توتالیتاریسم دینی و میلیتاریسم مدرن
دفاع از صلح، عقلانیت و جامعهی مدنی در بحبوحهی جنگافروزیها
جلال رستمی گوران - بیایید در برابر هر شکل از جنگ و قهر ایستادگی کنیم؛ نه از سر جانبداری از این یا آن دولت و یا حکومت، بلکه با هدف عبور از جمهوری اسلامی بهمثابهی یک مانع اساسی در راه تحقق آزادی، از راه تقویت جامعهی مدنی و ژرفتر ساختن مانیفست «زن، زندگی، آزادی».

منبع: شاتراستاک
شاید هنوز دیر نباشد

از زمان آغاز درگیری نظامی آشکار میان جمهوری اسلامی ایران و دولت اسرائیل، جنگی که از پیش تدارک دیده شده بود و اکنون آشکارا به مرحلهی انفجار رسیده است، جامعهی ایرانی، چه درون کشور و چه در تبعید، دچار التهاب و چنددستگی شدیدی شده است. در شبکههای اجتماعی، محافل خصوصی و فضای عمومی، اردوگاههای فکری متضادی شکل گرفتهاند.
برخی که خود از مخالفان جمهوری اسلامی بودهاند، امروز – هرچند با اکراه – در کنار آن ایستادهاند، با این احساس که اکنون پای «ملت ایران» در میان است. به باور ایشان، ایران مورد حمله قرار گرفته است، و دیگر اهمیت ندارد که چه کسانی بر آن حکومت میکنند. در سوی دیگر، کسانی هستند که حملات اسرائیل را فرصتی برای تضعیف حکومت تهران میدانند – و از آن، خواه پنهانی و خواه آشکار، حمایت میکنند. گروهی نیز میان این دو اردوگاه ایستادهاند: آنها هم تجاوز اسرائیل را محکوم میکنند و هم سیاستهای خطرناک، ماجراجویانه و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را که طی دههها بر تحریک، گسترشطلبی و بهرهبرداری ابزاری از مسئلهی فلسطین بنا شده است.
ما میتوانیم از دیدگاهی کاملاً متفاوت نیزسخن بگوییم: دیدگاهی مدنی، صلحطلبانه، آزادی خواهانه و انسانی، ورای منطق قدرتهای حکومتی و قطببندیهای ایدئولوژیک. چراکه در جنگها، بیش از هر چیز، این شهروندان بیگناه، زنان، جوانان و کودکان هستند که قربانی میشوند. هر بمبی که فرو میافتد، نه تنها جانها را میگیرد، بلکه جایی برای گفتوگو و صلح باقی نمی گذارد.
برای بازخوانی وتحلیل یک حادثه نمیتوان آن را از آخر خواند!
جمهوری اسلامی ایران، از یک سو با دههها سرکوب، ماجراجویی و تنشآفرینی در سیاست خارجی و سرکوب بیرحمانهی داخلی، خود را دشمن قسم خورده مردم خویش نشان داده است. و از سوی دیگر رهبری اسرائیل نیز، با استناد به تهدیدهای ۴۰ سالهی جمهوری اسلامی، با افشاگریهای مربوط به غنیسازی با درصد بالا، و اظهارات برخی مقامهای حکومتی دربارهی ساخت بمب هستهای، در کنار بحران جنایتهایش در غزه و انزوای جهانی روزافزون، اکنون از این شرایط برای یکسره کردن برنامهی هستهای ایران و تحکیم قدرت خود بهره میبرد.
درمیان این جبههها، مردمانی بیدفاع و بیصدا ایستادهاند – در ایران، در اسرائیل، در فلسطین – که خواهان صلح، آزادی و زندگی شرافتمندانهاند. و این، دقیقاً مسئولیت ماست: صدای جامعهی مدنی را بلندتر کنیم؛ صدایی که نه در خدمت میلیتاریسم ایرانیست و نه در دام توسعهطلبی اسرائیلی.
دراین هنگامهای که بار دیگر آسمان خاورمیانه با آتش بمبافکنها شکافته میشود، در لحظهای که طبلهای جنگ نه تنها در میدانهای نبرد، بلکه در دلها و ذهنها کوبیده میشوند، صدای صلح، اگرچه ضعیف اماهمچنان شرافتمندانه و پابرجا باقی مانده است. ما ایرانیان، چه در درون مرزها و چه در پراکندگی تبعید، بار دیگر خود را در برابر پرسشی سهمگین مییابیم: چگونه باید به جنگی نگریست که نه از جانب ما آغاز شده، نه با منافع مردم ما سنخیتی دارد، و نه پایانش نویدبخش فردایی روشن است؟
در چنین شرایطی، میتوان از دیدگاهی کاملاً متفاوت نیز سخن گفت: جامعهی مدنی بهجای غرقشدن درصف آراییهای منطقهای و جهانی، باید برنامهای روشن داشته باشد:
- آتشبس فوری و توقف تمام حملات نظامی.
- بازگشت به مذاکرات هستهای بدون پیششرط و با نظارت بینالمللی.
- پذیرش نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدون قید وشرط بربرنامهی هستهای ایران.
- حمایت از نهادهای مدنی، فرهنگی، دانشگاهی و مستقل در داخل کشور بهمثابهی تنها راه واقعی برای تقویت نیروهای دموکرات، مسالمتجو و آزادیخواه، همان نیروهایی که از زمان «زن، زندگی، آزادی» برای آیندهای بهتر میجنگند.
در این رابطه شاید توجه به آموزههای توماس مان، نویسندهی بزرگ آلمانی که در تبعید با فاشیسم زمانهی خود مبارزه میکرد، و اکنون (درماه ژوئن) جامعهی آلمان ۱۵۰ سالگی تولد او را گرامی میدارد، بیش از هر زمان دیگری برای شرایط ما ضروری باشد. او در ۲۹ مه ۱۹۴۵، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم، در کتابخانهی کنگرهی آمریکا، در سخنرانی مشهورش با عنوان Deutschland und die Deutschen، «آلمان و آلمانیها»(۱) به تحلیل فاجعهی اخلاقی ناشی از ناسیونالسوسیالیسم پرداخت. او در این سخنرانی تأکید میکند که در برابر بربریت فاشیستی، باید بار دیگر به ارزشهای بنیادیای بازگردیم که تمدن مدرن را ممکن ساختهاند: کرامت فردی، آزادی وجدان، و احترام به زندگی انسانی.
اندیشههای او به ما یادآوری میکنند که انسانیت در همان نقطهای پایان مییابد که انسان به نام یک «هدف برتر» قربانی میشود – خواه به نام ملت، دین یا ایدئولوژی ویا وعده های سیاسی.
بیایید در برابر هر شکل از جنگ و قهر ایستادگی کنیم – نه از سر جانبداری از این یا آن دولت و یا حکومت، بلکه با هدف عبور از جمهوری اسلامی بهمثابهی یک مانع اساسی درراه تحقق آزادی، از راه تقویت جامعهی مدنی و ژرفتر ساختن مانیفست «زن، زندگی، آزادی».
تنها زمانی که صدای خرد، صلح و انسانیت وآزادی را پاس بداریم، آیندهای روشن در پیش خواهیم داشت.
پانویس:
۱- Thomas Mann: Gesammelte Werke in dreizehn Bänden; Reden und Aufsätze Bd. 3 Fischer Verlag
نظرها
نظری وجود ندارد.