ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«جامعه سقوط می‌کند، نه تا مرگ؛ تا کما»

آیا ایران از کما بر می خیزد؟

صدرا عبدالهی - پرسش اصلی نه این است که سقوط پایان دارد یا نه؛ پرسش اصلی این است که چه نیرویی، چه رخدادی و چه لحظه‌ای قادر است خواب سنگین را بشکند و جامعه را به حیات سیاسی بازگرداند.

دیدگاه

جوامع به‌ندرت می‌میرند. مرگ یک استعاره‌ی پرهیاهوست، اما آنچه واقعیت دارد تعلیق طولانی‌مدتی است که بیشتر شبیه کماست.

در کما، حافظه به فراموشی می‌لغزد و اراده به سکون. زندگی روزمره ادامه دارد، بدن‌های جمعی هنوز نفس می‌کشند، اما ذهن سیاسی خاموش شده است. این همان وضعیتی است که در آن حیات اجتماعی معلق می‌ماند: نه زنده، نه مرده.

اقتدارگرایی معاصر آموخته است که نیازی به کشتن جامعه نیست. مرگ برای رژیم‌های تمامیت‌خواه پرهزینه است. آنها جامعه را در وضعیتی نیمه‌جان نگه می‌دارند، دقیقاً همان‌گونه که فوکو در تحلیل «زیست‌سیاست» توضیح می‌دهد: کنترل بدن‌ها نه از طریق نابودی، بلکه از راه انضباط، عادت و بی‌حسی. جامعه به کما فرو می‌رود تا حکومت بتواند آن را مدیریت کند. جامعه‌ای که می‌میرد دیگر قابل کنترل نیست، اما جامعه‌ای که در کماست، مطیع، بی‌خطر و پیش‌بینی‌پذیر است.

این کما فرآیندی تدریجی است. جایی که حکومت توانایی رهبری اخلاقی و فرهنگی را از دست می‌دهد، اما جامعه نیز قدرت سازمان‌دهی برای برساخت بدیل ندارد. نتیجه، خلأیی است که در آن نه انقلاب زاده می‌شود و نه زندگی دموکراتیک شکل می‌یابد. ایران نمونه‌ی عینی این وضعیت است. شهرها پر از جنبش ظاهری‌اند؛ دانشگاه‌ها باز، بازارها شلوغ، اما در عمق همه‌چیز بی‌حس است. اعتماد عمومی فرسوده، سرمایه‌ی اجتماعی تهی، نهادهای مدنی خاموش، انتخابات بی‌معنا.

اینجا جامعه نفس می‌کشد، اما اراده‌ی جمعی‌اش در سکوت مطلق است.

هانا آرنت می‌نویسد:

تمامیت‌خواهی با نابود کردن حوزه‌ی عمومی، انسان‌ها را به توده‌هایی بی‌چهره بدل می‌کند.

ایران امروز دقیقاً چنین تصویری دارد. انسان‌ها در خیابان‌ها حضور دارند، اما در مقام شهروند غایب‌اند. سیاست به سطح دروغ پردازی و شعار و فحاشی و تهدید رانده شده و گفت‌وگوی جمعی جای خود را به سکوتی محتاط داده است. کما در این معنا نه صرفاً فقدان جنبش، بلکه فقدان امکان تصور بدیل است.

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، این تعلیق دو چهره دارد: یک سوی آن مصرف روزمره و بازتولید اقتصادی کنترل شده است که تحت کنترل حاکمیت جریان دارد؛ سوی دیگر، توقف حافظه و تخیل جمعی است. همان چیزی که بدیو از آن به‌عنوان «تعلیق واقعه» یاد می‌کند. رخداد تاریخی‌ای که می‌توانست جامعه را بیدار کند، بارها سرکوب یا مصادره شده است. نتیجه، خوابی طولانی است که با هر لرزش، باز به سکوت بازمی‌گردد.

زمان در این میان عنصر تعیین‌کننده است. کما می‌تواند سال‌ها و دهه‌ها طول بکشد. اما هر کما پایان دارد: یا بازگشت به حیات، یا مرگ کامل. بازگشت زمانی رخ می‌دهد که جامعه در اثر شوک یا بحران، به خودآگاهی جدیدی دست یابد. مرگ زمانی است که طول کما همه‌ی ساختارهای حیاتی را فرسوده کند. ایران در این خط باریک حرکت می‌کند. وضعیتی شکننده که هر لحظه می‌تواند به سوی یکی از این دو انتها بلغزد.

در چنین شرایطی، نقد کارکردی شبیه دستگاه مانیتورینگ در اتاق مراقبت‌های ویژه دارد. نه می‌تواند بیمار را زنده کند، نه می‌تواند مرگ را متوقف سازد. اما ثبت ضربان ضعیف، خود نوعی مقاومت است.حقِ دیدن و ثبت کردن آنچه هست، حتی در لحظه‌ی بی‌حسی. وظیفه‌ی روشنفکر و نویسنده نه شعار دادن، بلکه حفظ امکان گفتار در برابر فراموشی است.

جامعه سقوط می‌کند، اما نه تا مرگ. تا کما. این تعلیق می‌تواند بی‌پایان به نظر برسد، اما هر تعلیقی حامل امکان گسست است.

حال پرسش اصلی نه این است که سقوط پایان دارد یا نه؛ پرسش اصلی این است که چه نیرویی، چه رخدادی و چه لحظه‌ای قادر است خواب سنگین را بشکند و جامعه را به حیات سیاسی بازگرداند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.