ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چهار روایت از یک عصیان: تئاتر مستند نیلوفر بیضایی، آینه سرکوب زنان و رهایی هنری در تبعید

احمد خلفانی – در تازه‌ترین اثر نیلوفر بیضایی، چهار زن تجربیات واقعی سرکوب، از دست دادن چشم برای دفاع از هنر تا ممنوع‌الکاری و تبعید به دلیل حمایت از مهسا امینی، را بر صحنه‌ای خالی و صمیمی به اجرا درمی‌آورند؛ این تئاتر مستند و اتوبیوگرافیک، نه تنها نمایی از مبارزه خستگی‌ناپذیر زنان برای زندگی معمولی است، بلکه با الهام از ایده پیتر بروک، فضای خالی را به عرصه‌ای برای همذات‌پنداری و آشکارسازی حقیقت سرکوب حکومتی در هنر و جامعه تبدیل می‌کند.

پیتر بروک، کارگردان معروف و نوآور انگلیسی، نوشته است:

من می‌توانم هر فضای خالی را صحنه بنامم. یک نفر از آن عبور می‌کند، در حالی که دیگری نگاه می‌کند؛ همین آغاز تئاتر است.

در تئاتر بیضایی این ایده محقق می‌شود. صحنه‌ای کاملاً خالی با روایت‌هایی پُر می‌شود که هر کدام می‌تواند تئاتری جداگانه باشد. سرنوشت‌های واقعی چهار هنرپیشه که یکی بعد از دیگری، زندگی تجربه‌شده خود را با مهارت روی صحنه می‌آورند. نتیجه این صمیمیتِ از دل برآمده، همذات‌پنداری تماشاچیان است؛ مخاطب، احساسات بازیگران را به شکلی واقعی درک و تجربه می‌کند.

وقتی از زندگی تجربه‌شده زنان ایرانی صحبت می‌کنیم، خواه ناخواه با مبارزه خستگی‌ناپذیر آنان برای یک زندگی معمولی پیوند می‌خوریم که به وسیله حاکمیت و کارگزارانش از آنان دریغ شده است. به‌ نمایش درآوردن چنین تجاربی یعنی نمایاندن حسرت‌ها، دردها، رنج‌ها، آرزوهای برآورده نشده و رؤیاهای فروخورده. تئاتر در اینجا به مثابه یک عرصه هنری، نقش خود را به خوبی ایفا می‌کند. صحنه تئاتر، عرصه آزادی است؛ مکانی که آزادی و امکان آزادی به نمایش درمی‌آید. فاجعه‌بار این است که حکومت اسلامی، از یک سو، زن، زندگی و آزادی را در واقعیت سرکوب می‌کند، و از سوی دیگر، و در تکمیل آن، روی صحنه تئاتر و به طور کلی در ادبیات و هنر نیز دست به همان کارها می‌زند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

آن‌چه چهار هنرپیشه در تئاتر نیلوفر بیضایی به روی صحنه اجرا می‌کنند، نمایی از همین سرکوب چندجانبه است: سرکوب زن و زنانگی در جامعه، بر صحنه‌های تئاتر و در هنر به طور کلی. چهار هنرپیشه، یکی بعد از دیگری، چهار شکل مختلف زندگی را، و هر کدام ادامه دیگری، روی صحنه می‌آورند. و همه آن‌ها نمایی از سرکوب هنر و زندگی به طور کلی.

نیلوفر بیضایی این روایت‌ها را در چهار نقش به خوبی انتخاب کرده است. منشأ مشترک همه آن‌ها هنر است؛ هنر تئاتر و بازیگری، و نیز سرکوب آن. آرزوهایی که قرار بوده در زندگی و هنر متبلور شود، اما با راه‌های مسدود حکومتی مواجه شده است.

اولی، کوثر افتخاری، هنرپیشه‌ای که برای دفاع از حق زندگی و هنر خود یک چشمش را از دست داد و اکنون رهایی خود را بر صحنه تئاتر می‌بیند، همان صحنه‌ای که در ایران از او به اشکال مختلف دریغ شده بود.

دومی، شبنم فرشادجو، بازیگری نام‌آشنا که در حمایت از مهسا امینی کشف حجاب کرد و در ایران ممنوع‌الکار شد.
سومی، رها آجودانی، زن ترنس که هنر نمایشی را در ایران آغاز کرد چرا که آن را فرصتی برای نفس کشیدن و آزاد شدن از قفس جامعه و حکومت می‌دانست.

چهارمی، هانا کامکار، بازیگر، فعال محیط زیست، کارگردان، خواننده و نوازنده دف، که چه در خوانندگی و چه در بازیگری تئاتر، به عنوان زن، سرکوب را سالیان سال و به اشکال مختلف تجربه کرد و با جنبش مهسا هم به تک‌خوانی رو آورد و هم حجاب را کنار گذاشت و در نهایت مجبور به ترک ایران شد.

چیزی که در اینجا بسیار مهم و شاید بی‌نظیر باشد، این است که هر چهار هنرپیشه در حقیقت زندگی واقعی خود را به روی صحنه می‌آورند؛ نوعی تئاتر مستند، اتوبیوگرافیک و هنر خوداجرایی. پرفورمانسی در زبان.

بر این اساس، نقل قول برشت که «تئاتر زیباترین دروغی است که حقیقت را آشکار می‌کند»، نمی‌تواند در اینجا مورد استناد قرار گیرد. تئاتر در نمونه «چهار روایت از یک عصیان»، ارائه و عرضه واقعیت‌های زندگی است؛ تئاتری زاییده زندگی. و زندگی‌هایی که زاییده هنرهای نمایش و عصیان هستند.

بر صحنه ظاهراً هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اما ما در حقیقت شاهد آن چیزی هستیم که در درون چهار بازیگر رخ داده و جسم و جان آن‌ها را به صدا درآورده است؛ تجربیات تلخ و تراژیک که ظاهراً پشت سر گذاشته‌ شده‌اند. حوادثی با تجربیات کمابیش مشترک با تماشاچیان، زخم‌هایی که نیاز به یک صحنه آزاد، به هنر و بیان، به صحنه تئاتر و بازیگری دارد.

همذات‌پنداری در تئاتر بیضایی نه با جلوه‌های صحنه، لباس یا دکور، بلکه با صداقت اجرای بازیگر، حرکات بدن و نگاه او، موسیقی و آواز و بازتاب تجربه‌های انسانی مشترک ایجاد می‌شود. این همان چیزی است که تئاتر را به «صحنه زندگی واقعی» تبدیل می‌کند و مخاطب را با خود همراه می‌سازد.

در چنین صحنه‌ای، شاید به جز یک صندلی برای نشستن، یا گاهی قایم شدن پشت آن، و یا ایستادن بر آن مثل یک سکو، نیاز به هیچ گونه وسیله دیگری نباشد. فضای خالی، در حقیقت، تأکید بصری بر بازیگر و زبان، حرکات بدن و ایما و اشاره‌های اوست. تماشاچی در چنین صحنه‌ای مستقیم به چهره و صدا، به تجربه واقعی بازیگر و احساسات و بیان او متصل می‌شود. روبه‌روی تماشاچی، بدن سرکوب شده زن است که آزادی‌اش را در روی صحنه تئاتر باز یافته و مستقیم به سخن آمده است.

کوثر افتخاری، عکس تئاتر دریچه
کوثر افتخاری، عکس تئاتر دریچه
شبنم فرشادجو، عکس: تئاتر دریچه
شبنم فرشادجو، عکس: تئاتر دریچه
رها آجودانی، عکس: تئاتر دریچه
رها آجودانی، عکس: تئاتر دریچه
هانا کامکار، عکس: تئاتر دریچه
هانا کامکار، عکس: تئاتر دریچه
پایین و بالا بگیرید و بکشید

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.