ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چین و ژاپن، برندگان اصلی جشنواره برلیناله

بهجت امید - شصت و چهارمین دوره‌ جشنواره‌ی فیلم برلین، پس از ده روز نمایش بیش از ۴۰۰ فیلم متوسط به پایان رسید.

شصت و چهارمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم برلین، پس از ده روز نمایش بیش از ۴۰۰ فیلم متوسط از سینماهای پیر و جوان ۵۰ کشور سراسر جهان در هوای استثنائا معتدل زمستان برلین به پایان رسید.

برنده اصلی بخش مسابقه این فستیوال برخلاف انتظار رسانه‌های آلمانی، به فیلم «ذغال سیاه، یخ نازک» از کارگردان ۴۶ ساله چینی جیائو ینان تعلق گرفت.

این فیلم جنایی که در یکی از شهرهای کوچک شمال چین فیلم‌برداری شده، داستان کارآگاهی را بازگو می‌کند که در جریان تحقیقات طولانی خود در سال ۱۹۹۹ درباره قتل‌های زنجیره‌ای محلی، به یک زن تنهای کارگر مشکوک می‌شود و سخت به او دل می‌بازد. صحنه‌های خشونت‌بار در فضایی وهم‌آلود، همراه با نماهای سکسی نامتعارف، در متن جامعه در حال دگرگونی چین، این اثر انتقادی را از فیلم نوآرهای فرانسوی سال‌های دهه ۱۹۷۰ متمایز می‌کند.

«چین مدرن» در فیلم «ذغال سیاه، یخ نازک»، به مثابه جامعه‌ای که بافت سنتی و بسته‌ی آن از هم گسیخته است و انسان‌های سر درگم در آن برای بقا و حفظ موقعیت خود به هر پلیدی، پستی و ریاکاری‌ای تن در می‌دهد، به نمایش درمی‌آید.

فان لیائو، هنرپیشه‌ی نام آشنای چینی که در این فیلم نقش کارآگاه پلیس را بازی می‌کند، خرس نقره‌ای برای بهترین بازیگر مرد را نیز از آن خود کرد. «ذغال سیاه، یخ نازک»، یکی از سه فیلم چینی‌ای بود که امسال به برلیناله دعوت شده بود. خرس نقره‌ای برای بهترین اثر هنری نیز به دومین فیلم از این کشور به نام «ماساژ کور» به کارگردانی «لو یه» تعلق گرفت. لو یه، در این فیلم سینمایی مستندوار یک کلینیک ماساژ را که مدیر، صاحب امتیاز و کارمندان آن، همگی نابینا هستند به تصویر کشیده است.

جایزه برای خدمتکار با وفا

خرس نقره‌ای برای هنرپیشه بر‌تر زن به کشور همسایه چین، ژاپن تعلق گرفت: «هارو کوروکی» نقش یک خدمتکار باوفا را در فیلم «خانه کوچک» به کارگردانی یوجی یامادا، بازی می‌کند. او در آغاز قرن بیستم در خانه یک کارخانه‌دار در توکیو به خدمتگذاری مشغول می‌شود و با اینکه به رازهای سربسته این خانواده، از جمله رابطه عاشقانه همسر کارخانه‌دار با یک دانشجوی رشته هنر پی می‌برد، ولی از فاش کردن این راز رسوایی‌آور خودداری می‌کند.

یوجی یامادا، کارگردان ۸۳ ساله ژاپنی که در سال‌های گذشته با فیلم‌های «سامورایی» خود به شهرت جهانی رسیده، در این فیلم به دنیای احساسات و روابط انسانی جامعه ژاپن در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم می‌پردازد.

رشد در برابر دوربین

ریچارد لینک‌لیتر

«پسربچگی» به کارگردانی ریچارد لینک‌لیتر که بنا به ارزیابی منقدان رسانه‌های آلمانی، شایسته دریافت خرس طلایی بود، خرس نقره‌ای این دوره‌ی برلیناله را به عنوان بهترین کارگردان از آن خود کرد. این کارگردان، بازیگر و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی که در سال ۱۹۹۵ نیز برای فیلم «پیش از طلوع» خود خرس نقره‌ای برلیناله را کسب کرده بود، در این فیلم ۱۶۴ دقیقه‌ای زندگی معمولی یک خانواده متوسط آمریکایی را طی ۱۲ سال (از تابستان ۲۰۰۲ تا اکتبر ۲۰۱۳) به تصویر کشیده است. بازیگران اصلی این فیلم (پاتریشیا آرکوت، ایتن هاک، الار کول‌ترین و لورلی لینک‌لیتر ـ دختر کارگردان) در این چارچوب زمانی هر سال برای مدت ۳ تا ۴ روز گرد هم آمده‌اند و در نقش اعضای خانواده‌ای بدبخت یا خوشبخت، درگیر مسائل مالی و خانوادگی یا در حال برپاکردن جشن تولد و پارتی‌های جوانانه بازی کرده‌اند.

چشم‌اندازهای نوین در تئا‌تر و یک هتل

خرس نقره‌ای جایزه آلفرد باوئر به فیلم «Aimer، boire et chanter» ساخته‌ کارگردان ۹۲ ساله فرانسوی آلن رنه تعلق گرفت. این فیلم که به صورت تئا‌تر در چند صحنه معدود و با دکوراسیون خاص این ژانر به تصویر کشیده شده، درست با موازین نوشته شده در اساسنامه جایزه باوئر هم‌خوانی دارد: این خرس به کارهایی اهدا می‌شود که «چشم‌اندازهای نوینی در چگونگی روایت تصویری در عالم سینما می‌گشایند.»

خرس نقره‌ای (جایزه بزرگ هیئت داوران)، به فیلم «گراند بوداپست هتل» به کارگردانی وس آندرسون اهدا شد. رقابت فشرده بین ۲۰ فیلم بخش مسابقه این دوره برلیناله با نمایش این فیلم کمدی، آغاز ‌شد. این نخستین فیلم اندرسن، پس از اعلام نامزدی اسکار فیلم «قلمرو طلوع ماه» است و برخی از هنرپیشگان ثابت کارهای این سینماگر مانند بیل موری، تیلدا وینتسن، جیسن شوارتزمن، آدرین برودی و اوئن ویلسن هم در آن بازی می‌کنند.

فیلم «هتل بزرگ بوداپست» تمام شناسه‌های یک فیلم افتتاحیه‌ای را دارا بود: باعث انبساط خاطر می‌شد و مفرح روح بود. از آن گذشته، دست کم ۱۰ ستاره‌ی درخشان عالم سینما را یک جا و در شب نخست برلیناله روی فرش سرخ این جشنواره گرد آورد و به این ترتیب شهرت آن را به عنوان یکی از معدود فستیوال‌های درجه یک جهان در‌‌ همان شب اول آغاز جشنواره به ثبوت رساند. این فیلم از دید منقدان رسانه‌های آلمانی، در ردیف فیلم‌های «خوب» جای گرفته بود.

هتل بزرگ بوداپست

سینمای آلمان

از چهار فیلمی که به عنوان نمایندگان سینمای آلمان در این دوره جشنواره شرکت داشتند، تنها فیلم‌نامه «راه صلیب» از آنا و دیتریش بروگه‌من، خرس نقره‌ای برای بهترین فیلم‌نامه را به دست آورد.

این خواهر و برادر سینماگر در فیلم «راه صلیب»، تأثیرات منفی مسیحی گرایی افراطی بر روح و روان دختر ۱۴ ساله‌ای به نام ماریا (با بازی قوی لئا فان اکن) را به تصویر می‌کشند. مادر متعصب ماریا و کشیش یکی از شاخه‌های کلیسای کاتولیک (برادران پیوس مقدس)، پرچم دار این نهضت مذهبی هستند که بروگه منها در ۱۴ تابلوی مستقل، به نشانه ۱۴ منزل از مراحل به صلیب کشیدن عیسی، آن‌ها را نقاشی می‌کنند. این افراط گرایان مسیحی معتقدند که افراد با ایمان با «قربانی کردن» خود می‌توانند درد‌ها و زخم‌های خویشان و نزدیکانشان را التیام بخشید. ماریا، از این رو، از آنجا که برادر کوچکش، یوهانس، قادر به تکلم نیست، تصمیم می‌گیرد با خودداری از خوردن غذا، خود را فدای یوهانس کند.

بروگه منها در کنار نمایش نقش منفی مادر ماریا (با بازی درخشان فرانسیسکا وایتس) که عامل اصلی این فاجعه معرفی می‌شود، کوشیده‌اند ایستایی و خشکی باورهای مذهبی را نه تنها در دیالوگ‌ها و احکامی که کشیش صادر می‌کند، بلکه هم چنین در نماهای ثابت و رساندن حرکات دوربین به حداقل، بازبتاباند.

رامین یزدانی، بازیگر آلمانی ایرانی‌تبار که سال پیش در فیلم سینمایی «سی و سه پل»، به کارگردانی هنریک پشل، بازی کرد، در این فیلم نیز نقش پزشکی متعهد و مسئول را به عهده دارد که می‌کوشد، ماریا را بر خلاف میل مادرش، روانه بیمارستان کند، تا از خطر مرگ نجات بیابد. او در «سی و سه پل»، نقش پدری اهل اصفهان را ایفا می‌کند که در آخرین روزهای زندگی خود برای یافتن دختر جوانش، نسرین، راهی اسپانیا می‌شود.

فیلم‌های «مذهبی» بخش مسابقه برلیناله

در برنامه امسال جشنواره برلیناله به طور کلی، شمار فیلم‌هایی که به شناسه‌های فرهنگ‌های متفاوت، از جمله مذهب، پرداخته بودند، چشمگیر بود. تنها در بخش مسابقه این جشنواره، ۵ کارگردان مطرح، مذهب را از دیدگاه‌ها و با جلوه‌های گوناگون دستمایه کارهای خود قرار داده بودند.

فیلم «۷۱»، نخستین فیلم بلند داستانی کارگردان فرانسوی تبار یان دامانژ، از جمله این کارهاست. این سینماگر که سریال بریتانیایی موفق «Top Boy» را درباره کشمکش‌های دو گروه خیابانی دشمن با یکدیگر کارگردانی کرده است، در این فیلم به درگیری‌های خونین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در ایرلند شمالی می‌پردازد. رویدادهای فیلم که به طور کلی در طول یک شبانه‌روز در سال ۱۹۷۱ رخ می‌دهند، بر ماجرای گرفتار شدن سربازی انگلیسی به نام‌گری (جک اوکانل) متمرکز است. دامانژ با استفاده از امکانات دوربین روی دست و تدوینی زنده و پرضرب، تلاش‌های این سرباز را برای رهایی از مخمصه جنگ خونین بین این دو گروه مذهبی متخاصم و رگبارهای بی‌وقفه آن‌ها دنبال می‌کند...

قهرمان فیلم «دو مرد در شهر»، از کارگردان فرانسوی الجزیزه‌ای تبار رشید بوشارب، برای رهایی از کشمکش‌های درونی خود و آشتی با جامعه به مذهب روی می‌آورد و در زندان مسلمان می‌شود. این فیلم، در واقع بازساز اثری از خوزه جووانی است که در سال‌های دهه‌ی ۱۹۷۰ با بازی ژان گابن، در نقش وکیل مدافع و آلن دلون، متهمی که به مرگ محکوم می‌شود، ساخته شد.

رشید بوشارب مکان این رویداد‌ها را به نیومکزیکو منتقل کرده است؛ جایی که پلیس منطقه دایم در حال جنگ با مهاجران غیرقانونی و قاچاقچیان مواد مخدر است. تغییر شخصیت اصلی فیلم از یک سفیدپوست رمانتیک به یک سیاه‌پوست نو مسلمان‌ (فارست ویتاکر) و جا به جایی شخصیت وکیل مدافع به زنی آرکانزاسی که او را در زمان «آزادی موقتش» تحت نظر دارد، فیلم بوشارب را از خوزه جووانی متمایز می‌کند.

در ابتدای فیلم، فارست ویتاکر پس از ۱۸ سال زندان به جرم کشتن معاون کلان‌تر شهر، می‌کوشد «صراط مستقیم» را در پیش گیرد، ولی با دشمنی و نفرت کلان‌تر (هاروی کایتل) روبرو می‌شود و سرانجام نیز به جنایتی ناخواسته دست می‌زند و دوباره به زندان برمی گردد. رشید بوشارب، در این فیلم به کرات صحنه‌های کلیشه‌ای وضو گرفتن، نماز خواندن، تسبیح گرداندن و قرآن خوانی به نشانه تلطیف روح و تزکیه نفس را گنجانده است.

مستند «ایرانی» ساخته مهران تمدن

دین در میدان جنگ

در فیلم «می‌ان دنیا‌ها» کارگردان اتریشی، فئو آلاداگ، که به چند و چون زندگی و ماموریت سربازان آلمانی در افغانستان می‌پردازد، از این نماهای تکراری خبری نیست. ولی اسلام و موازین آن، سرچشمه درگیری‌های فرهنگی میان واحدهای نظامی آلمان که در چارچوب نیروهای بین‌المللی کمک به امنیت افغانستان (ایساف) در این کشور مستقرند و واحدهای مسلمان ارتش افغانستان معرفی شده است. رسم اسلامی به خاکسپاری درگذشتگان در ظرف ۲۴ ساعت، یکی از این شناسه‌هاست که در فیلم به خاطر عدم همکاری سربازان آلمانی با گردان‌های ارتش افغانستان برای انتقال کشته شدگان مسلمان از میدان جنگ و دفن به موقع آنان، در فیلم باعث ژرف‌تر شدن شکاف فرهنگی میان این دو گروه می‌شود.

فئو آلاداگ، با نخستین کار سینمایی خود «بیگانه» در جهان سینما مطرح شد. او در این فیلم با طرح مسایل مربوط به «قتل‌های ناموسی»، نقش سنت‌ و مناسبات پدرسالارانه‌ی حاکم بر «جامعه‌ی مهاجران ترک» و روابط خانوادگی آنان در آلمان را برجسته کرده است.

اسلام در اقامتگاه پناهجویان

قهرمان ۱۱ ساله فیلم «ماکوندو» به نام رمضان از کارگردان ایرانی‌تبار اتریشی، سودابه مرتضایی، نیز درگیر همین روابط و مناسبات است. رمضان همراه با مادر و دو خواهر کم‌ سن و سال خود از کشور جنگ‌زده‌ی چچن گریخته و به اتریش پناهنده شده است. این پناه جویان در اقامتگاهی به نام «ماکوندو» در نزدیکی وین، زندگی می‌کنند. ویژگی بارز این سومین ساخته مرتضایی، پرداخت مستندوار زندگی روزمره پناه جویان با تصاویری گویا، ساده و در عین حال متاثرکننده است. رمضان در جستجوی هویت و یادگارهای پدر از دست رفته خود، زمانی به مسجد و ملای مسئول آن پناه می‌برد و می‌کوشد با خواندن نماز و به جا آوردن مراسم دینی، یاد او را زنده نگه دارد.

اسلام در ایران

حضور مذهب در فیلم‌های بخش‌های دیگر برنامه برلیناله نیز کم رنگ نبود. ایران در این می‌ان، دو فیلم ارائه داده بود: فیلم سینمایی «عصبانی نیستم!»، دومین فیلم بلند رضا درمیشیان و فیلم مستند «ایرانی» از مهران تمدن.

تمدن که در فرانسه زندگی می‌کند، در این فیلم با سه روحانی و یک مدافع سرسخت رژیم جمهوری اسلامی، چند روزی در خانه ییلاقی خانواده خود درباره حد و مرزهای آزادی فردی و امکان برقراری آن در جامعه مذهب زده ایران، به بحث می‌نشیند. او در ابتدای فیلم، از سه سال تلاش برای یافتن معمم‌های طرف گفت‌و‌گوی خود و نیز از اعمال محدودیت‌ها و ممنوعیت سفر دوباره به ایران پس از پایان فیلم برداری خبر می‌دهد.

مستند «ایرانی»، از نظر ساختاری آینه تمام نمای تجربه‌های آزموده شده و شکست خورده «اقلیت» در اکثریت «جامعه اسلامی» ایران است. تمدن، به عنوان یک ایرانی دگراندیش که می‌کوشد در فضای تنگ اینجامعه جایی برای خود دست و پا کند، در فیلم ظاهر می‌شود و از هنر سفسطه و مغلطه که طرف‌های گفت‌و‌گوی او به خوبی به آن تسلط دارند، بی‌بهره است. او فردی عادی است با خواست‌ها و نیازهای یک فرد عادی که در پی دستیابی به حق آزادی بیان، حق زندگی به شیوه مطلوب خود، حق مثلا گوش دادن به موسیقی با صدای خوانندگان زن است. او تنها به خود و به نیروی زندگی باور دارد و درایت مطلق و احاطه همه سویه یک فرد به نام «ولایت فقیه» را بر تمام شئون اجتماعی رد می‌کند.

مستند «ایرانی» در واقع مروری گذرا بر تاریخ «انقلاب اسلامی» نیز هست. تمدن با تغییر دکوراسیون محل اقامت خود در ابتدای فیلم و گستردن فرش‌های ایرانی برای «راحتی میهمانان روحانی»، فضا و محیط زیست مطلوب خود را به طور کامل در اختیار آنان می‌گذارد و بدون چون و چرا به خواست‌ها، عادت‌ها و سنت‌های «نمایندگان اکثریت مطلقی که به جمهوری اسلامی آری گفته‌اند»، تن در می‌دهد. در چنین شرایطی، تلاش برای بازپس گیری گوشه‌ای از آن فضای از دست رفته، محکوم به شکست است. سکوت تمدن در برابر استدلالات بی‌پر و پایه و به ظاهر علمی این روحانیان، نه به معنای تسلیم یا تایید، بلکه نمایانگر تاسف و تاثر بی‌حد او و جنبش‌هایی است که در چند دهه گذشته، کوشیده‌اند، بخشی از خواست‌های مدنی خود را به ثبوت برسانند و ناکام مانده‌اند.

واکنش تمدن در پایان فیلم، تفاوت چندانی با برخورد جمعی بخشی از مردم ایران ندارد؛ او هم پس از خداحافظی با این مردان دین و عمل که دیکتاتورمنشی خود را فضیلتی الهی می‌دانند، به خلوت می‌رود و در اتاق پذیرایی خود به نوار آهنگی با صدای زنی خواننده گوش می‌دهد.

از عاشقی سینه چاک تا قاتلی مفلوک

شخصیت‌های جوان فیلم «عصبانی نیستم!»، این دومین فیلم بلند رضا درمیشیان، که نسلی زجرکشیده در جامعه مذهب زده ایران را نمایندگی می‌کنند، در خلوت خود به تمرین «موسیقی زیرزمینی» می‌پردازند و در رویای دست نیافتنی برپایی یک کنسرت، شب و روز می‌گذرانند. نوید، قهرمان اصلی فیلم، ولی دغدغه‌های دیگری دارد؛ او در جستجوی کاری پردرآمد است تا مقدمات ازدواج با عشق بزرگ زندگی خود، ستاره را فراهم آورد، ولی در رویاروهای پی در پی با موانع و ناهنجاری‌های اجتماعی سرانجام به قاتلی مفلوک بدل می‌شود که هنگام به دار آویخته شدن، تنها می‌تواند سر بر شانه قاضی عسگر خود که صورتش را با نقابی سیاه پوشانده، بگذارد و به حال خود بگرید. این فیلم، هر چند در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت، ولی روزنامه‌های رسمی جمهوری اسلامی از آن به عنوان فیلمی «حامی فتنه» یاد کردند و در رد آن نوشتند: «فیلمی که در قامت یک بیانیه سیاسی تند برای زیر سوال بردن نظام، به تطهیر فتنه گران و همدردی با آن‌ها می‌پردازد.»

با این حال، استقبال از این فیلم در ۶۴ـ مین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم برلین که از ۶ تا ۱۶ فوریه در پایتخت آلمان برگزار شد، هم چشمگیر بود.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • احمد

    این چه شکل خبر سانی است؟ مگر جایزه را به کشور می دهند که چین و ژاپن را برنده اعلام می کنید؟ جایزه را به فیلم یا اشخاص دست اندر کار آن می دهند. کسی هم به احتمال زیاد کاری به هویت کشوری و قومی فیلم و افراد دست اندر کار آن ندارد. لطف کنید آتش بیار معرکه ای دیگر نشوید.