سانسور در سینمای ایران- «مسافر شب»: سرگردان میان انقلاب و ابتذال
مسافر شب، ساختهی منصور تهرانی، روایتی ملودراماتیک از سقوط و رستگاری یک جوان در گرداب فساد غرب و رژیم گذشته است. این فیلم، که با کلیشههای انقلابی تقابل شرق و غرب را به تصویر میکشد، به دلیل تناقض میان فرم سینمای پیش از انقلاب و محتوای ضدغربی، قربانی سانسور شد و هرگز به پرده نرسید.

نعمت گرجی و سیروس الوند در فیلم مسافر شب
فیلم مسافر شب، ساختهی منصور تهرانی در سال ۱۳۵۹، داستان راننده تاکسیای را روایت میکند که پسرش را برای تحصیل به اروپا میفرستد. پسر، که شخصیتی بیبندوبار دارد، به دام شبکه قاچاق مواد مخدر زیر نظر زنی بانفوذ (اشرف پهلوی) میافتد. او پس از دستگیری در ایران، با دخالت این زن آزاد شده و معتادی بیگناه بهجای او اعدام میشود. پسر که از این ماجرا متأثر شده، علیه قاچاقچیان مبارزه میکند، اما در درگیری مجروح شده و نیمهجان در خیابان رها میشود. رفتگری او را یافته و پدرش، که راننده تاکسی است، او را به بیمارستان میرساند.

این فیلم، که با بازی سیروس الوند و نعمتالله گرجی ساخته شد، به دلیل بدآموزی، پوشش نامناسب زنان، برخورد سطحی با مفاسد غرب، عدم تطابق با معیارهای اسلامی، تیپسازی شخصیت اصلی شبیه به جوانان سینمای پیش از انقلاب و موسیقی غنایی کارگردان، توقیف شد. با وجود حذف نماهای درشت از چهرهی بازیگر اصلی، کاهش صحنههای مربوط به شخصیتهای زن بیحجاب، حذف بخشهای مرتبط با اشرف پهلوی و بازسازی موسیقی، فیلم به دلیل «ضعف کارگردانی» در بازبینی رد شد و هرگز اکران عمومی نشد. مسافر شب نمونهای از آثار سینمایی اوایل انقلاب است که در فضای متشنج سیاسی و فرهنگی آن دوران قربانی سانسور شد.
بهرهگیری از کلیشههای اخلاقی
فیلم با بهرهگیری از کلیشههای اخلاقیِ مورد تأیید گفتمان انقلابی، تقابل «فساد غرب» و «معصومیت ازدسترفته جوان ایرانی» را در قالب یک مِلودرامِ احساسی روایت میکند: پسر تحصیلکرده در اروپا که به دامان مواد مخدر و شبکهای تحت کنترل اشرف پهلوی (نماد فساد رژیم گذشته) میافتد، بهصورتی اغراقشده قربانیِ هویتِ «غربزده» میشود و در نهایت، با الهام از شهدای انقلاب، به مبارزه علیه قاچاقچیان برمیخیزد. صحنههای اعدام معتادِ بیگناه (اشاره به بیعدالتیِ نظام پیشین) و نجاتِ نمادینِ پسر توسط پدرِ راننده تاکسی (نماد مردمِ زحمتکش)، فضاسازیِ آشنا در سینمای عامهپسندِ آن دوره را تکرار میکند؛ اما تناقض در همین جاست: فیلم از سویی با نمایشِ فسادِ «غرب و دربار» خود را همسو با روایت انقلابی نشان میدهد، و از سوی دیگر به دلیل استفاده از موسیقی و تصاویر «لاابالیگرایانه» (حتی پس از حذف صحنهها) و شخصیتپردازیِ سطحی، مورد سوء ظن قرار میگیرد. گویی تهرانی میخواست هم از موجِ ضدغربیِ آن سالها سود ببرد، هم فرمولهای سینمای پیش از انقلاب را حفظ کند—ترکیبی که به جای عبور از سانسور، به توقیف انجامید.
دلایل سانسور
«برزخیها» (۱۳۶۱) به کارگردانی ایرج قادری نیز مانند «مسافر شب» با بهرهگیری از کلیشههای اخلاقیِ پس از انقلاب، فساد نظام پیشین را محکوم میکنند، اما با هوشمندی بیشتری از سد سانسور گذشت: درحالی که «مسافر شب» با نمایش صحنههای بدون حجاب و موسیقی غنایی (حتی پس از حذفهای اجباری) به دام «تناقضِ فرم و محتوا» افتاد، «برزخیها» با حذف کامل حضور زنان بیحجاب و استفاده از موسیقی بدون ریتمِ غربی (موسیقی سنتی با تمایلات انقلابی) خود را با شرایط جدید تطبیق داد و میلیونها تومان هم در آن زمان به فروش رسید. جالب آنکه هر دو فیلم به قاچاق مواد مخدر توسط شبکههای وابسته به رژیم گذشته میپردازند، اما «برزخیها» با تبدیل شخصیتهای زن فاسد به چهرههای پوشیده اما شرور (نمایش فساد درونی، نه ظاهری) و جایگزینی موسیقیِ مهیج با نوحههای انقلابی، توانست بهرغم حفظ درونمایهای مشابه، به عنوان «فیلمی ارزشی» تائید شود؛ درحالی که «مسافر شب» حتی با حذف صحنههای جنجالی، به دلیل باقیماندن «فضای کلی» پیش از انقلاب در تصاویر و صدا، رد شد. این تقابل نشاندهنده سلیقهی درحال تغییر ممیزان در سالهای ۵۹ تا ۶۱ است.
نظرها
نظری وجود ندارد.