عکس «شهید» بیحجاب؛ سکته در دادسرا و جرقه اعتراض تندروها مقابل دفتر رهبری
الاهه نجفی ـ در کمتر از یک ماه پس از موج بسیج خیابانی تندروها علیه دولت پزشکیان با شعار «حجاب خط قرمز امت»، همان جریان رادیکال این بار در جبهه مقابل قرار گرفت: مهری طالبیدارستانی، یکی از تندروترین چهرهها تنها بهخاطر اعتراض به عکس یک «شهید کمحجاب» در نشریه رسمی دفتر رهبری، به دادسرای امنیت احضار شد و (بنا بر یک روایت) همانجا سکته کرد. این رویداد نمایانگر لحظهایست که نظام در حال بازتعریف «وفاداری» بر اساس پذیرش اولویت راهبردی «جذب حداکثری»ست.

عکس شهید بیحجاب که قرار است وفاداری را از نو تعریف کند. مهری طالبیدارستانی که مونتاژ شده در این قاب
در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، مهری طالبیدارستانی به همراه روحالله مومننسب به عنوان «مطلع» به دادسرای امنیت تهران احضار شد؛ دلیل احضار، شکایت حراست چند نهاد (بهویژه مرتبط با دفتر حفظ و نشر آثار رهبری) از اعتراض شدید او به انتشار عکس نیلوفر قلعهوند از کشتهشدگان جنگ ۱۲ روزه و مربی ۳۰ ساله پیلاتس با حجاب «ناکافی» (با کلاه ورزشی) در نشریه «صدای ایران» (وابسته به دفتر رهبری) و هدایت کمپین مجازی علیه آن بود. بازجویی حدود ۹۰ دقیقه طول کشید. از این لحظه به بعد دو روایت کاملاً متضاد از این ماجرا در فضای عمومی ایران وجود دارد:
- روایت اول (مورد حمایت محمد منان رئیسی، برخی کانالهای ایتا و حامیان مهری طالبیدارستانی):
در همین جلسه بازجویی ۹۰ دقیقهای، مهری طالبیدارستانی تحت فشار شدید روانی و توهین قرار گرفت، دچار حمله عصبی شد و همانجا سکته مغزی خفیف کرد؛ سپس به بیمارستان منتقل و بستری شد. محمد منان رئیسی، نماینده قم در مجلس این رفتار را «شکنجهمانند»، «بیادبانه» و کار «جریان نفوذی در نهادهای امنیتی» خواند و در نطق علنی مجلس آن را محکوم کرد.
- روایت دوم (رسمی؛ مرکز رسانه قوه قضاییه، خبرگزاری امنیتی تسنیم به نقل از «برخی منابع آگاه»):
مهری طالبیدارستانی و روحالله مومننسب روز ۱۶ آذر صرفاً بهعنوان «مطلع» و بهدلیل استنکاف اولیه از دعوت ضابط قضایی احضار شدند؛ تحقیقات حدود ۹۰ دقیقه طول کشید و او کاملاً سالم و بدون هیچ مشکلی دادسرا را ترک کرد. یک روز بعد (۱۷ آذر) خودش با پای خود به بیمارستان مراجعه کرد و با اصرار شخصی بستری شد؛ پزشکان پس از معاینات اعلام کردند مشکل حادی وجود ندارد و سکتهای در کار نبوده است (هرچند بعداً پزشک معالج از «سکته خفیف» سخن گفت، اما تأکید کرد ارتباطی با زمان بازجویی ندارد).
تا امروز هیچیک از دو طرف مدرک قاطع و غیرقابل خدشهای (مانند فیلم جلسه یا گزارش پزشکی رسمیِ زماندار) ارائه نکردهاند و سایت Khamenei.ir و دفتر حفظ و نشر آثار رهبری نیز هیچ واکنشی نشان ندادهاند.
مهری طالبیدارستانی، زن جنجالی
پیش از آنکه با ابعاد این ماجرا آشنا بشویم ابتدا باید ببینیم مهری طالبیدارستانی، منتقد انتشار عکس «شهید کمحجاب» در تشکیلات خامنهای کیست:
مهری طالبیدارستانی، فرزند جلال طالبیدارستانی (از کشتهشدگان در سالهای دهه ۶۰ که در خنثیسازی کودتای نوژه و جمعآوری اسناد افسران وابسته به ساواک هم نقش داشت)، از اواخر دهه ۹۰ به عنوان پژوهشگر حوزه زنان، مدرس حوزه علمیه و فعال اجتماعی شناخته شد. او نخستین بار در سال ۱۳۹۸ با رشتهتوییتی تحت عنوان «ماهشهر بدون روتوش» درباره حوادث آبان همان سال کشتار ماهشهر را سفیدشویی کرد و پیش از آن، در برنامههای تلویزیونی مانند «ایرانبانو» بهعنوان فعال زنان و اجتماعی ظاهر شد و تأکید کرد که همسرش در دفاع از حرم شرکت داشته و خودش در عرصه جنگ نرم فعال است. در سالهای پایانی دهه ۹۰، مسئولیت میز زن و خانواده سپاه پاسداران تهران را بر عهده داشت و در شبکههای اجتماعی مانند توییتر (ایکس) با حمایت از سعید جلیلی و جبهه پایداری حضور پررنگی داشت.
طالبیدارستانی در دوران وزارت حجت عبدالملکی (دولت سیزدهم) بهعنوان مدیرکل بازرسی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی فعالیت کرد و در بهمن ۱۴۰۰ با تبریک روز مرد به عبدالملکی در ایکس خبرساز شد، اما مهرماه ۱۴۰۲ از این سمت کنار رفت (که برخی آن را برکناری خواندند). او در اردیبهشت ۱۳۹۹ تجمعی مقابل قوه قضاییه برای محاکمه شهیندخت مولاوردی (به اتهام تبلیغ همجنسگرایی) برگزار کرد و با هشتگ مربوطه پیگیر بود، همچنین در مصاحبهای با سدید (۱۳۹۷) آموزشهای جنسی را برای قبحزدایی از روابط نامشروع نقد کرد. در آبان ۱۴۰۰ در برنامه «چراغ» شبکه ۵ بهعنوان کارشناس مطالعات زنان و فعال جهادی، ایده «کلینیک ترک بیحجابی» برای انگانگاری پوشش اختیاری را مطرح کرد که هرگز راهاندازی نشد. پس از خروج از ستاد امر به معروف، در تجمعات حجاب و مخالفت با رفع فیلتر شرکت داشت و اخیراً هم چنانکه گفته شد در اعتراض به نحوه انتشار عکس نیلوفر قلعهوند، از کشتهشدگان در نشریه دفتر حفظ آثار رهبری، اینبار با سکته مغزی خبرساز شد.
الگوهای مدیریت اختلاف در تشکیلات خامنهای
در تشکیلات عریض و طویل خامنهای دو الگو برای مدیریت اختلافات بین «خودیها» را میتوان بازشناخت:
سکوت برای نمایش اقتدار که مبتنی بر عدم ورود مستقیم مرکز ثقل نظام به مجادلات جناحی است. این سکوت، همزمان چند پیام دارد: به حاشیهها اجازه داده میشود که خودشان بحران و اختلاف را مدیریت کنند با این هدف که از تبدیل شدن یک انتقاد خاص به «بحران مشروعیت» جلوگیری شود، و در همان حال، هیبت نهاد مرکزی بهعنوان داور حفظ شود. با این حال، خطر این است که هر جناح، سکوت را به نفع خود تفسیر کرده و مواضعش را رادیکالتر کند. (برای مثال ماجرای سؤال از احمدینژاد در مجلس و یازده روز خانهنشینی در اسفند ۱۳۹۰)
الگوی دوم، یعنی تنبیه اداری ـ قضایی، ابزاری برای حفظ خطوط قرمز عملی است. این الگو زمانی فعال میشود که انتقادات از چارچوب «درونگفتمانی» فراتر رفته و به «تخطی از وحدت ظاهری» یا «تعرض به قداست نهادهای خاص» تعبیر شود. احضار، عزل یا توبیخ، فارغ از جهتگیری جناحی فرد، نشان میدهد که وفاداری اولیه، نه پیروی از یک تفسیر ایدئولوژیک خاص، بلکه اطاعت از فرمان «انضباط سیاسی» است. پیامد این مداخله مهار کوتاهمدت تنش به قیمت تعمیق شکافهای پنهان و القای این حس که حق با کسی است که قدرت تنبیه دارد، نه لزوماً استدلال قویتر. (برای مثال (برکناری اسفندیار رحیممشایی از معاونت اولی و تبدیل این دستور به «کانلمیکن» کردن انتصاب یا روند پیگرد قضایی حمید بقایی و حلقه نزدیک احمدینژاد)
احضار مهری طالبیدارستانی نمونهای از تعامل و گاه تقابل این دو الگوی مدیریتی است. از یک سو، احضار او توسط دادسرای امنیت، فارغ از سابقه انقلابی و جناح سیاسیاش، پیام روشنی بود که انتقاد علنی از یک نهاد وابسته به دفتر رهبری، حتی اگر در چهارچوب ارزشهای ایدئولوژیک بیان شود، در صورت تهدید «وحدت ظاهری» قابل تحمل نیست. از سوی دیگر، واکنشهای بعدی نشان داد که تنبیه به تنهایی کافی نیست و سکوت رهبر برای نمایش اقتدار نیز به موازات آن فعال شده است. سکوت سایت دفتر رهبری و نهادهای عالی در قبال جزئیات ماجرا و روایتهای متضاد، چند عملکرد همزمان دارد: اجازه نمیدهد یک فرد یا جریان خاص به نماد مظلومیت تبدیل شود، از دامن زدن بیشتر به مجادله و شکاف علنی جلوگیری میکند، و مهمتر از همه، اقتدار نهاد مرکزی را به عنوان مرجع نهایی تفسیر وفاداری حفظ میکند، بدون آنکه مجبور شود آشکارا جانب یکی از طرفین درگیری (منتقد تندرو یا نهاد زیرمجموعه خود) را بگیرد. این سکوت، تنبیه اولیه را در هالهای از ابهام قرار میدهد تا پیام انضباطی آن عامتر و کمتر شخصی به نظر برسد.
مساله وفاداری
در بافتار نظام سیاسی ایران، وفاداری بهطور سنتی به معنای پایبندی بیچون و چرا به اصول ثابت انقلاب، فرمانبرداری از ولایت فقیه به عنوان محور نظام، و دفاع از تمامیت ارضی و ایدئولوژیک کشور در برابر دشمنان خارجی و داخلی تعریف میشده است. این وفاداری اغلب با معیارهای عینی و سختگیرانهای سنجیده میشود، مانند حضور در عرصههای «دفاع مقدس»، مشارکت در نهادهای انقلابی، یا دفاع صریح و عمومی از خطمشیهای رسمی بدون ابراز تردید. اما در شرایط کنونی، شاهد تعریف مجددی از وفاداری هستیم که ماهیتی پویا و عملگرایانه دارد. در این تعریف جدید، وفاداری نه به معنای پایبندی صرف به ظواهر و نمادهای ثابت، بلکه به معنای همسویی عملی با اولویتهای راهبردی کلان نظام، مانند "جذب حداکثری" و حفظ انسجام آن در برابر تهدیدها تعریف میشود. خط قرمز جدید، ایجاد شکاف آشکار و آسیب به وحدت ظاهری است، نه لزوماً نقد جزئیات. این گذار، وفاداری را از مفهومی ایستا و مبتنی بر اطاعت محض، به مفهومی انعطافپذیر و معطوف به کارآمدی و بقای کل سیستم تبدیل میکند.
به یاد داریم که انتشار یک فایل صوتی ۱۱ دقیقهای منتسب به عظیم ابراهیمپور (مسئول قرارگاه جهاد تبیین) در اوایل آذر، که ادعا میکرد گزارشی محرمانه از وزارت اطلاعات درباره وخامت وضعیت حجاب و ناهنجاریهای اجتماعی به رهبری ارائه شده و خامنهای دستورات قاطعی صادر کرده، به موجی از فراخوانهای راهپیمایی اصولگرایان و بسیج خیابانی منجر شد. این ماجرا بخشی از عملیات هماهنگ تندروهای اصولگرا برای فشار حداکثری بر دولت، عقبراندن آن از سیاستهای ملایم، انحراف توجه از بحرانهای اقتصادی، و آمادهسازی بستر ایدئولوژیک برای انتخابات مجلس ۱۴۰۶ بود. به این ترتیب حجاب به نمادی از تعارض قدرت قوا و بازسازی پایگاه اجتماعی تندروها تبدیل شده است.
ماجرای مهری طالبیدارستانی و موج جدید فشار بر دولت پزشکیان حول محور حجاب، دو روی یک سکه هستند: انتقال جنگ قدرت از حاشیه به متن نظام. این دیگر صرفاً یک اختلاف نظر ایدئولوژیک نیست، بلکه نبردی است برای تعریف «وفاداری در عمل» و تعیین خط قرمزهای جدید.
ظاهراً نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر درگیر یک بازتعریف دردناک داخلی است. چالش اصلی، یافتن نقطه تعادلی میان ضرورتهای بقای اقتصادی-بینالمللی و فشار برای حفظ هویت ایدئولوژیک است. تنشهایی مانند ماجرای طالبی و فشار بر دولت پزشکیان، از نشانههای این کشمکش ساختاریاند. آینده نشان خواهد داد که کدام یک از این دو منطق در تعریف نهایی «وفاداری» پیروز خواهد شد. نتیجه این نبرد، نه تنها سرنوشت دولت فعلی، که جهتگیری کل نظام در سالهای آینده را تعیین خواهد کرد.




نظرها
شهرام کاف از جنوب تهران
با درود من اینک بیشتر از دوسالی ست که در سایت شما نظری ننوشته ام. در اینجا نظری مینویسم شاید که منتشر کنید. آن این است : نخست اینکه من در ایران و بین تهران و سه شهر دیگر زندگی و رفت و آمد میکنم. دوم در داخل این نظام وحشت هستم، پس، از آنچه مینویسم آگاهی کامل دارم. و آنچه خواهم نوشت یک هشدار بسیار مهم است. و آن اینکه بسیاری از کسانی که در یک از سایتهای بسیار معروف و پر خواننده مینویسند و فحاشان رکیک هستند چه خودشان را طرفدار شاهزاده رضا پهلوی بدانند و چه ضد او، چه فحاشانی همانند « پروفسور استیو» و چه Jav Rad و همچنین Hanging Monkey که نامش را اینک عوض کرده و چه آنهائي که همه را ۵۷تی مینامند همگی وابستگان سایبری نظام اسلامی هستند و سران تفرقه افکن، یا ساده لوحانی که مورد نفوذ این نامبردگان قرار گرفته اند. در این رابطه البته سازمان مجاهدین خلق نیز هست. در هر حال اینان در این سایت معروف که بسیار هم مادی و تبلیغاتی ست و گویای همه چیز و همه کس است بسیار فعال هستند. این سایت معروف که چندین بار سایت شما نیز در آن مطلب منتشر کرد فقط در فکر بدست آوردن پول است به هر وسیله ی ممکن. این فحاشی ها در نهایت به نفع رژیم خونآشام است. این نوعی آتش روشن کردن و دود براه انداختن است در بین اپوزیسیون و نفعش برای رژیم است و زیانش برای اپوزیسیون از هر نوع. به نظر من که در ایران هستم و واقعا هم به فکر ایران هستم این است که ما راهی جز به هم پیوستن بدور ایران نداریم. من شاید دو سه سال پیش اصولی را برشمردم و اینک نیز همان اصول مورد نظرم است که نهایتا ما با مجلس موسسان و رفراندوم به یک حکومت لائيک و دمکرات و حقوق بشری برسیم. در غیر این صورت با این تفرقه افکنی ها حکومت کردن این نظام ادامه خواهد داشت. ما اگر اپوزیسیون ملی هستیم ایرانی هستیم هیچ راهی غیر از به هم پیوستن و گفتگوی با یکدیگر و اعلام آن و برسمیت شناختن یکدیگر نداریم. من امیدوارم که به این نظر توجه بشود.