ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

مکانیسم ماشه و تحریم اقتصادی: شریک جرم رژیم اسلامی در تولید فلاکت و نابودی

علی جوادی در این دیدگاه می‌نویسد:‌ «مکانیسم ماشه در عمل نه ماشه‌ای بر سلاح سیاست هیات حاکمه، بلکه ماشه‌ای بر شقیقه مردم است. مکانیسم ماشه، کمدی سیاه قرن ماست: نمایش حقوقی برای کشتاری بی‌ صدا. و این کمدی سیاه زمانی کامل می‌شود که سلطنت‌ طلبان و مجاهدین و کلا اپوزیسیون راست پایکوبی کنند.»

دیدگاه
این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرح‌شده در این بخش، دیدگاه نویسندگان را بازتاب می‌دهند و نه لزوماً دیدگاه تحریریه زمانه را. زمانه آمادگی دارد نظرهای در برابر این دیدگاه را نیز منتشر کند.

سیاست‌ مداران جهانی همیشه هنرمندانی چیره‌ دست در بازی با واژه‌ها بوده‌اند. از قتل عام، «اقدام نظامی» می‌سازند، از اشغال «حمایت بشردوستانه»، و از گرسنگی دسته‌ جمعی «فشار اقتصادی». یکی از این شاهکارهای لغوی همین «مکانیسم ماشه» است: واژه‌ای پرطمطراق، سرشار از بوی کاغذهای رسمی و سالن‌های شیک دیپلماتیک. واژه‌ای که اگر در بروکسل یا نیویورک به زبان آورده شود، حضار با سر تایید می‌کنند؛ گویی که مسئله بر سر یک ماده حقوقی خشک است. اما اگر همین واژه را به کوچه‌های خاکی زاهدان یا بیمارستان‌های فرسوده اهواز و تهران و آبادان ببرید، ناگهان از پس آن نقاب، طناب دار نمایان می‌شود.

مکانیسم ماشه در عمل نه ماشه‌ای بر سلاح سیاست هیات حاکمه، بلکه ماشه‌ای بر شقیقه مردم است. بر شقیقه کودکی که در داروخانه می‌چرخد و دست خالی برمی‌گردد. بر شقیقه زنی که میان داروی سرطان فرزندش و اجاره‌ خانه یکی را باید انتخاب کند. بر شقیقه کارگری که حقوقش حتی نان خشک را کفاف نمی‌دهد. و طنز تلخ اینجاست: آنچه به‌عنوان ساز و کار حقوقی معرفی می‌شود، در حقیقت همان سلاحی است که از راه آرام، اما بی‌امان، زندگی را خفه می‌کند.

نظم حاکم بر دنیای امروز، با زبانی نرم، جنایتی سخت را پنهان می‌کند. مکانیسم ماشه، کمدی سیاه قرن ماست: نمایش حقوقی برای کشتاری بی‌ صدا.

تحریم: ادامه همان فقر اسلامی، با امضای سازمان ملل 

دیپلمات‌های اروپایی می‌گویند هدف از تحریم «فشار بر رژیم» است. اما فشار واقعی بر سفره کارگران فرود می‌آید. بر شکم خالی کودکان، بر ریه بیماران، بر استخوان بازنشستگان. چه طنز تلخی! آزادی مردم را از مسیر بستن داروخانه‌ها و صف نان می‌جویند.

تصویر کنید: تهران، خیابان شریعتی. داروخانه‌ای شلوغ. مردی میانسال با نسخه در دست، برای داروی قلبش آمده. دارو نیست. او در همان ‌جا از فشار خون سکته می‌کند. یا اصفهان: مادری کودک سرطانی‌اش را به بیمارستان می‌آورد. پزشک می‌گوید داروی وارداتی کمیاب است، برگردید. آن کودک چند روز بعد در خانه جان می‌دهد. این‌ها صحنه‌های آزادی به سبک قطعنامه سازمان ملل است: آزادی از راه گرسنگی، آزادی از مسیر داروی قاچاق.

و مگر عراق را فراموش کرده‌ایم؟ بیش از یک دهه تحریم، نیم میلیون کودک و سالمند و بیمار مرده، بیمارستان‌هایی پر از جسد. و در پایان، اشغال نظامی. صدام همچنان در کاخ‌های مرمرینش نشست، اما مردم در قبرستان‌ها دفن شدند. امروز همان نسخه را برای ایران پیچیده‌اند. تنها چیزی که تغییر کرده، اسم بازی است: این بار نامش «مکانیسم ماشه» است.

طنز تلخ آنجاست که همان دولت‌هایی که پرچم «حقوق بشر» را در دست دارند، با دست دیگر نان مردم را می‌دزدند. همان‌ها که با صدای بلند از «آزادی» سخن می‌گویند، آزادی را از دهان کودکان بیرون می‌کشند. این است آزادی به سبک سرمایه و میلیتاریسم جهانی: آزادی مردن در سکوت.

آخوند به نام خدا شلاق می‌زند، واشنگتن به نام جامعه جهانی دارو را از سفره مردم می‌دزدد. آخوند سفره را خالی می‌کند، بروکسل داروخانه را. یکی با شریعت، دیگری با دیپلماسی. هر دو شریک جرم یکدیگرند.

رژیم اسلامی، خود یک ماشین تولید فقر است. کافی است چشم باز کنید: تورم دو‌ رقمی، ریالی که هر روز فرو می‌ریزد، دستمزدی که حتی پول اجاره یک اتاق نمور را هم نمی‌دهد. خیابان‌های شهر پر از کودکان کاری است که شیشه ماشین‌ها را پاک می‌کنند. بیمارستان‌هایی که بیماران را گروگان می‌گیرند تا خانواده پول جراحی بیاورد. مدارس فرسوده‌ای که به جای آموزش، کودکان کار صادر می‌کنند. این رژیم بی‌وقفه جامعه را به قهقرای فقر کشانده است.

اما طنز ماجرا اینجاست: تحریم اقتصادی که در ظاهر قرار است نقطه مقابل این سیاست باشد، عملا همان مسیر را ادامه می‌دهد. آخوند به نام خدا شلاق می‌زند، واشنگتن به نام جامعه جهانی دارو را از سفره مردم می‌دزدد. آخوند سفره را خالی می‌کند، بروکسل داروخانه را. یکی با شریعت، دیگری با دیپلماسی. هر دو شریک جرم یکدیگرند.

رژیم اسلامی مردم را به فلاکت می‌اندازد تا ناتوان شوند. تحریم همان فلاکت را گسترش میدهد تا امید هم نابود شود. این است «تقسیم کار جهانی»: تهران با شلاق اسلام و فقر و فلاکت و زندان، سازمان ملل با قیچی تحریم. نتیجه یکی است: سفره‌ای خالی، بدنی فرسوده، و جامعه‌ای که به گوشه‌ای رانده میشود تا به جای انقلاب، به بقا بیندیشد.

اپوزیسیون راست: دلالان مرگ و گرسنگی

تحریم نه تنها مردم را به زانو درمی‌آورد، بلکه پتانسیل و  امکان انقلاب را نیز تضعیف می‌کند. کارگری که برای نان شبش در صف می‌ایستد، چگونه توان سازماندهی اعتصاب داشته باشد؟ زنی که میان اجاره خانه و داروی فرزندش گیر کرده، چگونه به خیابان بیاید؟ تحریم توان بقا را می‌گیرد، امید را می‌خشکاند، و انرژی انقلاب را می‌مکد.

رژیم اسلامی هم این را خوب می‌داند. هر شکست اقتصادی را به دشمن خارجی نسبت می‌دهد. هر اعتصاب سرکوب ‌شده، هر روزنامه ‌نگار بازداشت ‌شده، هر جوانی که در خیابان کتک می‌خورد، همه به اسم «حفظ امنیت ملی» توجیه می‌شود. تحریم برای رژیم حکم سپر دفاعی دارد. همان‌ طور که در عراق صدام را مصون داشت، در ایران هم آخوندها را تقویت می‌کند، چرا که مردم را تضعیف می‌کند.

تحریم علیه رژیم نیست، علیه انقلاب است. این سلاحی است که به جای عمامه و پاسدار و حکومت اسلامی، قلب مردم را هدف می‌گیرد. و از همین رو باید گفت: تحریم ادامه همان سیاست فقر اسلامی است، فقط با امضای سازمان ملل.

کمدی سیاه زمانی کامل می‌شود که سلطنت‌ طلبان و مجاهدین و کلا اپوزیسیون راست پایکوبی کنند. آنان در استودیوهای تلویزیونی ‌شان تحریم را «راه آزادی» معرفی می‌کنند. چه طنزی سیاه‌‌تر از این؟ آزادی از مسیر گرسنگی! آزادی از دل داروی قاچاق! آزادی از صف تحقیر برای مرغ یخ ‌زده! این آزادی نیست؛ این تجارت با استخوان مردم است. همان‌ها که در جنگ دوازده ‌روزه در کنار پرچم نتانیاهو خوش ‌رقصی کردند، امروز برای تحریم کف می‌زنند. آنان اپوزیسیون نیستند؛ پروژه‌اند. پروژه‌ای برای انتقال قدرت از یک جهنم به جهنمی دیگر.

برای آنان مردم تنها پیاده‌ نظام‌اند. قربانیانی که باید بر خاکسترشان تاج تازه‌ای ساخته شود. می‌گویند: تحریم راه آزادی است. ما می‌گوییم: تحریم راه فقر بیشتر و کشتار است. و هر کس این جنایت را آزادی بنامد، شریک جرم رژیم اسلامی و سرمایه جهانی است.

طنز تاریخ این ‌جاست: وارث تاجی که با کودتای سیا بر سر مردم نهاده شد، امروز کلید آزادی را در جیب شورای امنیت می‌جوید. دیروز سلطنت با تانک آمد. امروز با تحریم و بمباران می‌خواهد بازگردد.

شاهزاده می‌داند. آگاهانه می‌داند. و باز هم می‌خواهد. نامش را گذاشته «ضرورت تاریخی»! این ضرورت، تنها ضرورت بازگشت سلطنت است؛ بازگشتی بر جنازه مردم.

اما اینجا طنز به کمدی سیاه بدل می‌شود. رضا پهلوی پرچم سلطنتی‌اش را کنار پرچم جنگ ‌طلبان برافراشته است. همان نسخه‌ای که عراق را به گورستان بدل کرد. همان نسخه‌ای که لیبی را تکه ‌پاره کرد. همان نسخه‌ای که امروز غزه را هر روز دفن می‌کند. و او فریاد می‌زند: آزادی از گرسنگی و بمباران می‌گذرد! چه مضحک، چه خونین!

دیروز ساواک و شکنجه، امروز مکانیسم ماشه و شورای امنیت. دیروز شاه و میهن، امروز به اسم «مردم و آزادی». اما قربانی همان است: مردم.

 تحریم: جنگ خاموش، بمب بی ‌صدا

بمب و موشک در لحظه می‌کشند، تحریم آهسته می‌بلعد. بمب فریاد می‌زند، تحریم در سکوت می‌کشد. بمب خانه‌ها را ویران می‌کند، تحریم روح زندگی را.

در این جنگ خاموش، نه میدان نبردی هست و نه آتش‌بسی. تنها مرگی تدریجی است که در آمارهای خشک دفن می‌شود. قربانیانش نه پاسدار و آخوند، بلکه کودکان، بیماران و کارگران‌اند. تحریم همانند بختکی است که هر روز روی سینه جامعه می‌نشیند و نفسش را می‌گیرد.

و درست به همین دلیل است که تحریم خطرناک ‌تر از بمب است. بمب دیده می‌شود، تحریم در سکوت کشتار می‌کند. بمب صدای انفجار دارد، تحریم صدای شکم‌های خالی. بمب خانه‌ای را ویران می‌کند، تحریم امید یک ملت را.

طنز تاریخ این ‌جاست: وارث تاجی که با کودتای سیا بر سر مردم نهاده شد، امروز کلید آزادی را در جیب شورای امنیت می‌جوید. دیروز سلطنت با تانک آمد. امروز با تحریم و بمباران می‌خواهد بازگردد.

اینک تصویر کامل روشن است: رژیم اسلامی و تحریم دو بازوی یک سیاست‌اند. یکی با زندان و شلاق و گرسنگی، دیگری با تشدید گرسنگی و داروی کمیاب. یکی به نام اسلام، دیگری به نام جامعه جهانی. هر دو در یک صف‌اند: صف دشمنان انسان.

اما رهایی از این صف نمی‌آید. رهایی از مسیر قیام مردم می‌آید. سرنگونی رژیم و انقلاب کارگری است که می‌تواند این چرخه مرگ را بشکند. همان ‌طور که باید علیه رژیم اسلامی جنگید، باید علیه تحریم هم ایستاد. هر کس تحریم را راه آزادی بداند، شریک جرم رژیم و قدرت‌های ضد انسانی است.

پیام ما ساده است: نه به رژیم، نه به تحریم؛ آری به انقلاب کارگری، آری به آزادی، آری برابری، آری به زندگی.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.