رنج خاموش پرستاران: خودکشی دو پرستار کرمانشاهی زیر فشار و فرسودگی شغلی
حسین نوشآذر ـ در روزهای اخیر، دو پرستار جوان در کرمانشاه به دلیل فشارهای شدید کاری، اضافهکاریهای اجباری، حقوق ناکافی و فرسودگی عاطفی به زندگی خود پایان دادند؛ خانه پرستار کرمانشاه با بیانیهای به مشکلات نظاممند این قشر اشاره کرد و هشدار داد که نادیده گرفتن این بحران میتواند عواقب جبرانناپذیری برای سلامت روانی کادر درمان به همراه داشته باشد. صدای پرستاران اغلب کمتر از رزیدنتها شنیده میشود. دلایل آن را بررسی کردهایم.

کمبود ۷۰ هزار پرستار موجب فرسودگی پرستاران شاغل شده است.
در گرگ و میش هوا باید از خواب ناز بیدار شوی. به بیمارستان که میرسی هنوز گیج خوابی. از در چرخان که وارد میشوی، نور منفی بیمارستان مثل یک کشیده ناغافل است. هنوز روز شروع نشده اما کار تو ساعتیست که شروع شده است. هر بخش بوی خودش را دارد. بوی بخش بیماران سرطانی فراموش نشدنیست. بوی بخش اورولوژی هم، و روانپزشکی؟ بوی سیگار درآمیخته با بوی ترس. نمیتوان وصفش کرد. شیفت شب کار را تحویل میدهد. همکاران در شیفت صبح همه بداخلاقاند و بعدش هم تقسیم کار روزانه و جور کردن امکانات لازم و آنگاه حرکت به سمت تخت بیماران. انواع اتاقها. انواع آدمها، انواع بیماریها و انواع صداها و حالا دیگر تو کاملاً بیداری و خستگی روزهای قبل را از یاد بردهای. حواسات حالا دیگر کاملا جمع است و به تنها چیزی که فکر نمیکنی صبحانه است.
آنچه که خواندید حداکثر یک ساعت از زندگی پرستاران و بهیاران است. تا انتهای روز اما هنوز دوازده تا چهارده ساعت باقیست. هر روز، هر روز و هر روز به مدت ۲۰ سال و گاهی اگر باهوش و زرنگ نباشی چه بسا ۳۰ سال. تا پایان عمر کاری.
پرستاران عمدتاً با انگیزههای اصیل انسانی و حرفهای وارد این عرصه میشوند. اما به زودی از شکاف عمیق بین انتظارات آرمانگرایانه و واقعیت یک سیستم فرسوده درگیر میشوند. زمانی که سیستم، امکان تحقق آن انگیزههای اولیه - مانند ارائه مراقبت باکیفیت و تجربه حس مفید بودن - را سلب کند، فرسودگی عاطفی (Burnout) به وجود میآید. در این حالت، فرد انرژی عاطفی خود را از دست داده، اما به دلیل همان تعهد اخلاقی اولیه یا ضرورت مالی، در شغل خود باقی میماند که این امر موجب رنج بیشتر و بروز بیزاری از شغل و سپس حتی بیزاری از زندگی میشود.
برای من پرستاری در سالهای نخست نجاتبخش بود: اجازه اقامت، اجازه تحصیل و اجازه کار. در بهترین سالهای رفاه اقتصادی در آلمان و با اینحال کمتر از ده سال در یک کار تمام وقت دوام آوردم. امروز در رسانهها خواندم که بیمارستان شهید لبافینژاد تهران شاهد خودکشی دو نفر از پرسنل خود بوده است؛ این افراد به گفته نزدیکان و همکاران، تحت فشار شدید کاری، حقوق ناکافی و شکاف اقتصادی عمیق با مدیران بیمارستان قرار داشتند تا آن حد که مرگ برای آنها مطبوعتر از زندگی شد.
در گزارش روزنامه شرق، افرادی که خودکشی کردهاند «پرسنل بیمارستان» خوانده شدهاند. در رسانههای محلی اما گفته شده که دو پرستار به نامهای میلاد مروتی از بیمارستان امام خمینی و شیدا ارزانی از بیمارستان امام رضا مرگ داوطلبانه را به زندگی در شرایط دشوار ترجیح دادند. فردی که شرق از او به عنوان «میم. الف» نام برده در بیمارستان «لبافینژاد» مشغول به کار است. او در همین هفته شاهد خودکشی یکی از این دو نفر بوده است، میگوید او خود را در اتاق کارش به دار آویخت و در ادامه به فشار کار بر رزیدنتها اشاره میکند. بنابراین شرق به طور غیرمستقیم خودکشیها را به فشار کار به رزیدنتها ربط داده است. پرستار یا رزیدنت چندان فرقی هم نمیکند. بحران هم شامل پرسنل (با فشار کاری و حقوق کم) و هم به شکل حادتری شامل رزیدنتها میشود.
«م.الف» درباره وضعیت مالی کادر درمان میگوید:
الان عدد پرداختی بین ۲۰ تا ۴۰ میلیون تومان است که اصلا تناسبی با وضعیت کاری کادر درمان ندارد. کادر درمان نیز شرایط این را ندارد که شغل دومی نیز داشته باشد و یا از راه دیگری کسب درآمد کند .
خانه پرستار کرمانشاه، بدون اشاره مستقیم به علت مرگ دو پرستار، در بیانیهای به مشکلات شغلی پرستاران پرداخته و تأکید کرده است:
پرستاران به عنوان یکی از پایههای اصلی نظام سلامت کشور، در سالهای اخیر به ویژه در دوران بحرانهای گوناگون، با فشارهای شدید کاری، اضافهکاریهای طاقتفرسا، کمبود شدید نیرو، مطالبات پرداختنشده و نگرانیهای معیشتی روبهرو بودهاند؛ مشکلاتی که نادیده گرفتن آنها میتواند عواقب جبرانناپذیری برای سلامت جسمی و روانی این جامعه فداکار به همراه داشته باشد.
اگر این دو نفر پرستار نبودند، چرا خانه پرستار بیانیه داده است؟
خودکشی در کادر درمان، از پرستاران تا رزیدنتها
وزارت بهداشت و سازمان نظام پرستاری ایران آمار دقیق خودکشی پرستاران را محرمانه دانسته و از انتشار منظم آن خودداری میکنند؛ دبیرکل خانه پرستار در سال ۱۴۰۳ بر بالا بودن نرخ مرگومیر جوانان پرستار تأکید کرد، هرچند عدد دقیقی ارائه نداد. گزارشهای رسانهای به موارد پراکندهای مانند خودکشی دو پرستار در کرمانشاه (فروردین و مرداد ۱۴۰۲) و ساناز صادقی در کرج (فروردین ۱۴۰۴) اشاره دارند که عمدتاً به فشار کاری شدید و عدم تمدید قراردادها نسبت داده شده است. نیروی انتظامی نرخ کلی خودکشی در کشور را حدود ۴ هزار مورد در سال ۱۴۰۲ اعلام کرده، اما بدون تفکیک شغلی. از سوی دیگر، مطالعات پژوهشی مانند بررسی بر روی پرستاران ملایر در سال ۱۴۰۰ نشان میدهد که ۲۷.۵۶ درصد از آنها افکار خودکشی داشتهاند، ۹.۹۴ درصد آمادگی برای خودکشی گزارش کردهاند، ۱۵ درصد با افسردگی شدید و ۴۶ درصد با اضطراب متوسط تا بالا مواجه بودهاند؛ این ارقام در دوران پساکرونا به سبب کمبود نیروی پرستاری (تنها ۲ پرستار به ازای هر هزار نفر بر اساس گزارش بانک جهانی در ۲۰۱۸)، شیفتهای طولانی و حقوق پایه پایین (۸ تا ۹ میلیون تومان) تشدید شده است.
خودکشی رزیدنتها هم محرمانه تلقی میشود. بنابراین اطلاعات موجود عمدتاً از نشت دادههای سازمان نظام پزشکی، مصاحبههای موردی و پژوهشهای پراکنده بهدست آمده است. مطالعات داخلی نشان میدهد که ۳۴ درصد از رزیدنتهای ایرانی حداقل یکبار افکار خودکشی را تجربه کردهاند و بر اساس گزارش نشریه معتبر لنست، سالانه حدود ۱۳ رزیدنت در ایران به دلیل خودکشی جان خود را از دست میدهند. با این حال، رسانهها، برخی استادان دانشگاه و انجمنهای صنفی تأکید دارند که بسیاری از موارد خودکشی رزیدنتها هرگز رسانهای نمیشوند، بنابراین ارقام فعلی احتمالاً تنها حداقل واقعیت را نشان میدهند و رقم واقعی بسیار بالاتر است.
مساله نابرابری در کادر درمان، که بهوضوح در فاصله طبقاتی بین مدیران و پرسنل خط مقدم و رزیدنتها نمایان است، یکی از عوامل تشدیدکننده اصلی بحران سلامت روان و خودکشی در این قشر محسوب میشود. این نابرابری، فراتر از اختلاف صرف مالی، در یک چرخه مخرب با فشار کاری و خستگی مزمن گره خورده است.
در پوشش رسانهای بحران خودکشی کادر درمان، خبرهای مرتبط با خودکشی پزشکان، بهویژه رزیدنتها، اغلب بازتاب گستردهتری نسبت به موارد مشابه در میان پرستاران، بهیاران و دیگر پرسنل درمان پیدا میکند. این تبعیض رسانهای ریشه در عواملی همچون سلسلهمراتب نمادین اجتماعی دارد که پزشک را بهعنوان سرمایهای ارزشمند و «نجاتدهنده» جلوه میدهد و مرگ او را رویدادی غافلگیرکننده و خبرساز میکند. همچنین، سازماندهی نسبی و شبکههای ارتباطی درونگروهی رزیدنتها در دانشگاهها، انتشار خبر را تسهیل میکند، درحالی که صدای پرسنل دیگر اغلب در محیط کاری محصور میماند.
شکاف رسانهای و حاشیهسازی صدای بزرگترین نیروی نظام سلامت
این شکاف در پوشش خبری، پیامدهای دور از انتظاری دارد. نخست، تصویر واقعی و فراگیر بحران را تحریف میکند؛ با تمرکز بر یک گروه، این تلقی ایجاد میشود که مشکل تنها متوجه قشر خاصی است، درحالی که فشار سیستماتیک، حقوق ناکافی و فرسودگی شغلی، گریبانگیر کل کادر درمان است. همچنین این رویه رنج عمدهترین نیروی کار نظام سلامت یعنی پرستاران و پرسنل عملیاتی را به حاشیه میبرد. نادیده گرفتن رنج این گروه که بار سنگین شیفتهای طاقتفرسا، مواجهه مستقیم با خشونت و ناامنی شغلی را تحمل میکنند، بیعدالتی مضاعفی را ایجاد میکند.
پرستاران بهطور ویژه با مجموعهای از فشارهای منحصربهفرد و چندوجهی روبرو هستند که فرسایش آنان را تشدید میکند. در کنار ساعتهای کاری غیرانسانی، آنان بهطور مستقیم و مستمر در معرض خشونت فیزیکی و کلامی از سوی بیماران و همراهان قرار دارند. این مواجهه، همراه با فشار عاطفی ناشی از مشاهده رنج بیماران و مسئولیت سنگین حفظ حیات، بار روانی عظیمی ایجاد میکند. از سوی دیگر پرستاران اغلب با قراردادهای موقت و ناامن و تأخیر مزمن در پرداخت کارانهها مواجهاند، درحالی که حقوق پایه آنان بههیچوجه با حجم کار و خطرات پیشرو تناسبی ندارد. این شرایط، آنان را در گردابی از خستگی مفرط، ناامنی مالی و آسیبپذیری روانی قرار میدهد.
و با این حال صدای پرستاران بهطور سیستماتیک کمتر شنیده میشود. این خاموشی ریشه در ساختار سلسلهمراتبی عمیقاً مردانه و پزشکمحور حاکم بر نظام سلامت دارد که پرستاران (که غالباً زن هستند) را در جایگاهی فرودست قرار داده و اعتراض آنان را کماهمیت جلوه میدهد. ضعف تشکلهای صنفی مستقل و مؤثر برای تجمیع صدای اعتراض و چانهزنی جمعی، امکان مطالبهگری را محدود میکند. از سوی دیگر، تابوی فرهنگی قوی در به رسمیت شناختن فرسودگی روانی بهویژه در مشاغل «ایثارگرانه»، باعث میشود رنج آنان امری شخصی و نه ناشی از شکست سیستم تلقی شود. در حوزه رسانه نیز، شکاف پوشش خبری که پیشتر بحثش شد، با تمرکز بر تراژدی خودکشی پزشکان، بحران گستردهتر و رنج خاموش این بزرگترین گروه کادر درمان را تحتالشعاع قرار میدهد و بدین ترتیب، دور باطل بیاعتنایی و بیتفاوتی را تداوم میبخشد.




نظرها
نظری وجود ندارد.