح کرده‌اند؛ پاسخی که بیش از آن‌که گرهی از کار مردم باز کند، چیزی را تکرار می‌کند که همه از آن آگاه‌اند. انتظار مردم از مسئولانی که متعهد به حل مشکل شده‌اند، یافتن راه‌حل و اجرای آن است، نه صرفاً اعلام وضعیت بودجه. این در حالی است که تنها سی کیلومتر آن‌سوتر، سد بزرگ پیشین قرار دارد.

عبدالله، از اهالی روستا، می‌گوید:

اساساً آبی وجود ندارد؛ یک روز در میان و آن هم بدون اطلاع قبلی، در حالی که همگی مشغول کارهای دیگری هستیم، آب می‌آید و گاهی فقط ده دقیقه در دسترس است و سپس تا روز در میان بعدی قطع می‌شود. فشار آب در همان ده دقیقه تا نیم ساعت یا یک ساعت، آن‌قدر پایین است که گاهی نمی‌توان حوض انبارها یا تانکرهای ذخیره را پر کرد. آبی هم که در لوله‌ها جاری می‌شود، به‌هیچ‌وجه آب شرب نیست؛ بدون تصفیه و با رنگ و طعم‌های مختلف وارد شبکه مصرف می‌شود.

او در ادامه می‌گوید:

وقتی جریان آب قطع می‌شود، فقیرترها با گالن و دیگ به سمت رودخانه می‌روند؛ رودخانه‌ای که آب آن فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی است و استفاده از آن خطر بیماری‌های عفونی و گوارشی را به‌شدت افزایش می‌دهد. آنهایی که وضعیت مالی بهتری دارند، تانکرهای آب‌رسانی سیار را خبر می‌کنند و از چند صد هزار تا مبالغ میلیونی برای دریافت آب می‌پردازند.

این کمبود و آلودگی آب در شرایطی رخ می‌دهد که تابستان‌های بلوچستان، به‌ویژه در مناطق جنوبی و مرکزی، دمایی نزدیک به پنجاه درجه سانتی‌گراد و حتی بالاتر را تجربه می‌کند. در چنین وضعیتی، زنان و دختران با دبه‌های پر از آب آلوده، مسافت‌های طولانی را طی می‌کنند. این صحنه نه یک اتفاق استثنایی، بلکه بخشی از روزمرگی مردم جکیگور است. چنین وضعیتی در استانی رخ می‌دهد که هر سال مقامات استانی و کشوری از افتتاح طرح‌های انتقال آب به استان‌های مرکزی با بودجه‌های سنگین سخن می‌گویند، اما سهم این مردم همچنان تشنگی و بیماری به دلیل استفاده از آب آلوده است.

در یکی از تلخ‌ترین رخدادها، دختربچه ۸ ساله‌ای به نام زینب پورغلامی، در ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ هنگام برداشت آب از همین رودخانه جان باخت؛ حادثه‌ای که به‌خوبی نشان می‌دهد بحران آب در جکیگور فقط یک مسئله کمبود نیست، بلکه تهدیدی مستقیم برای جان مردم است.

مدرسه؛ عامل بی‌انگیزگی و ترک تحصیل

شاید جمله‌ای که به‌عنوان لطیفه در زبان مردم رواج دارد، اینجا بی‌ارتباط نباشد؛ می‌گویند: «بزرگ‌ترین عامل طلاق، ازدواج است.» در جکیگور، درباره تحصیل، ماجرا دقیقاً همین‌گونه است: بزرگ‌ترین عامل ترک تحصیل، مدرسه است.

مسئله آموزش در جکیگور حکایتی تلخ دارد. عبدالله می‌گوید دهستان جکیگور در مجموع ۶ مدرسه دارد. دو مدرسه ابتدایی با تفکیک جنسیتی (دخترانه و پسرانه)، دو مدرسه ابتدایی مختلط، یک مدرسه راهنمایی-دبیرستان پسرانه و یک مدرسه راهنمایی-دبیرستان دخترانه.

به گفته او مدرسه ابتدایی پسرانه در پایه اول سه شعبه دارد که هر شعبه حدود ۳۵ نفر ثبت‌نامی دارد، اما به‌طور میانگین ۳۰ نفر سر کلاس حاضر می‌شوند. پایه دوم دو شعبه، پایه سوم سه شعبه، پایه چهارم سه شعبه و پایه‌های پنجم و ششم هرکدام دو شعبه دارند؛ همه این پایه‌ها نیز از نظر تعداد دانش‌آموز و وضعیت حضور و غیاب، همان شرایطی را دارند که پیش‌تر توضیح داده شد.

مدرسه ابتدایی دخترانه در تمام پایه‌ها از اول تا ششم، برای هر پایه دو شعبه دارد. جمعیت دانش‌آموزان دختر در دوره دوم ابتدایی (پایه‌های چهارم تا ششم) حدود ۲۵۰ نفر است و تقریباً همین تعداد نیز در دوره اول (پایه‌های اول تا سوم) تحصیل می‌کنند. آمار دختران بالاتر از پسران است و میزان ترک تحصیل بین پسران به‌مراتب بیشتر است.

مدرسه راهنمایی پسرانه شامل پایه هفتم با سه شعبه، پایه هشتم با دو شعبه و پایه نهم با یک شعبه است. دبیرستان پسرانه (شاخه نظری و فنی) یک مدیر و فضای مشترک دارد. در شاخه نظری تنها رشته موجود «انسانی» است و رشته تجربی وجود ندارد. شاخه فنی نیز فقط یک رشته دارد که بازار کار مناسبی ندارد و معمولاً دانش‌آموزانی که انگیزه یا توان علمی کمی دارند فقط برای رسیدن به دیپلم این رشته را انتخاب می‌کنند.

مدرسه راهنمایی دخترانه در هر پایه دو تا سه شعبه دارد. دبیرستان دخترانه هم تقریبا هر پایه یک شعبه دارد و رشته‌های انسانی و تجربی در آن ارائه می‌شود. آمار دختران در این مقاطع هم بالاتر از پسران است و انگیزه بیشتری برای ادامه تحصیل نشان می‌دهند.

عبدالله در ادامه درباره وضعیت معلمان که می‌پرسم، می‌گوید: 

کمبود معلم رسمی در جکیگور جدی است. در مدارس پسرانه، اکثریت معلمان خرید خدمات هستند و برای گذران زندگی شغل دوم دارند، مانند مسافرکشی، لوله‌کشی، برقکاری، تزئینات خودرو و حتی کار در حوزه سوخت‌بری. در مدرسه ابتدایی دخترانه، تنها مدیر و معاون رسمی هستند و تقریبا تمام معلمان دیگر خرید خدمات‌اند. در راهنمایی و دبیرستان دخترانه نیز وضعیت بهتر از این نیست.

سال گذشته، با اعتصاب معلمان خرید خدمات، بسیاری از آنان سر کار حاضر نشدند و عملاً مدارس تعطیل شد و دانش آموزان سر کلاس حاضر نشدند. برخی معلمان زن خرید خدمات از شهرهای مختلف بلوچستان به جکیگور می‌آیند و شغل دوم ندارند، اما با همان حقوق اندک و نامنظم زندگی می‌کنند؛ حقوقی که گاهی تا شش ماه یا بیشتر به تأخیر می‌افتد. حتی حقوق برخی مربوط به سال ۱۴۰۱ همچنان تسویه نشده است؛ پرداخت‌هایی که در جریان اعتراضات سراسری متوقف شد. در حالی‌که در بیشتر استان‌ها این حقوق‌ها پرداخت شده بود، در بلوچستان، به‌ویژه جنوب بلوچستان، چند ماه حقوق همچنان معوق ماند.

 با تغییر دولت رئیسی و آمدن دولت پزشکیان، در ابتدا همان روال دوره رئیسی ادامه یافت، اما با اعتراض و اعتصاب مکرر، پرداخت‌ها کمی منظم‌تر شد. با این حال، وضعیت استخدامی معلمان تغییری نکرده است. در اواخر دولت رئیسی قرار بود معلمان خرید خدمات به قرارداد «کار معین» تبدیل شوند، اما دولت جدید این تصمیم را لغو و آن‌ها را «حق‌التدریس» کرد. تنها مزیت این تغییر، پرداخت نسبتاً منظم‌تر حقوق بوده است. از نظر بیمه و مزایا نیز مشکلات پابرجاست و بیمه‌ها معمولاً هر چند ماه یک‌بار رد می‌شوند.

درمانگاه بدون پزشک و دارو

وضعیت بهداشت و درمان در جکیگور نیز بازتابی دیگر از محرومیت عمیق این منطقه است. وجود یک ساختمان با عنوان «درمانگاه» در نقشه‌ها و گزارشات به معنای ارائه خدمات واقعی نیست. نبود آمار و اطلاعات رسمی از عملکرد این مرکز و فقدان تجهیزات و دارو، همه نشان می‌دهد این درمانگاه بیش از آنکه یک مرکز فعال باشد، بیشتر یک ساختمان خالی یا نیمه‌فعال است. حتی پروژه‌هایی مانند احداث پانسیون ماما که چند سال پیش مطرح شد، هیچ‌گاه به بهره‌برداری رسمی نرسید یا دست‌کم خبری از آغاز به کار آن منتشر نشد.

عبدالله درباره وضعیت بهداشت و درمان جکیگور می‌گوید:

یک جوان تمامی خدمات سرپایی از تزریق و پانسمان تا تجویز داروهای معمولی را برای اهالی جکیگور انجام می‌دهد. تحصیلاتش را نمی‌دانم، اما می‌دانم که پزشک نیست. با این حال، اگر او نباشد، بسیاری از مردم روزهایشان را با سختی و سیاهی می‌گذرانند.

به گفته عبدالله نتیجه چنین وضعیتی آن است که بیماران جکیگور برای درمان حتی بیماری‌های ساده باید به شهرهایی با فاصله چند ده تا چند صد کیلومتر سفر کنند. زنان برای زایمان ناچارند دست‌کم ۳۰۰ کیلومتر جابه‌جا شوند؛ یا به چابهار بروند یا ایرانشهر. از آن‌جا که زمان دقیق زایمان برایشان مشخص نیست، برخی روزها یا هفته‌ها قبل از موعد به شهرهای اطراف می‌روند. با توجه به نبود زیرساخت‌های رفاهی در همین شهرها، این جابه‌جایی‌ها با سختی و مکافات زیادی همراه است و گاهی رفت‌وآمد روزانه لازم می‌شود. در طول دوره بارداری نیز امکان بررسی مرتب وضعیت جنین برایشان فراهم نیست.

او در ادامه می‌گوید که در مواردی مانند سوختگی، غرق‌شدگی، برق‌گرفتگی، نیش‌زدگی و تصادف هم همین مشکل وجود دارد. حضور آمبولانس خود یک معضل است و انتقال به نزدیک‌ترین بیمارستان که در شهر راسک قرار دارد اغلب با انتقال دوم به ایرانشهر یا چابهار ادامه پیدا می‌کند. این جابه‌جایی‌ها در شرایط اورژانسی، احتمال مرگ بیمار را بسیار بالا می‌برد و بارها چنین اتفاقی افتاده است. به گفته او:

برای بعضی بیماری‌ها، خانواده‌ها ناچار شده‌اند بیماران خود را به استان‌های دیگر و حتی هزاران کیلومتر دورتر منتقل کنند؛ هزینه و خطراتی که در بسیاری از موارد جان بیماران را پیش از رسیدن به مقصد می‌گیرد. دایی من چند سال پیش در مسیر انتقال به ایرانشهر و سپس زاهدان، در همان راه جان باخت؛ در حالی که سن زیادی هم نداشت، اما به دلیل بیماری سختی که داشت و کمبود امکانات درمانی، هیچ‌گاه به بیمارستان نرسید.

عبدالله ادامه می‌دهد که مشکلات جکیگور محدود به آب، آموزش و درمان نیست. بحران سوخت و گاز، در گرما و سرما، مشکل دیگری است که هر سال تکرار می‌شود. صف‌های طولانی دریافت سیلندر گاز، که گاه ساعت‌ها و رزوها انتظار می‌طلبد، تصویری آشنا برای ساکنان این روستاست. در چنین شرایطی، بسیاری از خانواده‌ها ناچارند برای پخت‌وپز یا گرمایش به سوخت‌های جایگزین، از جمله هیزم، روی بیاورند؛ روشی که خود مشکلات دیگری به همراه دارد.

تمام این محرومیت‌ها در حالی ادامه دارد که جکیگور به دلایل مختلف، از جمله موقعیت اقتصادی و ارتباطی، بارها محل حضور و وعده‌های مقامات و نامزدهای انتخاباتی بوده است. اما آنچه نصیب مردم شده، تنها موجی از تبلیغات و سخنرانی‌هاست که با پایان انتخابات به سکوتی سنگین فرو می‌رود. شکاف میان حجم بودجه‌های اعلام‌شده برای توسعه استان و واقعیت زندگی در جکیگور، شکافی عمیق و پر از پرسش‌های بی‌پاسخ است.

در کنار این محرومیت‌ها، جکیگور بی‌نصیب از فشارهای امنیتی نیز نبوده است. در سال‌های اخیر، گزارش‌هایی از یورش مسلحانه نیروهای امنیتی به منازل مردم جکیگور، منتشر شده است. حملاتی که منجر به بازداشت، کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از اهالی این دهستان شده، امنیت و آرامش ساکنان را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده و احساس ناامنی و بی‌اعتمادی عمیق در میان مردم ایجاد کرده است.

این وضعیت، احساس ناامنی و بی‌اعتمادی را در میان مردم تشدید کرده و بر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آنان افزوده است. به این ترتیب، روستایی که حتی ابتدایی‌ترین زیرساخت‌های زندگی مدرن را ندارد، باید همزمان با تهدیدهای امنیتی نیز روبه‌رو باشد.

جکیگور نمونه‌ای آشکار از شکست سیاست‌های توسعه‌ای در مناطقی است که از نظر جمعیت، اهمیت و ظرفیت‌های اقتصادی، شایسته دریافت خدمات گسترده‌اند. این روستا نشان می‌دهد که چگونه مجموعه‌ای از کمبودها، از آب و آموزش گرفته تا درمان و امنیت، می‌تواند در طول سال‌ها به یک بحران چندبعدی تبدیل شود. بحرانی که تنها با اقدامات فوری، جدی و شفاف قابل رفع است، اما تاکنون هیچ نشانه‌ای از چنین اراده‌ای در سطح حاکمیت دیده نشده است.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.