ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
بیستمین سالگردمان را با ما جشن بگیرید و به رسانه خودتان هدیه تولد دهید!
USD EUR / All

شورش حساب و کتاب؛ وقتی ریال می‌میرد …

صدرا عبدالهی - بازار معمولاً آخرین گروهی است که به خیابان می‌آید، نه نخستین. اگر اکنون آمده است، به این معناست که چیزی در بنیان محاسبات اقتصادی، اجتماعی و حتی روانی آن فرو ریخته است.

دیدگاه
این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرح‌شده در این بخش، دیدگاه نویسندگان را بازتاب می‌دهند و نه لزوماً دیدگاه تحریریه زمانه را. زمانه آمادگی دارد نظرهای در برابر این دیدگاه را نیز منتشر کند.

آنچه این روزها در خیابان‌های تهران و برخی شهرهای دیگر دیده می‌شود، صرفاً یک اعتراض صنفی به افزایش قیمت ارز و طلا یا افت شتابان ارزش ریال نیست؛ این رخداد را باید به‌عنوان یک نشانه ساختاری و عمیق‌تر فهم کرد. نشانه‌ای که وقتی از دل محافظه‌کارترین، کم‌ریسک‌ترین و ثبات‌طلب‌ترین بخش جامعه، یعنی بازار، بیرون می‌آید، اهمیت آن چند برابر می‌شود. بازار معمولاً آخرین گروهی است که به خیابان می‌آید، نه نخستین. اگر اکنون آمده است، به این معناست که چیزی در بنیان محاسبات اقتصادی، اجتماعی و حتی روانی آن فرو ریخته است.

بازار در ایران تنها یک طبقه اقتصادی نیست؛ نهادی تاریخی است که همواره نقش حافظ ثبات، واسطه نظم اجتماعی و ضربه‌گیر بحران‌ها را ایفا کرده است. بازاری‌ها نه آرمان‌گرا هستند و نه انقلابی‌مشرب؛ منطق آن‌ها منطق بقا، پیش‌بینی‌پذیری و حداقل‌سازی ریسک است. هنگامی که همین گروه به نقطه‌ای می‌رسد که شعارهای سلبی و حتی براندازانه سر می‌دهد، باید پذیرفت که دیگر ثباتی برای حفظ‌کردن باقی نمانده، چرخه سود و زیان قابل پیش‌بینی از کار افتاده، پول ملی از ابزار مبادله به منبع اضطراب و ناامنی بدل شده و مهم‌تر از همه، اعتماد به توان حاکمیت برای مدیریت بحران‌های انباشته از میان رفته است. در زبان جامعه‌شناسی سیاسی، این لحظه را می‌توان گسست در ائتلاف‌های محافظ ثبات نامید؛ لحظه‌ای که ستون‌های خاموش نظم دیگر دلیلی برای سکوت نمی‌یابند.

اینکه آیا بازار زودتر از دیگران بوی تغییر سیستم یا حتی فروپاشی را شنیده است، پرسشی اساسی است و پاسخ آن مثبت است، اما نه از سر شهود سیاسی یا گرایش ایدئولوژیک، بلکه از دل حساب‌وکتاب سرد اقتصادی. بخش اقتصادی جامعه معمولاً پیش از روشنفکران، فعالان سیاسی یا حتی بدنه اجتماعی گسترده‌تر، نشانه‌های زوال یک سیستم را تشخیص می‌دهد: نقدینگی افسارگسیخته، تصمیم‌های متناقض و غیرقابل پیش‌بینی، بی‌اعتباری سیاست‌گذار، قطع افق سرمایه‌گذاری، و تبدیل دولت از تنظیم‌گر و تضمین‌کننده نظم به اصلی‌ترین منبع ریسک. بازار زمانی به خیابان می‌آید که به این جمع‌بندی برسد که ادامه وضع موجود پرهزینه‌تر از تغییر است.

در چنین شرایطی، پرسش مهم دیگر این است که آیا طبقات مختلف جامعه به این اعتراض‌ها خواهند پیوست یا نه. تجربه تاریخی ایران و بسیاری از جوامع دیگر نشان می‌دهد اعتراض‌هایی که تنها از سوی طبقات فرودست شکل می‌گیرند، هرچند عمیق و گسترده، اغلب سرکوب‌پذیرند؛ اما هنگامی که طبقات متوسط و به‌ویژه طبقات اقتصادی و تولیدی وارد میدان می‌شوند، مهار آن‌ها به‌مراتب دشوارتر می‌شود. امروز طبقات فرودست مدت‌هاست که زیر فشار تورم، بیکاری و بی‌ثباتی معیشتی معترض‌اند، طبقه متوسط فرسوده، نحیف و ناامید شده و اکنون بازار، به‌عنوان حلقه اتصال اقتصاد و سیاست، به صحنه آمده است. این هم‌زمانی اگر با معنا و افق روشن همراه شود، ظرفیت گسترش دارد، به‌ویژه اگر اعتراض‌ها از سطح مطالبات صنفی صرف فراتر رفته و به سطح پرسش از آینده، کرامت و امکان زیست قابل پیش‌بینی ارتقا یابد.

در عرصه بین‌المللی، حمایت خارجی معمولاً نه تعیین‌کننده مطلق، بلکه تسهیل‌کننده و جهت‌دهنده است. جهان کمتر از سر اخلاق و بیشتر بر اساس محاسبه عمل می‌کند. هرچه اعتراض‌ها تداوم یابند، انسجام پیدا کنند و نوعی نمایندگی سیاسی ولو حداقلی از دل آن‌ها بیرون بیاید، این پیام به بیرون مخابره می‌شود که نظم موجود در داخل دیگر پایدار نیست و هزینه حمایت از وضع موجود از هزینه همسویی با تغییر بیشتر شده است. در چنین وضعی، احتیاط امروز جامعه جهانی می‌تواند به حمایت سیاسی، رسانه‌ای و حتی دیپلماتیک بدل شود، هرچند این مسیر نه خطی است و نه تضمین‌شده.

در این میان، جایگاه اپوزیسیون همچنان یکی از گره‌های اصلی است. واقعیت آن است که اپوزیسیون ایران، با همه تنوع و ظرفیت‌هایش، تاکنون بیشتر مصرف‌کننده اعتراض‌های اجتماعی بوده تا سازمان‌دهنده و نماینده آن‌ها. با این حال، اعتراض‌های کنونی می‌توانند فرصتی تاریخی باشند؛ نه برای تحمیل هژمونی یک گفتمان خاص، چه جمهوری‌خواه و چه پادشاهی‌خواه، بلکه برای حداقل‌سازی اختلاف‌ها و توافق بر سر اصول پایه‌ای چون حق انتخاب، حاکمیت قانون، اقتصاد قابل زیست و کرامت انسانی. اگر اپوزیسیون نتواند خود را به زبان بازار، کارگر، معلم، بازنشسته و جوان ترجمه کند، بعید است جایگاهی جدی در آینده سیاسی کشور داشته باشد.

در سوی دیگر، درون حاکمیت نیز تحلیل‌ها یکدست نیست. می‌توان حدس زد که دست‌کم سه گرایش هم‌زمان فعال‌اند: گرایشی که راه‌حل را در سرکوب، ارعاب، فرسایش اجتماعی و خرید زمان می‌بیند؛ گرایشی که به مُسکن‌های کوتاه‌مدت اقتصادی و تصمیم‌های مقطعی دل بسته است؛ و گرایشی ضعیف‌تر اما واقع‌گراتر که به این جمع‌بندی رسیده ادامه مسیر فعلی کشور را به نقطه‌ای می‌برد که نه فقط اصلاح، بلکه حفظ حداقل‌ها نیز ناممکن می‌شود. تاریخ بارها نشان داده است که حکومت‌ها نه الزاماً زمانی که مجبور می‌شوند، بلکه زمانی سقوط می‌کنند که دیر می‌فهمند.

از این رو، این وضعیت نیازمند خطاب دوگانه است. خطاب به جامعه و مردم آنکه پیوند میان اعتراض‌ها، عقلانی‌کردن خواسته‌ها، پرهیز از خشونت کور و تبدیل خشم انباشته به مطالبات مشخص و قابل فهم، تنها راه جلوگیری از فرسایش، سرکوب یا مصادره اعتراض‌هاست. اعتراض بدون افق، فرسوده می‌شود؛ اما اعتراضی که معنا، هدف و پیوند اجتماعی داشته باشد، می‌تواند تاریخ‌ساز شود. و خطاب به حاکمیت آنکه تسلیم‌شدن در برابر اراده جامعه الزاماً شکست نیست؛ نشنیدن جامعه اما اغلب آغاز فروپاشی است. توافق با مردم، شاید آخرین فرصت برای حفظ چیزی از کشور، اعتبار و آینده باشد. ادامه انکار، فقط هزینه را بالاتر و پایان را تلخ‌تر می‌کند.

آنچه امروز در خیابان‌ها و بازارها می‌گذرد، نه شورشی لحظه‌ای است و نه محصول توطئه‌ای بیرونی؛ بلکه فریاد اقتصادی بی‌پناه و جامعه‌ای است که احساس می‌کند دیگر چیزی برای از دست‌دادن ندارد. بازار زنگ خطر را به صدا درآورده است؛ پرسش اصلی این نیست که این صدا واقعی است یا نه، بلکه این است که چه کسی حاضر است آن را بشنود و چه کسی ترجیح می‌دهد دیر بفهمد.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.