ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کارزار شعر زندگی در برابر اعدام

ساناز داودزاده‌فر: بارش

حرف اصلی شاعر در این شعر اعتراض به بی‌عدالتی و خشونت نظام اعدام است که انسان را به شیء‌ای بی‌ارزش تقلیل می‌دهد. شاعر با تصاویری تکان‌دهنده از رنج اعدامی، شکنجه و بی‌تفاوتی جامعه و نهادها، به نقد سلب حیات و کرامت انسانی می‌پردازد. این شعر فریادی علیه مجازات اعدام و بی‌حسی جمعی است که مرگ انسان را به تیتر ناچیز روزنامه‌ای بدل می‌کند.

این شعر با تصاویر تکان‌دهنده و زبانی تلخ، فاجعه‌ی اعدام را به مثابه یک خشونت سیستماتیک علیه انسانیت به تصویر می‌کشد. شاعر با استفاده از استعاره‌های بدن‌مند و تقطیعِ آگاهانهٔ سطرها، فضایی از هراس و انزجار را می‌آفریند که یادآور مکانیسم‌های سرکوب است. «بارش» در اینجا نه آب، بلکه نماد ریزشِ خون و سقوطِ عدالت است؛ زندانی که نامش بر چوبه‌های دار حک می‌شود، پوست اعدامی که آب می‌رود، و استخوان‌هایی که قابل شمارش می‌شوند، همگی به فرآیندِ غیرانسانیِ اعدام و تبدیل بدن به ابژه‌ای قابل اندازه‌گیری اشاره دارند. شاعر با کنار هم گذاشتن تصاویر پزشک قانونی، پلیسِ بی‌تفاوت، و جامعه‌ای که اعدام برایش تنها «تیتر کوچک روزنامه‌ای‌ست»، سه ضلع مثلث خشونت را نشان می‌دهد: نظام قضایی، مجریان، و مردمِ عادی‌سازی‌کننده. انتهای شعر با تصویر «مرگ» که قلب اعدامی را زیر سرش گذاشته، همزمان هم به سکوتِ مرگبار جامعه اشاره دارد و هم به امیدِ مقاومت (قلب به مثابه نماد زندگی). زبانِ شکسته و لحنِ گزارشیِ شعر، بازتابی از واقعیتِ شکسته‌شدنِ انسان در چرخه‌ی اعدام است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

بارش
به نام زندان که می‌خورد
در چوبه‌های دار
جنگلی خونین ادرار می‌کند
و بوی گردن
زنی
مردی
کہ دوسه خورده بود
در حبس می‌پیچد
پوست اعدامی
آب می‌رود
دویست و شش استخوانش را
می‌شود شمرد.
چهار باید
اذان صبح
آخرین دیدار
وصیت نامه
بند تا قرنطینه
شکنجه‌ات می‌دهند
شکنجه
تنت را سابیده
تنت شفاف شده
می‌بینم
مرگ
قلبت را
زیر سرش گذاشته است.
پزشک قانونی
روبروی اعدامی
سوگند بقراط‌اش را گاز می‌زند
پلیس به صفرهای فیش حقوقی است فکر می‌کند
و هشتاد و چند میلیون آدم
اعدامی
برایشان
تیتر کوچک روزنامه ‌ای‌ست
که فروش نمی‌رود.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.