ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

اولی الامر در قرآن و تفاسیر (۴)

<div dir="RTL">علی ممقانی &ndash; در دو آیه از قرآن از لفظ اولی الامر استفاده شده است.</div> <div dir="RTL">گفته شد علمای دین و دینداران سنتی شیعه ضمن یکی دانستن احکام رسالتی و حکومتی قرآن وظیفه حکومتی پیامبر گرامی را جزء ذات رسالت او دانسته و همین شأن را برای امامان شیعه نیز قایل&zwnj;اند، لذا برای استخراج حکومت برای امامان شیعه (و بعضی ازعلما) و حتی حکومت فقیه از قرآن، متمسک به قرآن شده&zwnj;اند.</div> <div dir="RTL">چنانچه دو آیه حاوی لفظ اولی الامر نظر آنان را تامین کند بقیه آیات و احادیث مورد استدلالشان مؤید خواهد بود اما چنانچه این آیه نظر آنان را تایید نکند بقیه مستندات آنان کارگشا نخواهد بود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <!--break--> <div dir="RTL">در بخش&zwnj;های پیشین نظر صاحب المیزان و برخی مفسران دیگر از میان شیعان در درباره &quot;اولی الامر&quot; در قرآن تشریح و نقد شد. اینک در ادامه به نظر یک مفسر شیعی دیگر و یک مفسر سنی توجه نموده، سپس جمع بندی نهایی صورت خواهد گرفت .</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b><span dir="LTR">II</span></b><b>.</b></div> <div dir="RTL"><b>تفسیر اثنی عشری (حسین حسینی)</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">مفسر شیعی اثنی عشری ابتدا نظر مفسرین مطرح از شیعه و سنی را آورده سپس تفسیر خود را از آیه بیان نموده است (عین نقل قول تفسیر اثنی عشری).</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>۱. ابتدا نظر سایر مفسرین درباره آیه</b></div> <div dir="RTL"><b>&nbsp;</b></div> <div dir="RTL">طبرى: عطاء گفت: یعنى پیروى از قرآن و از گفتار و کردار پیغمبر، ابن زید گفت: یعنى تا پیغمبر زنده است فرمان او را اطاعت کنید ولى بهتر و درستتر آن است که در زندگى آنحضرت فرمان او را اطاعت کنند، و پس از آن روش او را پیروى کنند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مجمع: یعنى فرمان خدا را در اوامر و نواهى اطاعت کنید و هم فرمان پیغمبر را و براى اینکه گمان نرود آنچه در قرآن نیست نباید فرمان پیغمبر را اطاعت کنند، پس از امر باطاعت خدا فرمان شده است باطاعت از پیغمبر<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ&raquo; ۵۹ طبرى: مفسّرین در معنى این جمله اختلاف کرده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند بعضى گفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند: مقصود امرا و فرماندهان است که باید مردم فرمان آنها را اطاعت کنند، و از ابن عبّاس نقل شده که مقصود اصحاب سرایا هستند، یعنى آنها که پیغمبر (ص) یک نفرشان را امیر و فرمانده بر آنها معین میکرد و بجنگ قبایل عرب میفرستاد، و از مجاهد و ابن ابى نجیح نقل شده است: یعنى اطاعت کنید از مردم عالم عاقل دین- دار. و هم از مجاهد نقل شده است که: مقصود اصحاب پیغمبر است، و عکرمه گفته است مقصود اطاعت از ابو بکر و عمر است، و لیکن بهترین و درستترین معانى این جمله چنین است: اطاعت کنید از پیشوایان و فرماندهان آنچه بصلاح مسلمین است، و روایت است از پیغمبر (ص) که مسلمان باید از حاکم و فرمانروا اطاعت کند اگرچه ناگوارش باشد مگر در کارهائیکه موجب نافرمانى خدا است که حکم بر معصیت قابل اطاعت نیست<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مجمع: اصحاب ما &laquo;یعنى علماى شیعه&raquo; از امام باقر و صادق علیه السّلام روایت کرده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند اولى الامر، یعنى امامهاى از اولاد پیغمبر که خدا اطاعت آنها را هم مثل اطاعت خدا و پیغمبر (ص) بى<span dir="LTR">&zwnj;</span>قید و شرط واجب کرده است، و روا نیست که خداوند الزام کند باطاعت بى<span dir="LTR">&zwnj;</span>قید و شرط مگر نسبت بآنکه معصوم باشد، و ظاهر و باطنش یکى باشد و مصون از خطا باشد و مردم مطمئن باشند که فرمان ناروا نمیکند، و این اوصاف در هیچیک از علما و امرا نیست بجز در امامهاى ما و دلیل بر این آن است که چون پیغمبر ما فوق بشر است فرمان او مقرون بفرمان خدا شده است و چون امامهاى ما بالاترین بشر بعد از پیغمبر (ص) هستند اطاعت آنها را دنبال اطاعت رسول قرار داده است و گر نه چه مناسبت دارد که فرمان هر فرمانده مانند فرمان خدا و رسول باشد، پس معلوم است که مقصود امامهاى ما هستند که در نزد شیعه امامت و عصمت آنها مسلّم است و تمام امّت پیغمبر و مسلمانان بعدالت و علوّ منزلت آنها تسلیم شده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ابو الفتوح: با جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أَطِیعُوا اللَّهَ&raquo; تمام بشر موظّف باطاعت خدا هستند، و با جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أَطِیعُوا الرَّسُولَ&raquo; همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى مردم موظّف باطاعت او هستند، پس پیغمبر موظف نیست از کسى بجز خداى اطاعت کند، و با جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ&raquo; بایستى این دسته هم بجز فرمانبرى از خدا و رسول از دیگرى فرمان نبرند چون اطاعت آنها بر دیگران لازم است و اگر این عدّه معین و محدود نباشد بایستى هر کسى که عالم و یا فرمانروا شد فقطّ از خدا و رسول اطاعت کند و از دیگرى نباید اطاعت نماید، و گروه زیادى مشمول این حکم میشوند و این بر خلاف اجتماع و اتّفاق مسلمین است و کسى ادّعا نکرده است که علما و امرا فرمانروا هستند و فرمان هیچکس جز خدا و رسول بر آنها روا نیست، پس باید این دسته محدود و معین باشند و بر مذهب ما شیعه در هر زمانى یک نفر اینطور است که حکمش بر همه روان است و خود نباید از کسىفرمان برد مگر از خدا و رسول چنانکه پیغمبر در زمان خود نباید از کسى اطاعت میکرد و مأمور باطاعت خدا بود و بس، و نیز اگر مقصود از &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; شخص معین در هر وقت نباشد بایستى مردم موظّف باشند باطاعت همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى امرا و علما با اختلاف آراء و مذاهب، و فتاواى آنها، و ما نمیتوانیم از این عقاید و دستورهاى مختلف حق را از ناحقّ تمیز بدهیم چون موجب امتیاز و برترى براى یک عدّه مخصوص معین نشده است، پس همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى آنها مساوى و واجب الاطاعه هستند و این محال است و تکلیف غیر مقدور، پسمقصود از &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; در هر زمان یکنفر معین است و آن امامهاى شیعه هستند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فخر: این جمله میفهماند که لازم است پیروى و موافقت با اجتماع و اتّفاق مردم زیرا که امر شده است در آن بفرمانبرى اولى الامر، و البتّه آن که امر بفرمانبرى او شده است باید معصوم و مصون از خطا باشد چون امر باطاعت از خطا غلط است، پس اولى الأمر چون اطاعت او لازم شده است معصوم و مصون از خطا است، و چون ما نمیتوانیم فرد معین را پیدا کنیم که مصون از خطا باشد و از او علم و دین بیاموزیم معلوم میشود که مقصود از این کلمه آنهائى هستند که شایستگى کار گشائى و راهنمائى دارند و لایق اقدام بکارهاى عمومى مردم هستند و باصطلاح اهل حلّ و عقد هستند که اتّفاق کنند و شخصى را براى کارهاى مردم انتخاب کنند و همین است اجماع لازم الاتّباع بموجب این جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى آیه<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">عبده: پس از مدّتى فکر در این مطلب این طور فهمیده میشود که مقصود از اولى الامر آن عدّه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى از مسلمین هستند که اهل حلّ و عقد باشند و صلاحیت کارگشائى و رهبرى مردم را داشته باشند، و این دسته<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى از مردم امراء و حکام هستند و علماء و صاحب منصبان قشون و رؤساء و متصدّیان امور و دیگر بزرگان و اشخاص موجّه که عموم مردم در احتیاجات و مصالح خود بآنها مراجعه میکنند و حلّ مشکل خود را از آنها میخواهند، پس این طبقه اگر امین بودند و درستکار و مخالف فرمان خدا و روش پیغمبر که بتواتر ثابت شده است رفتار نکردند و در کارهاى خود مختار بودند که دیگرى آنها را مجبور نکرد، اگر در یکى از مصالح عامّه که وظیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى اولى الامر است، این عدّه از مردم اتّفاق کردند و رأى دادند بر بقیه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى مردم واجب است آنرا اطاعت کنند، و میشود گفت این طور اشخاص معصوم هستند در آنچه براى مردم معین مى<span dir="LTR">&zwnj;</span>کنند و اطاعت آنها واجب است. و از این جهت در آیه بى<span dir="LTR">&zwnj;</span>قید و شرط اطاعت آنها واجب شده است چون بمجموع این دسته عموم مردم مطمئن هستند و مصالح اجتماعشان بوسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى آنها محفوظ میماند و انجام میشود و بتفرقه و اختلاف گرفتار نمیشوند، پس آنچه در قرآن و سنّت پیغمبر (ص) روشن و معلوم است اصلى کلّى است که تردید در آن نیست و آنچه ازمصالح مردم که در قرآن و سنّت پیغمبر (ص) نیست وظیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى این دسته مردم است که اولى الأمر هستند و مورد اطمینان در آن امور دقّت کنند و شور کنند و آنچه تشخیص- دادند و همه اتّفاق کردند اطاعت از آن بر همه واجب است. و لیکن از آنچه از احکام عبادات و یا جزء عقاید است بایستى فقط از قرآن و سنّت پیغمبر (ص) معلوم شود و کسى را در آن حقّ رأى نیست مگر آنچه را که از آن دو بفهمند و کشف کنند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">تفسیر غرائب القرآن نیشابورى که اقتباس از تفسیر امام فخر کرده: آنچه شیعه در معنى: &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; گفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند که مقصود ائمه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى معصومین هستند درست نیست- زیرا: اوّل مسلّم است که در این زمان ما عاجز هستیم از شناختن آنها، پس اگر بطور کلّى اطاعت آنها واجب باشد تکلیف بغیر ممکن است، و اگر مشروط باشد بشرط شناسائى آنها، و اطّلاع از نظر و دستور آنها لازم است که در آیه مقید میشد باین شرط در صورتى که اطاعت از اولى الأمر هم مثل اطاعت از خدا و رسول قید و شرط ندارد، دوّم: شیعه معتقدند در هر زمانى یک نفر امام واجب الطّاعه است، با اینکه در آیه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى کلمه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; جمع است و عدّه را نشان میدهد. سوّم: در دنباله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى این جمله گفته شده است: &laquo;فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی<span dir="LTR">&zwnj;</span>ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ&raquo; یعنى در مورد اختلاف میان خود بگفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى خدا و پیغمبر عمل کنید، و اگر در هر زمان امام واجب- الطاعة باشد، بایستى گفته میشد &laquo;فردّوه الى الامام&raquo; یعنى بوسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى امام حلّ اختلاف خود را بنمائید<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">طنطاوى: در قرآن سوره<span dir="LTR">&zwnj;</span>اى است بنام سوره<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى شورى که در مکه نازل شده- است، و نامگذارى آن میفهماند اهمّیت و عظمت و ارزش مقام شورى را و این آیه از آن سوره است: &laquo;وَ أَمْرُهُمْ شُورى<span dir="LTR">&zwnj;</span> بَینَهُمْ&raquo; یعنى کارهاى آنها بوسیله شور با یکدیگر انجام میشود، و پیغمبر (ص) در کارهاى عمومى باین آیه عمل میفرمود، چنانکه مشورتهاى پیغمبر در کارهاى جنگى میان اهل حدیث مشهور است، و در جنگ احد اگرچه خود مایل نبود ولى چون مشورت کرد و دیگران راى دادند برفتن جلو دشمن قبول فرمود پس از آن سوره<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى نساء در مدینه نازل شد، و ببینید که خدا در آن میفرماید:</div> <div dir="RTL">&laquo;أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ&raquo; آیا اولى الأمر در نظر آنها چه کسانى بوده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند؟</div> <div dir="RTL">معلوم است اشاره باشخاص معهود و معین در نظر خود آنها است و معلوم است که اشخاص معین در نظر آنها مردم صالح براى شورى هستند چون از آیت سوره<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى شورى این مطلب را در خاطر داشته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند پس اولى الأمر اشاره&zwnj;ی &nbsp;به همانهائى است که در گذشته با آنها سر و کار داشته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند و مشورت میکرده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند، پس بمفاد این آیه لازم است که در هر شهرى از شهرهاى مسلمین مجلسى براى شورى از نمایندگان مردم تشکیل شود که رأى آن قاطع باشد و آنچه بگویند و بکنند اجرا شود، و مجلسى دیگر عمومى باید فراهم شود از همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى ملّتهاى مسلمان که نماینده از شهر&zwnj;ها در آنجا باشد و افکار و احتیاجات مردم شهر و مملکت خود را در آن مجلس عام بنمایانند و روشن کنند، و چون این مجالس فراهم شد و نمایندگان فراهم شدند، در نهان بوسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى قرعه، کسى را از بزرگان اسلام براى خلافت انتخاب کنند که شخصیت و استقلالى از خود داشته باشد که ممالک اروپا بر او دست و تسلّطى نداشته باشند و این خلیفه بموجب آنچه مجلسها در هر وقت و هر مملکت معین کنند باید رفتار کند زیرا او خلیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بر همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى مسلمین است که در اطراف عالم پراکنده هستند چه در مملکت مستقل خود، یا در مستعمرات اجانب. پس اگر چنین شخصى با این شرائط- انتخاب شد خلیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى حقیقى مسلمین خواهد بود و گر نه در دوران گذشته مصریها خلیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>اى داشتند بنام فاطمیین، و در بغداد از عبّاسیها بود، و در آندلس (اسپانیا) خلیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>اى از بنى امیه بود، و چگونه خلیفه<span dir="LTR">&zwnj;</span>اى بودند که هر کدام هر چه میخواستند بمیل خود انجام میدادند و در واقع سلطنتى بود بنام خلافت. و امروز با این وسایل ارتباط تشکیل این طور مجالس شورى و انتخاب یک فرد براى همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى مسلمین ممکن است لیکن با اصل استعمار نمیتوان آنرا بدرستى انجام داد و باید بانتظار باشیم تا آنگاه که موفّق شویم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&laquo;فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی<span dir="LTR">&zwnj;</span>ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ&raquo; ۵۹</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">طبرى: یعنى اگر شما با یکدیگر یا با &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; اختلاف در امر دین داشتید مراجعه کنید بکتاب خدا و بخود پیغمبر (ص) در حیاتش و بسنّت او بعد از وفاتش<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مجمع: یعنى آنچه از کارهاى دین مورد اختلاف شما شد بخدا و رسول مراجعه کنید و پس از فوت رسول (ص) بامام هائی که جانشین او هستند، چون حافظ دین او هستند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">تفسیر ابو السعود: بعضى از منکرین قیاس گفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند این جمله دلیل است بر اینکه قیاس صحیح نیست، چون در مورد اختلاف باید بخدا و رسول مراجعه کنند نه بقیاس و رأى خود، لیکن بر خلاف ادّعاى منکرین قیاس این جمله میفهماند: احکام سه دسته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند: ۱- بوسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى کتاب فهمیده میشود. ۲- بوسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى سنّت استفاده و کشف میشود، ۳- بوسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى قیاس است که رد بکتاب و سنّت باشد، چون گفته شدهاست که مورد اختلاف را برگردانید بآنچه حکمش آشکار معین شده است، و این برگرداندن مشکوک بمعلوم همان تمثیل و مقایسه است. که ما در قیاس میگوئیم<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ابو الفتوح: بعضى گفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند چون مراجعه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بخدا و رسول مقید شده است بنزاع در یک موضوع، پس اگر مطلبى میان مردم مسلّم باشد و نزاع در آن نباشد مراجعه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بخدا و رسول لازم نیست و این استدلال درست نیست، چون میگویند این معنى از دلیل خطاب فهمیده میشود و دلیل خطاب نزد مردم با بصیرت صحیح و قابل استفاده نیست<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&laquo;ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا&raquo; ۵۹</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">طبرى: یعنى در دنیا و آخرت و معاش و پاداش آینده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى شما مفیدتر است<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ابو الفتوح: زجّاج گفته است: یعنى بهتر است از تأویل و معنى که خود شما بکنید، و در آیه دلیل است بر بطلان قیاس، زیرا خداوند در موارد نزاع بکتاب و سنّت ارجاع کرده است، و اگر بقیاس ممکن بود مراجعه شود، باید نامى از آن برده میشد، مخصوص که علاوه در دنباله گفته شده است، &laquo;أَحْسَنُ تَأْوِیلًا&raquo; یعنى این رد بهتر است از تأویل شما که از فکر خود چیزى بیندیشید<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>۲. نظر صاحب تفسیر اثنی عشری</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>هاى &laquo;أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ&raquo; آنچه از کلمه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; بقرینه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;الف و لام&raquo; در آن روز فهمیده می&zwnj;شده است شاید همان باشد که عموم مفسّرین نوشته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند یعنى رئیس&zwnj;هاى قشونى که پیغمبر (ص) معین میفرمود و علما و دیندارها و اصحاب پیغمبر و امرا و فرماندهان، چون از ظاهر کلمه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; صاحبان این کار فهمیده میشود، و در آن دوران مقصود از این کار همان کارهاى دین و پیشرفت مسلمین بوده است و صاحبان این کار و عمل همان مردم نامبرده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بالا بوده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند، و گفتار مختلف مفسّرین شاید مخالف با ظاهر مفهوم از الفاظ این جمله نبوده است، زیرا اصحاب پیغمبر و جماعت مهاجر و انصار و حافظین قرآن و مأمورین بجنگ با قبائل همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى این نامها شامل یک عدّه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى محدودى است که نزدیکترین مردم بپیغمبر (ص) بوده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند و دست اندر کار دین و پیشرفتها و جنگها بوده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اند و بخصوص کلمه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;مِنْکمْ&raquo; خوب روشن میکند که لازم است اطاعت متصدّیان کار که از خود شما مسلمین و پیشقدم در این کار هستند.</div> <div dir="RTL">لیکن باید بفهمیم پس از فوت پیغمبر و انقراض آن دوره تا امروز کلمه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أُولِی الْأَمْرِ&raquo; چه کسى را نشان میدهد که فرمان بردن او بموجب قرآن و وحى بپیغمبر (ص) همانند خود پیغمبر (ص) واجب باشد؟ البتّه فهم این معنى و پیدا کردن این طور آدم بسیار مشکل است، و آیا دین اسلام با این جمله چطور حکومتى براى مردم معین کرده است؟</div> <div dir="RTL">و در اینجا باید براى آشنائى ذهن چند مطلب بنویسیم: اوّل: بقول منتسکیو: هر کس اگرچه معلوماتى نداشته باشد میتواند این سه طرز حکومت را از هم جدا کند و بشناسد: ۱- حکومت جمهورى، ۲- مشروطه ۳- استبدادى و فردى.</div> <div dir="RTL">&nbsp;منتسکیو در عیبجوئى از حکومت استبدادى نوشته است<span dir="LTR">:</span></div> <div dir="RTL">مردى که حواس خمسه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى او دائما باو میگویند: او همه چیز است و دیگران هیچ، طبعا تنبل و شهوت<span dir="LTR">&zwnj;</span>پرست و جاهل خواهد بود. و باز در روح القوانین ص ۲۹۱ چاپ دوم نوشته است: چون در حکومتهاى سلطنتى شخص پادشاه خود را مافوق قانون میداند کمتر نیازمندى بتقوى و پاکدامنى در خود احساس میکند، لیکن در حکومت توده که مجرى قانون خودش مشمول قانون میشود بیشتر نیازمندى بتقوى را تصدیق میکند<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مطلب دوّم آنکه در دنیاى امروز فکر حکومت مطلقه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى فردى را مولود حس بردگى دوران گذشته<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بشر میدانند که اگر انسان تسلیم ببردگى باشد بحکم و فرمان مولود از تمایلات یک نفر هم تسلیم میشود<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مطلب سوّم: دین اسلام بموازات احساسات و افکار عالیه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى عمومى بشر باو- عقل داده است و خیر و شرّ او را معین کرده است و موظفّش نموده است<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">مطلب چهارم: با صرف نظر از آیات و روایات در نزد ما شیعه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى اثنى عشرى مسلّم است که امروز حکومت در روى زمین با شخصى است معین با اسم و نسب و سال عمر که از نظر و دسترس ما پنهان است، اکنون در نتیجه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى این مطالب میگوئیم: با توجّه به یکایک این مقدّمات آیا این فکر مردم شیعه مذهب که از سالیان دراز حکومت را حقّ مسلّم یک فرد میدانند و بر خلاف عقلاى دنیا حکومت فرد را بر مردم روا میدارند چگونه فکر و عقیده<span dir="LTR">&zwnj;</span>اى است؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">جواب این سؤال این است: عقیده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى شیعه را نمیتوانیم مثل عقیده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى دیگران در انواع حکومتها بدانیم بلکه در دنباله&zwnj;یتلقینها و مقتضیات محیط و افکار، یک هدف مقدّسى را در نظر گرفته است و همیشه به آرزوى رسیدن به آن بوده و هست، و این عقیده غیر از تصدیق حکومت فرد است بر اجتماع بلکه یک مطلب ماوراء طبیعت است چون شیعه حکومت را حقّ کسى میداند که اعتراض و خرده<span dir="LTR">&zwnj;</span>گیرى هاى منتسکیو نسبت به او تصوّر ندارد و محال است، یعنى فردى است که از نظر اخلاق و علم مافوق دیگران است و مصون از خطاى در علم و عمل. پس خواه و ناخواه اینطور شخص حاکم است و همه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بشر محکوم بحکم او و شاید این عقیده بهترین و مقدّسترین آرزوهائى است که انسان همانند آنرا از قدیمترین دوران در ضمن ادیان دیگر و مسلکهاى سیاسى در انتظارش بوده و هست مثل ظهور بودا، یا فرود آمدن مسیح، یا پیشواى زردشتى، یا حکومت مرکزى جهانى.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;این بود اصل عقیده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى شیعه که از نظر مبادى مذهب و افکار عمومى بشرى تجزیه و تحلیل کردیم، پس نتیجه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى تمام گفته-&zwnj;ها این شد که دین اسلام از نظر این جزء آیه بعقیده<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى عامّه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى مسلمین حکومترا مشروطه معین کرده است چنانکه در ضمن نقل گفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى مفسّرین مفصّل نوشته شده و در نظر یک تیره و دسته<span dir="LTR">&zwnj;</span>اى از آنها حکومت را استبدادى خاصّ معین کرده است که فقطّ بالاترین آرزوهاى مقدّس بشر است، و از اوّل پیدایش این فکر تاکنون هرگز چنین حکومتى در هیچ جاى دنیا تشکیل نشده است، زیرا در دوره خلافت حضرت على (ع) اگرچه شخص حاکم واجد شرایط بود امّا در حکومتش مسلّط نبود، و آنچه ما در آرزویش هستیم اجرا نشد، اکنون میخواهیم تمام گفته<span dir="LTR">&zwnj;</span>ها را کنار بگذاریم و فکر کنیم که از جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ&raquo; چه میتوانیم بفهمیم؟</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اینک میگوئیم: چند احتمال است در آن:</div> <div dir="RTL">اوّل- این جمله براى همان هنگام نزول بوده است و دوران پیغمبر که مثل عمّار اگرچه از نظر دین برتر است از خالد ولید و همانندان او ولى از نظر اجتماع و مصلحت باید مطیع باشد، و آیه براى تعیین حکومت و دستوربعموم مردم نیست<span dir="LTR">.</span></div> <div dir="RTL">دوّم- این جمله نه براى تعیین طرز حکومت است بلکه براى فهماندن به مردم است که اگر حاکم و اولى الأمرى از خود داشتید که بعد از شخص پیغمبر لایق بود که براى شما در درجه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بعد از پیغمبر باشد پس اطاعت او هم بعد از اطاعت پیغمبر لازم است و باید از دل و جان نه از ترس، فرمانبرش باشید، و اینطور اشخاص در زمان پیغمبر (ص) همانهائى بودند که پیغمبر (ص) معین میفرمود چون اطاعت از او یعنى اطاعت پیغمبر و بعد از آن حضرت اگر چنین شخصى پیدا شد اطاعت او هم بهمان طور لازم است.</div> <div dir="RTL">سوّم- مانند فرض اوّل و دوّم جمله براى تعیین طرز حکومت نیست و فقطّ براى برقرارى نظم و جلوگیرى از هرج و مرج است که اگر حاکمى از خود شما مؤمنین بود یعنى اگر آنکه حاکم شما شد مؤمن بود نسبت باو فرمانبردار باشید و مخالفت نکنید و ایجاد غوغا و اغتشاش نکنید چون مؤمن است و وظایف خود و مصلحت مسلمانانرا رعایت میکند و مخالفت بااو موجب ناراحتى مسلمانان است. و با این معنى اطاعت اولى الأمر در مرتبه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى بعد از پیغمبر (ص) نیست و وجوب ذاتى ندارد بلکه براى صلاح عموم است، و اگرچه در طراز اطاعت پیغمبر گفته شده است لیکن ممکن است براى تعیین درجه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى ارزش شخص اولى الأمر نباشد و براى نشاندادن ارزش نتیجه<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى آن است که حفظ نظم باشد.</div> <div dir="RTL"><span dir="LTR">&nbsp;</span>چهارم- جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>هاى: &laquo;فَإِنْ تَنازَعْتُمْ تا آخر&raquo; همانطور که در ترجمه نوشتیم شاید مقصود این باشد: اگر در کارى با یکدیگر نزاع و اختلاف داشتید و تکلیف خود را نتوانستید تشخیص بدهید. بی&zwnj;جهت با یکدیگر نجنگید و نه از پیش خود حکم و تکلیف معین کنید بلکه به دستور خدا و رسول عمل نمائید، و تفاوت ندارد در اختلاف مردم با یکدیگر که فرمانده و اولوا الأمر جزء دسته<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى اختلاف کننده باشد یا نباشد، چون اگر معصوم بود در حکم رسول است و مرجع او خواهد بود و خودش وسیله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى حلّ اختلاف است، و اگر معصوم نبود او هم مثل دیگران باید براى حلّ مشکل مراجعه بکتاب خدا و سنّت رسول نماید.</div> <div dir="RTL">پنجم- از جمله<span dir="LTR">&zwnj;</span>ى &laquo;فَرُد

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>ای کاش به جای این چهار قسمت مقاله، همین قسمت آخر (نتیجه گیری) را می گذاشتید.<br /> گاهی تعجب می کنم که سایت شما هویت ثابتی ندارد؛ گاه تا یک سایت پیش پا افتاده و عامه پسند تقلیل می یابد و گاه بسیار تخصصی به موضوعات خاص می پردازد. گاه یک موضوع روز و مهم به طور کاملا خلاصه برگزار می شود و گاه به برخی موضوعات فضای بیش از حد داده می شود. بهتر است اعتدال را رعایت کنید و مثلا از نویسنده همین مقاله خواهش می کردید که این مطلب را بدون این همه ورود به این همه جزئیات در یک قسمت ارائه کند و مقصود خود را بیان کند.</p>