ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پرسش زمانه

دعوا بر سر نام «خلیج»: مناقشه بر سر نامی که باید کنار گذاشته شود

علی جوادی در پاسخ پرسش زمانه - «آن‌ که از ما می‌خواهد برای نام «خلیج» جان دهیم، همان است که نان را از سفره‌ مان برداشته است. هر نامی بر این «خلیج» حک شود، تغییری در وضعیت کارگر مهاجر ناپدید شده در شارجه، زن ستم‌دیده در بوشهر، یا معترض به ‌زنجیر استبداد در بحرین ایجاد نمی‌کند.»

از جمله نخستین فرمان‌های اجرایی دونالد ترامپ پس از بازگشت به کاخ‌سفید در ژانویه ۲۰۲۵، دستور تغییر نام «خلیج‌ مکزیک» به «خلیج آمریکا» در همه اسناد رسمی، نقشه‌ها و مکاتبات اداری بود... و سپس سیاست تغییر نام به جغرافیایی رسید  که غالباً «خلیج فارس» نامیده می‌شود؛ رئيس جمهور آمریکا در آستانه سفرش به عربستان اعلام کرد می‌خواهد این «خلیج» را «عربی» بخواند؛ اقدامی که ظاهرا از آن تا حدودی عقب نشینی کرده‌ است.

پس از این اظهار نظهر موجی از واکنش‌های هویت‌طلبانه و پان‌فارس، هم از درون حاکمیت جمهوری اسلامی و هم از سوی اپوزیسیون، به ‌ویژه سلطنت‌طلبانی که عمدتاً از پیروزی ترامپ در انتخابات خشنود بودند، برانگیخته شد. از علی جوادی، تحلیلگر و فعال سیاسی، کادر حزب کمونیست کارگری - حکمتیست، درباره این مناقشه و دلالت‌هایش پرسیدیم.

  • تفسیر شما از این مناقشه‌ی هویتی چیست؟ و در بستر و از منظر ستم‌های مشترک و درهم‌تنیده‌ی طبقاتی، جنسی/جنسیتی و ملی که سرنوشت مردمان منطقه را به یکدیگر گره زده‌اند، چگونه می‌توان آن را تحلیل کرد؟

علی جوادی: واکنش‌های برآمده از اعلام دونالد ترامپ مبنی بر تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی»، از سوی رژیم اسلامی، سلطنت‌طلبان، و برخی جریانات ناسیونالیست در اپوزیسیون، بیش از آن ‌که از دغدغه‌ای واقعی نسبت به انسان و رنج انسانی و مصائب متعدد مردم و جوامع این منطقه برخاسته باشد، بازتاب یک بیماری ریشه‌دار در گفتمان سیاسی غالب در خاورمیانه است: مقدس‌سازی نام‌‌ها و اسطوره‌ها به‌ جای مبارزه برای رهایی انسان‌ها.

علی جوادی، تحلیلگر و فعال سیاسی، کادر حزب کمونیست کارگری - حکمتیست

این مناقشه، ابزار بلوک‌های سرمایه‌ جهانی و منطقه‌ای برای انحراف از تضادهای واقعی و مشترک در این منطقه است. این مناقشه‌ اسمی، در حقیقت، هیچ ربطی به رهایی انسان، زندگی بهتر، یا عدالت اجتماعی ندارد. نه آن خلیج «فارسی» است، نه «عربی»؛ بلکه جغرافیای رنج مشترک، بی‌‌نامی، بی‌حقوقی، و بی‌آینده‌‌گی مردمانی است که یا در لنج‌های پوسیده غرق می‌شوند، یا در سکوت چاه‌های نفت می‌میرند، یا در سایه‌ نظام‌های استبدادی، به نام «نام»، سرکوب می‌شوند.

در تاریخ، گاه نامی که بر جغرافیایی نهاده می‌شود، وزنی می‌‌یابد نه از آن‌‌رو که حقیقتی را بازتاب می‌دهد، بلکه چون پوششی است بر حقیقتی که باید دفن شود. «خلیج فارس» یا «خلیج عربی» - این دو واژه، هر دو نه در خدمت شناخت، که در خدمت انقیاد شکل گرفته‌اند. نامی که نه ساحل‌نشینان آن را انتخاب کرده‌اند، و نه بی‌نامان آن را به رسمیت شناخته‌اند؛ نامی تحمیل‌شده، چون همه‌ نام‌هایی که از فراز تخت سلطنت‌ها و ایدئولوژی‌های خرافاتی و ناسیونالیستی، نقشه‌ها را حک کرده‌اند، نه بر پایه‌ رنج، بلکه بر بنیاد قدرت طبقاتی و استثمارگرایانه.

ترامپ، این نماینده‌ بی‌نقاب منطق بازار و سلطه سرمایه، زمانی که می‌کوشد نام خلیج را عوض می‌کند، در واقع هیچ چیز را تغییر نمی‌دهد؛ بلکه فقط حقیقت نهفته در این نزاع را عریان می‌سازد: این ‌که آن‌چه محل مناقشه است، نه تاریخ است و نه کرامت انسانی، بلکه مالکیت بر ابزار سلطه است. برای او، نام خلیج کالایی ا‌ست که در ازای دلارهای نفتی فروخته می‌شود. کالایی است که می‌توان در برابر امتیاز یا قرارداد، تغییرش داد. اما آن ‌که در واکنش به این معامله، به پرچم و مرز و «نام های تاریخی» پناه می‌برد، نه در برابر ترامپ، بلکه در کنار او ایستاده است - در کنار همان ساختار قدرت، سلطه، و دروغ و عوامفریبی.

اما چه کسی بود که در واکنش به این معامله، رگ گردنش را برای «نام» خلیج بیرون انداخت؟ نه انسان ستمدیده، که همواره نامی نداشت؛ نه کارگری که از حقوق محروم است، نه زنی که در سایه‌ قانون و سنت له می‌شود، نه کارگر نفت که در گرمای سکوهای نفتی می‌سوزد. بلکه آن ‌که فریاد زد، همان بود که از قدرت تغذیه می‌کند، چه در کسوت سلطنت‌طلب، چه در ردای جمهوری اسلامی. اینان، نه به‌خاطر انسان، بلکه برای بازتولید سلطه‌ خود، نام خلیج را «مسئله» کردند.

دیدنی است اپوزیسیونی که دیروز از پیروزی ترامپ وجد کرده بود و منتظر لشگر کشی ترامپ و نتانیاهو و کشتار مردم برای نزدیکی به قدرت بود، ناگهان خود را ناچار به دفاع از نام خلیج در مقابله با ترامپ دید. خود را در کنار حاکمیتی دید که هر روز زبان مردمش را می‌برد، و امروز به پاسدار نام «خلیج فارس» تبدیل شده است. نتیجتا باید دانست که این نزاع، نه بر سر عدالت، بلکه بر سر مالکیت واژه‌هاست. واژه‌هایی که نه برای گفت ‌و گو، که برای خاموش‌کردن زبان‌ها به کار می‌روند.

و در این مناقشه، آن‌چه حذف شده، همان چیزی ا‌ست که باید در مرکز مناقشه قرار بگیرد: انسان ساکن این جغرافیا. انسانی که در اسارت زنجیر سنت، تازیانه‌ دولت، و فشار بازار سرمایه خرد شده، اما همچنان زنده است؛ انسانی که نام ندارد، چون تاریخ رسمی برایش جایی قائل نیست؛ انسانی که نه به نام خلیج، که به نان، آزادی، و کرامت نیاز دارد.

این‌ جا باید حقیقت را بدون لکنت زبان گفت: آن‌ که از ما می‌خواهد برای نام خلیج جان دهیم، همان است که نان را از سفره‌ مان برداشته است. آن‌ که شرافت را با نقشه پیوند می‌زند، همان است که به زن، به کارگر، به انسان ستم ‌دیده، جز فرمانبرداری نیاموخته است. آن‌ که از «مسئولیت ملی» می‌گوید، هم‌ اوست که مسئول است برای هر بی‌عدالتی، برای هر سکوت اجباری، برای هر سرکوب.

ما را با نام‌ ها و اساطیر کاری نیست. نه «فارس»، نه «عربی». نه پرچم، نه خاک، نه تبار، نه ملت، نه ملیت. ما با انسان کار داریم. با زندگی، با آزادی، با رهایی از شر نظمی که انسان را به نام و نقشه و ملت و امت تقلیل داده است.

آن‌چه به جای این مناقشات باید بنشیند، همبستگی بین‌المللی، همبستگی طبقاتی، و همبستگی میان انسان‌های تحت ستم در دو سوی خلیج است - نه حول نام‌ها، بلکه حول مبارزات واقعی و آزادیخواهانه: علیه نظام‌های حاکم، علیه ایدئولوژی هایی که ما را به «ملت» تقلیل داده‌اند تا نتوانیم «انسان» باشیم متحد شویم.

اما اگر بخواهیم واقعاً از بستر رنج مردمان منطقه سخن بگوییم، باید مسئله را از اساس وارونه کنیم: هر نامی بر این «خلیج» حک شود، تغییری در وضعیت کارگر مهاجر ناپدید شده در شارجه، زن ستم‌دیده در بوشهر، یا معترض به ‌زنجیر استبداد در بحرین ایجاد نمی‌کند.

این «خلیج»، اگر به کسی تعلق دارد، متعلق به آن‌هایی ‌است که برای زیستن در آن، نه تاریخ داشتند، نه حامی، نه نام.

و مادام که انسان این منطقه بی‌حق، بی‌صدا، و بی‌چشم‌انداز است، این «خلیج» نه باید نامیده شود، بلکه باید از نو اندیشیده شود. نه چون میراث، بلکه چون امکان: امکانی برای همبستگی، برای گسست از سلطه اساطیر و ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی حاکم، برای ساختن جهانی دیگر، کمی آزادتر، کمی انسانی تر، کمی برابر تر. یک دنیای بهتر!

و آری، این «خلیج»، یا خلیج انسان‌هاست — یا هیچ‌چیز!

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • عمو پسر رسول الله

    سپاه ابرهه رو باید !!