پیروزی کاترین کانولی و طلوع چپ در ایرلند
در کشوری که هشتاد سال قدرت میان دو حزب محافظهکار دستبهدست میشد، پیروزی قاطع کاترین کانولی شکستن یک تابو بود. زنی از غرب ایرلند، طرفدار عدالت اجتماعی، منتقد امپریالیسم و دشمن جنگ، توانست نهفقط ریاستجمهوری بلکه تخیل سیاسی مردم را تسخیر کند. انتخابات امسال دیگر رقابتی میان احزاب نبود؛ نبردی بود میان سیاست از بالا و سیاست از پایین؛ و مردم، این بار، سوی دوم را برگزیدند.

پوستر انتخاباتی کاترین کانولی در انتخابات ایرلند در دوبلین-عکس از شاتراستوک
پیروزی قاطع کاترین کانولی در انتخابات ریاستجمهوری ایرلند، نقظه عطفی تعیینکننده در حیات سیاسی این کشور است. برای نخستینبار در تاریخ جمهوری ایرلند، یک نامزد چپگرا نهتنها اکثریت آرا را به دست آورد، بلکه با فاصلهای چشمگیر از همهی رقیبان پیشی گرفت و با کسب ۶۴ درصد آرا رکورد بیشترین رأی مطلق و بالاترین درصد آرا را در تمام انتخابات ریاستجمهوری کشور شکست.
این پیروزی صرفاً یک رویداد انتخاباتی نیست؛ بلکه نشانهی جابهجایی عمیق در افکار عمومی و شکستن انحصار دیرینهی دو حزب محافظهکار فیانا فویل و فاین گیل است؛ دو حزبی که از زمان استقلال ایرلند تاکنون، با وجود اختلافهای ظاهری، قدرت سیاسی کشور را میان خود تقسیم کردهاند.
چپ چگونه پیروز شد؟
از آغاز کارزار انتخاباتی، نیروهای سیاسی و رسانهای وابسته به نظم مستقر، با هم متحد شدند تا از پیشروی کانولی جلوگیری کنند. استراتژیشان، به تعبیر سیاستمدار راستگرای سابق ایوان ییتس از حزب فاین گیل، چیزی نبود جز «لجنمال کردن»؛ یعنی بمباران رسانهای و تخریب شخصیتی بیوقفه او. سفر او به سوریه، استخدام یک جمهوریخواه سابق که در گذشته به جرم استفاده از سلاح محکوم شده بود، انتقادهای تندش از امپریالیسم آمریکا، فرانسه و بریتانیا، و حتی سوابق حرفهایاش به عنوان وکیل، دستمایه حمله به او قرار گرفت.
تمام این حملات یک مضمون مشترک را منتقل میکردند: کانولی با دفاع سرسختانه از بیطرفی ایرلند و مخالفت با نزدیکی فزایندهی کشور به ناتو، در جایگاهی بیرون از منظومهی سیاسی و رسانهای رسمی ایستاده بود. در حالی که هدر هامفریز، نامزد فاین گیل، حاضر نبود حتی ارسال سلاح به ارتشهایی را که در غزه شرکت دارند محکوم کند و از متهمان به جنایت جنگی به عنوان «همپیمانان ما» سخن میگفت، کانولی آشکارا سیاستهای آمریکا و اروپا در حمایت از اسرائیل را نقد کرد. همین تفاوت صریح در موضعگیری، او را به چهرهای صادق و مستقل در چشم افکار عمومی بدل ساخت.
انتخابات ضعف و آشفتگی عمیق احزاب سنتی را نشان داد. فیانا فویل، که زمانی قدرتمندترین حزب کشور بود، حتی نتوانست نامزدی قابلاعتماد از میان اعضای خود پیدا کند. رهبری حزب، برای جلوگیری از بازگشت چهرهی رسوایی همچون برتی اهرن، نخستوزیر پیشین متهم به فساد، ناچار شد یک شخصیت مشهور اما فاقد پایگاه سیاسی را به صحنه انتخابات روانه کند. اما انتخاب جیم گاوین نیز بهزودی به فاجعه انجامید؛ رسوایی مالی او — اختلاس از مستأجرش — به گفتهی ناظران «عدالتی شاعرانه» برای حزبی بود که سالها از جیب مردم تغذیه کرده بود.
در سوی دیگر، فاین گیل با نامزدی هامفریز وارد میدان شد، با این تصور که ظاهر مردمی و زبان سادهاش میتواند محبوبیت بیاورد؛ اما در مناظرهها، او کاملاً درمانده و ناتوان ظاهر شد. بهویژه آنکه در برابر پرسشهای دشواری قرار گرفت که در دوران وزارتش هرگز کسی مشابهشان را از او نپرسیده بود. این گمانهزنی وجود داشت که اگر مرید مکگینس، کمیسر ایرلندی اتحادیه اروپا، به دلیل بیماری از رقابت کنارهگیری نکرده بود، شرایط متفاوت میشد. اما واقعیت این است که پیوند نزدیک او با اورزولا فوندرلاین، رئیس کمیسیون اروپا و از حامیان سیاستهای اسرائیل، تنها به سود کانولی تمام میشد.
در چنین فضایی، رسانههای جریان اصلی نیز نتوانستند واقعیت را ببینند و بازتاب دهند. آنها تا پایان رقابت، تکرار میکردند که «این انتخابات بیرمق و بیاهمیت است»، در حالی که در بیرون از پارلمان جنبشی واقعی در حال رشد بود. هزاران جوان به کمپین پیوستند، سالن کنسرت معروف ویکر استریت در دوبلین برای گردهمایی حمایتی از کانولی در کمتر از یک ساعت پر شد، و همهجا شور و هیجان موج میزد. رسانهها که سیاست را فقط در چهار دیوار پارلمان خلاصه میکردند، از درک سیاست زندهی خیابانها و مردم بازماندند.
اکثریت مردم، ارزشها و خواستههای کانولی را بازتابدهندهی آرمان خود میدیدند: دفاع از بیطرفی، حق مسکن، عدالت اجتماعی، و مخالفت با جنگ و امپریالیسم. در آخرین نظرسنجیها، او ۵۷ درصد آرای جوانان ۱۸ تا ۳۴ سال، ۴۹ درصد آرای گروه سنی میانسال و ۴۳ درصد آرای افراد بالای ۵۵ سال را به دست آورد. نزد زنان در مقایسه با مردان بیشتر محبوب بود. جوانان و بهویژه زنان جوان، همان نیرویی بودند که در جنبش لغو ممنوعیت سقطجنین فعال بودند؛ آنها با عزم راسخ برای دفاع از آزادی و برابری به نفع او به میدان آمدند.
در برابر این موج اجتماعی، کارزار تخریب رسانهای کاملاً بیاثر ماند. کانولی نه عقب نشست، نه عذر خواست و نه مواضع خود را تعدیل کرد. صراحت او یادآور رئیسجمهور محبوب پیشین، مایکل دی. هیگینز، بود که او نیز به خاطر انتقاد از امپریالیسم آمریکا و دفاع از استقلال ایرلند احترام مردم را برانگیخته بود.
بسیاری از رأیدهندگان، در توصیف کانولی، یک واژه را تکرار میکردند: «اصیل». ویدئوهایی که از او در حال بازی با کودکان، رقص سنتی یا نواختن پیانو منتشر شد، تصویری انسانی از سیاست ارائه میداد که در تضاد کامل با چهرههای سرد و تکنوکرات احزاب حاکم بود.
ساختار مردمی و هوشمند کارزار او نیز عامل تعیینکنندهی دیگر بود. بیش از پانزدههزار داوطلب از سراسر کشور — اغلب بدون وابستگی حزبی — در سازماندهی کارزار شرکت کردند. شبکهای از فعالان با ارتباط مستقیم و چهرهبهچهره با مردم، توانست شور تازهای در سیاست ایرلند بدمد. در هر حوزهی انتخاباتی، کارزار خانهبهخانهای به راه افتاد که از دههها پیش در هیچ انتخاباتی سابقه نداشت. این جنبش، نه صرفاً برای پیروزی در انتخابات، بلکه برای احیای حس مشارکت و توانمندی جمعی شکل گرفت؛ سیاست از پایین.
از پیروزی انتخاباتی تا امکان یک جمهوری نوین
پیروزی کانولی صرفاً شکست احزاب سنتی نبود؛ بلکه پاسخی مستقیم به رشد راست افراطی نیز بود. گروههای افراطی کاتولیک، که نتوانستند نامزد رسمی وارد رقابت کنند، با شعار «رأی خود را هدر دهید» کارزاری ترتیب دادند تا رأیدهندگان را به بیعملی و اعتراض بیثمر بکشانند. حاصل کارزارشان بیش از ۱۲ درصد رأی باطل بود — نشانهای خطرناک از نفوذ این جریان در برخی مناطق کارگری.
اما تجربهی میدانی داوطلبان کانولی نشان داد که این میدان از دست نرفته است. در گفتوگوهای خانهبهخانه، بسیاری از کسانی که مردد بودند، قانع شدند که بهترین اعتراض، رأی دادن علیه نظام حاکم است.
بعد فرهنگی و هویتی کارزار نیز چشمگیر بود. کانولی از فعالان قدیمی جامعهی گویندگان زبان ایرلندی (گیلیک) است و در چهلسالگی یادگیری این زبان را آغاز کرد. او نمادی از پیوند میان سنت ضداستعماری ایرلند و مبارزات معاصر برای عدالت اجتماعی است. همانطور که گروه موسیقی نیککپ با ترکیب زبان ایرلندی و هیپهاپ چهرهای تازه از فرهنگ مترقی ایرلند آفرید، کانولی نیز چهرهی سیاسی همین موج فرهنگی بود: هویتی باز، برابرخواه و در تضاد با ناسیونالیسم سفید راستگرا.
پشتوانهی اصلی کمپین را چپ سوسیالیستی فراهم کرد. حزب «مردم مقدم بر سود» (People Before Profit) و فعالان مستقل چپ، ستون فقرات سازمانی کمپین بودند. بسیاری از کنشگران باتجربهی چپ، که در مبارزات اجتماعی سالهای گذشته شرکت داشتند، اینبار کارزاری ملی و هماهنگ سامان دادند. تصمیم حزب مردم مقدم بر سود برای مشارکت در انتخابات — با وجود محدودیتهای جایگاه ریاستجمهوری — تصمیمی درست از آب درآمد. این کارزار توانست انرژی تازهای به چپ تزریق کند و اتحاد گستردهای از نیروهای مترقی پدید آورد. فعالان مستقل نیز، که پیشتر نسبت به حزب بدبین بودند، از رویکرد باز و غیرفرقهای آن استقبال کردند.
در کنار این حزب، حزب سوسیالدموکرات از ابتدا از کانولی حمایت کرد و به شکلگیری فضای همگرایی چپ کمک نمود. کمی بعد، حزب شین فِین — پس از بررسی ایدهی معرفی نامزد مستقل — به کمپین پیوست و نقش مهمی در سطح محلی و ملی ایفا کرد. این همکاری نخستین تلاش جدی برای تحقق ایدهی «بلوک جمهوریخواه مترقی» بود؛ اتحادی میان احزاب چپ با حفظ استقلال هرکدام.
نتیجهی این همافزایی چشمگیر بود: پیروزی کانولی و افزایش پنجدرصدی محبوبیت شین فین در نظرسنجیها. اکنون این پرسش در درون این حزب جدیتر از همیشه مطرح است که آیا زمان آن نرسیده با فیانا فویل و فاین گیل قطع رابطه کرده و تمام انرژی خود را صرف تشکیل دولت چپ کند؟
در مقابل، بحرانهای دو حزب دیگر — کارگر و سبزها — بیش از پیش از پرده بیرون افتاد. در حزب کارگر، جناح راستگرای آن به رهبری آلن کِلیآشکارا از فاین گیل و علیه کانولی حمایت کرد، اما پیروزی قاطع کانولی موقعیت این جناح را تضعیف کرد. در حزب سبز، برایان لِدین به دلیل مخالفت با مواضع ضدجنگ کانولی از حزب استعفا داد. این تحولات، زمینه را برای چرخش درونی این احزاب به سوی همکاری با چپ فراهمتر کرده است.
اما پرسش اصلی، پس از این پیروزی تاریخی، آن است که اکنون چه باید کرد؟
همه میدانند که ریاستجمهوری با اختیارات محدودش نمیتواند نظام اقتصادی و سیاسی ایرلند را بهتنهایی دگرگون کند. با این حال، کانولی در مقام رئیسجمهور میتواند تجسم ارزشهایی باشد که مردم به آن رأی دادند — صدایی برای عدالت، برابری و استقلال ملی. بیتردید، او خار در چشم نظم مستقر باقی خواهد ماند و بار دیگر بحث حدود اختیارات ریاستجمهوری را زنده خواهد کرد.
درس اصلی این انتخابات روشن است: هرگاه چپ متحد شود و مردم را فعالانه وارد میدان کند، میتواند پیروز شود. اما برای تداوم این پیروزی، باید انرژی اجتماعی آزادشده در جریان کارزار انتخاباتی حفظ شود. تمرکز صرف بر انتخابات آینده، خطایی خواهد بود که چپ قبلاً در اروپا مرتکب شده است. تحلیلگران میگویند که مردم عادی که زیر فشار گرانی، بحران مسکن و هزینههای زندگی خرد میشوند، نمیتوانند منتظر انتخابات بعدی بمانند. باید ائتلافی واقعی میان اتحادیههای کارگری و جنبشهای اجتماعی شکل گیرد تا برای کنترل قیمتها، توقف اخراج مستأجران، ساخت مسکن اجتماعی و دفاع از سیاست بیطرفی مبارزه کنند.
در سطحی عمیقتر، سازماندهندگان مردمی کارزار کانولی میگویند هدف باید فراتر از مطالبات تدافعی باشد: ساختن نخستین دولت چپگرای تاریخ ایرلند. حزب مردم مقدم بر سود پیشنهاد کرده است که سال آینده کنفرانسی ملی میان تمام نیروهای چپ برگزار شود تا بر سر راهبردی مشترک برای انتخابات عمومی آینده توافق شود. مسیر از حالا کمابیش روشن است: تشکیل دولتی واقعاً چپگرا علیه ا تداوم نظم قدرت دو حزب محافظهکار.
جیمز کانولی، انقلابی بزرگ ایرلندی، که در ۱۸۹۷ هشدار داد:
اگر فردا ارتش انگلیس را بیرون برانید و پرچم سبز را بر فراز دوبلین برافرازید، تلاشتان بیثمر خواهد بود، مگر آنکه یک جمهوری سوسیالیستی را سازمان دهید.
حالا چپ سوسیالیستی ایرلند دوباره در مسیر چنین انتخابی قرار گرفتهاند؛ پیمودن این مسیر ساده و بدون چالش نیست.


نظرها
نظری وجود ندارد.