ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

رابطه میزان مشارکت در حرکت اعتراضی دی‌ماه ۹۶ و انقلاب و گذار به دموکراسی

اکبر گنجی − میزان مشارکت مردم در حرکت اعتراضی، نه تنها با فروپاشی رژیم (انقلاب) ارتباط وثیقی دارد، بلکه با گذار به دموکراسی هم در ارتباط است.

میزان مشارکت مردم در حرکت اعتراضی دی ماه ۱۳۹۶ مسئله مهمی است که شاید هیچ کس نتواند برآورد نسبتاً واقع گرایانه‌ای از آن ارائه کند. برای این که الف- وضعیت بحرانی بود. ب- نهادهای مستقل از امکان و آزادی بررسی این نوع حرکت‌ها محروم هستند. با این همه، میزان مشارکت مردم در حرکت اعتراضی، نه تنها با فروپاشی رژیم (انقلاب) ارتباط وثیقی دارد، بلکه با گذار به دموکراسی هم در ارتباط است. در مقاله "ریشه‌های حرکت اعتراضی دی ۹۶: اقتصاد و انقلاب؟ " درباره نسبت حرکت اعتراضی با وضعیت اقتصادی سخن گفته شد. در این نوشتار از این منظر خاص به حرکت اعتراضی اخیر پرداخته خواهد شد.

تظاهرات اعتراضی دی‌ماه ۱۳۶۹
تظاهرات اعتراضی دی‌ماه ۱۳۶۹: میزان مشارکت در آن؟

"نارضایتی سیاسی" و "اعتراض سیاسی"

کارنامه ۳۹ ساله جمهوری اسلامی در حوزه‌های گوناگون موجب "نارضایتی سیاسی" شده است.این نارضایتی همیشه وجود داشته و فقط کاهش یا افزایش یافته است. خشکسالی بلند مدت، کم آبی، آلودگی وحشتناک هوا، تخریب محیط زیست، مسائل و مشکلات اقتصادی (تبعیض، فساد سیستماتیک، رانت خواری، و...)، مسائل و مشکلات اجتماعی، سیاست خارجی تهاجمی دشمن تراش، تحریم‌های اقتصادی، و....؛ بسترهای اجتماعی "نارضایتی سیاسی" هستند.

مردم حق دارند از "نارضایتی سیاسی" به "اعتراض سیاسی" گذر کنند، اما لزوماً نارضایتی سیاسی به اعتراض سیاسی منتهی نمی‌شود. اعتراض سیاسی ممکن است به شورش، جنبش اجتماعی، کودتا و انقلاب تبدیل شود. معمولاً گفته می‌شود که شورش اعتراضی خودجوش، فاقد برنامه و رهبری است و سریع هم تمام می‌شود. اما اعتراض سیاسی جدی، نیازمند سازماندهی و رهبری است.

اعتراض‌های سال ۱۳۷۱ مشهد، یک شورش بود که سریع سرکوب و تمام شد. اما اعتراض سیاسی سال ۱۳۸۸، به "جنبش انتخاباتی سبز" منتهی شد. ستادهایی که برای انتخابات در سراسر کشور برپا شده بودند، شبکه‌های اجتماعی بالفعلی را پدید آوردند. رهبری این "اعتراض سیاسی انتخاباتی" هم روشن بود. ماه‌ها طول کشید تا رژیم بتواند آن "جنبش انتخاباتی" را سرکوب کند. البته مطالبات معترضان، بعدها از انتخابات، به همه قلمروها افزایش یافت. "نارضایتی سیاسی" چند دهه‌ای زمان شاه، وقتی به "اعتراض‌های سیاسی" سال‌های ۵۷- ۱۳۵۶ انجامید، در نهایت به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ منتهی شد. آیت الله خمینی رهبری آن انقلاب را بر عهده داشت. مردم به روحانیت وجوه شرعی پرداخت می‌کردند. آیت الله خمینی از طریق مساجد و حسینیه‌ها و بازار، سازماندهی خاص خود را داشت. البته گروه‌های سیاسی مذهبی و غیر مذهبی فراوانی در آن دوران شکل گرفته بود که آنان هم همگی انقلاب را پیش می‌راندند. انقلاب ۵۷، یکی از مصادیق "انقلاب‌های کلاسیک کل گرایانه" است.

ادعای مخالفان جمهوری اسلامی

 مخالفان جمهوری اسلامی بدون در اختیار داشتن امکانی برای برآورد میزان مشارکت مردم در حرکت اعتراضی، ادعاهای بزرگی مطرح ساختند. به چند نمونه زیر بنگرید:

"بدین ترتیب جنبشی ساختگی علیه رئیس جمهوری که به دست عوامل جناح تندرو رژیم طراحی شده بود به خاطر اوضاع مادی و در عین حال وضعیت ذهنی و روانی جامعه‌ ایران به یک اعتراض همگانی و عمومی تبدیل شد... هدف نهایی جنبش سرنگونی رژیم است". (لینک)

"شورش‌های کنونی ایران...از سوی فرودستان و به‌حاشیه ‌رانده‌شدگان آغاز شد و بیش از هرچیز، از نبردی طبقاتی خبر می‌داد...جنبشی که در چهار روز ۷۰ شهر ایران را درنوردید، به واسطه منطق سرایت گسترش یافت. عاطفه شورشی همچون ویروس از شبکه‌ها بین بدن‌ها منتشر شد و اعتراض را فراگیر کرد....درخشان‌ترین صورت‌بندی[مطالبات معترضان] همین شعار است:«نان، کار، آزادی»". (لینک)

مردم بین اصلاحات تدریجی و سرنگونی جمهوری اسلامی، دومی را انتخاب کردند. پس همه به آن می‌پیوندیم.

"انفجار جنبش مردمی...انفجاری با غریوی چنان رعدآسا که بانگش بی ‌درنگ هزاران فرسنگ دورتر از کانونش شنیده شد و شعله‌ای چنان دامن‌گستر که در چشم بهم زدنی، به هر سامان و شهر و شهرک رسید...جنبش دیماه...این توان را دارد که به زلزله‌ای چنان مهیب مبدل شود که کوچکترین خاکریزش، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است". (لینک)

"توفان آخرین اعتراضات اجتماعی در ایران، به نظر می‌رسد که از منظر مقیاس نسبت به جنبش سبز سال ۱۳۸۸ تقریباً خیره ‌کننده و گسترده‌تر است". (لینک)

ادعاهای آیت الله خامنه‌ای و اصول گرایان

آیت الله خامنه‌ای و اصول گرایان تنها گروهی هستند که اعدادی در این مورد اعلام کرده‌اند. به پنج شخصت برجسته آنان بنگرید:

الف- محمد علی جعفری، فرمانده کل سپاه، در ۱۳ دی ۹۶ ضمن اعلام "پایان فتنه ۹۶"، درباره تعداد معترضان گفت: "بیشترین اجتماع شهری در این فتنه در اوج آن تجمعی ۱۵۰۰نفری بود و در کل کشور در اوج اغتشاشات نیز حدود ۱۵ هزار نفر حضور داشتند...علاوه بر ۵ هزار نیرویی که خانم کلینتون اعلام کرد برای ایجاد آشوب و فتنه و ناامنی در ایران آموزش داده‌اند، تعداد قابل توجهی دیگر از عوامل ضدانقلاب، سلطنت طلب و منافقین داخلی ماموریت یافتند اغتشاش و فتنه را گسترش دهند. همزمان در فضای مجازی با ۳ هزار نیروی جدید شبکه سازی را آغاز کردند".

ب- آیت الله ناصر مکارم شیرازی، در همان روز گفت :"برخی مطلعان ۲ شب پیش که در نقاط مختلف تظاهرات بوده تمام آن‌ها را شمارش کردند که ۵ هزار و خرده‌ای بوده اند؛ این عده اندکی در مقابل سیل خروشان مردم هستند".

پ- عبدالرضا رحمانی ‌فضلی، وزیر کشور، در ۱۴ دی گفت :"براساس آمار دقیقی که دستگاه‌های مسئول ارائه دادند حداکثر ۴۲ هزار نفر در این اعتراضات شرکت داشتند که جمعیت بالایی نیست".

ت- سردار یدالله جوانی در نشست خبرگزاری فارس که در ۱۹ دی ۹۶ منتشر شد، درباره تعداد شرکت کنندگان در حرکت اعتراضی گفت: "میانگین تجمعات در کشور ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر بود و به ندرت به هزار نفر می‌رسید".

ث- آیت الله خامنه‌ای در ۱۹ دی ۹۶ در این مورد گفت: "بله در تبلیغاتشان، صدها نفر اخلالگر و تخریب‌کننده را هزاران نفر نشان می‌دهند، [امّا] حرکات میلیونی ملّت را در تظاهرات به‌عنوان یک گروه [کوچک] یا چند هزار نفر معرّفی می‌کنند!...اوّل خب یک عدّه‌ای آمدند؛ البتّه عدّه‌ زیادی هم نبودند، لکن...مردم صفشان را جدا کردند".

درباره ادعاهای زمامداران جمهوری اسلامی چند نکته قابل ذکر است:

یکم- تفکیک مردم معترض از آشوبگران: همه زمامداران جمهوری اسلامی از اعتراض مردم به وضعیت اقتصادی موجود و مطالبات اقتصادی آنان دفاع کرده و می‌کنند. ادعای آنان این است که از جایی به بعد، گروهی فریب خورده یا مزدور دشمن بر حرکت اعتراضی مردم سوار شدند. مردم نیز به محض تغییر شعارهای اقتصادی به شعارهای ساختارشکن سیاسی علیه کلیت رژیم، صف خود را از آنان جدا کردند و میدان را برای آشوبگران باقی گذاشتند تا خود به تنهایی پروژه شان را تعقیب کنند.

دوم- تظاهرات اقتصادی چند ساله: آیت الله خامنه‌ای ادعا می‌کند که تجمعات اعتراضی اقتصادی همیشه وجود داشته و هیچ کس هم کاری با معترضان نداشته است. می گوید : "الان یک سال است یا شاید بیش از یک سال است اجتماع می‌کنند در فلان شهر مقابل فلان مؤسّسه، مقابل استانداری، مقابل مجلس شورا در اینجا. از این چیزها هست؛ همیشه بوده و هست، هیچ ‌کس هم با اینها معارضه و مخالفتی ندارد". سید سلمان سامانی، سخنگوی وزارت کشور، نیز در ۲۳ دی ۹۶ گفت:"از ابتدای شروع دولت تدبیر و امید تاکنون ۴۳ هزار تجمع داشته‌ایم که تعدادی از آن‌ها دارای مجوز بوده است و تعدادی هم مجوز نداشته‌اند. این آمار در انتخابات امسال رکورد زد و به بالاترین حد خود رسید".

سوم- تعداد ساختارشکنان: در واقع آمارهای ارائه شده توسط افراد یاد شده، تعداد افرادی است که شعارهای ساختارشکن علیه کلیت رژیم سر می‌دادند. اگر من ادعای آنان را درست فهمیده باشم، آیا ادعای آنان در این مورد با واقعیت سازگار است؟

در این که ادعای آیت الله مکارم شیرازی کاذب است، شک و تردیدی وجود ندارد. اگر وی را به دروغ گویی آگاهانه متهم نسازیم، و حتی تعداد نفرات او را به شهر قم محدود سازیم، چگونه افراد مطلع وی در نقاط مختلف "تمام افراد را شمارش کردند". مگر این امر در زمان آشوب و درگیری امکان پذیر است؟

ادعای فرمانده کل سپاه هم کاذب است. چگونه یک روز یا شب، در اوج اعتراض ها، در کل کشور، فقط و فقط "حدود ۱۵ هزار نفر حضور داشتند". برای ابطال این ادعا، کافی است به ادعای سردار جوانی و وزیر کشور توجه کنیم که مبطل ادعای فرمانده کل سپاه است.

از نظر سردار جوانی ۳۵ هزار تا ۴۰ هزار نفر در کل کشور در حرکت اعتراضی شرکت داشتند. وزیر کشور هم از "آمار دقیق" دستگاه‌های مسئول سخن می‌گوید که کل معترضان در سراسر کشور را "حداکثر ۴۲ هزار نفر" شمارش کرده‌اند. بدین ترتیب، وزیر کشور دروغ بودن ادعای کلیه افراد یاد شده را روشن می‌سازد.

اما آیت الله خامنه‌ای که پس از همه آن‌ها سخن گفت، و مطابق معمول بارها تأکید کرد که اطلاع دقیق از همه مسائل کشور دارد، گوی سبقت را در دروغ گویی از همه ربود. می‌گوید آن‌ها "صدها نفر" بودند و رسانه‌های دشمن آنان را "هزاران نفر" نشان دادند. این سخنان پس از سخنان وزیر کشور ایراد شده است و هیچ راهی وجود ندارد جز این که بگوئیم خامنه‌ای آگاهانه در حال دروغ گویی است. ۴۲ هزار نفر با چه ترفندی به "صدها نفر" تبدیل شد؟

در مورد ادعای وزیر کشور هم جای چون و چرای فراوان وجود دارد. وسعت جمعیت حرکت اعتراضی باید بیش از این‌ها باشد که او ادعا می‌کند.

ادعاهای مخالفان جمهوری اسلامی هم درباره میزان مشارکت مردم در حرکت اعتراضی منطبق با واقع نبود. آنان آرزوهایشان را به خبر تبدیل می‌ساختند. فضای مجازی این امکان را پدید آورده که بتوان حرکت کوچکی را هم با فیلمبرداری‌های ویژه، حرکتی انبوه نشان داد. بر همین اساس، سرنگونی طلبان به گونه‌ای سخن گفتند که گویی اکثریت مردم ایران برای سرنگونی رژیم قیام کرده‌اند. روزنامه لوموند هم نوشت، حرکت اعتراضی "یک انقلاب بزرگ ملی است...و شعارهایش نشانۀ انزجار عمومی از نظام حاکم و مخالفت مردم نه فقط با کلیت جمهوری اسلامی، بلکه حتی با خود اسلام است".

خواست و توان سرکوب و انقلاب

برای انقلاب، باید در "وضعیت انقلابی" بود. یکی از شرط‌های وضعیت انقلابی، نخواستن رژیم سیاسی توسط اکثریت مردم است. این عدم پذیرش، باید خود را در "اعتراض سیاسی" گسترده و مداوم نشان دهد. حرکت اعتراضی یک هفته‌ای دی ۹۶، نشانگر این شرط نبود. مردم ایران به بخش‌های متفاوت تقسیم می‌شوند. الف- طرفداران جمهوری اسلامی. آنان در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه (۱۳ الی ۱۵ دی) به طرفداری از نظام و علیه معترضان ساختارشکن راهپیمایی کردند. ب- اصلاح طلبان. یک سر این طیف افرادی قرار دارند که فقط و فقط از مبارزه غیر خشونت آمیز برای گذار به دموکراسی دفاع می‌کنند و در سر دیگر طیف افرادی قرار دارند که به دنبال اصلاح جمهوری اسلامی هستند. پ- افرادی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. این‌ها هم یک طیف هستند. سلطنت طلبان، سازمان مجاهدین خلق، جمهوری خواهان، افراد و گروه‌های معتقد به مداخله خارجی برای سرنگونی جمهوری اسلامی، افراد و گروه‌های مخالف هرگونه دخالت خارجی برای سرنگونی. ت- بی تفاوت ها. کاری به سیاست نداشته و هرچه پیش آید، به زندگی شان ادامه می‌دهند.

بدین ترتیب، فروکاستن ۴ بخش جامعه به بخش خواهان سرنگونی قابل دفاع نبوده و نیست. حتی شواهد و قرائنی وجود ندارد که کلیه افراد خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی در حرکت اعتراضی دی ماه حضور داشته‌اند. صدای این گروه در فضای مجازی بیش از فضای حقیقی بلند است.

اما حتی اگر جامعه در وضعیت انقلابی قرار داشته باشد، لزوماً به پیروزی انقلاب نمی‌انجامد. به تعبیر دیگر، اگر همه شرط‌های وضعیت انقلابی موجود باشند، اما اگر رژیم سیاسی حاکم، "خواست" و "توان" سرکوب را دارا باشد، انقلابیون را سرکوب و به بقای خود ادامه خواهد داد. در "وضعیت انقلابی" برای پیروزی انقلاب، باید یکی از این دو- اراده سرکوب، توانایی سرکوب- یا هر دوی آن‌ها فرو بریزند. یعنی یا رهبران رژیم دیگر اراده‌ای برای سرکوب نداشته باشند و یا این که سازمان سرکوب فرو بپاشد. رهبری جمهوری اسلامی از اراده و توانایی سرکوب برخوردار است. اگر هیچ اعتقادی هم به اسلام نداشته باشند، اما منابع کمیاب قدرت/ثروت/اطلاعات/منزلت اجتماعی به آنان اراده ماندن می‌بخشد. سازمان‌های قدرتمندی هم برای سرکوب پدید آورده‌اند.

رژیم "جنبش انتخاباتی سبز" را در نهایت پس از ماه ها، با کمترین تلفات انسانی- شهدای جنبش- سرکوب کرد. حرکت اعتراضی دی ماه نیز در عرض یک هفته پایان یافت. میزان سرکوب "حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶" هم بسیار کمتر از سرکوب "جنبش انتخاباتی سبز" بود. نه تنها مدت اعتراض ها، بلکه تعداد کشته شدگان، تعداد بازداشتی‌ها و زمان نگهداری بازداشت شدگان ملاک‌های مهمی برای مقایسه میزان سرکوب هستند. علیرضا آوایی، وزیر دادگستری، در ۲۷ دی ۹۶- دقیقا ۱۴ روز پس از پایان حرکت اعتراضی یک هفته ای- اعلام کرد که در کل کشور کمتر از ۱۰۰ نفر از بازداشت شدگان همچنان در بازداشت قرار داشته و بقیه آزاد شده اند. در حالی که در جنبش سبز، ماه‌ها بعد، صدها نفر از بازداشت شدگان را محاکمه کرده و به سال‌ها زندان محکوم کردند. رهبران جنبش سبز نیز همچنان در حصرند.

اعتراض سیاسی و جنگ داخلی

مخالفان- اگر هدفشان گذار به دموکراسی است- نباید وضعیت را برای زمامداران رژیم سیاسی و طرفدارانشان، به مسئله مرگ و زندگی تبدیل سازند. عراق، لیبی و سوریه، سه نمونه‌ای هستند که در آن رهبری سیاسی رژیم‌ها به این درک رسیدند که اگر شکست بخورند و سرنگون شوند، پایان کارشان مرگ است. به همین دلیل تا پای جان جنگیدند. در هر سه مورد، از ابتدأ تا انتها، دخالت نظامی گسترده دولت‌های خارجی در کار بود. در عراق و لیبی، همه دولت‌ها به رهبری دولت آمریکا با رژیم‌های صدام حسین و سرهنگ قذافی جنگیدند، اما در سوریه که از همان ابتدأ دولت‌های خارجی به کمک نظامی و مالی مخالفان برخاسته بودند، پس از مدتی، متحدان بشار اسد- ایران، روسیه و حزب الله- به کمک رژیم شتافتند.

گروهی از سرنگونی طلبان، وضعیت را از قبل برای رهبری جمهوری اسلامی، وضعیت مرگ و زندگی کرده‌اند. این گروه در حرکت اعتراضی اخیر هم همین رویکرد را آشکار کرد. وقتی چنین فضایی ساخته شود، رژیم هیچ راهی جز جنگیدن تا پای مرگ در پیش ندارد.

رهبری جمهوری اسلامی برخوردار از اراده و توان سرکوب است. در این سیاق، مراحل سوریه‌ای کردن کشور به شرح زیر است: الف- مخالفان در منطقه یا مناطقی از کشور درگیری با رژیم ایجاد کنند. ب- درگیری به کشتار وسیع بینجامد و درگیری نظامی ادامه یابد. پ- دولت‌های خارجی دشمن ایران- که جمهوری اسلامی بسیار ساخته است- به دعوت مخالفان یا بدون دعوت آنان، با بهانه دفاع از مردم ایران، حمله نظامی به کشور را آغاز کنند (مشابه لیبی یا سوریه).

راه گذار از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک

مسئله ایران و ایرانیان، نابودی کشور و مردم آن نیست، مسئله استبداد دینی است. مسئله گذار از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. نظامی عادلانه که بی انصافی و تبعیض - تبعیض‌های قومی و دینی و جنسیتی- را به حداقل ممکن کاهش دهد. نظامی که نابرابری‌های اقتصادی را به حداقل ممکن کاهش دهد (کشورهای اسکاندیناوی دارای بالاترین میزان برابری هستند. کمترین ضریب جینی از آن این کشورهاست).

راه گذار غیرخشونت آمیز از "جمهوری اسلامی" به "نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر" به شرح زیر است:

یکم- دموکراسی کی پدید می‌آید: دموکراسی محصول موازنه قوا میان دولت/رژیم سیاسی و جامعه مدنی است. بدون جامعه مدنی قدرتمند، رژیم دموکراتیک وجود نخواهد داشت.

دوم- جامعه محوری: قدرت لویاتانی دولت (رژیم سیاسی) را فقط و فقط از طریق قدرتمند کردن مردم می‌توان کاهش داد و عقب راند. مردم از طریق سازمان یابی در نهادهای مدنی قدرتمند می‌شوند. به میزانی که این گونه نهادها ساخته می‌شوند، دولت از جامعه مدنی عقب رانده می‌شود و مردم قدرتمندانه این قلمرو را فتح می‌کنند.

سوم- میز مذاکره: مخالفان پس از قدرتمندسازی مردم و بسیج آنان و نافرمانی مدنی، رژیم را مجبور به مذاکره می‌کنند. وقتی جامعه به این مرحله دست یافت، "میز مخالفان"- متشکل از نمایندگان واقعی اقشار گوناگون اجتماعی- برای مذاکره با رژیم تشکیل می‌شود.

چهارم- تندروها و میانه روها: قانون اساسی جمهوری اسلامی و واقعیت آن، به طور طبیعی به جنگ قدرت کشیده و می‌کشد. اینک "تندروها" به رهبری آیت الله خامنه‌ای در برابر "میانه روها" (اصلاح طلبان حکومتی و اعتدالیون) قرار گرفته‌اند (رجوع شود به مقاله "انتخابات و لزوم شناخت بهتر حکومت").

پنجم- گذار تضمین شده: برای گذار تضمین شده به دموکراسی، باید در حکومت شکاف میان تندروها و میانه روها عمیق تر شود. در جامعه مدنی نیز باید تمایز میان نیروهای دموکراسی خواه و مخالفان خشونت طلب برجسته شود. آن گاه، به طور همزمان، در "بالا" میانه روها، تندروها را به حاشیه برانند. در "پائین" هم دموکراسی خواهان نیروهای رادیکال خشونت طلب را به حاشیه برانند (رحوع شود به مقاله "خشونت طلبی جدید"). در این مرحله می‌توان ائتلافی میان دموکراسی خواهان جامعه مدنی و میانه روهای حکومت برای گذار مسالمت آمیز تشکیل داد.

ششم- دولت محوری: دموکراسی خواهان به هیچ وجه نباید از رژیم سیاسی یک "کل یکپارچه اهریمنی" بسازند. در این صورت امکان گذار مسالمت آمیز به دموکراسی منتفی خواهد شد. حتی اگر رژیم یکپارچه باشد، باید میان آن شکاف ایجاد کرد. در حالی که الف- جمهوری اسلامی دارای شکاف‌های عمیق است. ب- بخش مهمی از اصلاح طلبان، بکلی از حکومت حذف شده‌اند. ادعای ایدئولوژیک (آگاهی کاذب به معنای مارکسی) یکی بودن اصول گرایان و اصلاح طلبان و اعتدالیون نه تنها با واقعیت انطباق نداشته و ندارد، بلکه راهکاری نادرست است. برای این که به جای ایجاد شکاف میان رهبری رژیم، قصد دارد تا به زور میانه روها و تندروها را به هم بچسباند. اگر این رویکرد خطا، موفق از کار درآید، دقیقاً به زیان جنبش دموکراسی خواهی و گذار به دموکراسی است. حجم حملات گسترده پس از حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ به اصلاح طلبان و اعتدالیون، چنین خطایی بود. برای همکاری باید راه گشایی کرد، نه این که راه‌های گفت و گو و همکاری را به کلی مسدود ساخت.

هفتم- معامله و سازش با رژیم: در تمامی گذارهای موفق به دموکراسی- در پرتغال، اسپانیا، شیلی، برزیل، لهستان، آفریقای جنوبی، و...- در مذاکرات، بده/ بستانی میان مخالفان و رژیم دیکتاتوری صورت گرفته است. امتیازهای بسیاری به افرادی چون ژنرال پینوشه و جانشینان ژنرال فرانکو داده شد، تا رژیم انتخابات آزاد برگزار کند. انتخابات آزاد این تجربه‌های موفق، انتخاباتی است که همه- از جمله زمامداران موجود- در آن شرکت کرده‌اند. وقتی مخالفان انتخابات آزاد را بردند، حکومت به مخالفان "انتقال" می‌یابد (رجوع شود به مقاله‌های "سازش با حکومت استبدادی؟  "، "راه حل بالايی‌ها و پائينی‌ها برای نجات ايران و ايرانيان" و "درخواست از دیکتاتور یعنی حفظ نظام دیکتاتوری؟  ").

اکبر گنجی

هشتم- اصلاح قانون اساسی: مخالفان پس از پیروزی و در دست گرفتن حکومت، طی فرایندی که ماه‌ها به طول انجامیده، قانون اساسی را تغییر داده و قانون اساسی نوینی تدوین کرده‌اند که دموکراتیک و حقوق بشری است.

نهم- اصول مخالفان دموکراسی خواه: اولین واقعیت، "واقعیت پلورالیسم" است. مخالفان باید بپذیرند که جامعه یکدست نیست (رواداری با متفاوت‌ها و دیگری). دومین واقعیت، واقعیت صلح و آشتی ملی است. مردم متکثر باید بتوانند در کنار یکدیگر زندگی صلح آمیزی داشته باشند. سومین واقعیت، واقعیت عدالت است. بدون عدالت (عدم تبعیض‌های قومی و دینی و جنسیتی، نابرابری‌های اقتصادی ) نمی‌توان جامعه‌ای پایدار داشت.

دهم- مسئله رهبری: جنبش‌های حقوق مدنی موفق و گذارهای موفق به دموکراسی را افراد غیرخشونت طلبی چون مارتین لوترکینک، گاندی، نلسون ماندلا، لخ والسا، واسلاو هاول، و... رهبری کرده‌اند. گروه‌های خشونت طلب و تروریستی نمی‌توانند در رهبری جنبش دموکراسی خواهی حضور داشته باشند.

بیشتر بخوانید:

دوسیه تظاهرات اعتراضی ۱۳۹۶

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فریدون بالائی خامنه

    پس از چهل سال تجربه جمهوری اسلامی ولائی، مردم ایران بخصوص نسلهای بعد از انقلاب با شناسائی عملی نظام موجود اسلامی، حق دارند که در یک همه پرسی با سه پرسش میان جمهوری اسلامی ولائی، جمهوری عرفی دموکراتیک و سلطنت مشروطه دموکراتیک نظام مورد درخواست خود را آزادانه انتخاب کنند و پس از آن قانون اساسی نوی بر مبنای انتخاب اکثریت مردم و حقوق بشر توسط مجلس موءسسان انتخابی تنظیم شود.

  • توهم گذار به دموکراسی

    اکثر مردم سوریه الان امنیت ندارند، دسترسی کافی به غذا و دارو ندارند، بیکارند، فقیرند، امید چندانی به زندگی ندارند، میلیون نفرشان اواره گشته اند، بابحران آب و انرژی روبرو هستند،کشورشان عرصه تاخت و تاز اجانب گشته ، .. خب البته بخش بزرگی از کشورشان هم توسط بمب نابود شده، اگر مورد اخری فاکتور بگیریم، شما بگویید در موراد دیگر وضع مردم ایران شبیه سوریه نیست؟! به جای کلمه سوریه، ایران بنویسید در این پاراگراف: اکثر مردم ایران الان امنیت ندارند، دسترسی کافی به غذا و دارو ندارند، بیکارند، فقیرند، امید چندانی به زندگی ندارند، میلیون نفرشان اواره گشته اند، بابحران آب و انرژی روبرو هستند،کشورشان عرصه تاخت و تاز اجانب گشته ، می بیند ایران هم یک سوریه دیگر است، اما اگر نگرانی تان این است شورش ها منجر به اتفاقات شبیه سوریه می شود، خیالتان راحت که نه مردم ایران عرضه دارند و نه قوای سرکوب حکومت چنین اجازه میدهند. حکومت ایران نه مردم می توانند سرنگون کنند نه اجازه می دهد اصلاح شودف این حکومت فقط با کودتا یا حمله خارجی از بین رفتنی است و لاغیر. فقط این شوی انتخباتی و این امید کاذب دو سال در میان شوی انتخابت شده باعث رنج مضاعف مردم و آزادگان ایران. از اینکه هر دو سال یک بار چنین فستیوال کذایی اهانت به شعور دهها میلیون نفر می شود!

  • توهم گذار به دموکراسی

    آقای گنجی و تمام کسانی که این توهم گذار به دموکراسی در حکومت ایران دارید، بریا انسانیت هم شده دیگر این خودفریبی و گمراه کردن مردم ادامه ندهید. حسن روحانی گفتید بهش رای بدهید که انتخاب ب و بدتر، که مثلا رئیسی رئیس جمهور نشود، فائزه هاشمی گفته، هیچ کس روحانی مجبور نکرد و خودش دلش نخواست وزیر زن نداشته باشد! مردم بیچاره ایران این قدر سرکار نگذارید. دیگر بر من معلوم است کل داستان اصلاح طلبی از سال 1377 دیگر بحث باند و مافیا شده و در انتخابت اخیر هم مسئله سر سهم خواهی از غارت ثروت عمومی است. دموکراسی قلابی در ایران فقط هزینه ها عمومی بالا می برد. قبلا شهردار ان وزیر کشور انتخاب می کرد، امورات هم می گذشت، الان شورای شهرها شده مرکز رانتخورای. این از دوستی شندیم نقل می کرد یکی اشنایان میلیاردی خرج تبلیغات کرده ، بهش گفتن کل حقوق شورای شهر 200 میلیون هست! طرف گفته ظرف یک سال چند برابرش را در میارم از توی شورای شهر! الان بیش 200 هزار فرصت رانت خورای توی شوراهای شهر و روستا بوجود امده، دموکراسی قلابی و افزایش سهام داران شرکت شهامی غراتکده ایران تنها منابع بیشتر نابود میکند. لاقل شما یک عذرخواهی به مردم بده کراید بخاطر راهنمایی غلط و آنها و بخاطر تحییل نادرستان و اینکه با وجود دلایل زیاد باز گفتید حسن روحانی فرق دارد با بقیه!

  • بهروز بیات

    آقای گنجی در ارزیابی شمار معترضین و پشتوانه مردمی آنان نخست به اطلاعات داده شده از رژیم یان حمله میکند تا آخر سر خود از چنین رویه ای استفاده کند. میدانم که در حدود 100 شهر ایران اعتراصات صورت گرفته اند. آقای گنجی میتوانست با روشی دیگر به ارزیابی تقریبی ُ اما قطعا دقیقتر از ارقام دروغ رژیم ، از اقبال شهروندان به اعتراضات اخیر برسد: بدین ترتیب که در شهرهای کوچکی که اعتراصات صورت گرفته است نمیشود اعتراض کرد و در میان جمعیت گم شد زیرا که همه همدیگر را می شناسند. علت اینکه شهروندان جوان این شهرهای کوچک جسارت یافته اند به این ترتیب ظاهر شوند این است که خود را شناور در آبی دوستانه مییابند یا به عبارت دیگر محیط اطراف شان با آنان همدلی دارد و گرنه با همه شجاعت ستودنی شان تنها شجاعت کافی نیست. در غیاب آمار قابل اعتماد در جمهوری دروغ این یکی از راه هاست برای دریافت تصوری تقریبی از میزان پشتیبانی شهروندان که قطعا باید بالا باشد. اگر این جوانان گروه های چند صد نفری منفردی بودند در این همه شهر و به این اشکاری وارد عمل نمیشدند. جالب این است که آقای گنجی اظهارات آقای صادقی نماینده مجلس را که از 3700 دستگیر شده صحبت کرده است نادیده گرفته و به گفته کسی از درون رژیم اعتماد کرده است که گویا تنها 100 نفر از بازداشت شده گان در بازداشتند . ایشان کشتن 25 انسان را تلفاتی ناچیز و کشتن شاید تا 7 انسان اسیر (بیش از کهریزک) را در بازداشت اصلا فراموش کرده است. البته آقای گنجی آنجا که میگوید که نباید رژیم را آنچنان ترساند که برای حفظ حیات خود کشور را به آتش بکشد درست میگوید. واینکه میان افراطیون و اطلاح طلبان با وجود ناپایداری شان و وابستگی شان به رژیم ولایت فقیه باید فرق قائل شد نیز درست میگوید.

  • نقدفروش

    روزی که گفته شد این حکومت پوشالی نیست، حقیقت گفته شد، روی گفته شد این حکومت میلیون نفرها از مردم بسیچی و سپاهی کرده و این دو نهاد در چنی مواقعی با خشونت هر نوع اعتراضی سرکوب میکنند و رحمی در کار نیست حقیقت گفته شد، روزی هم گفته شد شرکت در انتخبات بیهوده است حقیقت گفته شد، این دور باطل در حال تکرار است و مردم روانی و افسرده کرده. برای یک عده کاسبی و سرگرمی شده! توی این کشور طرف برای مقداریول ادم می کشد، بعد پای دهها میلیارد دلار پول در میان است ادم نکشند؟ چننی حکومتهایی می توانند با پشتوانه سیستم مخوف و رانت و توزیع ناعدلانه اش، صدها سال حکومت کنند و این مدل اخیر بسیرا شبیه ساسانی ها هستند که نزدیک 500 سال حکومت کردند، جمهوری اسلامی بسیار شبیه ساسانی ها است، یک سیستم طبقتی و تبعیض مذهبی. این حکومت نمی شود با انقلاب مسالمت امیز یا تظاهرات از بین برد، تنها عاملی می تواند نابودش کند قطع شریان حیات اقتصادی است که با اعتصاب گسترده که با این همه بیکار بعید است و یا تحریم خارجی چندین ساله به طوری که درامدش به کمتر یک دهم فعلی برسد در این صورت نظامیان دست به کودتا می زنند/ منافع اقتصادی نظامیان نطه ضعف این حکومت است، همین به ظاهر نقطه قوتش خودش می تواند در شاریط بی پولی نقطه ضعفش شود.، کودتا سریع ترین و کم هزنیه ترین روش سرنگونی است، فعلا نه مردم طاقت چنی تحریم را دارند و نه خارجی ها چنی امادگی. حمله نظامی هم بعیدتر است. پس بی خوید جوانان مردم تحریک نکنید و به کشتن ندهید. با شرکت در انتخابات هم به شعور خودتان توهین نکیند. /تمام

  • نقدفروش

    برای چندیمن بار چننی حکومتی را نمی توان با تظاهرات نابود کرد، هیچ روش و راهکرای نیست مدعیان اپوزیسیون خارج متحد کرد و رد ضمن اکثر مردم اصلا ارتباطی با این اپوزیسیون خارج نداشته و اکثر مردم حتی اسم این احزاب و افراد نمی دانند، در همان مشهد از صد نفرشان به پرسی اسماهیل نوری علا کیست، بالای 95 درصد نمی شناسند، اکبر گنجی را بالای 90 دردص و صادق زیباکلام را در همین حدود! ولی نظراتشان توسط یک شبکه احتمالی انعکاس میابد به طوری که رای دهنده برانگیخته از دهان مردم عادی می شنود بروید به روحانی رای بدهید از ترس رئیسی! چرا که رئیسی توی هیت مرگ بوده ! در حالی روحانی هم جز اینها است و وزیر اطلاعاتش جز هئت مرگ، چه کسی این دروغ منتشر رکده که حسن روحانی بهتر از رئیسی است؟ همین امثال گنجی و زیباکلام ها. اما خمینی سال 57 شناخته شده بود. رانت اماکن مذهبی داشت و بلندگوهای مثل بی بی سی شده بودند تریبون او عملا. هیچ کسی از جانش سیر نشده، کسی مییاد کف خیابان به آخر خط رسیده و یا واقعا حرفه ای و مزدور است و موقع مناسب فرار می کند. این جوانهای که دستگیر و یا کشنته شدند مردم عادی بودند. حرفه ای و مزدور به ندرت گیر می افتد. راهکار و ایده همین است که گفته شده، از انجا ابرقدرتها همچنان می خواهند این حکومت بماند و توافق نکردند اجازه می دهند مقدرای کشتار کند و سرکوب. مردم هم با دست خالی و نفرات و امکات کم نمی توانند براندازی کنند. این حکومت هم به شدت قوی شده و میلیون ها حامی برایش خدش دست و پا کرده سالی دویست ملیارد دلار درامد و یک ایدئوژی بر گرفته از اعتقادات مذهبی توانسته ملیون نفر ذب کند. الان دو خانه ها این تفرقه است. برادر با برادر اختلاف دارند سر این موضع.

  • پرسشگر

    من از اقای گنجی چندسوال دارم:1-چرا اصلاح طلبان از قیام مردممردم حمایت نمی کنند؟مگر این حکومت به اکثر اصلاح طلبان ظلم نکرده است؟2-ایا از سوریه ای شدن ایران میترسند یا از اینکه پرونده جنایاتشان دوباره مفتوح شود و جزای اعمالشان را بپردازند؟3-اکثر چپ های سابق و اصلاح طلبان فعلیدر برانداز بوده و رژیم قبلیصهیونیستی را بابه توسل به خشونت تغییر دادند چرا به مردمی که در برابرسطح خشونت پلیس از خود دفاع میکنند میگویند اغتشاش گر؟4-اصلاح طلبان مگر نمیدانند که خامنه ای مقصر اول و اصلی مشکلات کشور رهبر است پس چرا اعتراض عملی به نمیکنندو،تاکیید می گنم اعتراض عملی؟؟اصلاحاتی که شما میگویید از چه زمانی شروع خواهد شد؟از 76 تا الان زمان کمی بود؟اقای گنجی لطفا راهکار عملی ارائه بدید که قدرت سرکوب جمهوری اسلامی نابود بشه/با تشکر

  • نقدفروش

    من هیچی ام و می دانم هر ادعایی کنم غیر قابل اثبات است مگر درک از متن شود، فقط می دانم بی خوید وقت مردم را نگیرید، بگویید این کاره نیستید، بی خوید جوان مردم به کشتن ندهید، در کشوری که 95 درصد درامد ملی اش صرف غیر از مردم می شود ، چرا بایست ترسید زا تحریم؟! شما نمی خواهید بساط رانت خورای و آقازاده جمع شودف حکومت لیبرال سکولار شماها هم دیدم، سوسیال و کمونیست ها هم بدتر ! آنارشی هم تا کنون تجربه حکومت نداشته و در حد تز است، این حکومت هم لاقل تبعیض هست لاقل میدان مسابقه باز گذاشته، هر سالسوی کند و اهل ش باشد تکه نانی به دست میاورد و من نوعی هم اهلش نیستم کنجی خزیده و شاهد مرگ تدریحی. چیزی مردم نمی خواهند قبول کنند این است وقتی مشا اقتادی توی تله یا بتلاق هر چه دست و پا بزنی بیشتر گیر می یکن! فرقش این است من با صراحت می گیوم، اما اکبر گنجی هی پیچ و تاب می دهد و راحت نمی گیود ای مردم ایارن خودتان مچل نکنید، این حکومت تا نسل ها بیخ ریشتان است و از قررا معلوم با بازتولید ژن های خوب و اقازاده حالا حالا ها اوضاع همین است. برای من نوعی که با اخر خط رسیدم و حی جوانها انقلاب بی فایده است چون 40 سال دیگر طول خواهد کشید و معلوم نیست تهش چه بوشد. این کشور چند ملییت و قومی به شدت متفرق که برارد به برادر رحم نمی کند جای این قرتی بازی های دموکراس یو عدالت خواهی ینست. حقیقت تلخ است.

  • نقدفروش

    با تمام این حرف ها بخشی از حرف هیا گنجی درست است ! با دست خالی که نمی شود یک حکومت تا بن دندان مسلح را سرنگون کرد. اکبر گنجی این را می داند، اما می یگو منافع ملی ایران برایش مهم است و اگر قرار بشود ایارن سوریه بشود ترجحش حفظ شرایط موجود است ! او همچنان بزار رگمی خواهد کرد برای انتخابت بعدی گویا ! امید وارست معجزه ای روی دهد و یهو خدا پس کله خامنه ای یا جانشنش بزند و بگوید دیکتاتوری بس است و او هم مثل بچه حرف گوش کن بگویم، چشم از فردا می روم کنار و کشور دو دستی تحویل مخالفان می دهم ! فقط در این صورت باز مشکل است که این مهالفان چهار نفرشان نمی توانند یک ساعت دور یک میز بشنیند و سر یک چیز موافقت کنند و این خطر است در این وانفسا این بار لولو بیاید آش را با جاش ببرد! لاقل تا حالا جمهوری اسلامی جا را نگه داشته هر چند چیزی از اش نمانده !

  • مرادی

    اگر در جوامعی "جنبش‌های حقوق مدنی موفق و گذارهای موفق به دموکراسی " رخ داده است آن جوامع بر حداقلی از آزادی بیان و دموکراسی و انتخابات آزاد مقید بوده اند...کسی از حاکمان مقدس نبوده است... در جامعه ای که با گره زدن مذهب با موازین انتخاباتی جلوی آزادی انتخابات را میگیرند چه باید کرد...مذهب سپر میشود برای فیلترینگ انتخابات... بنظر میرسد باید ابتدا مذهب حاکم سنجیده شود مفاهیم انحرافی و خرافاتی آن با استناد به سند اصلی دین بر حق بودن آن مورد نقد قرار گیرد آنچنان شفاف و دقیق که برای پیروان غاقل آن مذهب حتی برای خود حاکمان اتمام حجت گردد... تبلیعات وسیع در این خصوص توسط مصلحین انجام شود تا تقدس ظاهری مذهب حاکم برای توده پیروان آن فرو بریزد و تصور نکنند مخالفت با مذهب حاکم مخالفت با خداست بلکه برعکس.... مناظرات متعدد و ساده و روان در خصوص ریشه های مذهب انجام شود... روشنفکران باید در تعداد بسیار و دقیق تر و روان تر شدن و طی چند نسل این کار را انجام میدادند...این کار را نکردند بلکه با مخالفت های عجولانه و ناتمام و شیفتگی به تمدن مدرن تیشه بر ریشه مذهب و دین زدند و میزنند .... و توده مذهبی را با شک و تردید دینی و مذهبی بی پناه رها کردند و میکنند ....ایشان هم در حیرت و سرگشتگی چاره ای نمی یابند به دامن مذهب حاکم برمیگیردند...

  • رادیو زحمت

    از یک بابت اکبر گنجی ها رو درک میکنم، این معرتضالن فکر کردن مثلا به جای این حکومت یک حکومت سکولار بیاه چی میشه؟ مثلا سوسیال دموکرات بیاد و اگعه واقعن سوسیال دموکرات باشه دهن هر چی سرمایه داری و طبقه متوسط رو سرویس میکنه بستن مالیات و همچی مردم کار بکشه روزی صد بار اروزی مفت خوری و بیکاری گشتن های زمان حال بکنند. اگه لیبرال دموکرات ها بیاد سرکار که کلا سرمایه دارها میخوان از اب کره بگیرن و یک سیستم برده رای تمام عیار راه می اندازن! روی ابخوری کنار خایبان هم کارت خوان نصب میکنن و مردم برای هوا خوری هم بایست مالیات بدهن. کلا صدای دهل سکولار دموکراسی از دور خوشه! من اکثر مردم ایرون این کراه نمیدونم! اینا کلن میخوان پول نفت بگیرنف ماهی دویست هزار تومان بلکه بیشتر بیگرن، دو سال به دوسال سر کار نرن و سر 15 سال هم بازنشته بشن. فکر کردن این همه رانتخورا می ذارن شماها این کشور به آ ونی از چنگشون در بیاورید؟! واقعا فکر کردید 8 میلیون کارمند لشکر ی و کشوری و بازنشسته دارند حقوق دو برابر کارگر می گرند حاضرن این کشور به شما فقرا بدن؟! فکر کردید سیصد هزار سپاهی برگ چغندرن؟! تازه اکبر گنجی میگه شماها توی شورش دی ماه همچی عددی نبودید و شمارتون به چنگی به دل نمی زد. همچی گویا پرشمار هم نبودید!

  • رادیو زحمت

    خدمت اکبر گنجی عرض شود، الان به چند تا دوستان زنگ زدم گفتم ترتیب یک گذار به دموکراسی بدون خشونت انجام بشه، اما دوستان گفتن سرمایه دارها مخالفن! گفتم چه ربطی داره؟! گفتن خییل ربط داره! اخه هر کرای مسئولیت داره، می دونی چه قدر نان قطع میشه؟ همین اکبر گنجی چه کار کنه طفلی؟ امد گذار به دموکراسی از پره دماغ یک جوون خون امد کی جواب پدر و مادرشو میده؟! این پدر و مادر بچه شون از تو جوب پیدا نکردن که! اکبر گفته گذار به دموکراسی، نگفته پرش به دموکراسی، گذار یعنی همین جور اروم اروم مثل سرعت حلزون ، اینقذه اصلا حکومت نفهمه! چون اگه بفهمه میاد خون و خین مالی میکنه!

  • Mike

    ممنون از آقاي گنجي براي مقاله اي كه حداقل داراي ساختار مناسب يك مقاله تحليليست. نظر شما در اكثر موارد قابل قبول و درست است.

  • پازنگی

    جناب برانداز " وقتی رادیو زمانه اکبر گنجی حمایت می کند و کامنت تند علیه وی را سانسور می کند. کل این داستان واقعا داستان است. همه سر کاریم. اخر ... اکبر گنجی از همین داستان است. شرکت انتشارت داستان هیا سیاسی. همه سر کرایم، همه سرکاریم، همه سر کرایم اما بیکرایم.... رادیو زحمت ساسنور بکش یکم برات ورزش بشه/

  • برانداز

    با احترام به اقای گنجی-سخنان مصطفی تاجزاده را از منظر دیگر بیان کردید-اقای گنجی پیشنهاد شرکت در انتخابات مجلس ،خبرگان،ریاست جمهوری را دادید و مردم اعتماد کردند و شرکت کردند. در صورتی که همان زمان هم نگفتید راه کار عملی اصلاحات در ایران چیست؟!اشاره نکردید که تن دادن به بازی جمهوری اسلامی چه پیمدهایی دارد؟!در هر سه انتخاب مردم خواهان تحول مایوس شدند و کسی پاسخی نداد-شما که حامی حضور زنان در کابینه بودید و افشاگری کردید از ممانعت رهبری برای حضور زن در کابینه،وقتی شکست خوردید چرا توضیحی ندادید،راهکار اصلاحات این است؟؟؟؟؟چرا بت اصلاحات،خاتمی منفعل از مردم حمایت نکرد،بیانیه مجمع روحانیون مبارز راچطور تحلیل می کنید؟اقای گنجی چرا در کانال تلگرامی خود به این بیانیه و محتوای توهین امیزش اشاره ای نکردید و مطالب گلچین شده قرار می دادید؟در برنامه صفحه دو بی بی سی گفتید که جمهوری اسلامی دیگر در خارج از کشور ترور نمی کند!!!!!این در صورتی بود که مدیر شبکه جم و انیسی فعال عرب در لاهه ترور شده اند و خانم عبادی گفت باید تحقیق کرد که کار جمهوری اسلامی بوده یا نه ولی مظنون اصلی جمهوری اسلامی است.اقای گنجی در این مورد هم نظرید که فقیه اصلاح پذیر نیست بلکه تسلیم پذیر است،بنابراین ولایت مطلقه فقیه باید تسلیم شود.نگ این حرکت اصلاح طلبان حکومتی همیشه تاریخ بر پیشانی انها خواهد بود/موفق و موید باشید اقای گنجی

  • شوشیانتان

    همین اول کار بگویم آقای اکبر گنجی، در پی حوادث اخیر دی ماه 96 نشان داد بیشتر از آنکهع اپوزیسیون علیه حکومت ایران باشد، اپوزیسیون دولت آمریکا و شخص ترامپ است! از نظر من اکبر گنجی چیزی فراتر از محمد خاتمی نیست، محمد خاتمی اتزاق میکند از پرستش حکومت اخوندی و اکبر گنجی ارتزاق می کند از موجودیت ایران در دیکتاتوری. اکبر گنجی تریجح میدهد ایارن یکپارچه بماند در زیر لوای دیکتاتور یو لی ریسک قیام نشود چون می ترسد ایارن سوریه شود!، با آن همه ازادی و جایزه نیم دلاری که گرفت نه مشکل مالی بایست داشته باشد و نه ترس که لکنت زبان داشت که جنبش ده روز دی را حمایت نرکد. سکوت چند روزه او چهره واقعی اش نشان داد. اکبر گنجی علی رغم انتشار مقالات ارزنده مثل قرآن محمدی و یا امام زمان به چکار فقها می آید، در آزمون جنبش دی ماه 96 مردود شد و ماهیت خودش نشان داد حاضرست برای خاک پرستی و پان ایرانیستی، یک دیکتاتوری مذهبی باشد ولی دروغ و ترساندن مردم از سوریه شدن ! ایران اگر قررا است به ضرب دیکتاتوری، سوریه نشود، سوریه هم اکنون است. مردمانی که زنده مانی دارند و مرگ تدریجی، فرق با سوریه در همین است داعش در جلوی دوربین سلاخی میکرد و این حکومت در پشت دوربین. ایارن هم اکنون هم سوریه است. اکبر گنجی متاسفم برایت اخر سر کم اوردی.