شلیک هشدار در مُکلا؛ رقابت ریاض و ابوظبی و فرصت تنفسی برای ایران
برای ایران، «شکاف ریاض ـ ابوظبی» یک فرصت در میانه بحرانهای رنگارنگش است: محور ضدحوثی وقتی چندپاره میشود، فشار بر شبکه ایران در یمن کم میشود و هزینه بازسازی قوا برای حوثیها پایین میآید. ایران لازم نیست در مکلا دخالت مستقیم داشته باشد تا سود ببرد؛ کافی است رقیبان حوثیها به جای تمرکز بر شمال، در جنوب و شرق به جان هم بیفتند.

افراد مسلح قبیلههای یمن در تظاهرات ۲۳ دسامبر ۲۰۲۴ در حومه صنعا پایتخت تحت کنترل حوثیها در محکومیت حملات اسرائیل و همبستگی با فلسطین شرکت کردند ـ عکس از خبرگزاری فرانسه
صبح سهشنبه ۳۰ دسامبر/ ۹ دی، بندر مُکلا در حضرموت، یکی از مهمترین گلوگاههای ساحلی شرق یمن، با حمله هوایی ائتلاف به رهبری عربستان لرزید. ریاض گفت این «حمله محدود» برای هدف قرار دادن سلاحها و خودروهای رزمی بوده که بنا بر ادعای ائتلاف سعودی، از دو کشتیِ آمده از فجیره امارات تخلیه شده و قرار بوده به نیروهای شورای انتقالی جنوب (STC) برسد؛ کشتیهایی که به گفته ائتلاف بدون مجوز وارد شدهاند، ردیابها را خاموش و محموله را تخلیه کردهاند. مقامهای سعودی تاکید کردند حمله طوری انجام شده که «تلفات و خسارت جانبی» نداشته باشد.
اما آنچه حمله سعودی به بندر مکلا را از یک خبر نظامی به یک نقطه عطف ژئوپلیتیک تبدیل کرد، زبان بیسابقه ریاض بود: عربستان بلافاصله بیانیه داد و اعلام کرد «امنیت ملی خط قرمز ما است» و در اقدامی همزمان، رشاد العلیمی، رئیس شورای ریاستجمهوری یمنِ مورد حمایت سعودی، مهلت ۲۴ ساعته برای خروج نیروهای اماراتی مطرح کرد و حتی از لغو یک توافق دفاعی با ابوظبی و اتهامزنی مستقیم به نقش امارات در «شعلهور کردن فتنه داخلی» سخن گفت.
این سطح از تقابل علنی میان دو متحد کلیدی آن هم در نزاعی که از ۲۰۱۵ برای عقب راندن ایران و حوثیها با هم واردش شدند، در عمل به معنی آن است که «جنگ یمن» فقط جنگ دولت تحتالحمایه سعودی علیه حوثیها نیست؛ بلکه جنگی است که در دل اردوگاه ضدحوثی هم دو لایه دارد: یک لایه پنهانِ رقابتِ نفوذ، و یک لایه آشکارِ زورآزماییِ میدانی.
این بمب اختلاف البته به شکل ناگهانی از آسمان نیفتاده است. آنچه امروز به شکل بمبارانِ یک بندر دیده شد، محصول تحولاتی است که از اوایل دسامبر سرعت گرفت: نیروهای همسو با شورای انتقالی جنوب که نیروی نیابتی امارات دانسته میشوند، به شکل برقآسا در شرق یمن پیش رفتند و کنترل بخشهای بزرگی از حضرموت و سپس المهره را به دست گرفتند؛ دو استانی که در معادله یمن فقط «دو نقطه جغرافیایی» نیستند، بلکه مرزهای امنیتی عربستان و عماناند و بخش بزرگی از زمین، منابع و گذرگاههای کشور را در خود دارند.
شورای انتقالی جنوب که در سال ۲۰۱۷ اعلام موجودیت کرد، تحت فرماندهی عیدروس الزبیدی، فرماندار سابق استان عدن است. شورای انتقالی جنوب مدعی است که کنترل بیشتر مناطق جنوب یمن را در اختیار دارد.
این تحول جدید، نیروی نیابتی ابوظبی یعنی شورای انتقالی را یک گام دیگر به هدف استقلالطلبانهاش نزدیک کرد و در عمل وزن سیاسی این گروه را در هر معاملهای در آینده بالا برد. در حقیقت نیرویی که ساخته و پرداخته شده بود که یکی از چرخدندههای ماشین مشترک سعودی ـ اماراتی برای زیر گرفتن ایران و نیروی نیابتیاش باشد، خود ساز جدایی و حتی تقابل با ریاض سر داده است. تحولی که در جغرافیای سیاسی یمن چندان عجیب هم نیست.
ریاض چرا به این اندازه عصبانی شده است؟ پاسخ در یک جمله این است: عربستان، حضرموت را «حیاط خلوت امنیت ملیاش» میبیند. حضرموت هم مرز طولانی با عربستان دارد و هم پیوندهای تاریخی و اجتماعی. البته نفت هم دارد.
کنترل این استان یعنی کنترلِ گلوگاههای تدارکاتی و مرزیِ شرق یمن، یعنی دسترسی به منابع نفتی، و یعنی توان اثرگذاری بر مسیرهایی که به جبهههای حساس مثل مأرب وصل میشود. برای همین سعودیها بعد از پیشرویهای شورای انتقالی تلاش کردند نقاط کلیدی مثل گذرگاهها و مسیرهای پشتیبانی را تثبیت کنند و همزمان با تهدیدهای رسانهای، پیام بدهند که «تغییر موازنه بدون هماهنگی با ریاض» را تحمل نمیکنند.
امارات به دنبال چیست؟
امارات به یمن از زاویهای متفاوت از ریاض نگاه میکند. ابوظبی سالهاست یک دکترین منطقهای را دنبال میکند که در آن کنترل بنادر، خطوط کشتیرانی و نقاط ساحلی، از عدن تا سقطری و از المخا تا مکلا، معادل قدرت است.
در یمن، شورای انتقالی جنوب برای امارات فقط یک «نیروی محلی» نیست؛ یک اهرم است: هم برای شکل دادن به آینده جنوب یمن (یا حتی تجزیه آن)، هم برای مهار جریانهای اسلامگرای نزدیک به اخوانالمسلمین (مانند حزب اصلاح)، و هم برای ساختن یک کمربند امنیتی پیرامون بابالمندب و دریای سرخ.
در این میان امارات به ترامپ و برنامههای سیاست خارجیاش هم بیاعتنا نبوده و تلاش کرده اقدامات این نیروی نیابتی را بهعنوان ادامه راهبرد ترامپ بفروشد. چگونه؟ ابوظبی تلاش کرده این حملات و پیشرویها را با روایت «مبارزه با افراطگرایی» و «مهار اخوان» در واشنگتن بازاریابی کند و خود را برای ترامپ بهعنوان شریک قابل اتکا و گوش به فرمان جا بزند.
بنابراین «جنگ پنهان» ریاض و ابوظبی در یمن، جنگ دو تصور از نظم آینده است: عربستان در سالهای اخیر (بهویژه با تمایلش به کاهش تنشهای منطقهای) بیش از هر چیز خواستار «یمنِ واحدِ قابل کنترل» است؛ یمنی که در آن مرزهای جنوبی عربستان به یک میدان دائمی بیثباتی تبدیل نشود. در مقابل، امارات با تکیه بر نیروهای نیابتیِ محلی، از «یمن واحد» عبور کرده و به سمت یمنِ چندپاره اما قابل مدیریت از طریق متحدان در خط ساحلی دریای سرخ حرکت کرده است.
این دو تصویر متفاوت برای آینده یمن تا وقتی ایران و حوثیها تهدید فوریتری برای ریاض و ابوظبی بودند، زیر سقف ائتلاف میگنجید؛ اما به محض اینکه ایران زیر فشار خردکننده آمریکا و اسرائیل قرار گرفت و آتشبس شکننده، نوعی «سکون» برقرار کرد، تناقضهای درونی دو بال ائتلاف سر باز کرد.
در همین چارچوب است که بیانیههای سعودی در روزهای گذشته معنا پیدا میکند. چند روز پیش از حمله به مکلا، خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان، با لحنی سیاسی ـ امنیتی از «قضیه جنوب» بهعنوان موضوعی که باید در چارچوب گفتوگو و توافق حل شود یاد کرد و از شورای انتقالی خواست تنش را پایان دهد، نیروها را از مواضع حساس در حضرموت و المهره خارج کند و آن مناطق را به شکل مسالمتآمیز به نیروهای محلی تحویل دهد؛ پیامی که عملاً یک هشدار بود: «تنها خوری نداریم».
اما نقطه اصطکاک کنونی، وقتی بود که ریاض ادعا کرد ارسال سلاح از مسیر مکلا به خطری «فوری» تبدیل شده است. اگر روایت سعودی درست باشد، اقدام ابوظبی فقط گشودن یک خط لجستیک نظامی نیست بلکه یک پیام برای سعودی دارد: ابوظبی میتواند بدون هماهنگی با ریاض، توازن قوا را در شرق یمن تغییر دهد.
و اگر روایت سعودی محل تردید باشد، باز هم نتیجه سیاسیاش چیز متفاوتی نیست: عربستان تصمیم گرفت اختلاف با ابوظبی را از سطح «زیر خاکستر» به سطح «نمایش قدرت» منتقل کند. به همین دلیل است که رویداد صبح ۹ دی در مکلا، یک «بمباران تاکتیکی» نبود؛ یک «اعلان خط قرمز» بود.
ایران آنقدر گرفتار است که...
حالا این جنگِ درونائتلافی چه نسبتی با حوثیها و ایران دارد؟ پاسخ روشن است: تقریبا هر سناریوی تشدید تنش میان ریاض و ابوظبی، به سود حوثیها تمام میشود.
اگر نیروهای دولت قانونی و گروههای مورد حمایت سعودی و امارات درگیر شوند، حوثیها میتوانند از حواسپرتی رقبا استفاده کنند؛ یا شانس خود را در مأرب امتحان کنند، یا در ساحل دریای سرخ فشار بیاورند، یا از شکاف ایجادشده برای تقویت اقتصاد جنگی و شبکههای قاچاق بهره بگیرند. افزون بر این، بیثباتی در حضرموت و المهره میتواند فضا را برای ظهور بازیگران جدید هم باز کند و تصویر «یمنِ غیرقابل کنترل» را تثبیت کند؛ همان تصویری که حوثیها از آن تغذیه میکنند.
برای ایران، «شکاف ریاض ـ ابوظبی» یک فرصت در میانه بحرانهای رنگارنگش است: محور ضدحوثی وقتی چندپاره میشود، فشار بر شبکه ایران در یمن کم میشود و هزینه بازسازی قوا برای حوثیها پایین میآید. ایران لازم نیست در مکلا دخالت مستقیم داشته باشد تا سود ببرد؛ کافی است رقیبان حوثیها به جای تمرکز بر شمال، در جنوب و شرق به جان هم بیفتند. در سطح منطقهای هم، هر موج تازه بیثباتی در یمن میتواند تنش در دریای سرخ را تشدید و کریدورهای کشتیرانی را تهدید کند؛ چیزی که هم برای سیاست خاورمیانهای دولت ترامپ دردسرساز است و هم ابزار فشار برای بازیگرانِ مخالفِ نظم مورد نظر واشنگتن.
به همین دلیل صدایی که سعودی در واشنگتن پژواک میدهد آن است که زیادهخواهی ابوظبی و برخورد سعودی و امارات میتواند «بیثباتی دریای سرخ» را عمیقتر کند و اهداف آمریکا را تضعیف کند.
اینجا یک پارادوکس مهم شکل میگیرد: عربستان و امارات هر دو میگویند با حوثیها مشکل دارند، اما در عمل دارند زمینی را میسازند که حوثیها در آن تنفس میکنند. ریاض اگر بخواهد شورای انتقالی را با زور عقب براند، وارد جنگ فرسایشیِ جدیدی میشود که دقیقا همان چیزی است که سالها تلاش کرده از آن خارج شود. ابوظبی هم اگر بخواهد با شتاب، پروژه «واقعیت جدید» در جنوب را تثبیت کند، ممکن است به نقطهای برسد که تجزیهطلبی را به مرحلهای ببرد که دیگر قابل بازگشت نباشد؛ و در آن صورت، حوثیها و نیروهای شمالی میتوانند با یک روایت ملیگرایانه تازه علیه «تجزیه» بسیج شوند و حتی مشروعیت بیشتری بگیرند. به بیان دیگر، دو متحد آمریکا دارند در یمن به سمت یک بازی صفر و یک میروند؛ بازیای که برنده طبیعیاش معمولا بازیگرِ سوم است: حوثیها، و پشت سرشان تهران. البته اگر تهران تا انتهای این بازی در تقش کنونی خودش مانده باشد.
در کوتاهمدت، مکلا آغاز «جنگ تمامعیار سعودی ـ اماراتی» نیست؛ بیشتر شبیه یک شلیک هشدار است تا ابوظبی و شورای انتقالی بفهمند ریاض آماده است هزینه بدهد. اما حتی همین هشدار هم یک پیام بزرگتر دارد: آتشبس سهونیمساله یمن، به همان اندازه که به «موازنه میان حوثیها و دولت» وابسته است، به توافق نانوشته میان ریاض و ابوظبی هم ارتباط دارد؛ و اگر این توافق نانوشته ترک بردارد، یمن دوباره میتواند به صحنهای تبدیل شود که در آن جنگ پنهانِ رقابت نفوذ، به جنگ آشکارِ میدانی تبدیل میشود.





نظرها
نظری وجود ندارد.