ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

درآمد همگانی، ایده انتخاباتی چپ میانه در فرانسه

«درآمد همگانی» که در جریان انتخابات مقدماتی برای معرفی نامزد احزاب چپ میانه در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، چالش‌برانگیزترین طرح بود، ایده‌ای بسیار عالی است، اما مطلقاً غیرعملی

نخستن دور رأی گیری برای تعیین نامزد جناح چپ میانه فرانسه برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۷ درحالی در ۲۲ ژانویه برگزارخواهد شد که ایده «درآمد همگانی» کلیدی‌ترین طرح، مهم‌ترین برنامه‌ و چالش‌برانگیزترین وعده‌ انتخاباتی این جناح بوده است. ایده‌ای بسیار عالی، اما مطلقاً غیرعملی.


پس از طرح اولیه ایده به لطف بنوآ آمون (یکی از هفت نامزد چپ میانه و وزیر پیشین آموزش دولت فرانسوا اولاند) خیلی زود پیشنهاد یک حقوق پایه برای همه شهروندان به داغ ترین بحث کارزار انتخاباتی چپ میانه بدل شد؛ داغ‌تر از موضوع پناهندگان و مسأله انرژی هسته‌ای و حتی موضوع قانونی شدن ماریجوانا که سیلویا پینل (از حزب رادیکال چپ فرانسه و وزیر سابق مسکن و تنها نامزد زن حاضر در این رقابت) آن را طرح کرد. آنچه در می‌خوانید ترجمه مقاله سردبیری لوموند در مورد میزان اهمیت، ارزیابی پیامدها و احتمال عملیاتی شدن این پیشنهاد است.

درآمد همگانی، حق مسلم همه شهروندان

این ایده‌ای است که به آرمان‌شهرِ کارزار انتخاباتی بدل شده است: درآمد همگانی. فرانسه کاملاٌ مجذوب این مفهوم است؛ مفهومی که در بین لیبرال‌ها مدافع آن گاسپار کونیگ فیلسوف است، در جناح راست، ناتالی کوسیوسکو-موریزه و در جناح چپ بنوآ امون. پروژه‌ای با هزار و یک شکل متفاوت، که سرراست‌تری نسخه‌اش شامل پرداخت یک حداقل درآمد ثابت و بلاشرط به هر فرد بزرگسال می‌شود، فارغ از آنکه شخص فاقد مسکن ثابت باشد یا مثلاً لیلیان بِتانکور (سهام‌دار و مالک اصلی شرکت لوازم آرایشی و بهداشتی لورئال) نام داشته باشد.
درآمد همگانی به دلایل مختلفی جذاب و اغواکننده است. در وهله‌ نخست، این طرح با تضمین یک درآمد پایه‌ای معقول برای هر نفر، از جمله جوانان، ریشه‌کنی فقر شدید را میسر می‌سازد. امروزه، افراد زیادی از خدمات اجتماعی در فرانسه محروم‌اند، چرا که رویه‌های موجود برایشان بیش از حد پیچیده و بغرنج است. در صورت اجرای این طرح، یک صورت‌حساب بانکی برای گذران زندگی کفایت خواهد کرد. این استراتژی همچین اجازه خواهد داد خدمات موجود (حقوق بیکاری، مقرری مسکن، مقرری خانواده، حداقل مستمری...) زیر یک چتر واحد دسته‌بندی شوند و هرج‌ومرج اداری‌ای که سبب ناکارآمدی دولت رفاه شده از میان برداشته یا دستکم ساده و تسهیل شود.

ایده‌ای برای خلاصی از کار؟

به گفته‌ مبلغین این ایده، درآمد همگانی طرحی بسیار مدرن است و با وقفه‌های کاری‌ای که روز به روز برای کارگران و دیگر مزدبگیران طولانی‌‌مدت‌تر شده‌ا است، سازگار خواهد بود. آنها می‌گویند: علی‌رغم وجود درآمد همگانی، کار همچنان برای افراد سودآور خواهد بود؛ هرچه باشد، یک یورو پول حاصله از درآمد کار هم یعنی یک یورو بیشتر در جیب (البته پس ازکسرمالیات). امروز اما با چنین چیزی طرف نیستیم، زیرا فرد بیکاری که دوباره بر سر کار برمی‌گردد، به‌تدریج خدمات اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد. چنین فردی ترجیح می‌دهد که دوباره کار نکند و درعوض، از خدمات و کمکهای اجتماعی بهره‌مند بماند. طرح درآمد همگانی، این مشکل را حل خواهد کرد.

بنوآ آمون، یکی از نامزدهای حاضر در انتخابات مقدماتی چپ میانه و وزیر پیشین آموزش که بحث درآمد همگانی را در مناظره‌های انتخاباتی مطرح کرد

با وجود این، سؤال‌هایی و تردیدهایی نیز در مورد این پیشنهاد مطرح است که اولین آنها پرسشی فلسفی است. درآمد همگانی ممکن است پایان کار را رقم بزند. تزی که آن را بنوآ امون بسط داده و ناظر بر مالیات بستن روی روبات‌ها نیز است هنوز به اثبات نرسیده: بیکاری امری مقدر و حتمی نیست – اشتغال کامل در بریتانیا و آلمان مؤید همین نکته است — و از سوی دیگر قراردادی شدن کار همچنان هنجاری له‌کننده و مقاومت‌ناپذیراست در حالیکه اوبرازیسیون جامعه را نمی‌توان قطعی و متعین تلقی کرد. [ هرگاه وضع اقتصادی در کشوری چنان باشد که همهٔ افراد فعال، کار مثمر پیدا بکنند این حالت را اشتغال کامل گویند/ اوبریزاسون یا اوبری کردن کلمه‌ای است ساخته شده با استفاده از اسم شرکت تاکسیرانی آنلاین اوبر. مهم‌ترین دستاورد این مدل برای بخش‌های اقتصادی این است که می‌توان با استفاده ازفناوری واسطه‌ها راحذف کرد ]
آرنو مونتبورگ، یکی از مخالفان طرح درآمد همگانی اعلام کرده‌است: «من به جامعه‌ی‌ کاری اعتقاد دارم، چرا که مایه‌ی حفظ کرامت شهروندان است». اگر بپذیریم همه حق دارند طوری زندگی کنند که کرامت و شأن شهروندی‌شان حفظ شود، اعطای درآمد بلاعوض را نمی‌توان و نباید امری بدیهی و مسلم تلقی کرد: بلاشرط بودن درآمد گامی دیگر در جهت فردگرایی افسارگسیخته‌ای است که شالوده‌ جامعه‌ی ما را در معرض خطر و ویرانی قرار داده است.

ایده‌ای با هزینه ۲۲ درصد تولید ناخالص داخلی

اینجاست که پای محدودیت‌ها و الزامات مالی به میان می‌آید. براساس گزارش مرکز پایش اوضاع اقتصادی فرانسه (OFCE)، برای آنکه این سیستم به لحاظ مالی کارا باشد، باید به هر فرد بزرگسال ماهانه مبلغ ۷۸۵ یورو پرداخت شود، یعنی مبلغ کلیِ ۴۸۰ میلیارد یورو، معادل ۳۵ درصد مالیات حاصله از مشارکت درتأمین هزینه‌های عمومی (CSG) یا ۲۲ درصد تولید ناخالص داخلی فرانسه!
در صورت عملی ساختن چنین طرحی، نرخ مخارج عمومی فرانسه –که در حال حاضرهم از این لحاظ در جایگاه نخست قرار دارد—معادل خواهد بود با... ۷۹٪ تولید ناخالص داخلی! برای آنکه متوجه عملی‌نبودنِ طرح درآمد همگانی شویم، صرفاٌ کافی است به یاد بیاوریم که دلیل شورش مالیات‌دهندگان در سال ۲۰۱۳ افزایش مالیات‌ها به میزانی در حدود ده برابر کمتر از رقم بالا بود.
طبعاً طرح درآمد همگانی ما را از مسأله تأمین بودجه برای تشکیلات امنیتی/قضایی، حوزه‌ سلامت، آموزش، بازنشستگی و... بی‌نیاز نمی‌کند؛ و این هزینه‌ها نیز روی دوش مالیات دهندگان خواده بود. وانگهی، هیچ‌کس نمی‌تواندپیش‌بینی کند که درآمد همگانی در فرانسه‌ سوسیالیزه‌شده‌ امروز چه پیامدهای جانبی‌ای بر حقوق‌ و حداقل حقوق –که فشار زیادی از جانب شرکت‌ها برای کاهش آنها اعمال می‌شود— خواهد داشت.
به طور خلاصه، همان‌طور که پاتریک آرتوس، اقتصاددان، در تحلیل‌ خود از این موضوع متذکر می‌شود، تأمین بودجه برای درآمد همگانی ممکن نیست مگر با کاهش پنجاه درصدی خدمات اجتماعی. درآمد همگانی ایده‌ای عالی است، اما صرفاٌ در نگاه نخست. بسیارعالی، اما بسیار ناکارآمد. اگرچه ضروری است کمک‌هزینه‌ها و مقرری‌های مختلف دولتی ساده‌سازی و درهم ادغام شوند، اما درآمد همگانی راه‌حل این مشکل نیست. این نتیجه‌ حاصل از این بحث سودمند است.

منبع: لوموند

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • از نسل ناکام

    چرا کشور-ملت ها از برای منافع عمومی هم شده، یک بار همش ده، ازمایشی یک نسل، حداقل درامدزایی همگانی تضمین نکنند، تا دیگر بهانه ای نباشد که کسی اقدام به دزدی، خشونت یا جنایت کند؟! اما اگر به همین ایده ای امثتال من رسیدند، سوال اینجاست چگونه؟ خب دو ایده کلی است برای درامزایی همگانی: 1- روش یارنه و پرداخت مستقیم نقدی، مثل آنچه که در سوئیس پشنهاد شد. 2- روش سبد سهام درامدزا . که مد نظر من و بسیاری دیگر است. در سبد سهام، شامل همه شرکت ها اعم حکومتی و خصصوی است و نه صرفا سهام ملی و مصادره ها! نه با این اندک نمی شود درامدزایی برای گذاران حداقل اشت. یعین مثلا هر ایرانی معادل یک میلیون تومان درامد از سبد سهام همگانی را نمی شود با این اندکها جور رکدف بادی حداقل ده دردص از کل سهام شرکت ها اختصاص یابد، این سهام غیر قبال فروش است و بعنونا سهام ننسل ها است و فقط بایست درامدش نصیب هر فرد شود. تا هیچگاه سرمایه اولیه برای نسل ها ازبین نرود. حال اگر فردی می خواهد تنبل باشد و مفت خوری کند، خب بکند، ولی یک میلیون تومان گیرش میاید و زندگی بخور نمیر و احمقانه ای خواهد داشت، ولی اهل کرا باشد، می تواند زندگی اش ارتاق دهد. در چنین جامعه دیگر، بهانه خلافکاری و دزدی بی معنی است. دیگر از کسی قبول نمی شود. دیگر کسی نمی تواند بگیود در حق بی عدالتی شده! حق حیاتش ضایعش ده1 از طرفی همیشه تقاضای مصرف حداقلی است، در نتیجه هیچگاه رکود شدی نیست. بسیرای مصایب جوامع بشری از بین می رود. برای اولین بار انسان ها، فراتر از روزمرگی زندگی خواهند کرد. با شتکر/تمام/

  • از نسل ناکام

    باز برای اینکه سوتفاهم نشود، تاکید میکنم ایده به طور شکلی و راهکاری ویژگی دارد وگرنه اصل راهبرد و این یاده هاف سالیان است توس طافراد مختلف طرح شده، خود سهام عدالت، یا ایده طرح سرمایه گذاری بودجه هدف مندی یرانه ها که از سوی محسن رضایی ارائه شدهف نشان می دهد، ایده درامدهمگانی یا این چیزی که من می گیوک درامدزایی همگانی، ایده یک شخص نیست. فکری غجیب است، ولی عجیب بودن یک ایده نشان بد بودنش نیست، زمانی برای انسان ها پرواز کردن یار فتن به کره ماه عجیب و غیر ممکن بود و احتمالا چند قرن پیش اگر چنین ایده هایی طرح می کرد او را دیوانه می پنداشتند. پس اینکه به همه حقو بدهندف حتی انهایی که بیکرا یا تنبل و به قول معروف مفت خور هستند. یادتان باشد پس از بحران دهه 1920 جهان صنعتی، کسانی مثل کینز امدند گفتند، اگر شده الکی عده ای مشغول کندن گودال و عده ای مغول پرکردن همان ودان کنند و بهشان پول بدهند! چرا که اهمیت گردش مالی گوشزد می کرند! این ایده ها همگی نتیجه تجربه و شکست ها وموفقیتهای بشریت است. متاسفانه به جرات من می گیوم همه ایده های قبلی در نابود فقر و بیکاری به ناکام مانده. اما این دللی نمی شود که انسان نا امید شود. آیا وقتش نرسیدهف ما انسان ها بگویید اصلا چرا باید فقیر به هر دلیل باشد، چرا باید کسی خلاف یا جنایتی کند بخاطر بیکار ی و بی پولی. اساسا آیا جوامع تعدادی تنبل داشته بانشد دنیا به آخر می رسد؟ اصلا چند درصد مردم دنیا مایلند بخور و نمیر زندگی کنند حتی اگر شرایط اتراق و پیشرفت داشته بانشد؟ آیا اساس انسانی را می توان پیدا کردف صرفا به یارانه مکفی بسنده کند در حد بخور و نمیر ولی تلاشی نکند؟ مسئله همین است، ایا این فکر که دنیا نباید مفت خور داشته بادش شاید غلط است! اصلا چرا فکر می کیند مفت خورها لزوما ادم های بدی هستند. اساس چرا فکر کنیم اسنان ها بی مصرف ممکن باشند چون صرفا بیکرا هستند و دارمدزایی ندارند؟! فکر کرده اید اساس این فکر که انسان ها چون به هر دللی تنبل یا بیکرا هستند پس ادم های بدی هستند؟! نه !

  • از نسل ناکام

    اینکه در کشورها، شرکت های مختلف باشند-اعم خصوصی یا حکومتی، فکر درستی است. ولی ایده اینکه این شرکت ها، در واقع در یک واحد به نام کشور-ملت هستند، همه مردم از کارگر تا رئیس کشور، اعضای این شرکت مادر-پدر (کشور-ملت) هستند. پس همگی سهام دار هستنددر دامدزایی. این ایده می تواند اینگونه این برای سهام دار کردند همگان باشد: 1- الزا اینکه همه شرکت های فعال در کشور، بخشی از سهامشان حق همگانی است. یعنی همه شرکت های موجود و اینده، مثلا ده درصد سهامشان را باید در اختیار سهام همگانی به صورت سبد سهام متوازن قرار گیرد، چیزی شبیه همین سهام عدالت، ولی همگانی و بدون تبعیض، یعنی از غنی وفقیر همگی برابر سهمی داشته باشند. 2- واگذاری سهام به شرط اجاره تملیک! یکی با کسری از مزد ، باید بخشی از سهام شرکت ها به مزدبیگران باشد، این یک اجبار شود. شادی ابتدائئا این موجب افزایش هزینه می شود، ولی در انتها، موجب بوجود امدن یک درامدزایی همگانی می شود و دیگر هیچ فردی از یک ملت از بدو تولد تا مرگ نگران فقر و نبود درامد نخواهد بود. در نتیجه همیشه، همگان قدرت خرید خواهند داشت / نتیجه این انقلاب بزرگ اقتصادی، جلویگری از رکود و بحران اقتصادی است، همیشه اقتصاد تضمین حداقلی برای بازار مصرف خواهد داشت و در نتیجه به نفع حکومت ها و صاحبان سرمایه خواهد بود، و دولت ها تحت فشار تضمین حداقل های حیاتی برای اتباع کشور نخواهند بود. از طرفی دیگر، مزدبیگر برای بخور و نمیر کار نمی کند، در واقع بخور نمیر از طریق سهم درامدزایی همگانی تامین می شود. این یک ارتقا کیفی انقلابی در زندگی بشریت خواهد بود، از این پس هدف اولیه مردم کار نمی کنند تا زنده بمانند، بلکه هدف اولیه کار می کنند تا زندگی شان ارتقا بدهند، این خود اخلاقیات و معنویت بشریت در کنار مادیات ارتقا می بخشد و موجب افزایش روا دار ی و همزیستی و صلاح جهانی می شود.

  • از نسل ناکام

    یکی از پیشنهادها، این بوده کارگران را در سهام شرکت ها سهیم کنند، اما گاهی این سهام حدود است، از طرفی لزوما همه کارهاف درامدزایی ندارد، بسیاری از کراها اسا نباید دولت-ملت ها برای درامدزایی باشد. این فکر غلطی است که همیشه کاری شود که منجر به درامدزایی باشد! مثلا خدمات عمومی و بهداشتی و از جمله نظامی-امنیتی و اتس نشانی و غیره اسا درامدزایی ندارند، توقع هم نبایست داشت، اما برخی می گویند اینها را بایست از راه مالیات و عوارض هزینه اش تامین شود، این ردست است، ولی کارگر و مزدبیگر این بخش ها کرااشن درامدزا نیست! اما اگر دقت کنیم کار این مزدبیگرانف در واقع موجب تضمین امنیت کشور برای درامدزایی دیگران است. پس این کارگران و مزدبگیران در درامدزایی دیگران نقش دارند1 پس انها باید سهم در درامدزایی داشته باشند. این نگاه جامع و فراگیر به موضوع درامدزایی است و در واقع یک ملت در تمام ارکان و سطوح صاحب سهم هستند. پس در کنار مزد بایست، همگان سهمی از درامدزایی داشته بانشد. این سهم چه قدر است؟ من در کامنت بعدی سهم منصافنه هر یک از اتباع یک ملیت-کشور کوتاه می گویم و می گویم با ایده درامدزایی همگانی، مسئله بیکاری و فقر برای هیمشه حل می شود. در واقع این ایده، تنها راه ممکن برای ریشه کنی فقر و رد نتیجه احساس بی عدالتی و بروز خشونت و تررویسم در جهان است! با این ایذه برای هیمشه جهان به صلح و ارامش نسبی خواهد رسید چرا که ریشه بی عدالتی وفقر از جهان کنده می شود!

  • از نسل ناکام

    ایده من، (شاید قبلا هم به نوعی دیگران ارائه داده اند)، شبیه به همین درامد همگانی است. اسمش هرچی میتوان گذاشت، من بجای دارمد همگانی، بخاطر اینکه اشتباهی نشود، درامدزایی همگانی می گذارم، عرض کردم خیلی شبیه است ولی احتمالا فرق هایی دارد! 1- نمی تواند به طور کامل انسان مزدبیگر را (چه کارگر یا کارمند...) حذف کرد. اساس حق الزحمه، پورسانت، سود مشارکت، همگی نوعی مزدبیگری است. پس مزدبگیری نمی شود کلا از مفهوم اقتصاد حذف کرد. انسان در مقابل فروش خدمات/نیوری فکری یا جسمی، مزد می گیرند، ممکن است این مزد ثابت و به صورت هفتگی یا ماهانه باشد یا یا غیرثابت، اما باطنش یکی است. 2- مشکل در چیست، چرا انسان کارگر همیشه با مشکل روبرو است؟ دلیل سادهف همان ثابت بودن مزد در بازه زمانی اغلب سالانه و ماهانه است. در حالی تغییرات هزینه گاه به صورت روزانه است و انعطاف مزدگارگر نمی تواند پاسخگو بادش، مثل ایارن ، که ناچار سالانه داقل مزد تعیین می شود، ولی جدا از منفعت طلبی حکومت که کارفرما عمده است، اساس این روش تعیین مزد نمی تواند پاسخگوی سریع برای نوسات قیمتها و تورم باشد و در نتیجه اکثریت جامعه که مزدبگیر هستند، دچار شکافت دارمدی می شوند 3- عواقب درامد ثابت، تنها دامن گیر مزدبگیران نیست، این معضل، موجب کاهش قدرت خرید فزاینده و مستمر اکثریت جامعه می شود، این اکثریت در واقع مصرف کننده و بزار فروش کارفرمایان و صاحبان سرمایه هستند، امروزه سرمایه داری از این فهم و شعور برخودرا است که استثمار کارگر در کل، موجب کاهش ثبات سرمایه و ایجاد بحران ها مالی و ورشکستی صاحبان سرمایه و حکومتها می شود! اتفاق به نفع صاحبان سرمایه و حکومتها است که قدرت رخید و پس انداز مزدبیگران افرایش یافبد. فقر به همه اسیب می زند و صلح جهانی به خطر می اندازد. نا امنی در کل اقتصاد جهان با هزینه اضافی و کاهش یبره وری روبرو می کند و حاشیه سودها کم می کند و نیوری انسانی فرسوده و سرمایه ها را هدر می دهد!

  • از نسل ناکام

    مدرنیته/پیشرفته سده های ایخر جهان، مرهون خلق ایده ها بوده است. از انقلاب صنعتی تا انقلاب اطلاع رسانی، همگی بر پایه ایده های نوین بوده است. پس نباید از طرح ایده جدید ترسید. ایده ها پرداخت و تکمیل تدریجی بایست کرد. منم بعنوان یک فرد عادی ولی علاقه سالهاست روی موضوعات کاپیتالیسزم و سوسیالیزم مطالعه کده ام. برخلاف برخی ادمهای رادیکال و بدبین، من معتقدم همه ایدئلوژی هیا سیاس یو اقتصادی نیتشان خیر بوده، هر یک به زعم خویش می خواسته اند بشریت از رنج و بیچارگی نجات دهند. همگی دنبال صلح بوده اند حتی انهاای جنگ طلبانه بوده اند در واقع دنبال حل عوامل جنگ بوده اندف اما تاریخ نشان داده، یک ایدهف یک ایدئلوژی، به تنهایی نمی تواند راه حل باشد، مشکلات عظیم جهان و تنوع موضوعات و مسائل، به قدری است نه از یکفرد، نه از یک گروه، نه از یک ملت، نه از یک نسل ...، بر نمی تواند حل مشکلات! راه حل بررسی همه تجربیات و بهره گیری از همه شکست ها و موفقیت ها است. کمونیسم و سوسیالیزم و کاپیتلزم و لیبرالیزم و اسلامیسم هیچ کدام به تنهایی نمی توانند جهان نجات دهند حتی اکر همه جهان را در زیر ید قدرت خود بگیرند! از این مقدمه منم می خواهم ایده ای مدتهاست بدان فکر کرده ام برا ی اولین بار در سایت رادیو زمانه منتش کنم. هیچ چشم داشتی ندارم حتی بردن نامم! رادیو زمانه انتخاب کرده ام چون سایتی فاخر و وزی است و ضمن ازادی بیان، از حرمت اشخاص حفاظت می کند. این را از باب احترام قدرشناسی و همچین بخشش بخا رگاهی تندی و تلخی ها که ناخواسته و از سر عصبانیت بوده به شما و دیگران. طلب عفو.