چرا دهه شصت نه، احمدی نژاد آری؟ نقدی بر مقاله اکبر گنجی

نظرها

• ادوارد آوانسیان

  ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶

  مخالفین مطرح شدن احمدی نژاد هرکه باشند و از هرجا که برسند ؛ باید اذعان کنند که شرایط فرهنگی جامعه به صورتی شکل گرفته است که نه تنها اقتصاد بلکه سیاست را نیز در پرتو و سیطره خود قرار داده است . در جوامعی مانند افغانستان و یا عراق و یا پاکستان ؛ بسیار مشکل است که به یقین ثابت کنیم که فرضا دفاع از و حمایت بخشی از جامعه این کشورها ؛ متاثر از فشارهای حکومتی است و یا انگیزه شخصی و متاثر از فقر و بی سوادی و یا آرمانهای اسلامی مردم این کشور ها است . میتوان حدس زد ولی راه یقین به کلی مسدود است . اما در جامعه ما چه طور ؟ مظحکه انتخابات که تنها دلخوشی سیاسی !!! رای دهندگان و مخالفین رای گیری است ؛ با نامهائی آغاز میشود که به قول جناب بنی صدر می باید در لیست زندانیان باشند و تازه میخواهند رئیس ججمهور نیز بشوند . احمدی نژاد نه به سبب دزدیها و تاراج اموال مردم و اعلام موضع ضد یهودی در( مجامع بین المللی ) و رسانه های خارجی به عنوان نماینده مردم ایران !!!!. بلکه به دلایل توهین به باورهای نظام بر آمده از شخص او مانند نهادن بشقاب اظافی برای حضرت امام زمان !!!! بر روی سفره ، توهم هاله نور ( مصداق شرک ) ؛ واز همه مهمتر ریا و فریب و فرقه سازی ؛ مورد لعن و نفرین مسلمانان است . او از مریدان فرقه حجتیه و باورمند به ظهور امام زمان در حالتی که فسق و فجور دنیا را فرا گرفته و مهممتر اینکه از نظر او و فرقه او ؛ وجود هر حکومتی ( حتی اسلامی !!!) ؛ ظهور حظرتشان را به عقب می اندازد !!!!. است . خب ؛ از نویسنده و مدافع او باید سوال کرد : چنین ساخت ساز معرفتی و عقلی چه ربطی به مردم ما دارد ؟ مگر اینکه ادعا شود یارانه میدهد !! و یا مخالف اسرائیل است که تازه هیچکدام ربطی به احمدی نژاد ندارد ؛ به قول نویسنده مربوط به ( آقا ) است . پس تکلیف احمدی نژاد معلوم است ؛ ولی تکلیف فرهنگ منحط ما روشن نیست.

• فرهاد - فریاد

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  با این اوضاع سیاست که اینطوری در ایران پیش می رود اصول گراها اصلاح طلبها توده ای ها نهضت آزادی ها و سلطنت طلبها و مجاهدین خلق و فدائیان اکثریت ؛ کم کم باید مشاهده کنیم که هیتلر ؛ موسلینی ؛فرانکو ؛پینوشه و عیدی امین هم از قبر بیرون آمده و اعاده ی حیثیت کنند . تقلیل گرائی و مصلحت گرائی جای خودش را به دموکراسی آزادیخواهی عدالت اجتماعی و آرمان گرائی داده است بیش از ۱۰۰ سال از مشروطه گذشته و متاسفانه مطالبات مردم ایران بدلیل خیانت سیاستمداران فوق الاشاره کماکان یکسان مانده است و گوئی این جنایتکاران و فاشیستها چرخهای تاریخ ایران را متوقف کرده اند . افراد فریبکاری همچون گنجی کار مغلطه را بجائی می کشانند که افرادی مانند مقاله نویس فوق هم اقدام به حمایت از جنایتکار و فاشیست دیگری نماید . گوئی این حکومت مسئول کشتار های دهه ی ۶۰ و یا اعدام بیماران بر روی تختهای بیمارستانی و سرکوب آذربایجان کردستان خوزستان ترکن صحرا بلوچستان و تهران اتفاق نیفتاده است گوئی همین جنایتکاران دانشجویان آزادیخواه را از اتاقهای خوابگاهها روی آسفالت خیابانها پرت نکردند گوئی با ماشینهای دولتی روی مردم نرفته اند و گوئی خون ندا آقا سلطان و نویسندگانی مانند مختاری به هدر رفته و تلف شده است . ننگتان باد که آرمان خواهی را به لجن کشیده اید و کشتن دیگران را افتخار خود کرده و به همدیگر مدال لجن پراکنی داده اید ننگتان باد ...

• احمد مجد

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  4. بسیار سپاسگزارم که کار مرا راحت کردید، کاش اکبر گنجی و علی افشاری و چند تای دیگر در میان اصلاح طلبان حکومتی مقیم آن سوی دریاها مقداری از همان (… چیز…) که شما دارید می داشتند و درمی یافتند یا بعد از این که دریافتند، به همان روشني كه شما نوشتيد، می نوشتند که پیاده نظام یک جنگ قدرت در درون نظامند. 5. سپاس از شما به خاطر این که در جمله پایانی تان چیزی را که بعضی روشنفکران و قلم بدستان با عنوان «پوپولیسم» شما و مراد ان و مرشدان شما احمدی نژاد و مشایی را با آن توصیف می کنند، به زیباترین وگیراترین وشیواترین صورتها نشان داديد و نوشتيد که گویا قرار است از دولت سر جنگ گرگها (ببخشید جنگ قدرت) که معمولا بر سر گوشت و پوست گوسفندها و موضوع دعواست، «پا پیش بگذارند»، ولی نگفتید به کجا پا پیش بگذارند، به سوي دهانهاي گشاد يكي از دسته هاي گرگها! چه فرقی می کند، گرگهاي سیاه یا گرگهاي خاکستری(كه آمريكاييها به آن مي گويند گريزلي!) یا گرگهاي سفید؟ مرشد شما گفت: انتخابات سه قطبی است. رنگ گرگها را خودتان بنا به سليقه خود انتخاب کنید(رقيبان شما در دو انتخابات گذشته بابت رنگهاي سبز و بنفش حسابي به شما سركوفت زدند. شما چرا يك رنگ خوب دوست داشتني انتخاب نكنيد؟) 6.تفاوت شما با روشنفکران سایر طبقات و لایه های اجتماعی این است که آنها مسائل عملي را تئوريزه می کنند ولی شما که شاید نمی دانستید «پوپولیسم» چیست با جمله آخری نوشته تان پوپوليسم را، پراکسی‌سيزه کردید(بهزاد کریمی اين يكي از جناح احمدي نژاد یاد بگیر. چون از بابت شجاعت كه پيشرفتي نداشتي). اما «ناخدا»ي گرامي ذوق زده نشوید، این کلمه به اندازه«پوپولی» مستقیما پراتیک نیست، ولی ناامید هم نباشید اگر احمدی نژاد یا بقايی رئیس جمهور شدند، بعدا «پوپولی» و «هاپولی»هم می شود. 7. تشکر آخر این که چقدر گفتگو با رونوشت احمدی نژاد فرحبخش و دل انگیز و اسباب نشاط خاطر بود و من از این سعادت محروم بودم(تشکر از سایت زمانه که درفشانی شما را منتشر کرد) به برادر حسین شریعتمداری در جناح یا اتاق بغلی سلام برسانید! طیباالله انفسانکم!(ترجمه برای منافقین وکفار یعنی: دم هر دو شما گرم)!! پایان سپاسهای بیکران!

• احمد مجد

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  از «ناخدا» به خاطر این کامنت بسیار زیبا و نغز و پرمغز سپاسگزارم! هر جمله اش واقعا دریایی از کرامات دارد که به قدر توان خودم به آن می پردازم. جناب ناخدا چند تشکر وامدار شما شدم که به شرح زیر تقدیم می کنم: 1. اگر واقعا این جمله ها را با همین فرهنگ نمی نوشتید و خودتان نمی گفتید شاید ما گمان می کردیم که فردی بیگانه یا دوگانه با احمدی نژاد آنها را نوشته است. اذعان می کنم که به یکی از توانایی های احمدی نژاد توجه نداشتم که توانسته این درجه از …(ملاحظات سایت زمانه) را در وجود ذیجود شما تولید و بازتولید کند. 2. تقدیر از این که با یادداشت شما دریافتیم که نظام مقدس جمهوری اسلامی، فقط یک احمدی نژاد تولید نکرده که این قدر … داشته باشد(همان که بهزاد کریمی «شجاعت» نامید، اما شرم دارم درجه و نوع آن -کذا- را بنویسم). از این پدیده در نظام فت و فراوان است. ولی چرا فقط دوتایشان آن هم دست در دست هم کاندیدا شدند(با ترانه سرود: تو دست مرا بگیر و من دامن تو/ بیا برویم زیر «ولایت» من تو) این لابد ازعلوم خفیه آقاي یعقوبی است که روزی آشکار خواهد شد(جهت اطلاع خوانندگان آقای یعقوبی پیشوای معنوي جناح ضدآخوندهای درون نظام است که از صدر تا ذیل اعضای این جناح خودشان سرراست به امام زمان وصل هستند. از وجود پاسدار و بسیجی «ضدآخوند» تعجب نکنید. در این نظام همه جور جنمی هست. مثلا پسر آيت الله مشكيني كه در جواني با من همكلاس بود از همين قماش بود و به شدت با آخوندها و شخص بهشتي دشمن بود. اما خودش پديده يي بود). 3. بسیار سپاسگزارم که از من به خاطر این که تعبیر جنگ قدرت را به کار برده ام پرسیده اید که من یا ما مگر دست خودمان تمیز است؟(نمی دانم مرا با کی اشتباه گرفته اید. ولي حق دارید، چون نظام مقدس جمهوری اسلامی دو چیز زیاد دارد، یکی کاندیدای ریاست جمهوری و دیگری دشمنان کل نظام، شامل بالای 90درصد مردم). راستی مگر قدرت و جنگ قدرت چیز کثیفی است که شما از من و ما به خاطر حضور احتمالی مان در جنگ قدرت، بابت «نظاقت»مان بازجویی می فرمایید؟ البته اذعان دارم که در همین هفته های اخیر در جنگ با قدرت مسلط ولایت و بر هم زدن بساط کاندیداهای «لگوری» رنگارنگ آن درگیر شده ام و ازجمله این حرفها که شما زدید به صورتم پاشیده و بعد از تقدیم این جواب به شما دوش خواهم گرفت. (سپاسهای ما ادامه دارند-دنیال کنید)

• احمد مجد

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  پاسخ ناخدا به كامنت بالا را من با اجازه غيابي از ايشان به اين جا منتقل مي كنم كه در زير مي خوانيد(احمد). نگران نباش و جوش و کهیر نزن جناب! آرام و صریح و از روی عقل و منطق حرف بزن ببینیم حرف حسابت چیست؟ اول ثابت کن آن امام خمینی 57 مساویست با مشایی و احمدی نژاد96 تا بعد. این رویکرد کثیف را هم که حقیقت را ار آن خودت بدانی و دیگران را محتاج دهشاهی بدانی کنار بگذار اول تا ما زبانم لال شکر نکنیم خدا را که به جای جمهوری اسلامی دست امثال شما نیفتادیم با این منش کیهانی و حسین شریعتمداری وارتان. نکته بعد این که جوری از جنگ قدرت حرف نزنید که خواننده دچار این توهم شود که شما بیرون از هر جنگ قدرتی بوده اید و هستید و دست تان تمییز است. شما و مانند شما از هر جنگ قدرتی پاک و بری بوده اید؟ آیا به اندازه ی همین قلمی که قدرت دست تان است و منصفانه و عادلانه نوشته اید؟ بله جنگ قدرت است و از درون همین جنگ قدرت است که ملتی می تواند یک گام به پیش یا پس بگذارد ولاغیر! ناخدا سه شنبه, ۲۹ام فروردین, ۱۳۹۶

• احمد مجد

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  پیشنهاد می کنم این مقاله را همه بخوانند. به خصوص کسانی که در مورد مفاهیمی مثل اصلاح طلبی در رژیم ولایت فقیه گمانهایی داشته اند بسیار به این مطلب هم نیازمندند. آقای بهزاد کریمی که با مقاله اخیرش بعد از ثبت نام احمدی نژاد، از «شجاعت» او روی سرش اسفناج سبز و حسابی ذوق زده و برای دهشاهی شجاعت از سوی روحانی نوستالژیک شده بود و سر آخر برای جمهوریت در برابر ولایت هوار می کشید، حتما این مقاله را بخواند. به خصوص که مقاله را یک «ناخدا» نوشته و استناد هم به حرفهای مشائی کرده که چه اشکالی دارد کسی خدا را قبول نداشته باشد؟ آقای کریمی و همگنانش البته از چند دهه پیش می دانستند آنهايي که خدا را قبول ندارند، کافی است«امام خمینی» را قبول داشته باشند. آقای اکبر گنجی که مخاطب مقاله است منتظر توصیه من نیست و ای بسا الان دست به قلم یا دست به کیبرد است تا جوابش را بدهد. اما مهمتر از درسی که بعید است موافقان رژیم يا موافقان سنتي انتخاباتهاي بتوانند از آن بهره یی ببرند، درسی است که ما مخالفان رژیم بايد از «ناخدا» بگیریم، خوب به محتوای مقاله دقت کنید و بنگرید که وقتی ما از چیزی به نام جنگ گرگها و جنگ گرازها یا در نهایت ادب و متانت جنگ قدرت نام می بریم، برای آخوندها و پاسدارهایی که درگیر این جنگ قدرتند، هیچ پرنسیبی و هیچ ارزشی و هیچ اعتقادی در هیچ زمینه فلسفی و فرهنگی و سیاسی در میان نیست و همه چیز هرروز میتواند ترک شود و هر روز می تواند دوباره برای بازی در جنگ قدرت برگرفته شود. این ها همه در یک چیز مشترکند و آن بقای رژیم است . چون همه پیرو شخص خمینی هستند که می گفت: حفظ حکومت اسلامی از اوجب واجبات است و هر واجبی را به خاطر آن می توانید ترک کنید!! (از پشت عینک ولی فقیه به این چیزها بنگرید تا ببینید چیزهایی که صداقت یا شجاعت نامیده می شوند، چه چیزهایی هستند. تا ببینیم«شجاعت» در نظر اقای بهزاد کریمی، «چریک فدایی اسبق»! خوراک است یا پوشاک، چینی است یا ژاپنی؟ شاید پلاستیک است یا ….؟)

• احمد مجد

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  ويراستار محترم زمانه ضمن تشكر از اين كه مقاله بسيار آموزنده ناخدا را به اين ستون منتقل كرديد. پيشنهاد و درخواست مي كنم كامنتها و پلميك بين من و ايشان را نيز در همين جا اضافه كنيد تا خوانندگان زمانه و موافقان و مخالفان شركت در انتخابات و به خصوص آنها كه معمولا به ستون تريبون نمي روند، به اين گفتگوها دسترسي مستقيم داشته باشند و ناگزير نباشند از لينك مطلب «ناخدا» استفاده كنند. براي كاستن از زحمت شما شخصا همه آن كامنتها را به اين جا منتقل كردم تا شما فقط زحمت كانفرم و انتشار آنها را متقبل شويد. با سپاس از توجهتان به تبادل آرا و تعاطي افكار

• حیدر علی بنائیان جهرمی

  ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

  چه میشود کرد که هرکس بدون شناخت واقعیات درون کشور واینکه این کلمات دارای هدف شرافتمندانه است ویا نه ؛؛ وبا تکیه بر کلمات ولغات قابل قبول وبدون توجه به اینکه از زبان چه کسی؛ جاری شود وگوینده چه هدف ونظر ومقصودی ((باتوجه به سابقه وگذشته وکارنامه دگوینده)) دارد ؛؛ دلخوش کنیم ؛؛کار درستی نیست .این هاله نور خیلی حقیر تر از آ ن چیزی است که آ قای اکبر گنجی در باره اش نوشته وگفته است .