خیزش ماشینها: چگونه میتوان با نابرابری ناشی از ظهور هوش مصنوعی مقابله کرد؟
رباتها وارد کارخانهها و حتی اتاقهای جراحی شدهاند؛ آینده کار انسانی در خطر است. گسترش هوش مصنوعی، حذف گسترده مشاغل و تمرکز بیسابقه ثروت را سرعت داده و میتواند موجی از بیکاری و نابرابری ایجاد کند. محمدعلی میرباقری در این گزارش با نگاهی انتقادی هشدار میدهد: بدون محدودکردن کاربرد رباتها در مشاغل غیرضروری و مالیاتگذاری سنگین بر سود اتوماسیون، جهان به سوی «اقتصاد بدون انسان» پیش میرود.


چند روز پیش خبر تأملبرانگیزی درباره حضور رباتها در زندگی ما منتشر شد. این خبر دربارۀ اعزام لشکری از رباتها برای کار در کارخانههای چین بود و تصاویری که از آن منتشر شد یادآور فیلمهای علمی تخیلی و حتی آخرالزمانی بودند.
از زمان ظهور تقریباً ناگهانی هوش مصنوعی در زندگی روزمره، دفتر تاریخ یک بار دیگر ورق خورده است. از آن زمان، هر روز خبرها و بحثهای مختلفی دربارۀ نقش هوش مصنوعی در زندگی ما منتشر شده، اینجا و آنجا نگرانیهایی از واگذاری مشاغل به ماشینها ابراز میشود. این واگذاری مشاغل صرفاً مربوط به مشاغل کارگری نیست و ظاهراً صاحبان مشاغلی که گمان نمیرفت شغلشان به این زودیها به خطر بیفتد نیز باید خود را برای رویارویی با رقیبان ماشینی آماده کنند. اخیراً ایلان ماسک گفته است که رباتها در آینده میتوانند بهجای پزشکان عمل جراحی انجام دهند. این خبر نشاندهندۀ عمق نفوذ ماشینها در مشاغل انسانی است. با این حساب، این پرسش جای طرح دارد که در آیندهای که چندان هم دور به نظر نمیرسد، چه میزان از مشاغل انسانی به دست ماشینها میافتد؟
این نگرانی البته چیز تازهای نیست. از زمان انقلاب صنعتی دغدغۀ مشابهی وجود داشته است. یکی از نخستین ظهورهای این نگرانی را میتوان در جنبش لادیسم در انگلستان قرن نوزدهم دید؛ جایی که کارگران صنعت نساجی دست به تخریب ماشینآلات نساجی میزدند. با وجود این، در دو قرن گذشته روند جایگزینی انسان با ماشین بهشکلی فزاینده ادامه یافته است و اکنون با ظهور هوش مصنوعی، عمدهترین مزیت انسان، یعنی توان فکری او نیز کمرنگ جلوه میکند و انسان به مرحلهای رسیده تا در انجام کارهای پیچیده نیز میدان را به ماشینها واگذار کند.
در این میان، با از دست رفتن مشاغل، صاحبان کسبوکارها میتوانند با هزینۀ کمتری تولید کرده، سود بیشتری کسب کنند. همچنین، در بین صاحبان کسبوکارها، گروه کوچک و خاصی حتی بیش از دیگران از توسعۀ هوش مصنوعی و فراگیری استفاده از ماشینها سود میبرند. اینها کسانی هستند که خودِ این ابزارها را تولید میکنند. با مثالی میتوان این مطلب را بیشتر توضیح داد.
امروز در جهان میلیونها نفر در مشاغل مربوط به حملونقل (تاکسیها، پِیکها و...) کار میکنند. وقتی هوش مصنوعی به حدی از بلوغ برسد که بتوان جادهها را با اطمینان به دست آن سپرد، بخش عمدۀ مشاغل مربوط به حملونقل حذف میشود و در ازای بیکاری رانندگان سابق، ثروت صاحبان پلتفرمهای حملونقل (مانند اوبر) و شرکتهای تولیدکنندۀ وسایل نقلیۀ خودران (مانند تسلا) به نحو چشمگیری افزایش مییابد. در واقع، ظهور بیشتر هوش مصنوعی و پررنگتر شدن نقش رباتها، باعث تعمیق شکاف میان طبقهای بسیار خاص از ثروتمندان و سایر مردم میشود. در این نظام جدید، حتی کسانی که اکنون ثروتمند محسوب میشوند، مانند پزشکان جراح، به نفع طبقۀ تولیدکنندۀ ابزارآلات جدید حذف میشوند.
این سناریو حقیقتاً نگرانکننده است و به نظر میرسد هرچه زودتر باید فکری برای مقابله با آن کرد. در غیر این صورت موجی از بیکاری و فقر جهان را در برمیگیرد که فارغ از نتایج منفی انسانی آن برای عموم مردم، میتواند منجر به ظهور هرجومرج و آشوب در جوامع شود، به شکلی که دود آن به چشم آن طبقۀ بسیار خاصِ ثروتمندِ نوظهور نیز برود.
راهحل فقر و بیکاری احتمالی چیست؟
اما برای مقابله با این وضعیت پیشآمده چه میتوان کرد؟ در اینجا دو راهکار برای مقابله، یا دستکم تعدیل این وضعیت پیشنهاد میشود:
۱- محدود کردن حوزۀ نفوذ ماشینها: به این شکل که حضور هوش مصنوعی و رباتها جز در حوزههای ضروری، مانند پزشکی، ممنوع شود. توضیح آنکه همین حالا هم در بسیاری از مناطق جهان دسترسی به جراحان متبحر محدود است. در این وضعیت، میتوان با تنظیم قوانینی، استفاده از رباتهای جراح را به شرط در دسترس نبودن جراح انسانی، مجاز دانست. یا ممکن است در برخی از جراحیها، استفاده از رباتها احتمال موفقیت جراحی را به شکل چشمگیری افزایش دهد. در چنین مواردی استفاده از رباتها بلامانع است. اما در مورد مشاغلی که در آنها ضرورتی برای جایگزینی انسان با هوش مصنوعی و ربات وجود ندارد (مانند رانندگی تاکسی، کار در کارخانه، یا تدریس در مدرسه)، میتوان استفاده از این ابزارهای جدید را ممنوع کرد.
در اینجا این پرسش قابلطرح است که چه تفاوت ماهویای میان هوش مصنوعی و سایر انواع ماشین وجود دارد که کاربرد ماشینهای متعارف (نظیر تراکتور، دستگاه چاپ، کامپیوتر شخصی) بلا اشکال دانسته شده، اما ورود هوش مصنوعی به کسبوکارها میبایست ممنوع شود؟ پاسخ این است که اولاً، حجم و تنوع کاری که توسط این دو گونه ماشین (ماشینهای متعارف در برابر هوش مصنوعی و رباتها) انجام میشود با یکدیگر تفاوت اساسی دارد. یعنی ماشینهای متعارف از پسِ انجام بسیاری از کارهای انسانی برنمیآیند، اما هوش مصنوعی کاربرد بسیار گستردهتری دارد و ازاینرو میتواند بیکاری را تا سطح بحرانی افزایش دهد. ثانیاً، ماشینها در بسیاری موارد فقط بازده کار را بالا نبردهاند، بلکه اساساً کارهایی را انجام میدهند که انسان قادر به انجامشان نیست. برای مثال، دستگاههای سیانسی کار تراش را با چنان دقتی انجام میدهند که انجامش برای انسان تقریباً غیرممکن است. در چنین حوزههایی، نهتنها استفاده از ماشین، بلکه استفاده از هوش مصنوعی نیز توصیه میشود. اما اینکه قرار باشد هوش مصنوعی، یا هر ماشین دیگری جای صندوقدار فروشگاه بنشیند یا در جادهها رانندگی کند، این کار غیرضروری است. ثالثاً، جهان کنونی به حضور فراگیر ماشینهای متعارف گره خورده است. نمیتوان جهان را به عقب بازگرداند و ماشینهای موجود را یکسره حذف کرد. تنها راه پیش روی ما شاید توقف یا کنترل ماشینیسازی بیشتر باشد.
۲- وضع مالیات بیشتر بر صاحبان مشاغل: به این صورت که از ذینفعانِ استفاده از هوش مصنوعی مالیات بسیار بیشتری گرفته شده و این مالیات در قالب حقوق بیکاری به افراد فاقد شغل داده شود. این راهحل نسبت به راهحل نخست مزیتی نیز دارد؛ آن اینکه در هر دو سناریو سطح تولید و درآمد افراد تقریباً یکسان است، ولی در سناریوی دوم بهجای رنجه شدن جسم انسان، ماشین کار میکند. این سناریو حتی میتواند به نفع کارفرمایان نیز باشد. اگر فرضاً سود ناشی از جایگزینی انسان با هوش مصنوعی ۳۰ درصد باشد، میتوان مالیات اضافهای را که از کارفرما اخذ میشود مثلاً ۲۵ درصد تعیین کرد. در این حالت کارفرما نیز ۵ درصد بیشتر سود میبرد. به عبارتی، یک بازی برد-برد انجام میشود: عموم انسانها کمتر کار میکنند و صاحبان سرمایه نیز تا حدی ثروتمندتر میشوند.
به نظر میرسد که دو پیشنهاد بالا عمده راهحلهایی باشند که با گسترش روزافزون هوش مصنوعی و رباتها میتوان اتخاذ کرد. ضمناً باید توجه داشت که سناریوی بدیل دو پیشنهاد بالا، بیکاری و فقر گسترده و در نتیجه وقوع آشوبهای اجتماعی فراگیر خواهد بود. لذا گزینههای اینچنینی نهتنها راهحلی برای کاهش فقر هستند، بلکه راهکاری برای حفظ آرامش و امنیت جوامع نیز محسوب میشوند؛ همان آرامش و امنیتی که صاحبان سرمایه بیش از هرکسی از آن نفع میبرند و از به خطر افتادنش بیش از هر کسی متضرر میگردند.




نظرها
نظری وجود ندارد.