ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

هنر در عصر هوش مصنوعی: تقابل اصالت، ارتباط و ابزارگرایی در سایه سانسور

نادر افراسیابی ـ هوش مصنوعی با سرعت در حال بازتعریف هنر است، اما مردم درباره آثار خلق‌شده توسط این فن‌آوری چه فکر می‌کنند؟ نظرسنجی‌ای در ایالات متحده نشان می‌دهد که دیدگاه‌ها درباره نقش هوش مصنوعی از رد آن به دلیل فقدان اصالت انسانی تا پذیرش آن به‌عنوان ابزاری برای گسترش خلاقیت متغیر است. با این حال، خطر سانسور اقتصادی و نظارت دیجیتال نیز مطرح است که می‌تواند تنوع فکری و آزادی بیان را تهدید کند. این گزارش سه دیدگاه اصلی مردم را بررسی می‌کند و به چالش‌های آینده هنر در تقاطع انسان، ماشین و سانسور می‌پردازد.

اگرچه آمار و نظرسنجی معتبر داخلی در زمینه نظر مخاطبان درباره استفاده از هوش مصنوعی در عرصه‌های ادبی و هنری وجود ندارد، اما مطالعات انجام‌شده در دیگر نقاط جهان - از آمریکا گرفته تا چین و روسیه ـ نشان می‌دهد که مواجهه بشر با پدیده هنر هوش مصنوعی، سه‌گانۀ «اصالت، ارتباط و ابزارگرایی» را به چالش کشیده است. برای نمونه، می‌توان به یک نظرسنجی تازه در ایالات متحده اشاره کرد:

دنی الیس بشارد، گزارشگر ارشد فن‌آوری نشریه Scientific American، و گابریل کرایمن، استاد دانشکده پزشکی هاروارد و مدیر وابسته مرکز مغزها، ذهن‌ها و ماشین‌ها از طریق پلتفرم آنلاین Prolific که به شرکت‌کنندگان برای مشارکت در تحقیقات پول پرداخت می‌کند یک نظرسنجی‌ درباره هنر تولیدشده توسط هوش مصنوعی انجام دادند. تنها شرط این بود که پاسخ‌دهندگان ساکن ایالات متحده باشند.

از پاسخ‌دهندگان خواسته شد اثر هنری مورد علاقه خود را نام ببرند. پاسخ‌ها شامل آثاری مانند رمان‌های «ناتور دشت» نوشته جی. دی. سالینجر، «یاران حلقه» نوشته جی. آر. آر. تالکین، و آثار هنری مانند «شب پرستاره» اثر وینسنت ون‌گوگ، «بوسه» اثر گوستاو کلیمت، موزیکال همیلتون، سریال‌های تلویزیونی «دختران گیلمور»، «توین پیکس» و «بازی تاج‌وتخت»، و موسیقی گروه بیتلز، متالیکا و کت استیونز بود. سپس از آن‌ها پرسیده شد اگر متوجه شوند اثر هنری مورد علاقه‌شان توسط هوش مصنوعی و بدون دخالت انسان، حتی بدون بازیگران واقعی در فیلم‌ها، خلق شده است، چه احساسی خواهند داشت. پاسخ‌ها از خشم تا اشتیاق متفاوت بود. بیش از ۶۲ درصد اظهار داشتند که کمتر از اثر خوششان می‌آید، ۳۲ درصد گفتند احساساتشان تغییری نمی‌کند، و نزدیک به ۵ درصد بیان کردند که بیشتر از آن لذت می‌برند.

 در آینده‌ای نه‌چندان دور، پلتفرم‌های قدرتمند هوش مصنوعی که توسط انحصارهای بزرگ مالی کنترل می‌شوند، می‌توانند به اصلی‌ترین دروازه‌بانان محتوا تبدیل شوند. این پلتفرم‌ها قادرند با تنظیم الگوریتم‌ها، اولویت را به محتوایی بدهند که با خط‌مشی تجاری، تبلیغاتی یا سیاسی آن‌ها هم‌راستاست. هنرمندان و خالقان محتوا برای دیده‌شدن و کسب درآمد، ناگزیر باید آثار خود را با استفاده از همین ابزارهای هوش مصنوعی تولید یا تعدیل کنند. این امر به‌تدریج به هم‌گرایی و یکنواختی محتوا منجر می‌شود، چنان‌که هرگونه صدای مخالف، متفاوت یا غیرمتعارف به حاشیه رانده شده و از دسترسی به منابع مالی محروم می‌گردد.

یکی از طرفداران فیلم «شکار ویل هانتینگ» با وحشت اظهار داشت که این فیلم «شاهکاری از تجربه انسانی» است که «هیچ هوش مصنوعی‌ای نمی‌تواند حتی نزدیک به بازتولید آن شود.» بسیاری صراحتاً اعلام کردند که هنر هوش مصنوعی «واقعی» نیست، دستکاری‌شده، غیراصیل و مصنوعی است. با این حال، برخی عمل‌گرایان استدلال کردند که اگر اثری روح مخاطب را لمس کند، خالق آن یا فقدان خالق اهمیتی ندارد. یکی از پاسخ‌دهندگان حتی از ایده سریال‌های تلویزیونی تولیدشده توسط هوش مصنوعی استقبال کرد و رویای تولید قسمت‌های بی‌پایان توسط الگوریتم‌ها را برای بینندگان پرشور سریال‌ها تصور کرد.

وقتی از پاسخ‌دهندگان پرسیده شد آیا تفاوتی بین ارزش عاطفی هنر انسانی و هنر هوش مصنوعی وجود دارد، ۸۱ درصد پاسخ مثبت دادند و تأکید کردند که مردم در هنر به دنبال تجربه انسانی هستند. آن‌ها می‌خواهند بدانند آیا هنرمند از تجربه شخصی یا تخیل خود بهره برده است.

نارضایتی گسترده از «محتوای بی‌کیفیت»

در جهانی که هوش مصنوعی روزبه‌روز قدرتمندتر می‌شود، خلاقیت چه معنایی دارد؟ آیا کسانی که از هوش مصنوعی استفاده می‌کنند، در مقایسه با ابزارهایی مانند رنگ، فیلم یا واژه‌پرداز، هنرمند هستند؟ سیزده درصد پاسخ‌دهندگان گفتند بله، سیزده درصد دیگر مطمئن نبودند، ۳۱ درصد گفتند خیر، و ۴۲ درصد معتقد بودند که «بله، اما تنها در صورتی که هدایت قابل‌توجهی به هوش مصنوعی بدهند؛ در غیر این صورت خیر.» این پاسخ‌ها نشان‌دهنده نارضایتی گسترده از «محتوای بی‌کیفیت» تولیدشده توسط هوش مصنوعی است که اغلب غیرشخصی و بی‌معنا تلقی می‌شود، مانند پست‌های آنلاین با زبان کلیشه‌ای یا تصاویری که تنها توانایی نوشتن دستورات کوتاه را نشان می‌دهند. با این حال، بسیاری از پاسخ‌دهندگان نسبت به استفاده از هوش مصنوعی به‌عنوان ابزاری مانند قلم الکترونیکی یا قلم‌مو برای تحقق دیدگاه‌های هنری پذیراتر بودند.

هنر برای همه قابل دسترس نیست. بسیاری از افرادی که ایده‌هایی برای فیلم، موسیقی یا داستان دارند، به دلیل محدودیت‌های جغرافیایی، مالی، معلولیت جسمی نمی‌توانند آن‌ها را خلق کنند.

دارن آرونوفسکی، کارگردان برنده جایزه فیلم «قوی سیاه»، استودیوی فیلم‌سازی هوش مصنوعی Primordial Soup را تأسیس کرد تا موانع را برای داستان‌سرایان نوظهور کاهش دهد و فیلمنامه‌هایی را که به دلیل هزینه‌های بالا و محدودیت‌های فنی تولید نشده‌اند، توسعه دهد.

سیستم‌های هوش مصنوعی مصرفی مانند ChatGPT و Midjourney چنان قدرتمند شده‌اند که مردم می‌توانند با گوشی یا رایانه خود فیلم بسازند. بیش از یک‌سوم پاسخ‌دهندگان هنر دیجیتال را به‌عنوان نوع هنری قابل قبول برای تولید توسط هوش مصنوعی ذکر کردند، و پس از آن از شعر و داستان نام بردند که احتمالاً به دلیل توانایی اولیه سیستم‌های هوش مصنوعی در تولید این نوع محتواها، مردم با آم‌ها آشنایی بیشتری دارند.

مسأله اصالت

تورستین وبلن، اقتصاددان و جامعه‌شناس، در کتاب «نظریه طبقه مرفه» در سال ۱۸۹۹ نوشت که نشانه‌های کار دستی به‌عنوان افتخار تلقی می‌شوند و کالاهای دارای این نشانه‌ها رتبه بالاتری نسبت به محصولات ماشینی دارند. جاستین کروگر، روان‌شناس اجتماعی، و همکارانش در سال ۲۰۰۴ نوشتند: «تلاش به‌عنوان شاخصی برای کیفیت استفاده می‌شود.» مردم برای آثاری که خلق آن‌ها چالش‌برانگیز بوده، مانند فیلمی که سال‌ها برای ساخت آن زمان صرف شده یا لباس‌های دست‌دوز، ارزش بیشتری قائل‌اند. برای اینکه هنر دیجیتال، شعر یا داستان ارزش خود را حفظ کنند، باید ارتباط واضح‌تری با داستان خالق اثر داشته باشند.

انواع هنر هوش مصنوعی که کمترین پذیرش را داشتند، پادکست‌ها، سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌ها بودند، که هوش مصنوعی هنوز در شبیه‌سازی قانع‌کننده آن‌ها با مشکل مواجه است. محبوبیت پادکست‌ها در سال‌های اخیر افزایش یافته و میل به ارتباط را نشان می‌دهد.

نظرسنجی‌ها نشان داده‌اند که بسیاری ترجیح می‌دهند پادکست‌ها را تماشا کنند تا حالات چهره و حرکات سخنرانان را ببینند. تحقیقات درباره اقتصاد خلاق جدید نشان می‌دهد که موفقیت پادکست به وجود شخصیتی روشن وابسته است که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. این روندها ممکن است واکنشی به هجوم رسانه‌های غیرشخصی باشند، اما نشان می‌دهند که هنرمندان باید از هوش مصنوعی برای بیان واضح‌تر دیدگاه‌های منحصربه‌فرد خود استفاده کنند. خالقان همچنین باید نقض قوانین کپی‌رایت و تولید محتوای مضر مانند دیپ‌فیک را در نظر بگیرند.

 رابطه بین انسان و ابزار

نظرسنجی انجام‌شده درباره هنر تولیدشده توسط هوش مصنوعی سه دیدگاه متفاوت را درباره نقش این فن‌آوری در خلق آثار هنری نشان می‌دهد. دیدگاه اول که بیانگر ارزش تلاش و اصالت انسانی‌ست ارزش یک اثر هنری را وابسته به تلاش و تجربه انسانی نهفته در آن مشروط می‌کند. این گروه گمان می‌برند هنری که بدون رنج، احساس یا داستان انسانی خلق شود، بی‌معناست. در این دیدگاه، هوش مصنوعی نه به‌عنوان یک همکار، بلکه به‌عنوان یک عامل تهدیدکننده اصالت و اعتبار هنر تلقی می‌شود. در نظر این افراد آنچه که یک اثر را خاص می‌کند، زحمتی است که یک انسان برای خلق آن کشیده است.

دولت‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرا می‌توانند از هوش مصنوعی برای ایجاد پیشرفته‌ترین و فراگیرترین سیستم سانسور و نظارت در تاریخ بشر بهره ببرند. این سیستم‌ها قادرند با تحلیل حجم عظیمی از داده‌ها (متون، تصاویر، صداها و ویدئوها)، هرگونه محتوای انتقادی، مخالف یا حتی دارای لحن مشکوک را در لحظه شناسایی و بلافاصله حذف کنند. اما خطر فراتر از حذف محتواست. این دولت‌ها می‌توانند از هوش مصنوعی برای تولید انبوه محتوای پروپاگاندا، اخبار جعلی و روایت‌های جایگزین استفاده کنند و فضای اطلاعاتی را کاملاً تحت سلطه خود درآورند.

دیدگاه دوم که هنر را به‌عنوان ارتباط انسانی تلقی می‌کند (۸۱ درصد از شرکت‌کنندگان در نظرسنجی یاد شده) بر این باورند که هنرمند بخشی از زندگی، احساسات و نگاهش به جهان را در اثرش بازتاب داده است. مخاطب هم با دیدن یا شنیدن اثر، با آن تجربه انسانی ارتباط برقرار می‌کند و احساس می‌کند که در شادی‌ها یا غم‌هایش تنها نیست. اما وقتی هوش مصنوعی اثری خلق می‌کند، این ارتباط عاطفی گم می‌شود، چون ماشین تجربه زیسته یا احساس واقعی ندارد. به همین دلیل، این گروه بر آن‌اند آثار هوش مصنوعی از نظر عاطفی خالی هستند و نمی‌توانند جای هنر انسانی را بگیرند.

دیدگاه سوم: هوش مصنوعی را به‌عنوان ابزاری برای خلاقیت درک می‌کند. این گروه (۴۲ درصد) باور دارند که اگر انسان هدایت قابل‌توجهی به هوش مصنوعی بدهد، می‌تواند به‌عنوان یک ابزار خلاقانه عمل کند. در این نگاه، هوش مصنوعی مثل یک قلم‌موی دیجیتال است که به افراد کمک می‌کند ایده‌هایشان را راحت‌تر به واقعیت تبدیل کنند. این دیدگاه به‌ویژه برای کسانی جذاب است که به دلیل محدودیت‌های مالی، جغرافیایی یا جسمی نمی‌توانند به ابزارهای سنتی هنر دسترسی داشته باشند. آینده هنر احتمالاً جایی در میانه این سه دیدگاه شکل خواهد گرفت، چنانکه انسان و ماشین در کنار هم، هرکدام نقش خود را برای خلق آثار معنادار ایفا کنند.

سانسور در کمین است

مهم‌ترین خطر اما نه در هنر جعلی، بلکه در پیشرفته‌تر شدن ابزارهای اعمال سانسور است:

 در آینده‌ای نه‌چندان دور، پلتفرم‌های قدرتمند هوش مصنوعی که توسط انحصارهای بزرگ مالی کنترل می‌شوند، می‌توانند به اصلی‌ترین دروازه‌بانان محتوا تبدیل شوند. این پلتفرم‌ها قادرند با تنظیم الگوریتم‌ها، اولویت را به محتوایی بدهند که با خط‌مشی تجاری، تبلیغاتی یا سیاسی آن‌ها هم‌راستاست. هنرمندان و خالقان محتوا برای دیده‌شدن و کسب درآمد، ناگزیر باید آثار خود را با استفاده از همین ابزارهای هوش مصنوعی تولید یا تعدیل کنند. این امر به‌تدریج به هم‌گرایی و یکنواختی محتوا منجر می‌شود، چنان‌که هرگونه صدای مخالف، متفاوت یا غیرمتعارف به حاشیه رانده شده و از دسترسی به منابع مالی محروم می‌گردد. در این مدل، نیازی به سانسور مستقیم نیست، بلکه «انگیزه‌های مالی» به ابزاری برای یکسان‌سازی و حذف تنوع فکری تبدیل می‌شوند.

دولت‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرا می‌توانند از هوش مصنوعی برای ایجاد پیشرفته‌ترین و فراگیرترین سیستم سانسور و نظارت در تاریخ بشر بهره ببرند. این سیستم‌ها قادرند با تحلیل حجم عظیمی از داده‌ها (متون، تصاویر، صداها و ویدئوها)، هرگونه محتوای انتقادی، مخالف یا حتی دارای لحن مشکوک را در لحظه شناسایی و بلافاصله حذف کنند. اما خطر فراتر از حذف محتواست. این دولت‌ها می‌توانند از هوش مصنوعی برای تولید انبوه محتوای پروپاگاندا، اخبار جعلی و روایت‌های جایگزین استفاده کنند و فضای اطلاعاتی را کاملاً تحت سلطه خود درآورند. تولید دیپ‌فیک‌های متقاعدکننده از چهره‌های سیاسی برای تخریب مخالفان یا جعل رویدادها می‌تواند اعتماد عمومی به هر منبع اطلاعاتی را به‌طور کامل نابود کند. در چنین سناریویی، هوش مصنوعی به سلاح نهایی برای دستکاری افکار عمومی، تحکیم قدرت مطلق و از بین بردن هرگونه امکان مقاومت فکری تبدیل می‌شود.

آینده هنر در عصر هوش مصنوعی تنها در گروی فن‌آوری نیست، بلکه در گروی جدال بر سر حفظ محتوای انسانی و مبارزه با انحصارطلبی و سانسور است. در این میان وظیفه هنرمندان، روزنامه‌نگاران و شهروندان آگاه این است که نه تنها در برابر یکنواختی ماشینی، که در برابر سانسور نامرئی و پیشرفته‌ای که در پشت نقاب فن‌آوری پنهان شده است، بایستند و از تنوع فکری و بیان آزاد دفاع کنند. هوش مصنوعی می‌تواند خطرناک‌ترین ابزار سانسور در تاریخ باشد، اگر ما تسلیم آن شویم.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.