ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری: همان چشم‌ها را دیدم و بلافاصله نوری را شناختم

بیست و چهارمین جلسه محاکمه دادیار سابق دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به ادامه شهادت حسن گلزاری، زندانی سیاسی سابق و از جان به دربردگان اعدام‌های سال ۶۷ اختصاص داشت. حسن گلزاری به پرسش‌های دادستان و وکیل مدافع متهم پاسخ داد و از شلاق خوردن در زندان گوهردشت و کابل در دست حمید نوری سخن گفت.

چهارشنبه ۶ سپتامبر / ۱۴ مهر بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری (بدون در نظر گرفتن جلسه‌های فوق‌العاده) از ساعت۱۴ به وقت محلی در دادگاه استکهلم برگزار شد. این جلسه به ادامه شهادت حسن گلزاری، زندانی سیاسی سابق و جان به‌دربرده اعدام‌های دهه ۶۰ و پرسش‌های وکلای مدافع حمید نوری اختصاص داشت.

حسن گلزاری از کانادا و از طریق تماس تصویری در جلسه حاضر بود و پلیس کانادا هم او را همراهی می‌کرد. او در جلسه قبل دادگاه درباره تجربه‌ زندان رفتن در دهه ۶۰ و مواجهه با حمید نوری توضیحاتی ارائه داد.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

این اولین‌بار است که طی بیش از سه دهه پس از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، یکی از متهمان به دست داشتن در این جنایت در دادگاه محاکمه می‌شود.

باز آغاز جلسه ۲۴ دادستان اعلام کرد که همچنان از حسن گلزاری سوال دارد. گلزاری گفت که آماده است تا به سوال‌ها پاسخ دهد. دادستان درباره انتقال گلزاری به سلول انفرادی بعد از حضور در مقابل هیأت مرگ اشاره کرد. گلزاری این مساله را تأیید کرد و سپس دادستان به نوبت دوم حضور گلزاری در مقابل هیأت مرگ پرداخت و از او خواست تا درباره آن توضیح دهد.

حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«من را با چشم‌بند بردند به یک اتاقی که مطمئنم [داود] لشکری و حمید عباسی (نوری) هم بودند. من را نشاندند روی یک صندلی که بغلش دسته داشت برای اینکه کاغذ بگذاری و بنویسی... طبق معمول درباره اطلاعات فردی و که هستی و اتهامت چیست و … را پرسیدند و من نوشتم. گفتند که “منافقین” را محکوم می‌کنی؟ گفتم بله. اما سوال کلیدی آن روز این بود که چه کسانی علیه ما هستند؟ به ما اسم بده …. که من اینجا گفتم کسی را نمی‌شناسم. لشکری بالای سرم بود و با کابل (که همیشه دستشان بود) زد توی سرم و هی می‌گفت بنویس و باید بنویسی. بعد او رفت و حمید عباسی (نوری) آمد بالای سرم و او هم همین رفتارها را تکرار کرد، دستم را کوبید روی میز و …. اینجا و این جلسه فقط صداست اما من چهار سال با اینها بودم و صدایشان را کاملا می‌شناختم.»

در ادامه دادستان از حسن گلزاری پرسید که اگر چشم‌بند داشتی پس چگونه جواب سوال‌ها را می‌نوشتی؟ گلزاری در پاسخ نشان داد که چگونه باید چشم‌بند را بالا می‌زده و از زیر چشم‌بند می‌نوشته است.

دادستان در ادامه پرسید با وجود اینکه چشم‌بند داشتید چگونه مطمئنید که حمید نوری بالای سرتان بوده است؟ حسن گلزاری در پاسخ گفت که از روی صدای او.

گلزاری سپس از دادگاه اجازه خواست تا یک مورد را توضیح بدهد. او گفت که در جلسه قبل به اشتباه نام کسی را گفته که در اتاق هیأت مرگ به او می‌زده و می‌گفته که بنویسد؛ او گفت که شخص مورد اشاره او اشراقی بوده است و نه شوشتری. او گفت که او این نام را به اشتباه شوشتری گفته اما اشراقی نام صحیح است.

حسن گلزاری در ادامه و در پاسخ به سوال‌های دادستان درباره وقایع بعد از اعدام‌های سال ۶۷ صحبت کرد. او گفت که پس از اعدام‌ها حدود ۳۰ زندانی کرجی را با هم در یک بند کرده‌اند. او در ادامه به ماجرای مصاحبه گرفتن حمید نوری از کاوه به‌آذین اشاره کرد و گفت:

«ما را بردند به یک سالن بزرگی که من آنجا دیدم حمید عباسی (نوری) دارد از کاوه به‌آذین، فرزند به‌آذین معروف حزب توده مصاحبه می‌گیرد. من کاملا یادم است که حتی حمید عباسی چه سوال‌‌هایی از او پرسید که اگر بخواهید می‌توانم جزییاتش را برایتان بگویم.»

در ادامه دادستان در پرسشی که مشابه آن را از دیگر شاهدان و شاکیان این پرونده نیز داشت، از حسن گلزاری پرسید که چگونه از دستگیری نوری در سوئد باخبر شده است؟ گلزاری در پاسخ گفت:

«این را شادی امین و شادی صدر که از مدیران سازمان عدالت برای ایران هستند با من تماس گرفتند و به من گفتند.»

دادستان سپس پرسیدآیا از طریق مطبوعات و فضای مجازی هم فهمیدید که چنین کسی دستگیر شده است؟ حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«بله! اکثر سایت‌های ایرانی از جمله رادیو فردا و بی‌بی‌سی زدند این خبر را اما الان یادم نمی‌آید که خبر را دقیقا کجا دیدم.»

دادستان درباره عکس حمید نوری هم پرسید و اینکه آیا حسن گلزاری عکس او را هم همراه خبر دیده است؟ گلزاری در پاسخ گفت:

«بله! عکس هم منتشر شده بود که خود حمید عباسی (حمید نوری) بود فقط کمی پیرتر شده بود. عکس این‌طور بود که کمی ته‌ریش داشت و همان چشم‌ها را دیدم که چهار سال در زندان گوهردشت دیده بودم. من تا عکس را دیدم بلافاصله شناختمش.»

دادستان در ادامه سوال و جواب از حسن گلزاری از او پرسید: «یادتان می‌آید کی فهمیدید نام اصلی‌ او حمید نوری‌ است؟» گلزاری در پاسخ گفت که یادش نمی‌آید و شاید به دنبال انتشار خبر، در همین سایت‌ها خوانده باشد.

دادستان سپس پرسید: «پس اگر من درست متوجه شده باشم، شما تا زمانی که خبر را می‌خواندید نمی‌دانستید نام فرد بازداشت‌شده در سوئد، حمید نوری است.» حسن گلزاری پاسخ کثبت داد و در ادامه دادستان پرسید: «آیا او را در دادگاه امروز می‌بینید؟» گلزاری گفت: «نه! من او را ندیدم.» در اینجا دادستان از دادگاه خواست صورت و تصویر حمید نوری (عباسی) در دادگاه را به حسن گلزاری نشان دهند.

به دنبال نمایش تصویر حمید نوری برای حسن گلزاری، او خطاب به دادگاه گفت:

«بله! خودش است. ۱۰۰ درصد. لازم هم نیست من زیاد تلاش کنم برای شناختنش ….»

دادستان در ادامه از حسن گلزاری خواست تا درباره صورت و سیمایی که از حمید نوری در زندان گوهردشت به خاطر دارد توضیح دهد.

حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«آن‌چه من یادم می‌آید این است که او پیراهن بدون یقه و از اینها که یقه ندارند (یقه آخوندی) می‌پوشید. پیراهنش را هم می‌انداخت روی شلوارش اما تا جایی که یادم است شلوارش شلوار پاسداری بود …. این چیزی‌ست که من یادم می‌آید.»

دادستان از گلزاری پرسید: «منظورتان از شلوار پاسداری چیست؟» و حسن گلزاری در پاسخ گفت: «شلوارهایی که یک رنگ سبز تیره‌ای داشتند و پاسدارها می‌پوشیدند.» دادستان در ادامه درباره تفاوت لباس ناصریان (محمد مقیسه)، [داود] لشکری و حمید عباسی (نوری) سوال کرد. گلزاری در پاسخ گفت:

«ناصریان هم اکثرا لباس شخصی تنش می‌کرد تا جایی که یادم است. لشکری را شلوارش قشنگ یادم است که شلوار سبز پاسداری تن می‌کرد اما پیراهنش را واقعا یادم نمی‌آید.»

دادستان پرسید که منظور از لباس شخصی در مورد ناصریان (محمد مقیسه) چیست؟ و حسن گلزاری در جواب گفت: «یعنی لباس فرم نبود. پاسدارها لباس فرم می‌پوشیدند. مثل عادل، علی و دیگر پاسدارها.» دادستان برای بخش آخر سوال‌هایش گفت قصد دارد به یک فیلم مستند اشاره کند که در مدارک دادگاه هم آمده است. ا‌و گفت که می‌خواهد دو بخش از این فیلم را نشان دهد: «فیلم به فارسی است و زیرنویس انگلیسی دارد.»

این فیلم در واقع خود حسن گلزاری را نشان می‌دهد. دادستان گفت نام فیلم «ماه خونین» است و گلزاری در آن به وقایع زندان گوهردشت در جریان اعدام‌های سال ۶۷ اشاره می‌کند. او از گلزاری پرسید این مصاحبه چه زمانی انجام شده است؟ گلزاری در پاسخ گفت که ماجرا احتمالا به حدود سه سال پیش و قبل از همه‌گیری کرونا برمی‌گردد؛ یعنی سال ۲۰۱۸. صدایی که از فیلم شنیده می‌شود صدای گلزاری است که می‌گوید:

«من حسن گلزاری هستم، متولد سال ۱۳۴۱. سال ۱۳۶۰، شهریور ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین دستگیر شدم. داخل زندان تغییر عقیده دادم. چپ و کمونیست شدم ….»

حسن گلزاری در لحظاتی از این مصاحبه به شرایط زندان گوهردشت اشاره می‌کند و از سه نفر نام می‌برد: ناصریان (محمد مقیسه)، [داود] لشکری و حمید. پس از اینکه دادستان روند نمایش فیلم (مصاحبه) را متوقف کرد، از گلزاری می‌خواهد که درباره آن توضیح دهد. گلزاری گفت که این مصاحبه با شادی امین و «سازمان عدالت برای ایران» انجام شده است. او سپس در پاسخ به این سوال دادستان که منظورت از حمید که بود (درباره آن سه اسم که گلزاری ذکر کرده)، گفت:

«منظورم حمید عباسی (نوری) بود. من نام کوچک ناصریان و لشکری را نمی‌دانم اما در زندان معمولا نام کوچک عباسی را می‌گفتیم. می‌گفتیم حمید. همان‌طور که نمی‌گفتیم روح‌الله خمینی، می‌گفتیم خمینی.»

دادستان از حسن گلزاری پرسید: «یعنی در زمان مصاحبه نمی‌دانستید که نام خانوادگی او عباسی است؟» گلزاری در پاسخ گفت: «چرا. ۱۰۰ درصد می‌دانستم اما این یک گفت‌وگوی کلی بود...» دادستان ادامه داد: «اما شما تا حالا در این دادگاه نام او را به صورت حمید یا عباسی نگفته‌اید و همیشه گفته‌اید حمید عباسی (نوری) و حسن گلزاری در پاسخ گفت: «برای اینکه اینجا دادگاه است و من باید کامل و دقیق پاسخ بدهم.» در ادامه جلسه دادگاه بخش دیگری از این مصاحبه پخش شد که حسن گلزاری در آن می‌گوید:

«… بعد روزنامه‌ها جمع شد، تلویزیون جمع شد … و بعد ما را بردند و نشاندند در راهروی مرگ …. فاتحی [دادستان کرج] که [اسدالله] لاجوردی کرج بود آمد و دستش را انداخت در یقه من که پاشو کثافت! دیگر لحظات آخر است ….»

حسن گلزاری در ادامه شهادت خود گفت که در اتاق هیأت مرگ او را “پسرم” خطاب می‌کرده‌اند:

«نیری گفت پسرم اسمت چیست؟ - حسن. - فامیلی‌‌ات چیست پسرم؟ - گلزاری. - اتهامت چیست پسرم؟ … من فکر می‌کردم که این سوال و جواب‌ها برای آزادی است ….»

دادستان در ادامه گفت که شما اینجا از “فاتحی” نام می‌برید و نه [حمید] عباسی. حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«من نام خیلی‌های دیگر را هم اینجا نیاورده‌ام. فاتحی همه‌کاره کرج بود و من برای همین او را خیلی دقیق‌تر به خاطر دارم اما حمید عباسی هم آنجا بود و او بود که نام ما را صدا زده بود و با خود به راهروی مرگ برده بود ….»

در اینجا رئیس دادگاه از دادستان خواست که سوالش را روشن و دقیق کند تا نقش حمید عباسی (نوری) مشخص شود. دادستان گفت که چنین کرده است. رئیس دادگاه اما خود وارد روند بازپرسی شد و خطاب به حسن گلزاری گفت:

«من از شما سوال می‌کنم. شما نام حمید عباسی را نیاوردید [به عنوان کسی که شما را نزد هیأت مرگ برده است]؟

حسن گلزاری در پاسخ گفت: «نه! من نام عباسی را نیاوردم.»

در اینجا وکیل مشاور گلزاری نسبت به آن‌چه رئیس دادگاه گفت نظر داد که این موضوع با اعتراض رئیس دادگاه روبه‌رو شد. رئیس دادگاه گفت که «میکروفون شما باز است و شاهد صدای شما را می‌شنود. من از او سوال می‌کنم و شما هم در وقت خودتان می‌توانید از او سوال کنید.»

در ادامه جلسه حسن گلزاری گفت که حمید عباسی (نوری) کسی‌است که او و دیگر زندانیان را صدا زده و به راهروی مرگ بر‌ده است اما فاتحی کسی بوده که او را درون اتاق و نزد هیأت مرگ برده است. رئیس دادگاه در پاسخ و در واکنش به ادامه اعتراض وکیل مشاور گفت که برایش سوءتفاهم ایجاد شده و از این بابت عذرخواهی می‌کند. او خطاب به وکیل مشاور حسن گلزاری گفت:

«فکر می‌کنم اینکه من به عنوان قاضی می‌گویم برایم سوءتفاهم پیش آمده و عذرخواهی می‌کنم برای شما کافی باشد ….»

با پایان سوال‌های دادستان و قاضی، وکیل مشاور حسن گلزاری گفت که چند سوال کوتاه دارد. او از گلزاری پرسید: «شما از پاسداری به نام عادل نام بردید. سرنوشت او چه شد؟» حسن گلزاری در جواب گفت:

«عادل همسایه پدر و مادر من بود. رفته بود و پاسدار شده بود. بعد از آزادی، من چند باری او را دیدم اما نمی‌دانم که چه اتفاقی برایش افتاد.»

وکیل مشاورپرسید: «شما از پاسدار دیگری به نام تورج هم نام بردید ….» و حسن گلزاری گفت: «من بعد از زندان و آزادی از سرنوشت او هیچ خبری ندارم.» سپس وکیل مشاور گفت: «در مورد مسأله‌ای که درباره اشراقی و شوشتری اصلاح کردید، من پیش‌دستی می‌کنم و قبل از وکیلان مدافع حمید نوری از شما می‌پرسم. شما این مورد را اصلاح کردید اما یادتان می‌آید که در بازجویی پلیس چه گفته بودید؟» حسن گلزاری گفت:

«من اشتباها گفتم شوشتری اما در بازجویی پلیس گفتم اشراقی. همچنین به “شادی امین”این‌ها هم گفتم اشراقی. شوشتری هم در هیأت مرگ بود اما آنکه می‌زد توی سر من و می‌گفت باید بنویسی …، باید بنویسی، اشراقی بود نه شوشتری.»

وکیل مشاور در ادامه به حسن گلزاری گفت: «وکیلان مدافع حمید نوری می‌گویند او در استخدام زندان اوین بوده است. آیا شما هیچ‌وقت در اوین زندانی بوده‌اید؟» گلزاری در پاسخ گفت: «نه! من هیچ‌وقت اوین نبودم.»

وکیل مشاور درباره همین مسأله سوال دیگری پرسید بر این مبنا که «شما گفتید آقای حمید نوری را بارها در زندان گوهردشت دیده‌اید. فقط در گوهردشت؟» پاسخ گلزاری اینچنین بود که: «بله! فقط در گوهردشت». حسن گلزاری در ادامه درباره توضیحش در مورد نحوه لباس پوشیدن حمید عباسی هم گفت تنها آن‌چه را دیده و به خاطر دارد، می‌گوید.

وکیل مشاور سپس درباره حال روحی و روانی حسن گلزاری در مقطع اعدام‌ها از او پرسید. گلزاری در پاسخ گفت:

«سعی می‌کنم کوتاه حسم را بگویم چون نمی‌خواهم خودم را به آن فضا ببرم: یک حسم این بود که این چه سلاخی انسانی‌ای است که من دارم می‌بینم و همه دنیا دارند تماشا می‌کنند...نه خدایی، نه پدر و مادری، نه دوستی … هیچ‌کس نیست که به داد این بچه‌ها برسد. حسی بسیار استثنایی و غمگینی بود …. یک احساس کامل بی‌پناهی. تنها چیزی که می‌تواند در آن لحظات به شما کمک کند، باید عشق عمیقت به انسانیت باشد. همین و همین. من هیچ توضیح دیگری در این مورد ندارم ….»

وکیل مشاور از حسن گلزاری سوال کرد که آیا بعد از اینکه از زندان آزاد شده است، به لحاظ روحی و روانی کمکی گرفته و دریافت کرده است؟ گلزاری در جواب گفت:

«بله، در ایران پیش یک روان‌شناس می‌رفتم و در کانادا هم همچنان می‌روم. در کانادا قرص‌های قوی‌ای گرفته‌ام که مصرف می‌کنم.به من گفته‌اند که “نرو”هایم آسیب دیده است ….»

با پایان سوال‌های وکیل مشاور حسن گلزاری و در ادامه بیست و چهارمین جلسه دادگاه حمید نوری، یکی دیگر از وکیلان مشاور شاکیان به طرح سوال از او پرداخت و پرسید: «آیا شما شاهد بودید که حمید عباسی افراد دیگری را بزند و شکنجه کند؟» حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«بله! دوست خود من مجید شمس را شاید هفت هشت دقیقه زد …. من چشم‌بند داشتم اما نخش را کشیده بودم و از زیر چشم‌بند می‌دیدم.»

گلزاری گفت که مورد مشخص دیگری را در ذهن ندارد اما:

«می‌ریختند توی بند و با کابل بچه‌ها را می‌زدند. غذاهای ما را پخش زمین می‌کردند و می‌زدند …. اکثرا کابل به دست داشتند. بیشتر وقت‌ها کابل دست [داود] لشکری بود. خود همین آقای حمید عباسی (نوری) هم داشت. بقیه پاسدارها هم داشتند و ما را می‌زدند.»

وکیل مشاور در ادامه پرسید: «یعنی شما کابل را در دست اینها می‌دیدید؟ و اینکه دیدید که بزنند؟»

حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«بله! وقتی وارد بند می‌شدند یا وقتی ما ورزش دسته‌جمعی می‌کردیم می‌آمدند و می‌زدند …. سعی می‌کردند به صورت نخورد اما غیر از آن هر جا می‌رسید می‌زدند ….»

وکیل مشاور در ادامه نام‌هایی را با حسن گلزاری در میان گذاشت و سوالاتش را به پایان برد.

وکیل مشاور بعدی که به طرح سوال از حسن گلزاری پرداخت، از او درباره «گروه عیاران» پرسید که گلزاری پیشتر به اعدام آنان اشاره کرده بود. گلزاری گفت آنها ۱۲ نفر بوده‌اند که مهر سال ۶۷ غیر از دو سه نفر، بقیه آنان را اعدام می‌کنند. وکیل مشاور گفت: «ما تا به حال در این دادگاه نام این گروه را نشنیده بودیم.» حسن گلزاری پاسخ داد:

«اینها یک گروه بودند در شهر سرخه‌حصار کرج. یک جمعی بودند که پول جمع‌آوری می‌کردند و تقسیم می‌کردند میان فقرا. بیشتر از این من اطلاعی درباره‌شان ندارم چون کم با ایشان بودم اما می‌دانم ده‌ها هزار نفر پیرو داشتند در ایران.»

وکیل مشاور پرسید: «یعنی نمی‌دانید دلیل بازداشت و اعدام شدن آن‌ها چه بوده؟» حسن گلزاری پاسخ داد: «نه! اینها را من نمی‌دانم اما بعد از آزادی رفتم و محل دفنشان را هم دیدم. در بهشت سکینه در کرج دفنشان کرده‌اند.»

وکیل مشاور سپس به ماجرای بردن زندانیان به حسینیه، پس از اعدام‌ها پرداخت. او گفت:

«فکر می‌کنم گفتید ماه شهریور بوده و می‌رفتید به سمت حسینیه اما گویا همه‌تان آنجا جا نمی‌شوید. فکر می‌کنم شما این‌طور گفتید که فکر می‌کردید قرار است این بار شماها را هم اعدام کنند اما دوستتان به شما می‌گوید که اعدامی در کار نیست. شما گفتید زندانیان در گروه‌های کوچک شعر می‌خوانند. یادتان می‌آید چه شعرهایی خوانده می‌شد؟»

حسن گلزاری در پاسخ به سوال وکیل مشاور گفت:

«شعرهایی درباره انسان و مقاومت و …. راستش من حافظه خوبی در شعر ندارم و برای همین یادم نمی‌آید که دقیقا چه شعرهایی خوانده می‌شد ….»

وکیل مشاور سپس از حسن گلزاری درباره روایتش از نماز جمعه‌ای که [عبدالکریم] موسوی اردبیلی امامش بوده پرسید. گلزاری گفت که امام جمعه موسوی اردبیلی بوده و علیه مجاهدین صحبت‌های تندی کرده است. او گفت که حرف‌های اردبیلی را با چشم‌های خودش دیده و با گوش‌های خودش شنیده است. وکیل مشاور پرسید: «تو شنیدی که بگوید مجاهدین (منافقین) باید از بین بروند؟» و حسن گلزاری گفت: «بله بله، شنیدم.» وکیل مشاور پرسید: «پس آنها خیلی زیاد به شما می‌گفتند که می‌کشیمتان و از بین می‌بریمتان و ….» و حسن گلزاری پاسخ داد:

«بله! آنها در آن هشت سال همیشه از این حرف‌ها می‌زدند ولی-آن‌چه انجام شد در تاریخ بی‌نظیر است چون به ما حکم داده بودند پنج سال، شش سال، هشت سال اما بعد آمدند همه را اعدام کردند. مسأله این است ….»

وکیل مشاور در ادامه چندین نام را با حسن گلزاری در میان گذاشت، از جمله نام رضا زند را. گلزاری در پاسخ گفت:

«رضا زند را می‌شناسم …ما محمد زند داشتیم و رضا زند. محمد زند فکر کنم اعدام شد اما رضا زند … یادم نمی‌آید …. نامش خیلی آشناست اما دقیق دقیق یادم نمی‌آید.»

در ادامه جلسه دادگاه، هیأت رئیسه درباره نماز جمعه مورد اشاره حسن گلزاری سوال کرد و گلزاری توضیح تکمیلی داد.

پس از ۱۵ دقیقه تنفس و شروع دوباره دادگاه این‌بار وکیلان مدافع حمید نوری به بازپرسی از حسن گلزاری پرداختند. وکیل مدافعی که با گلزاری صحبت می‌کرد، خود و همکارش را معرفی و طبق روال معمول در طرح سوال از شاکیان و شاهدان، از گلزاری پرسید: «آیا شما روند دادگاه را به شکل زنده پی‌گرفته‌اید، آن را شنیده‌اید و در جریان آن هستید؟» حسن گلزاری در پاسخ گفت: «نه! شاید به اندازه ۱۰ درصد دنبال کرده باشم.» وکیل مدافع نوری پرسید: «آیا کتاب یا کتاب‌هایی درباره اعدام‌ها خوانده‌اید؟» گلزاری گفت: «کمی از کتابی را خوانده‌ام که دوستم ایرج مصداقی نوشته. راستش زیاد نمی‌خوانم چون اذیت می‌شوم.»

وکیل مدافع حمید نوری در ادامه گفت که ممکن است یک‌سری از سوال‌ها تکراری باشد اما «شما هم صبور باشید و همراهی کنید لطفا!» او سپس درباره روسای زندان و اعضای هیأت مرگ پرسید و خطاب به حسن گلزاری گفت: «شما در جلسه قبل گفتید که در درجه‌بندی روسای زندان اول ناصریان بوده و بعد هم لشکری و اینکه شما سال ۱۳۶۴ به زندان گوهردشت منتقل شده‌اید. در این زمان روسای زندان گوهردشت چه کسانی بودند؟» حسن گلزاری پاسخ داد:

«ناصریان بود آن زمان و یک کس دیگری هم بود به نام مرتضوی که البته من در موردش کاملا مطمئن نیستم متأسفانه.»

وکیل مدافع حمید نوری از گلزاری پرسید: «[داود] لشکری کی به زندان گوهردشت آمد؟ وقتی شما در این زندان بودید؟» حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«او را هم آنجا می‌دیدم …. یک دوره اول را البته زیاد خاطرم نیست که بوده باشد اما ناصریان و لشکری آنجا بودند و می‌دیدمشان.»

وکیل مدافع نوری پرسید: «یعنی مرتضوی از سال ۱۳۶۷ که می‌شود ۱۹۸۸ دیگر آنجا نبود؟»

و حسن گلزاری گفت: من دیگر ندیدمش ….

و در ادامه پرسش و پاسخ وکیل مدافع نوری و حسن گلزاری بدین ترتیب پیش رفت:

وکیل- شاهدان دیگر از فردی به نام عرب نام برده‌اند. آیا شما هم او را می‌شناسید و او را دیده‌ بودید؟

گلزاری - بله، من هم نام عرب را می‌شنیدم. در موردش حضور ذهن ندارم اما اسمش آشناست.

وکیل- درباره حاج حسن هم شنیده‌اید؟

گلزاری- نه!

وکیل مدافع حمید نوری در ادامه پرسید: «حالا اینها را بگذاریم کنار و برویم سراغ عباسی. شما خودت گفتی که عکسش را در مطبوعات و فضای مجازی دیده‌ای. آیا می‌توانی اطلاعات بیشتری درباره او بدهی؟ موهاش چه رنگی بود؟‌ پوستش چه رنگی بود؟ …»

گلزاری در پاسخ گفت:

«پوستش روشن بود در مقایسه با ناصریان. همین‌طور لاغر اندام بود و کشیده … اما در مورد موی سرش چیزی یادم نمی‌آید و نمی‌توانم توضیحی بدهم.»

وکیل نوری پرسید: «یادت می‌آید که به فارسی در توصیف او چه گفته بودی؟» و حسن گلزاری پاسخ داد:

«ما در فارسی می‌گوییم بور. یعنی نمی‌گوییم سفید است، می‌گوییم بور است ….»

وکیل مشاور در ادامه پرسید: «شما گفتید سال ۱۳۶۴ شما را به زندان گوهردشت آوردند. شاید گفته باشید و من به خاطر نداشته باشم اما در سال ۶۴ چه زمانی شما به گوهردشت رفتید؟ ابتدای سال، وسط سال، آخر سال؟»

گلزاری پاسخ داد: «اوایل سال ۱۳۶۴ بود که ما را بردند به زندانگوهردشت اما زمان دقیقش را یادم نمی‌آید.»

وکیل نوری خطاب به گلزاری گفت :«بعد شما گفتید صدها بار عباسی را دیده‌اید که آمده است توی بندی که شما در آن زندانی بوده‌اید. اگر از اول سال ۶۴ در نظر بگیریم، شما کی عباسی را دیدید؟ اوایل سال ۶۴، اواسط سال … کی؟»

گلزاری در جواب او گفت: «من را برای شش ماه بردند انفرادی و بعد از آن من زیاد او را می‌دیدم. یعنی شاید از اوایل ۶۵ دیگر بارها و بارها او را دیده باشم.»

وکیل نوری گفت «احتمالا برای من سوءتفاهم شده است چون من نوشته بودم که شما یک ماه در انفرادی بودید...» حسن گلزاری در پاسخ به وکیل حمید نوری گفت:

«وقتی من را از زندان قرل‌حصار به زندان گوهردشت آوردند، یک ماه به انفرادی بردند. بعد چهار ماه در بند هشت زندان گوهردشت بودم. بعد از این چهار ماه، دوباره من را برای شش ماه بردند انفرادی. بعد من را آوردند به بند ۹ و من از آن به بعد مکرر حمید عباسی (نوری) را می‌دیدم.»

وکیل مدافع نوری سپس به روایت حسن گلزاری از یک “اتاق گاز” پرداخت اما‌ گلزاری گفت که دو اتاق گاز وجود‌ داشته است که او باید درباره آنها توضیح بدهد. وکیل مدافع حمیدنوری اما گفت: «… نیازی به توضیح نیست و پاسخ بله یا نه بدهید.» در ادامه این سوال و جواب حسن گلزاری گفت: «یک اتاق گاز بود که حوله می‌کشیدند دور در و بعد از ورزش، ما را می‌کردند توی آن. این قبل از اعدام‌ها بود اما اتاق گازی که بعد از اعدام‌ها بچه‌های کرج را توی آن می‌انداختند، در آن بوی گاز می‌آمد.» وکیل مدافع حمید نوری پرسید: «اتاق گاز قبل از اعدام‌ها کجا واقع شده بود؟» و حسن گلزاری پاسخ داد: «اتاق گاز قبل اعدام‌ها را یادم نمی‌آید از نظر جغرافیایی کجا بود.»

وکیل مدافع نوری در ادامه از اندازه این اتاق پرسید: «اندازه این اتاق چقدر بود؟ چقدر آنجا می‌ماندید و چند نفر بودید؟» گلزاری پاسخ داد:

«اتاق بزرگی بود اما ما که ۱۰۰-۱۵۰ نفر بودیم را می‌انداختند آنجا یعنی می‌ریختند روی هم و پر می‌شد. نیم ساعتی ما را آنجا نگه می‌داشتند که چون هوا نمی‌آمد و اکسیژن نبود، ما از حال می‌رفتیم و بعد می‌آمدند ما را می‌بردند و باز می‌زدند.»

وکیل مدافع حمید نوری با اشاره به مقطع اعدام‌ها گفت: «شما در جلسه دوشنبه گفتید با پدر و مادرتان ملاقات کردید، بعد شما را بردند کرج، چند روز شما را آنجا زدند، بعد دوباره آوردند به گوهردشت و انفرادی، بعد شما را بردند به بند یک …» حسن گلزاری به میان صحبت او آمد و گفت: «نه! بردند بند ۹ و بعد بند یک …. بعد از آنجا به بند روبه‌روی جهاد … حدود ۱۰ روز پیش از اعدام‌ها ….» وکیل مدافع حمید نوری گفت: «شما به پلیس گفته‌اید که درست قبل از اعدام‌ها شما را برده‌اند به بند روبه‌روی جهاد.» حسن گلزاری در پاسخ گفت: «بله … شش هفت روز قبل از اعدام‌ها بود ….» وکیل مدافع نوری گفت: «اما برداشت من از حرف‌های شما این نیست و حرف‌هایتان با آن‌چه به پلیس گفته‌اید متفاوت است.» گلزاری به او پاسخ داد: «سند حرف‌های من در نزد پلیس موجود است.» وکیل نوری ادامه داد: «شما به پلیس گفته‌اید حمید عباسی آمده است و افراد را از بند روبه‌روی جهاد صدا کرده‌ است ….» و حسن گلزاری این موضوع را تایید کرد: «بله، همین‌طور است ….» وکیل مدافع نوری در ادامه پرسید: «شما به پلیس گفته‌اید جنگ ایران و عراق ۱۰ مرداد تمام شد ….» و حسن گلزاری گفت: «نه! من گفتم ۲مرداد.»

وکیل مدافع حمید نوری در اینجا با اجازه رئیس دادگاه از روی اظهارات حسن گلزاری در نزد پلیس خواند و از گلزاری خواست که اجازه بدهد او حرفش را تمام کند و بعد پاسخ بدهد. وکیل نوری گفت: «بعد شما گفته‌اید که حمید عباسی با عده‌ای از پاسدارهای انقلابی آمدند به بند یک و نگفتید بند روبه‌روی جهاد.» حسن گلزاری در پاسخ گفت: «خب ما هم می‌گفتیم بند یک هم می‌گفتیم بند روبه‌روی جهاد ….» وکیل مدافع حمید نوری در مقابل گفت: «در صفحه ۱۱۷ [اشاره به مدارک دادگاه] هم شما نگفته‌اید بند یک یا بند جهاد. شما آنجا هم در مورد بندها دقیق نبوده‌اید.» گلزاری پرسید: «کجا بوده است که من دقیق نبوده‌ام؟» وکیل مدافع حمید نوری گفت: «شما گفته‌اید که من را چند بار از این بند به آن بند برده‌اند. من را بردند بند یک. بعد بردند انفرادی. بعد بردند یک بند دیگر. اسم بندها را هم مدام عوض می‌کرده‌اند …. اما دلیل اصلی این سوال این است که شاهدان دیگری در دادگاه گفته‌اند بند یک با بند روبه‌روی جهاد متفاوت است. آیا شما با توجه به آن ۱۰ درصدی که از دادگاه شنیده‌اید به دنبال تغییر دادن اظهاراتتان نیستید؟» و حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«من مطلقا به دنبال تغییر دادن اظهاراتم نیستم. من هشت سال از زندگی‌ام را داده‌ام. ممکن است من بعد از این همه سال که هرگز فکر نمی‌کردم قرار است روزی بنشینم به چنین سوالاتی پاسخ بدهم، در روزها دچار فراموشی شده باشم اما دنبال تغییر دادن اظهاراتم نیستم.»

وکیل مدافع حمید نوری در ادامه درباره تاریخی که حسن گلزاری به اتاق هیأت مرگ رفته است پرسید و به اینکه او اکنون از این تاریخ‌ها مطمئن نیست ایراد وارد کرد. وکیل مدافع نوری گفت میان آن‌چه حسن گلزاری در مورد تاریخ شروع اعدام‌ها و رفتن به نزد هیأت مرگ به پلیس گفته است با آن‌چه در دادگاه گفته، تناقض وجود دارد. او خواست تا اظهارات گلزاری در نزد پلیس را از رو بخواند اما رئیس دادگاه گفت که در این مورد تناقضی نمی‌بیند و اجازه رجوع به اظهارات حسن گلزاری در نزد پلیس را نداد. وکیل مدافع حمید نوری هم از این موضوع گذشت و در ادامه گفت: «شما گفتید حمید عباسی اسامی را خواند و ۲۰ نفر را از بند جهاد بردند ….» در اینجا حسن گلزاری وکیل مدافع نوری را تصحیح کرد: «بند روبه‌روی جهاد!» او در ادامه گفت: «شما همین الان اشتباه کردید، بعد آن‌وقت در مورد اشتباه من موضوع می‌شود دروغ؟!» وکیل مدافع حمید نوری سپس از زندانی‌ای به نام “مهران صمدزاده” نام برد. حسن گلزاری گفت: «بله! من هفت سال با او بودم.» وکیل نوری گفت: «در مقایسه با آن‌چه در کتاب ایرج مصداقی آمده، تاریخی که شما در مورد اعدام مهران صمدزاده می‌گویید فرق می‌کند.» حسن گلزاری پاسخ داد: «… من آن‌چه را که دیدم می‌گویم.» او در ادامه درباره فاتحی صحبت کرد و گفت: «فاتحی، دادیار کرج، با من به اتاق هیأت مرگ آمد ….» وکیل مدافع حمید نوری گفت: «در کتاب ایرج مصداقی هم این آمده. ایرج مصداقی از او با عنوان فاتحی یاد کرده اما شما گفتید فاتح.» حسن گلزاری گفت: «من هم گفتم فاتحی نه فاتح. من سال‌ها به دست او شکنجه شدم. مگر می‌شود فراموشش کنم؟» او درباره اعضای هیأت مرگ هم گفت:

«ابراهیم رئیسی که الان رئیس جمهور است دادستان کرج بود. حکم ۱۲ سال حبس من را او داد. من او را از سال ۵۹ می‌شناختم. من آن زمان هم یک ماه بازداشت شده بودم. الان بدانید که بعد نگویید چرا این یک ماه را نگفته بودی. سال ۶۲ ابراهیم رئیسی، نیری و پورمحمدی آمده بودند بند ما در زندان قزل‌حصار. لطفا بنویسد که بعد نگویید من نگفتم. ما ۳۰-۳۵ نفر زندانی را ریخته بودند توی یک اتاق سه متری. همین نیری رد شد و گفت همه‌تان شبیه میمون می‌مانید ….»

گلزاری در ادامه درباره برخوردش با دیگر اعضای هیأت مرگ در طول دوره‌ای که در زندان بوده از جمله در زندان قزل‌حصار توضیح داد.

سپس وکیل مدافع حمید نوری گفت که می‌خواهد سوال نهایی خود را بپرسد:

«شما در دادگاه دوشنبه گفتید که شوشتری می‌آید و می‌گوید که بنویس …. بعد امروز گفتید که شوشتری نبود و اشراقی بود …. بعد وکیل مشاور شما از شما پرسید که آیا یادتان می‌آید به پلیس چه گفته‌اید. پاسخ شما چیست؟»

حسن گلزاری گفت: «من به پلیس هم گفتم اشراقی.»

وکیل مدافع حمید نوری گفت: «اما من فکر نمی‌کنم که شما به پلیس گفته باشید اشراقی...». وکیل مدافع نوری با ارجاع به اظهارات حسن گلزاری در نزد پلیس ادامه داد: «شما به پلیس گفته‌اید دادستان تهران که اسمش شوشتری‌ست آمده سمت شما و گفته که بنویس منافقین…، بنویس که محکوم می‌کنی منافقین را…، بنویس که جمهوری اسلامی را قبول دارید... شما گفته‌اید که نمی‌نویسید. او گفته که باید بنویسی. بعد او ۳۰-۴۰ ثانیه به شما لگد زده...»

حسن گلزاری در پاسخ گفت:

«من اگر به پلیس هم گفته‌ام شوشتری، تصحیح می‌کنم چون خوب یادم است که اشراقی بود، چون او بود که لباس شخصی به تن داشت. لطفا حتما نوار گفته‌های من را هم گوش کنید چون ممکن است که اشتباه شده باشد.»

به دنبال این پاسخ، وکیل مدافع حمید نوری گفت که سوال دیگری ندارد.

پس از پایان سوال‌های وکیل نوری، وکیل مشاور حسن گلزاری خواست طرح پرسش کند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

وکیل مشاور از حسن گلزاری پرسید: «شما می‌دانید دادستان تهران چه کسی بود آن زمان؟» حسن گلزاری متقابل پرسید: «چه زمانی؟» وکیل مشاور در توضیح گفت: «در زمان اعدام‌ها. شما گفتید کسی که شما را زدشوشتری نبود بلکه اشراقی بود. حالا سوال این است که دادستان تهران آن زمان چه کسی بود؟» حسن گلزاری پاسخ داد:

«من واقعا یادم نمی‌آید. اگر هم چیزی گفته‌ام حدسم است. شوشتری و اشراقی چون هر دو “ش” دارند من اشتباه می‌کنم معمولا اما فکر می‌کنم که دادستان در آن زمان اشراقی بود.»

با این پاسخِ حسن گلزاری، بازپرسی از او به پایان رسید. رئیس دادگاه از او به دلیل حضور در جلسه تشکر و با او خداحافظی کرد. حسن گلزاری هم ضمن تشکر متقابل گفت:

«من هم عمیقا از شما و پروسه دادگاه ممنونم، جدا از نتیجه آن که امیدوارم عدالت باشد. این پروسه به نظر من عادلانه است و من به همین خاطر از شما تشکر می‌کنم.»

جلسه بعدی دادگاه حمید نوری (جلسه ۲۵) از ساعت ۹ صبح پنج‌شنبه ۷ اکتبر/ ۱۵ مهر به وقت محلی در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم آغاز می‌شود و مجید جمشیدیت، جان به در برده از اعدام‌های سال ۶۷، به عنوان شاهد و شاکی در محل دادگاه شهادت خواهد داد.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

گروه «دادخواهان خاوران» در روزهای ۲۶ و ۲۷ مهر/ ۱۸ و ۱۹ اکتبر بنا دارد تجمعی در برابر دادگاه استکهلم برگزار کند. این گروه با انتشار فراخوانی اعلام کرد هم‌زمان با شرکت سه تن از اعضای خانواده‌های جانباختگان در دادگاه نوری، صدیقه حاج محسن (خواهر حسین حاج محسن) و لاله بازرگان (خواهر بیژن بازرگان) در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر  و هم چنین عصمت طالبی (خواهر عادل طالبی)  در روز ۶ آبان/۲۸ اکتبر ، در روزهای ۱۸ و ۱۹ اکتبر مقابل دادگاه حمید نوری تجمع خواهند داشت. این گروه در ادامه از دیگر خانواده‌های دادخواه، فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری برای شرکت در این دو روز تجمع دعوت به‌عمل‌ آورده‌اند.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ali naji

    ازاطلاع رسانی خوبتان تشکر میکنم.