ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیست و یکمین جلسه دادگاه حمید نوری: «در میانه اعدام‌ها می‌خندید و راحت بود»

بیست و یکمین جلسه محاکمه دادیار سابق دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به شهادت فریدون نجفی آریا، جان‌به‌دربرده از اعدام‌های ۶۷ اختصاص داشت. نجفی آریا ۱۰ سال زندانی بوده و در این مدت بارها حمید نوری را در زندان‌های گوهردشت و اوین ملاقات کرده است.

پنج‌شنبه ۳۰ سپتامبر/ ۸ مهر، بیست و یکمین جلسه دادگاه حمید نوری (بدون در نظر گرفتن جلسه‌های فوق‌العاده) در دادگاه استکهلم برگزار شد. این جلسه به شهادت فریدون نجفی آریا، جان‌به‌دربرده از اعدام‌های ۶۷ اختصاص داشت.

فریدون نجفی آریا بین سال‌های ۶۰ تا ۷۰ خورشیدی، ۱۰ سال از زندگی خود را در زندان سپری کرد. او بیش از سه سال از این دوران را در انفرادی‌های زندان گوهردشت، زندان قزل‌حصار و زندان اوین به سر برده است.

نجفی آریا مجموعه داستانی دارد به نام «نت‌های درخشان» که درباره مسائل زندان است. این مجموعه داستان در سال ۱۳۹۰ در سیدنی استرالیا منتشر شده است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

منیره برادران، محقق و زندانی سیاسی در دهه ۶۰ پیش از این درباره کتاب این زندانی سیاسی به زمانه گفته است:

«فریدون نجفی آریا از زبان احساساتی و کلیشه‌ای دوری می‌جوید و با زبانی بی‌پیرایه تصاویر تکان‌دهنده‌ای از زندان در سال‌های دهه ۶٠ را به نمایش می‌گذارد. کتاب او اما گزارش فجایع خشونت‌بار نیست و انسان، محور داستان‌های اوست.»

شهرنوش پارسی پور، داستان‌نویس و مترجم هم پیش از این به زمانه گفته بود فریدون نجفی آریا، نویسنده موفقی است که شعار نمی‌دهد و می‌کوشد به یک بیان داستانی برسد.

وکیل مشاور فریدون نجفی آریا در آغاز بیست و یکمین جلسه دادگاه حمید نوری گفت که فریدون نجفی آریا هنگام دستگیری مشغول گذراندن دوران خدمت سربازی بوده است. خود نجفی آریا به دادگاه توضیح داد که به هیأت مرگ گفته به دلیل فعالیت‌های برادر و خواهرش دستگیر شده است. او همچنین گفت که «پاسدار فرج» که در طول سه سال انفرادی نگهبانش بوده و به او نزدیک شده بوده، هنگام خروج او از اتاق هیأت مرگ به او گفته است: «شانس آوردی آمدی بیرون ….»

از آنجا که فریدون نجفی آریا مقیم استرالیا (سیدنی) است، به شکل ویدئویی و تصویری در دادگاه شهادت داد.

در این جلسه دادگاه حمید نوری، فریدون نجفی آریا از سیامک طوبایی، زندانی اعدام شده نام برد و گفت که او هشدار داد به اتاق هیأت مرگ که می‌رود حرف بزند و نگذارد که ناصریان (محمد مقیسه) فضا را در دست بگیرد. نجفی آریا گفت همین هشدار باعث شد که او هوشیار شود و برای اینکه اعدام نشود، حرف بزند و فضا را به نفع خود تغییر دهد.

در فاصله تنفس کوتاه دادگاه، نازیلا طوبایی، خواهر سیامک طوبایی در اتاقی در کلاب‌هاوس درباره برادرش صحبت کرد و گفت او در سال‌های زندان و انفرادی، با گرسنگی داده شدن شکنجه شده است:

«وقتی در قزل‌حصار این‌ها را می‌بردند تنبیهی در انفرادی به آنها گرسنگی‌ می‌دادند. یعنی فکر کنید به اندازه یک قاشق به آنها غذا می‌دادند ….»

نازیلا طوبایی هنگام بازگو کردن این روایت منقلب شد و با اشاره به نام‌های برخی دیگر از زندانیان که در دادگاه به آنان اشاره شد، یاد آنان را گرامی داشت.

پیش از اعلام تنفس دادگاه، فریدون نجفی آریا در فرازی از شهادتش به موضوع غذا اشاره کرد: «برای دو سه ساعتی در راهروی مرگ بودیم. وقت ظهر و ناهار بود. به ما به اندازه یک کف دست نان و پنیر دادند. بعد دیدیم برای آن چهار پنج نفر در اتاق هیأت مرگ به اندازه ۲۰-۳۰ نفر کباب و جوجه کباب و … بردند. اتاق هیأت [مرگ] برای یک دو ساعتی تعطیل بود و آنها “مثل گاو” خوردند ….»

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

تشبیه «مثل گاو خوردند» باعث خشم حمید عباسی شد و اعتراض کرد: «حق نداری توهین کنی. گاو پدرت است ….»

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

رئیس دادگاه در مورد الفاظی که افراد می‌توانند در دادگاه به کار ببرند تذکر داد و از حاضران خواست شأن دادگاه را رعایت کنند. فریدون نجفی آریا پذیرفت و گفت که قصدش توهین نبوده و تنها خواسته است تشبیه بکند.

نجفی آریا در فرازی از شهادتش به حضور حمید عباسی (نوری) در راهروی مرگ اشاره کرد:

«حمید عباسی می‌آمد و می‌رفت. بقیه مسئولان زندان و پاسدارها هم مدام می‌آمدند و می‌رفتند. یک بار که حمید عباسی آمد و رد شد، یکی از زندانی‌ها به او گفت که باید برود توالت. او در پاسخ گفت که شما چرا تا ما را می‌بینید یاد توالت می‌افتید؟ … بعد گفت حالا صبر کن، پاهایت که رفت هوا خودت خودت را خالی می‌کنی ….»

اشاره فریدون نجفی آریا و نقل قولی که از حمید عباسی (حمید نوری) کرد، به زمان دار زدن زندانیان برمی‌گردد و پیش از این هم در شهادت برخی شاهدان به آن اشاره شده است. او همچنین گفت که شخصیت و نحوه رفتار و عمل عباسی با ناصریان (محمد مقیسه) و دیگر پاسدارها متفاوت بود:

«ناصریان و باقی پاسدارها خیلی هیجان‌زده و گاهی عصبی بودند اما حمید عباسی (حمید نوری) خیلی راحت و “ریلکس” بود و می‌خندید.»

فریدون نجفی آریا در ادامه جزییات بیشتری از اعدام‌ها ارائه کرد و از برخی دوستان نزدیکش نام برد که اعدام شدند: «سیامک طوبایی، عادل نوری، مسعود خستو، مسعود ناصری ….»

فریدون نجفی آریا توضیح داد که شاید از مجموع زندانیان در بندهای مختلف تنها ۲۰۰ زندانی از اعدام جان به در برده‌اند. دادستان از او پرسید برداشتش این است که از بند شش تنها ۱۰ نفر زنده مانده‌اند و نجفی آریا گفت: «دقیقا!»

فریدون نجفی آریا گفت او را نهم مرداد به راهروی مرگ برده‌اند:

«روز هشتم مرداد مجید معروف‌خانی را بردند. لشکری نهم مرداد آمد. صبح آمد و گفت هر که لیسانس دارد بیاید …. بعدتر هم آمد همه را جمع کرد و برد. من به راهروی مرگ رفتم اما نوبت “دادگاه” به من نرسید.»

او در ادامه گفت:

«حمید نوری را می‌دیدم که در راهروی مرگ در رفت و آمد بود. پوشه دستش بود و به اتاق هیأت می‌رفت اما با من برخورد نداشت.»

دادستان از فریدون نجفی آریا خواست توضیح بدهد با وجود چشم‌بند چگونه حمید نوری را می‌دیده است. فریدون نجفی آریا گفت:

«حمید عباسی معمولا شلوار طوسی می‌پوشید. او لباس پاسداری تن نمی‌کرد. ما هم به حالت‌های مختلف (نشان می‌دهد) سعی می‌کردیم از زیر چشم‌بند ببینیم که وقتی پاسدارها متوجه می‌شدند می‌آمدند ما را می‌زدند. چشم‌بند من توری بود و طوری بود که می‌توانستم ببینم. اگر کسی در یکی دو متری قرار می‌گرفت می‌شد دیدش. بعد هم صدایشان را می‌شناختیم. نه فقط حمید نوری را که بقیه پاسدارها را هم می‌شناختیم. پاسدار تورج بود، پاسدار فرج بود و پاسدارهای دیگر. من پنج سال در این زندان بودم و معلوم است که آنها را می‌شناختم. نوری می‌آمد و می‌رفت، می‌خندید و شوخی می‌کرد. من این‌ها را می‌شنیدم و حتی می‌دیدم.»

دادستان از فریدون نجفی آریا پرسید آیا درست است که شما این جزییات را به پلیس نگفته‌اید؟

نجفی آریا در پاسخ گفت:

«پلیس از من سوال می‌کرد و من هم جواب می‌دادم. سوال‌ها خیلی جزیی نبودند و ضمنا آن زمان هم تصویرها برای من خیلی جاندار نبودند. من از آن زمان تا حالا خیلی فکر کرده‌ام، تصاویر برایم روشن‌تر شده است و می‌توانم جزییات بیشتری را به یاد بیاورم و بگویم.»

فریدون نجفی آریا در ادامه به برخی دیگر از زندانیان اعدام شده اشاره کرد و گفت که با آنان در راهروی مرگ نشسته بوده و با هم حرف می‌ز‌ده‌اند:

«تنها کسی که هیچ حرف نزد و یک کلمه هم نگفت محسن صادق‌زاده [اردبیلی] بود که او را هم بردند و اعدام کردند.»

در اینجا دادستان خطاب به حاضران در دادگاه اعلام کرد که اسامی مطرح شده از سوی فریدون نجفی آریا در کدام بخش‌ها و زیربخش‌هایی ثبت و ضبط شده است.

در ادامه بیست و یکمین جلسه دادگاه حمید نوری، فریدون نجفی آریا در پاسخ به سوال دادستان از روز ۱۲ مرداد گفت که او را نزد هیأت مرگ بردند:

«فکر کنم صبح بود که ما را بردند. بعد وقت ناهار شد که به ما یک تکه نان دادند و فکر می‌کنم حدود ساعت سه بعدازظهر بود که نوبت به من رسید.»

نجفی آریا در ادامه گفت ناصریان (محمد مقیسه) او را نزد هیأت مرگ برده است. او همچنین گفت:

«وقتی جایی نشسته باشی و بیایند یک نفر را از دو متری‌ات ببرند حتما متوجه می‌شوی.»

او درباره دیدن حمید نوری در روز ۱۲ مرداد هم گفت که وقتی وارد اتاق هیأت مرگ شده و چشم‌بندش را بالا زده است، حمید عباسی (حمید نوری) را دیده که پشت سر هیأت مرگ نشسته بوده و پوشه و پرونده هم مقابلش بوده است.

فریدون نجفی آریا گفت در زمان حضورش در راهروی مرگ حمید نوری بارها و بارها از مقابلش گذشته و همان کارهایی را که باقی مسئولان و پاسدارها انجام می‌دادند، او (حمید نوری) هم انجام می‌دا‌‌ده است.

دادستان در ادامه از فریدون نجفی آریا خواست که درباره نقش حمید نوری در اتاق هیأت مرگ توضیح دهد. نجفی آریا در پاسخ گفت:

«وقتی وارد اتاق شدم دیدم چهار نفر جلو نشسته‌اند [اعضای هیأت مرگ] و دو نفر پشت سرشان در ردیف عقب. من اصلا ندیدم آن نفر دیگر در ردیف دوم چه کسی بود چون نمی‌شناختمش و حمید عباسی (حمید نوری) را چون می‌شناختم، متوجهش شدم. حمید عباسی جایی نشسته بود پشت سر [ابراهیم] رئیسی و آن دیگری که من بعدا فهمیدم [مصطفی] پورمحمدی بود. من چشم‌بند نداشتم و می‌دیدم که او پرونده را آماده می‌کند و می‌گذارد روی میز اعضای هیأت مرگ. این را من کاملا می‌دیدم و متوجه بودم ….»

فریدون نجفی آریا در ادامه فضای اتاق هیأت مرگ را ترسیم کرد و گفت که وقایع آن دقایق مثل یک فیلم سینمایی مقابل چشمش است چون مسأله مرگ و زندگی بوده است.

فریدون نجفی آریا در صحبت‌هایش بار دیگر به ماجرای آن زندانی که می‌خواسته است به توالت برود اشاره کرد:

«دوست من “عمو سعید” در فاصله (حدود) یک متری من نشسته بود. وقتی پاسداری رد می‌شد ما دستمان را بلند می‌کردیم و او می‌گفت که چه می‌خواهی. حمید نوری (حمید عباسی) آمد رد شد، عمو سعید دستش را بلند کرد و گفت می‌خواهد برود توالت. عباسی هم زد توی سر او و گفت که شما چرا هر وقت ما را می‌بینید یاد توالت می‌افتید و باقی ماجرا ….»

فریدون نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان که از او در مورد احساسش از سه بار حضور در راهروی مرگ پرسید، چنین توضیح داد:

«راستش من هر سه بار فکر می‌کردم اعدامم کنند چون خیلی از افراد از من بی‌گناه‌تر را اعدام کردند. کسانی را اعدام کردند که اصلا طرفدار هیچ دسته و گروهی نبودند؛ مثل خود من …»

فریدون نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان در اشاره به جریان اعدام زندانیان چپ‌گرا گفت:

«از پاسدارها [هم] شنیدم که می‌گفتند یک کاری می‌کنیم که این‌ها یا نماز بخوانند یا بمیرند ….»

فریدون نجفی آریا در فراز دیگری از شهادتش در پاسخ به سوال دادستان به مواردی از برخوردهایش با حمید عباسی (حمید نوری) پیش از وقوع اعدام‌ها اشاره کرد. او همچنین گفت که پس از اعدام‌ها هم حمید عباسی (حمید نوری) را بدون چشم‌بند دیده است:

«بعد از اعدام‌ها حمید عباسی از بچه‌ها در حسینیه (اوین) مصاحبه می‌گرفت و ما هم بودیم. ما را به اجبار آنجا می‌بردند و می‌‌نشاندند. من در فاصله سه متری‌اش بودم. او مصاحبه می‌گرفت، بچه‌ها را مسخره می‌کرد و می‌خندید.»

فریدون نجفی آریا در ادامه شهادتش گفت:

«یک‌بار در حسینیه زندان گوهردشت، همان‌جا که اعدام‌ها انجام شده بود نمایشگاه کتاب گذاشتند. ما بدون چشم‌بند از بندمان خارج شدیم و رفتیم به نمایشگاه کتاب. [اکبر] هاشمی رفسنجانی سر کار آمده بود و فضا کمی بازتر شده بود ….»

نجفی آریا گفت منظورش از ذکر این روایت این است که بگوید زندانیان همیشه و پیوسته با چشم‌بند نبوده‌اند و گاهی هم پیش می‌آمد که چشم‌بند نداشته باشند. او در ادامه شهادتش در دادگاه حمید نوری به یک نام اشاره کرد که مورد توجه دادستان قرار گرفت: «حاج حسن!»

نجفی آریا درباره حاج حسن چنین گفت:

«او فردی بود با قد ۱۶۰ سانتی‌متر و موی سیاه که همیشه کت و شلوار می‌پوشید. او هم معاون ناصریان (محمد مقیسه) بود… اما می‌دانید چرا من از حاج حسن نام بردم؟ برای اینکه اگر او هم فردا روزی دستگیر شد، بعد به من نگویید که چرا اسم او را قبلا نیاورده بودم.»

فریدون نجفی آریا در ادامه و در پاسخ به سوال دادستان به تشریح ویژگی‌های فردی و ظاهری حمید نوری پرداخت و سپس به دادستان پاسخ داد که برای اولین بار چه زمانی خبر بازداشت حمید نوری را شنیده است. نجفی آریا گفت سوالی که برایش پیش آمده این بوده که چرا نوری به سوئد سفر کرده است.

نجفی آریا همچنین گفت نگران دوستش ایرج مصداقی شده که نکند هدف اذیت و آزار عوامل جمهوری اسلامی قرار بگیرد. با پایان سوالات دادستان، رئیس دادگاه از فریدون نجفی آریا خواست اگر در مورد ماجرای نمایشگاه کتاب در حسینیه گوهردشت نکته‌ای باقی مانده، اضافه کند.

فریدون نجفی آریا گفت که با افزایش فشار خانواده‌ها و طرح پرسش درباره سرنوشت زندانیان به دنبال روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی، نمایشگاه کتابی (از “کتاب‌های خودشان”) در همان محل اعدام‌ها گذاشته‌اند تا نشان بدهند که اوضاع عادی است و جای نگرانی نیست.

با این توضیح فریدون نجفی آریا دادگاه در روز بیست و یکم خود به پایان رسید. رئیس دادگاه از فریدون نجفی آریا تشکر کرد و به او اطلاع داد که ادامه روند شهادت او فردا (جمعه اول اکتبر/۹ مهر) از ساعت ۹ صبح به وقت اروپای مرکزی با طرح سوالات وکلای مشاور ادامه می‌یابد و در نهایت این وکلای مدافع خواهند بود که سوالات خود را از فریدون نجفی آریا خواهند پرسید.

پیش از پایان دادگاه، نجفی آریا از محضر دادگاه به دلیل استفاده از لفظی که مناسب دادگاه نبوده عذرخواهی کرد اما گفت که این اتفاق در دادگاه نورنبرگ هم افتاده است.

رئیس دادگاه گفت نیازی به بازگشت به آن موضوع نیست و به فریدون نجفی آریا در استرالیا شب به‌‌خیر گفت.

فریدون نجفی آریا در سال ۱۹۹۷ به استرالیا رفت و از آن زمان ساکن این کشور است. به گفته وکیل مشاور او، فریدون نجفی هنگام دستگیر شدن مشغول انجام خدمت وظیفه (سربازی) بوده است:

«به همین دلیل اول او را می‌برند به یک بازداشتگاه نظامی. سپس به زندان اوین منتقل می‌شود و پس از آن به زندان قزل‌حصار. فریدون در سال ۱۹۸۲ به زندان گوهردشت منتقل می‌شود و دو سال نیم در سلول انفرادی نگهش می‌دارند. بعد از آن او را به یک بند عمومی در همین زندان می‌برند ….»

وکیل مشاور فریدون نجفی آریا گفت که او را یک بار نزد هیأت مرگ برده‌اند و در مجموع سه بار هم در راهرو (کریدور) مرگ بوده است:

«این را هم تأکید کنم که وقتی موکل من را نزد هیأت مرگ می‌برند، او مطلع بوده است که اعدام‌ها در جریان است.»

وکیل مشاور نجفی آریا در ادامه توضیح داد که او (نجفی آریا) پیش، در هنگام و پس از اعدام‌ها حمید نوری را دیده و مواردی هم بوده که او را بدون چشم‌بند دیده است. وکیل مشاور همچنین از رنج و عذابی گفت که فریدون نجفی آریا از این اعدام‌ها کشیده و همچنان هم ادامه دارد:

«او هنوز هم در ارتباط با این قضایا کمک درمانی می‌گیرد.»

شخص فریدون نجفی آریا هم گفت که به او حکم ۱۵ سال حبس دا‌ده‌اند. او درباره دلیل این حکم می‌گوید:

«آن زمان که من دستگیر شدم برای جمهوری اسلامی دلیلی وجود نداشت که دلیل بیاورد! … پاسدارها آمده بودند خواهر و برادر من را بگیرند، نتوانستند آنها را بگیرند، من را گرفتند ….»

نجفی آریا گفت در آن زمان هوادار سازمان مجاهدین خلق بوده اما هیچ ارتباط تشکیلاتی‌ای با این سازمان نداشته است:

«برادر و خواهر من طرفدار مجاهدین بودند و من هم کمکشان می‌کردم. علت دستگیری من هم همین بود اما آنها نگفتند به خاطر برادرت، گفتند به خاطر خودت چون من سرباز بودم.»

روز ۱۹ سپتامبر گروه «دادخواهان خاوران» با انتشار فراخوانی اعلام کرد هم‌زمان با شرکت سه تن از اعضای خانواده‌های جانباختگان در دادگاه نوری، صدیقه حاج محسن (خواهر حسین حاج محسن) و لاله بازرگان (خواهر بیژن بازرگان) در روزهای ۲۵ و ۲۶ مهر/۱۸ و ۱۹ اکتبر  و هم چنین عصمت طالبی (خواهر عادل طالبی)  در روز ۶ آبان /۲۸ اکتبر ، در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر مقابل دادگاه حمید نوری تجمع خواهند داشت. این گروه در ادامه از دیگر خانواده‌های دادخواه، فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری برای شرکت در این دو روز تجمع دعوت به‌عمل‌ آورده‌اند.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.