ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بلاغت روزمره «فاشیسم» در آلمان امروز

سیاوش شهابی - آنچه در این روزها در آلمان می‌بینیم یک دگردیسی واژگانی ساده نیست، بکله یک معماریِ قدرت است که برای استمرارش به دو چیز نیاز دارد: عاطفه مجاز و تصویرِ مناسب...

دیدگاه

فریدریش مرتس، صدراعظم و رهبر حزب دموکرات‌مسیحی آلمان، روز دوشنبه ۲۰ اکتبر در یک نشست خبری در برلین، وقتی درباره گفته پیشین خود، این‌که «در چهره شهر مشکلی وجود دارد» پرس‌وجو شد، خطاب به خبرنگار گفت: «نمی‌دانم شما فرزند دارید یا نه؛ اگر دختر دارید، از دخترانتان بپرسید منظورم چه بوده است، چیزی برای پس گرفتن ندارم.» زمینه این پرسش آن بود که مرتس هفته قبل در پوتسدام، «مشکل در چهره شهر» را صریحاً به مهاجرت گره زده و راه‌حل را در «بازگرداندن/اخراج‌های بسیار گسترده» معرفی کرده بود؛ او در برلین نیز توضیح داد که منظورش «امنیت در فضای عمومی، به‌ویژه با فرا رسیدن تاریکی» است، یعنی ادعای یک تهدیدِ محسوس در معابر شهری که به‌زعم او با تشدید بازگرداندن مهاجران پاسخ می‌گیرد. محور روایت روشن است: «امنیت دختران» + «اخراج‌ها» + «چهره شهر».

برلین، آلمان، ۱۶ اوت ۲۰۲۴: گروهی از زنان با روسری در خیابان قدم می‌زنند.
منبع: شاتراستاک

اما «چهره شهر» دقیقاً در این روایت چه می‌کند؟ این عبارت، سیاست را به‌جای تحلیل علل اجتماعی واقعیِ ناامنی یا نارضایتی شهری، با ظاهر خیابان یا دیدن مهاجران توضیح می‌دهد و به سطح نمایشی می‌برد: از قیمت اجاره خانه، دسترسی به خدمات، دستمزد و تراکم طبقاتی محلات، به «ظاهر خیابان» و «حسِ نظم/بی‌نظمی». به‌جای اینکه پرسیده شود چه چیزی فقر و حاشیه‌نشینی را می‌سازد، از مردم خواسته می‌شود «نگاه کنند» و نتیجه بگیرند «چه کسی» شهر را زشت کرده است. «چهره شهر» پس مسئله را از اقتصاد سیاسیِ شهری به زیبایی‌شناسیِ شهری جابجا می‌کند؛ از رابطه ساختاریِ کار/مسکن/خدمات به قابِ دیدن/ندیدن بدن‌هایی که «دیگری» خوانده می‌شوند. رسانه‌های آلمانی نیز درست همین لغزش را برجسته کرده‌اند: شعار «شهر تمیز» در کنار مطالبه «اخراج بیشتر» عملاً کارکرد یکسان دارد، نامرئی‌کردنِ فقر و حذفِ سوژه‌های نامطلوب.

حالا قطعه دوم پازل: «از دخترانتان بپرسید.» اینجا یک تکنیک قدیمی فعال می‌شود. سیاست‌مدار به‌جای عرضه داده علی، شهادت عاطفیِ «دختر» فرضی را جایگزین می‌کند تا ترس جنسی به‌مثابه دلیلِ خودبسنده عمل کند. در این سازوکار، «زنِ نیازمندِ حفاظت» سپر اخلاقی می‌شود تا میان «آلمانیها» و «مهاجران/پناهندگان» دیواری بکشند: «آنها» که حضورشان در میدان، ایستگاه قطار، یا پارک شهر به‌طور پیشینی تهدید تلقی می‌شود.

این‌جا امنیت نه محصول بودجه خدمات، نورپردازی معابر، حمل‌ونقلِ شبانه، و دسترسی همگانی مناسب به خدمات اجتماعی، بلکه نتیجه بیرون‌راندنِ «مظنون» معرفی می‌شود. رمزِ ماجرا این است که «ترس» نیازی به محکِ علّی ندارد؛ کافی است بدنِ مردانه «دیگری» با هویتِ قومی/نژادی/دینی خاص به‌عنوان حاملِ بالقوه خطر روی صحنه آورده شود تا حذفِ پیشینی او «معقول» جلوه کند. این همان الگوی قدیمی نسبت‌دادن خطر جنسی به «مردِ بیگانه» است: یک فنِ حکمرانی که بدنِ دیگری را به «عامل جرم» فرو می‌کاهد و سیاست امنیت را از بررسیِ علت‌ها به شکارِ نشانه‌ها تبدیل می‌کند. رسانه‌های جریان اصلی نیز به‌صراحت ثبت کرده‌اند که مرتس با همین ارجاع از پاسخ علّی طفره رفته و میدان گفت‌وگو را به سطح «حسّ مشترک» و « شهادت دختران» انتقال داده است.

وقتی «چهره شهر» با «شهادتِ دختران» گره می‌خورد، نتیجه عملیِ آن از پیش معلوم است: پاکسازیِ اجتماعی با زبانِ زیباشناسی. در این روایت، خیابانِ «امن و تمیز» خیابانی است که در آن فقر نامرئی است و مهاجر دیده نمی‌شود. سیاست، به‌جای آن‌که روی بازتوزیع منابع برای بازتولید زندگی متمرکز شود، روی بازتوزیع بدن‌ها برای بازتولید منظره متمرکز می‌شود: جا به جا کردنِ «چه کسی کجا دیده شود» به‌جای «چه کسی چه حقوق و امکاناتی داشته باشد». همین جاست که اخراج‌های «بسیار گسترده» ناگهان نه یک اقدام استثنایی بلکه «منطق مدیریت شهر» تصویر می‌شود. تذکر برخی تحلیل‌ها دقیقاً همین‌جاست: اتحادِ واژگان «زیباسازی»، «نظم»، «پاکیزگی» با ابزارهای تنبیهی، سازوکاری است که بارها در تاریخ اروپا برای مشروعیت‌بخشی به حذف گروه‌های خاص تکرار شده است؛ سازوکاری که جرم را از ساحتِ عمل به ساحتِ ظاهر منتقل می‌کند.

با اینحال به گزارش روزنامه میگاتزین، یک تحقیق تازه در آلمان نشان می‌دهد که رسانه‌های این کشور در گزارش‌های مربوط به جرایم خشونت‌آمیز، بیش از حد بر تابعیت خارجی متهمان تمرکز دارند. بر اساس یافته‌های دانشگاه ماکرومدیا در هامبورگ، در ۹۴ درصد گزارش‌های تلویزیونی درباره خشونت، متهمان خارجی معرفی شده‌اند؛ در حالی‌که طبق آمار رسمی پلیس در سال ۲۰۲۴، تنها ۳۴ درصد از متهمان جرایم خشونت‌آمیز، غیرآلمانی بوده‌اند. پژوهشگران این اختلاف را «تحریف چشمگیر واقعیت» توصیف کرده‌اند. شورای مطبوعات آلمان نیز نسبت به دستور جدید پلیس ایالت بایرن برای اعلام تابعیت متهمان هشدار داده و گفته است این اقدام می‌تواند به گسترش کلیشه‌ها دامن بزند.

اکنون صحنه را عوض کنیم و همان منطق را بر سطحی دیگر ببینیم. چند ماه پیش، در میانه حملات اسرائیل به ایران، مرتس در گفت‌وگویی تلویزیونی گفت: «این همان کار کثیفی است که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد.» این عبارت، که با واکنش‌های فراوان مواجه شد، به‌ظاهر یک داوری ژئوپولیتیک است، اما از همان کُد اخلاقیِ برتری‌طلبانه تغذیه می‌کند: «دیگریِ دوست» خشونت را اعمال می‌کند تا «ما» پاک بمانیم. «کارِ کثیف» برون‌سپاریِ اخلاقیِ کشتار است؛ اعتراف به اینکه خشونت لازم است، اما بهتر است به‌دست دیگری انجام شود تا عیار اخلاقیِ «ما» مخدوش نشود. این منطق همان نسبتِ درونی با «چهره شهر» دارد: همان‌طور که در خیابان، بدنِ خاصی را «کثیف کننده منظره» می‌خوانند و حذف او را «پاک‌سازی» می‌نامند، در صحنه خارجی نیز بمباران را «کثافتِ لازم» می‌نامند که دیگری به نیابت از ما انجام می‌دهد. در هر دو، «پاکیِ ما» مرکز ثقل است و دیگری حامل و عاملِ آلودگی/خشونت. نقل‌قول و واکنش‌ها مستندند و ثبت‌شده‌اند.

پس یک منطق، دو صحنه: در صحنه داخلی، «حفاظت از دختران» بهانه اخلاقی است تا نظمِ نمادینِ شهر با اخراج‌های وسیع برقرار بماند؛ در صحنه خارجی، «کارِ کثیف» بهان اخلاقی است تا نظمِ ژئوپولیتیک با برون‌سپاری خشونت حفظ شود. هسته مشترک این استدلال‌ها «پاک‌سازی» است، چه به معنای پاک‌سازیِ منظره شهری، چه به معنای پاک‌سازیِ تهدید در نقشه جهان. هر دو گزاره با زبان اخلاقی و زیباشناسانه حرف می‌زنند («امنیت دختران»، «پاکی شهر»، «ضرورت دفاع»)، اما با ابزار تنبیهی عمل می‌کنند (اخراج، بمباران). وقتی سیاست به زبانِ پاکی و آلودگی ترجمه می‌شود، راهِ حل نه اصلاحِ علل، که حذفِ حاملانِ آلودگی است.

این‌جا باید مکث کرد و روی دستگاه بلاغیِ مرتس دقیق شد. او در موضع‌گیری‌های اخیرش بارها تأکید کرده که چیزی برای پس‌گرفتن ندارد، و حتی اعتراض‌های خیابانی و انتقاد مخالفان را «سیاسی‌کاری» می‌نامد. اما خودِ واقعیتِ پرهیزِ مزمن از توضیح علّی، از بیکاری و فقر شهری گرفته تا کمبود خدمات و فشار بودجه نشان می‌دهد که چرا «چهره شهر» واژه ایده‌آلی است: بازی با نگاه، نه با عدد؛ دعوت به حسّ مشترک، نه به سنجش علی؛ و در نهایت، طبیعی‌سازیِ پیوند «ظاهر» با «جرم». رسانه‌های متعددی با تهیه گزارش‌های خبری تا تحلیل‌های انتقادی این روش را در روزهای اخیر مستند کرده‌اند: بسطِ روایت «مشکل در چهره شهر»، اتکا به «از دخترانتان بپرسید»، و سپس چفت‌کردنِ این دو با وعده «اخراج‌های بسیار گسترده».

در سطح زیرینِ این بلاغت، کارکرد حیاتیِ آن در کدرکردن مرز میان «میانه‌رو» و افراطی است. با همین زبان می‌توان هم‌زمان گفت «دیوار آتش» علیه حزب راست افراطی (آلترناتیو برای آلمان) پابرجاست و درعین‌حال دستورکار همان حزب را در قالبی آراسته‌تر تکرار کرد: جرم‌سازی از فقر، امنیتی‌کردنِ خیابان، و تعلیقِ علت‌ها به سود نشانه‌ها. تکنیک ارتباطی روشن است: سخن دوپهلو، استعاره‌های تمیز/کثیف، ارجاع به «دختران» به‌مثابه داور اخلاقی، و در بیرون، ستایش از «دوستی» که «کارِ کثیف» را می‌کند. محصول این تکنیک، قاب روایی‌ای است که هم نزد مخاطب «خودی» معنای یکسان دارد، هم در برابر پرسش حقوقی/اخلاقی قابلیت انکار می‌آفریند. وقتی می‌گویند «من نگفتم منظورم چه کسی است؛ همه می‌دانند منظور چیست»، عملاً هم گفتمانی از نشانه‌های مشترک فعال می‌شود که مخاطب هدف را با اشاره سر می‌فهمد، و هم بارِ اثباتیِ علّی از دوش گوینده برداشته می‌شود.

مرد خشمگین بنر اخراج همه افراد غیرقانونی را در دست دارد. اعتراض به بحران مهاجرت. جمعیت پلاکارد تکان می دهند. اخراج مهاجران را متوقف کنید. تظاهرات ضد مهاجرت. مرد مخالف مهاجران. راهپیمایی پناهندگان در خیابان شهر
منبع: شاتراستاک

از این نقطه، نسبت درونیِ این بلاغت با اقتصاد سیاسیِ واقعی را می‌توان دید، حتی اگر سخن‌گو نخواهد درباره بودجه و صنعت حرف بزند. وقتی نظمِ شهری با «اخراج» بازتعریف شود و نظمِ جهانی با «کارِ کثیف»، منابع عمومی تمایل می‌یابد که به‌جای بازتولید زندگی (مسکن اجتماعی، آموزش، بهداشت، مددکاری شهری)، به بازتولید امنیت (پلیس، مرز، خرید تسلیحاتی) تخصیص یابد. این جابجایی فقط با «شعار» رخ نمی‌دهد؛ به واسطه دستگاهی از تصاویر و استعاره‌ها عادی می‌شود. خیابانی که بافتِ طبقاتی‌اش فرسوده شده، با «پاکیزگیِ دیداری» به سامان نمی‌رسد؛ اما وقتی «چهره شهر» معیار شد، حذفِ بدن‌ها جای اصلاحِ علت‌ها می‌نشیند. و در همان منطق، وقتی «کارِ کثیف» به نام امنیت ستایش می‌شود، مرگ و ویرانی در بیرون، بهای حفظ «پاکیِ ما» جا زده می‌شود.

روزنهایم، آلمان - ۲۵ ژانویه: پوسترها و شرکت کنندگان در تظاهرات ضد فاشیستی در شهر قدیمی روزنهایم در ۲۵ ژانویه ۲۰۲۵
منبع: شاتراستاک

آنچه در این روزها در آلمان می‌بینیم یک دگردیسی واژگانی ساده نیست، بکله یک معماریِ قدرت است که برای استمرارش به دو چیز نیاز دارد: عاطفه مجاز و تصویرِ مناسب. «دختران» برای عاطفه، «چهره شهر» برای تصویر. و وقتی نوبت به جنگ می‌رسد، «کارِ کثیف» همان تصویر را در مقیاسی بزرگ‌تر بازتولید می‌کند. اگر بخواهیم منطق را در یک جمله خلاصه کنیم: بدنِ دیگری به‌مثابه نشانه خطر، و حذفِ او به‌مثابه عملِ اخلاقی. با این منطق است که تقسیم‌بندی‌های ناب‌/ناپاک در زبان روزمره سیاست جا خوش می‌کند و بدون آن‌که علّت‌ها را توضیح دهد، حذف را «بدیهی» می‌سازد، چه در میدان شهر، چه در نقشه جهان.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.