ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تابوت شیوا ارسطویی و کنش سیاسی زنان در سوگ

زنانِ تابوت‌ بر دوشِ اندام شیوا

آتفه چهارمحالیان در این متن تأکید می‌کند که زنان با حمل تابوت شیوا ارسطویی در بهشت زهرا، با کنشی زنانه و ممنوع، تابوهای نظام سرکوبگر را شکستند و سوگواری را از چارچوب مردانه و شرعی آن خارج کردند. این وداع، به مثابه مقاومتی سیاسی و بازآفرینی زنده‌ی سوگ، بدن و فاعلیت زن را در کانون یک رخداد معنادار قرار داد و هژمونی مرگ مردانه را واژگون کرد.

از شیوا ارسطویی در کنار همه‌ی آن‌چه نزدیک‌تران به او نوشته‌اند، تابوتی به غایت زیبا هم به‌جا ماند. از معدود دفعاتی بود که تصویر قاب‌گرفته‌ی زنی آنگونه و آن‌چنین بر بهشت زهرای تهران وزیدن گرفت و تصویری کم‌نظیر از زنانی دسته‌جمعی که در خانه هنرمندان تهران، تابوت زنی دیگر را با گیسوهای رهایشان قاب گرفتند و در میان خیل مردانِ تماشاگر، به رودخانه و خاکِ سفری نامفهوم سپردند.

زنانی پُر از زخم‌های عشق، نازایی‌ها و زایمان‌های عشق، سروده‌ها و ناگفته‌های عشق، بازجویی‌ها از عشق، زندان‌ها و سنگسارهای عشق. زنانِ زیرِ تابوتِ شیوا هر کدام تکه‌ای از او بودند و چیزی کمتر یا بیشتر از او. گام‌های جسدِ شیوا بودند به‌سمتِ آرمیدن. شکلِ زنده‌ی تابوتی سرتاسر زنانه، زنده کردن، خلق و آفرینش و تابشِ معنا از تابوتی بردوش، تصویر و زیبایی، پاسخ و خودِ خودِ کنش.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

و این شاید یکی از سیاسی‌ترین شکل‌های وداع در سرزمینی است که بدن زن، مو، نگاه، صدا، فاعلیت فردی یا جمعی، تصویر زیبا، صدای زیبا، حتی اندوه و ماتمش، سال‌هاست ممنوع است، چه برسد به تابوتی که قانون شرع، آن را بار و آنِ مردان می‌داند. تابوتِ شیوا ارسطویی همه‌ی قوانین را شکست؛ در میانه‌ی «بهشت زهرا»، در دل حکومت مرگ، خود را چون متنی تاریخی بر همه‌ی مناسک رسمی و بر مردانگیِ کانونیِ مالکان اجتماعیِ سوگ نوشت. زنانی که با حجابِ اختیاریِ ممنوع، تابوتی را بر دوش گرفتند که تنِ زنی دیگر در آن خوابیده بود، به احترامِ سوگواری، به رسم کهن وداع عمل کردند به شیوه‌ای که تابوی اساسی نظام را به چالش کشید: تصاحب و بازآفرینیِ زنده‌ی سوگ به مثابه‌ی مقاومت، در سرزمینی که جز در الگوی نظام و سنت، هر شکلی از زیستنِ زن همیشه نوعی «خروج از قانون» است. زنانی که تابوتِ شیوا را برکشیدند نقش‌ها و الگوها را تغییر دادند، از زنانی گریان در حاشیه‌ی سوگ، به فاعلانی بدل شدند که در دلِ کانونِ مرگ، کنشِ زندگی را از ژرفای اندوه زایانده، وداع را به یک رخداد مبدل می کنند؛ آنان لحظه‌ای از شکاف در نظمِ مسلط را برکشیدند وجامعه‌ای که بیش از چهل‌ سال، بدن زن را به تاریکی، جداسازی و سرکوب سوق داده بود، با صحنه‌ای روبرو کردند که در آن تابوتِ زن، حاملِ معنا شد. این، واژگونیِ هژمونی‌ای بود که مرگ را، حتی در لحظه‌ی پایان، «مردانه» تعریف می‌کند. در نظامی که مرگِ زن باید در سکوت، در سایه، با واسطه‌ی مردان و در چارچوبِ مناسک شرعی رخ دهد، زنانِ تابوت‌بردوش، به گرداندنِ حلقه‌ی ناممکن‌ تقریر‌شده‌ی تقدیر امکان دادند و ساختار سوگواری را از انقیاد بیرون کشیدند. زنان هنرمندی که در متنِ تاریخِ سانسورشده، تابوتِ شیوا را از کالبدی در حالِ فرورفتن در خاک، به اثری اجتماعی‌ـ‌سیاسی بدل کرد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.