نگاهی از درون اسرائیل: «نه حماس و نه ایران، آنچه ما را نابود میکند، فانتزی مصونیت است»
اورلی نوی در این یادداشت مینویسد که پرستش مطلق ارتش اسرائیل و بیتوجهی به همسایگان باعث شده که جامعه اسرائیل باور کند هرگز بهایی برای اقداماتش پرداخت نخواهد کرد. به نظر او اما تصاویر ویرانی در رماتگان و ریشون بیانگر واقعیت دیگری است: «غرور و توهم ملیای که تنها بر قدرت نظامی استوار است، بهناچار به مغاک نابودی و در نهایت به شکست میانجامد.»

تصویری منسوب به حمله ایران به تل آویو. ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵
جامعه اسرائیل طی سالها به این باور رسیده است که میتواند در منطقه خاورمیانه زندگی کند، در حالیکه نسبت به تمام همسایگان خود عمیقاً بیاحترامی کند و هر زمان و به هر میزان که بخواهد به شکلی قلدرمآبانه و خونریزانه به آنها حملهور شود؛ و آنهم صرفا بر پایه اتکای به نیروی نظامیاش.
ما قویترین ارتش خاورمیانه را داریم، چه کسی میتواند در برابر ما بایستد؟
تقریباً هشتاد سال است که این وعده وجود دارد که پیروزی مطلق تنها یک قدم با ما فاصله دارد: کافی است فلسطینیها را به زانو درآوریم، حماس را نابود کنیم، لبنان را خرد کنیم، توان هستهای ایران را از بین ببریم — و آنگاه ببینید که چگونه اینجا به بهشت تبدیل خواهد شد.
اما تقریباً هشتاد سال است که همه این پیروزیهای نظامی، در عمل، به پیروزیهای «پیرُوسی» (پیروزی همراه با هزینه سنگین) تبدیل شدهاند؛ هر کدام از آنها تنها چاه عمیقتری از انزوا، تهدید و نفرت برای اسرائیل حفر کردهاند.

نکبت سال ۱۹۴۸ مسأله پناهندگان را پدید آورد که همچنان باقی مانده و پایهگذار رژیم آپارتاید شد؛ پیروزی ۱۹۶۷ اشغالگری را به بار آورد که همچنان مقاومت فلسطینیان از آن تغذیه میکند؛ و جنگ اکتبر ۲۰۲۳ به نسلکشیای بدل شد که اسرائیل را برای همیشه به کشوری منفور و طردشده در جهان تبدیل کرده است.
ارتشی که همه این اقدامات با محوریت او انجام شده، به ابزاری نابخردانه برای نابودی جمعی بدل شده است که البته همچنان جایگاهش را نزد افکار عمومیِ مسخشده، با نمایشهایی از خودنمایی نظامی حفظ کرده است؛ نمایشهایی همچون انفجار پیجرها و بیسیمها در جیب مردانی در بازار لبنان یا ایجاد پایگاه پهپادی در دل کشور دشمن. تحت فرمان یک دولت نسلکش، این ارتش همچنان در گرداب جنگهایی وارد میشود که هیچ تصوری از خروج از آنها ندارد.
در طول این همه سال، تحت حمایت این ارتش بهظاهر قادر مطلق، جامعه اسرائیل به این باور رسید که مصون است.
پرستش مطلق ارتش از یک سو و تحقیر متکبرانه همسایگان در منطقه از سوی دیگر، باعث شده جامعه اسرائیل باور کند که هرگز بهایی پرداخت نخواهد کرد؛ چه کسی اصلاً میتواند در برابر ما بایستد؟
و سپس ۷ اکتبر فرا رسید و برای لحظهای این پوشش مصونیت خیالی را در هم شکست. اما به جای روبهرو شدن با معنای این لحظه، جامعه خود را به کارزار انتقام سپرد؛ زیرا فقط از این راه بود که جهانش دوباره معنا یافت: اسرائیل میکشد، فلسطینیان قربانی میشوند؛ نظم دوباره برقرار میشود..
به همین دلیل، صحنههای ساختمانهای بمبارانشده در رمتگان، ریشون لتسیون و تلآویو — درست در قلب کشور — این چنین همه را در اسرائیل شوکه و شگفتزده کرد.
این تصاویر چقدر شبیه به همان تصاویری بودند که به دیدنشان در غزه عادت کردهایم: همان اسکلتهای سیاه و خاکستری ساختمانها، همان ابر غبار معلق در هوا، همان فرش از خاکستر و آوار که سطح خیابان را پوشانده است، همان عروسکهای کودکان در دست تیمهای امداد و نجات.
البته مقیاس کاملاً متفاوت است، اما این تصاویر، با این حال، لحظهای کوتاه از فروپاشی این خیالبافی و فانتزی بیمارگونه را نشان دادند؛ اینکه ما در برابر همهچیز مصون هستیم.
روزی روزگاری در اسرائیل رهبران یهودیای بودند که میدانستند ما واقعاً نمیتوانیم موجودیت خود را در این منطقه بر پایه خیال مصونیت مطلق بنا کنیم.
شاید آنها نیز از احساس برتری نست به دیگران کاملاً بینصیب نبودند، اما دستکم این مسئله را درک میکردند.
یوسی سرید در گذشته نقل کرده بود که اسحاق رابین به او گفته است:
ملتی که پنجاه سال صرفا بر عضلاتش تکیه کن، سرانجام آن عضلات خسته میشوند.
به بیان دیگر، رابین درک کرده بود که زندگی ابدی با شمشیر ـ برخلاف وعده هولناک نتانیاهو ـ گزینهای ممکن و واقعگرایانه نیست.
امروزه دیگر هیچ سیاستمدار یهودی از این جنس باقی نمانده است. زمانی که چپ صهیونیستی با هیجان فراوان از این حمله جنونآمیز و خطرناک به ایران استقبال میکند، در واقع بار دیگر به همان فانتزی ارتش شکستناپدیز پناه میبرد و دل میبندند: اینکه هر کاری بکنیم و هر چقدر خود را در این منطقه منفور شویم، باز هم ارتش همیشه از ما محافظت خواهد کرد.
رئیس حزب دموکراتها، یائیر گولان، پس از حمله به ایران در توییتر نوشت:
مردمی نیرومند، ارتشی مصمم و پشتجبههای استوار؛ همیشه چنین پیروز شدیم و امروز هم چنین پیروز خواهیم شد.
نعما لازیمی، ستاره نوظهور حزب کارگر، نیز چنین اظهار کرد:
از سامانههای پیشرفته اطلاعاتی و برتری اطلاعاتی تشکر میکنم؛ از ارتش اسرائیل و تمامی نیروهای امنیتی؛ از خلبانان قهرمان و نیروی هوایی؛ و از سامانههای دفاعی اسرائیل.
از این نظر، فانتزی مصونیت مطلق تحت حمایت ارتش، در چپ صهیونیستی بسیار قویتر از راست است.
زیرا راهحل راست برای احساس امنیت، نابودی و پاکسازی قومی است؛ این سناریو آنها برای پایان بازی است. اما چپ میانه عمدتاً به تواناییهای بیپایان ارتش تکیه میکند. بیهیچ تردیدی، چپ میانه یهودی در اسرائیل ارتش را بسیار بیشتر از راست میپرستد؛ در حالی که راست، ارتش را تنها ابزاری برای اجرای برنامههای نابودی و پاکسازی خود میبیند.
ما مصون نیستیم. ملتی که همه موجودیتش را فقط بر نیروی بازوی نظامی بنا کند، ناگزیر به مخوفترین مغاک نابودی کشیده میشود و سرانجام شکست خواهد خورد.
اگر از دو سال گذشته - اگر نگوییم هشتاد سال اخیر- این درس بنیادین را نیاموختهایم، آنگاه واقعاً گمگشتهایم. نابود نه به خاطر برنامه هستهای ایران و نه به خاطر مقاومت فلسطینیان، بلکه بهخاطر این غرور احمقانه و متکبرانهای که تمام این ملت را فراگرفته است.
- ترجمه از «گفتوگوی محلی»
نظرها
نظری وجود ندارد.