پشت پرده حمله به «هممیهن»؛ از جنگ روایتها تا نزاع بر سر هویت
حسین نوشآذر ـ تصویر یک زن چادری با لاک قرمز کافی بود تا روزنامه هممیهن در مرکز توفانی ایدئولوژیک قرار گیرد. موج سازمانیافته تهدیدهای تلفنی، حکم تکفیر یک روحانی و حمله مجری تلویزیون، تنها بخشی از پیامدهای انتشار این تصویر بود. آنچه در تحریریه هممیهن گذشت، نه یک بحران رسانهای ساده، که نمادی از شکافهای عمیق در بدنه حاکمیت و جامعه ایران است؛ هر تصویر میتواند به سلاحی در جنگ قدرت جناحهای رقیب تبدیل شود.

گزارش الهه محمدی در روزنامه هممیهن درباره تعرض جنسی
صبح سهشنبه ۶ آبان ۱۴۰۴، پس از توقیف روزنامه هممیهن به دلیل مصاحبه الهه محمدی با شاکی پرونده پژمان جمشیدی، از همان ساعتهای نخست آغاز به کار تحریریه تلفنها پشت سر هم زنگ میخوردند. اکنون که دو روز از توقیف هممیهن میگذرد برخی سایتهای داخلی از جمله فرارو گزارش دادهاند که در آن روز تقریباً همه تماسها حاوی فحاشیهای رکیک، تهدید به مرگ و حتی وعده حمله فیزیکی به دفتر روزنامه بود. حجم تماسها به حدی رسید که در مقاطعی هر چهار خط تلفن همزمان مشغول بود و نیروهای اداری و حتی برخی روزنامهنگاران مجبور شدند ساعتها به پاسخگویی یا قطع تماس بپردازند. مشخص شد یک کانال تلگرامی شناختهشده پیش از مسدود شدن سایت روزنامه، اسکرینشاتی از شماره تلفنها و آدرس دفتر منتشر کرده و این موج را راهاندازی کرده است.
تکفیر روحانی ساکن قم
در فضای شبکههای داخلی مانند ایتا و تلگرام، بسیج هماهنگ کاربران تندرو شدت گرفت. یکی از حسابهای برجسته متعلق به یک روحانی ساکن قم که خود را «تکفیری» معرفی کرده بود، با اشاره مستقیم به حمله به دفتر شارلی ابدو نوشت:
با فاجرهای مرجف از سنخ جریدهی هممیهن چه باید کرد؟ همان کار که کافرهای سکولار در جریدهی شارلی ابدو کردیم...
این فرد سپس با استناد به برخی آیات، حکم تکفیر صادر کرد. این پست هرچند حذف شد، اما اسکرینشاتهای آن در کانالهای متعدد بازنشر شد و فضای تهدید را به اوج رساند.
بر اساس گزارشهای رسانهای معتبر مانند رویداد۲۴ و انصاف نیوز همزمان، یک مجری تلویزیون به نام محمد رضا شهبازی (مجری برنامه پاورقی در شبکه سه صداوسیما) در یادداشتی تند در کانال شخصیاش، با الفاظی مانند «هرزهها»، «کثافت» و «مثل خوک در هم میلولید» به تحریریه هممیهن حمله کرد و عکس صفحه اول روزنامه را «وهن حجاب» و توهین به زنان محجبه خواند. این متن، که حاوی توهینهای جنسی و شخصی بود، در کانالهای ایتا و تلگرام تندروها بازنشر گستردهای یافت.
عکس صفحه اول روزنامه هممیهن برای گزارش الهه محمدی یک تصویر تزئینی (استوک) از سایت Freepik بود که نشاندهنده یک زن جوان با چادر مشکی است که لاک قرمز زده و دستش را روی چانه نگه داشته و همزمان به دوربین مستقیماً نگاه میکند. قرار بود این عکس نماد یک زن جوان ایرانی باشد که درگیر یک پرونده قضایی شده است. منتقدان تندرو، اما ترکیب چادر (نماد حجاب و تقدس) با لاک قرمز (نماد آرایش و مدرنیته) را توهین به مقدسات، وهن حجاب و تحقیر زنان محجبه تفسیر کردند و ادعا کردند روزنامه با این «میزانسن طراحیشده» قصد هتک حرمت چادر را داشته است.
شکافهای ساختاری عمیق در جامعه و حاکمیت ایران
پیامد این رویداد، فراتر از یک جنجال رسانهای معمول بود و به توقیف روزنامه و سایت آن توسط نهادهای امنیتی کشید. این حادثه را میتوان نمادی آشکار از شکافهای ایدئولوژیک و جنگ قدرت در فضای به شدت دوقطبی ایران دانست، تا بدان حد که یک تصویر میتواند به جرقهای برای تقابل جریانهای سیاسی رقیب تبدیل شود.
سخنان روحانی در ۴ مهر در انتقاد از فروبستگیهای سیاسی و اجتماعی، و تاکید او بر اهمیت پایان دادن به فضای قطبی و تقابلهای غیر سازنده در جامعه، شعار «مرگ بر فریدون» در صحن مجلس پس از نطق تند یکی از نمایندگان علیه حسن روحانی در ۴ آبان، سخنرانی قالیباف در حمایت از روسیه و چین و در انتقاد از مواضع حسن روحانی و محمد جواد ظریف در نطق پیش از دستور ۴ آبان، سخنان فائزه هاشمی درباره احتمال قتل پدرش توسط «داخلیها» در ۶ آبان، واکنش حمید رسایی، نماینده مجلس شورای اسلامی، به سخنان فائزه هاشمی و التهاب در فضای مجلس همه بیش و کم همزمان با حادثه تحریریه هممیهن و در تنها ۴۸ساعت اتفاق افتاده است.
این حادثه تنها یک بحران رسانهای گذرا نیست، بلکه نمادی گویا از شکافهای ساختاری عمیق در جامعه و حاکمیت ایران است.
ضعف نهاد رهبری
در شرایطی که مرکز ثقل رهبری نظام تضعیف شده، جناحها برای پر کردن این خلأ قدرت و تعیین خط مشی آینده، با یکدیگر در رقابت و نزاع هستند. هیئت نظارت بر مطبوعات، قوه قضائیه و نهادهای امنیتی نیز خود عرصهای از این نزاع هستند. تصمیم به مسدودسازی سایت هممیهن لزوماً یک تصمیم یکپارچه و از موضع حکومت واحد نیست، بلکه نتیجه فشار و میدانداری «جناح شرقگرا» در این نهادهاست. تهدید روحانی تکفیری نیز از این منظر معنادار است که نشان میدهد تندروها احساس میکنند در فضای کنونی، اجازه و توانایی برخورد قهری و فراقضایی را دارند و خود را پاسخگو نمیبینند.
از این منظر انتخاب عکس زن چادری با ناخنهای لاکزده دیگر یک اشتباه رسانهای نیست. این عکس، همزمان با همدلی به حق و جسورانه و البته بسیار به موقع با شاکی و به چالش کشیدن نماد سنتی چادر را نشانه رفته است. این دقیقاً نقطهای است که به جناح رقیب بیشترین آسیب را میزند. روزنامه احتمالا میدانست که این تصویر جنجال برمیانگیزد. اما شاید محاسبه کرده بود که این جنجال، موجی از حمایت از جناح خود و افکار عمومی مترقی را برمیانگیزد و روایت آنها از ماجرای تعرض جنسی را پررنگتر میکند. چنانچه این گمانهها صحیح باشد، به این نتیجه میتوان رسید که هیچ راه حل فوری و مسالمتآمیزی وجود ندارد. زیرا مسئله بر سر «قانون» نیست، بر سر قدرت، هویت و جهتگیری آینده نظام است. مردم و افکار عمومی در این میدان نزاع، اغلب بهعنوان سربازان یا ابزار این یا آن جناح مورد استفاده قرار میگیرند. هشتگها و کمپینهای موافق و مخالف، لزوماً خودجوش نیستند، بلکه بخشی از یک جنگ روانی سازمانیافتهاند.
ماجرای «هممیهن» را باید حلقهای از یک زنجیره طولانیتر دانست: تقابلی بیپایان بین آزادی بیان و خطوط قرمز ایدئولوژیک، و نزاعی قدرتمحور بین جریانهای درونحاکمیتی بر سر تعریف «هویت» و «ارزش». این واقعه ثابت کرد که کوچکترین جرقههای تصویری یا رسانهای میتواند به آتشی بزرگ تبدیل شود که هزینههای آن را نه تنها نهاد رسانه، بلکه کل جامعه ایران میپردازد.


نظرها
نظری وجود ندارد.