پیامدهای منطقهای حمله اسرائيل به ایران چیست؟
جوزف ضاهر، استاد دانشگاه و فعال سیاسی سوری، در پاسخ به پرسش زمانه میگوید: «نه واشنگتن و نه تلآویو هیچگونه ارادهای برای ایجاد تغییری اجتماعی، پیشرو یا دموکراتیک در ایران یا دیگر نقاط جهان ندارند. در عین حال، این مخالفت با حملات علیه ایران نباید ما را از محکوم کردن سیاستهای سرکوبگرانه، اقتدارگرایانه و ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران در داخل کشور و همچنین در منطقه باز دارد.»

تصویری که خبرگزاری تسنیم با خبر حمله مجدد موشکی ایران در بامداد دوشنبه ۲۶ خرداد منتشر کرد.
از تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، دولت آپارتاید و استعمارگر اسرائیل، با حمایت نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا، جنگی جدید علیه ایران آغاز کرده است. این جنگ با موج نخستی از حملات هوایی اسرائیل آغاز شد که زیرساختهای نظامی و هستهای در خاک ایران، همچنین برخی مسئولان امنیتی و هستهای، و حتی تأسیسات غیرنظامی و شهروندان را هدف قرار داد. دولت تلآویو برای توجیه این اقدام جنگطلبانه خود علیه ایران، بهانه دروغین و گمراهکننده «دفاع مشروع» و «تهدید موجودیتی هستهای» را پیش کشیده است. مانند چندین دهه گذشته، این منطق کلیشهای توسط رهبران غربی و اسرائیلی تکرار شده و از سوی رسانههای جریان اصلی نیز بازتاب یافته است که گویا ایران در آستانه دستیابی به سلاح هستهای قرار دارد.
با اینحال، حتی اگر این حملات بتوانند بهطور نسبی موجب عقبنشینی در برنامه هستهای ایران شوند، موفق به توقف کامل آن نخواهند شد. چرا که موضوع تنها به نابودی زیرساختهای فیزیکی برنامه هستهای ایران محدود نمیشود؛ بلکه مسئله، دانش انباشتهشدهای است که طی چند دهه توسط هزاران دانشمند و تکنیسین بهدست آمده است. و این دانش، چیزی نیست که بهسادگی بتوان بهطور کامل آن را نابود کرد.
بر پایه برآوردهای مختلف، حملات اسرائیل تاکنون باعث کشته شدن بین ۲۲۰ تا بیش از ۴۰۰ نفر در ایران شدهاند که عمدتاً غیرنظامی بودهاند. در مقابل، پاسخ نظامی ایران منجر به کشته شدن بیش از ۲۰ اسرائیلی شده است.
در حال حاضر، پیامدهای حمله اسرائیل در سطح منطقهای همچنان محدود باقی ماندهاند. جنبش حوثیها در یمن و نیروهای شبهنظامی شیعه عراق هر یک واکنشهایی نشان دادهاند، اما این واکنشها بهعنوان شکلی از فشار علیه ایالات متحده نسبتاً محدود باقی ماندهاند. بهعنوان مثال، نیروهای آمریکایی چند پهپاد را که پایگاه هوایی «عینالاسد» در استان الانبار عراق را هدف گرفته بودند رهگیری کردند، و حوثیها نیز چندین موشک بهسوی اسرائیل شلیک کردهاند. حزبالله که در پی جنگ اسرائیل علیه لبنان از سپتامبر تا نوامبر و همچنین سقوط رژیم سوریه در دسامبر ۲۰۲۴ بهشدت تضعیف شده، اما هیچ اقدامی انجام نداده و اعلام کرده که قصد انجام هیچگونه اقدام نظامی را ندارد.
بهطور کلی، شبکهی ائتلافهای منطقهای ایران بهشدت تضعیف شده و همین امر توضیحدهندهی این مشارکت ضعیف و نسبتاً محدود متحدان تهران در واکنش به حمله اسرائیل است. جنگ وحشیانهی تلآویو علیه لبنان بهشدت به حزبالله، گوهر تاج محور ایران، آسیب و ضربه زده و مردم لبنان، بهویژه پایگاه اجتماعی حزبالله در میان جمعیت شیعهی کشور را بهطور جمعی مجازات کرده است. سقوط دیگر متحد نزدیک ایران در منطقه، یعنی رژیم استبدادی بشار اسد، بیش از پیش محور مقاومت را تضعیف کرده است. تنها حوثیها در یمن از این تهاجم جان سالم به در بردهاند، هرچند که حملات آمریکا و اسرائیل علیه آنان از آغاز سال جاری افزایش یافته است.
با این حال، یک جنگ طولانیمدت اسرائیل علیه ایران میتواند پیامدهای بسیار منفیتری برای منطقه داشته باشد، بهویژه با مشارکت گستردهتر گروههای منطقهای همپیمان با ایران در اقدامات مسلحانه علیه منافع آمریکا و/یا اسرائیل. در سطحی گستردهتر، یک جنگ طولانی علیه تهران و تهدیدهای مستمر علیه آن ممکن است رژیم ایران را به اعمال نوعی محاصره جزئی تنگه هرمز سوق دهد، با هدف افزایش چشمگیر بهای نفت و در نتیجه اعمال فشار بر ایالات متحده و کشورهای اروپایی حامی اسرائیل. از هفته گذشته، قیمت نفت حدود ۱۳ درصد افزایش یافته و از ۶۳ به ۷۱ دلار رسیده است. با این حال، تهران بلافاصله از این ابزار بالقوه استفاده نخواهد کرد، چرا که میخواهد روابط نسبتاً مثبتی را که با پادشاهیهای خلیج فارس برقرار کرده، حفظ کند.
اهداف این تهاجم خونبار اسرائیل علیه ایران، عقبنشاندن برنامه هستهای ایران و اعمال فشار برای کسب امتیازات بیشتر از سوی مقامهای ایرانی در چارچوب مذاکرات مربوط به این برنامه است، با هدف دستیابی به توافقی که منافع آمریکا و اسرائیل را تأمین کند. اما در سطحی وسیعتر، هدف اصلی، تضعیف رژیم ایران و نقش منطقهای آن است. در این چارچوب، جنگ اسرائیل با پشتیبانی ایالات متحده بهمنزله تلاشی برای تحکیم هژمونی آمریکا و اسرائیل در منطقه عمل میکند.
در عین حال، این حمله فرصتی است برای بازسازی (یا تلاش برای بازسازی) وجهه اسرائیل در نزد دولتهای غربی، بهویژه اروپاییها، از طریق به راه انداختن جنگی که بهدروغ گفته میشود «در راستای دفاع مشروع» است. قدرتهای اصلی اروپایی از جمله پاریس، لندن و برلین اعلام کردهاند که اسرائیل در چارچوب دفاع مشروع اقدام کرده است. این سه کشور همچنین به پروپاگاندای اسرائیل درباره «خطر قریبالوقوع» برنامه هستهای ایران پیوستهاند، در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در آخرین گزارش خود تصریح کرده بود که «هیچ نشانه معتبری از وجود یک برنامه هستهای ساختارمند برای دستیابی تهران به سلاح اتمی» در دست نیست.
این حمله در پی برخی اقدامات انتقادی از سوی دولتهای اروپایی علیه دولت اسرائیل صورت گرفته است. بهعنوان نمونه، در پایان ماه مه، بریتانیا تصمیم گرفت مذاکرات درباره توافق تجارت آزاد با اسرائیل را به حالت تعلیق درآورد، سفیر اسرائیل در لندن را احضار کرد و تحریمهایی علیه چندین نهاد و فرد مرتبط با شهرکسازی اعمال نمود. اتحادیه اروپا نیز با اکثریتی قوی به بازنگری در «توافق مشارکت» خود با دولت اسرائیل که از سال ۲۰۰۰ به اجرا درآمده و اسرائیل را به شریک تجاری نخست اتحادیه تبدیل کرده، رأی داده است.
از منظر پوشش رسانهای رسانههای جریان اصلی، آنچه دیده میشود این است که نسلکشی در غزه جای خود را به ضرورت «دفاع اسرائیل» در برابر «تهدید وجودی هستهای» داده است.
علاوه بر این، در داخل اسرائیل، این جنگ جدید پس از تلاش اپوزیسیون برای سرنگونی دولت به رهبری نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، آغاز شده است. این حمله میتواند باعث افزایش محبوبیت دولت کنونی و کاهش مخالفتها با آن شود.
در سطح ایران، در واکنش به این حمله جدید اسرائیل و بهطور کلی در ادامه روند تضعیف رژیم تهران، ممکن است جمهوری اسلامی ایران را بیش از پیش به سوی تعمیق اتحاد با روسیه و چین سوق دهد، در تلاشی برای حفظ بقای رژیم، از جمله از طریق واگذاری پایگاههای نظامی به این دو کشور، امری که تا کنون از انجام آن خودداری کرده بود.
در نهایت، این حمله اسرائیل هیچ ارتباطی با «دموکراسی» یا منافع طبقات فرودست ایران ندارد، برخلاف ادعاهای دروغین نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو. برعکس، این حملات به احتمال زیاد منجر به تقویت روند نظامیسازی و امنیتیسازی رژیم اقتدارگرا و ارتجاعی ایران خواهد شد و بنابراین، به سیاستی سرکوبگرانهتر نسبت به طبقات فرودست و هرگونه اعتراض سیاسی و اجتماعی خواهد انجامید؛ اعتراضهایی که احتمالاً با این اتهام کاذب مواجه خواهند شد که در خدمت منافع دشمنان آمریکایی و اسرائیلی هستند.
در این چارچوب، ضروری است که با جنگ اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران مخالفت کرد. همینطور باید با اعمال تحریمهای گستردهی بخشبندی شده مخالفت کرد، چرا که این تحریمها بهشکل نامتناسبی طبقات کارگر ایران را تحت تأثیر قرار میدهند. نه واشنگتن و نه تلآویو هیچگونه ارادهای برای ایجاد تغییری اجتماعی، پیشرو یا دموکراتیک در ایران یا دیگر نقاط جهان ندارند. در عین حال، این مخالفت با حملات علیه ایران نباید ما را از محکوم کردن سیاستهای سرکوبگرانه، اقتدارگرایانه و ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران در داخل کشور و همچنین در منطقه باز دارد.
در واقع، رژیم ایران حقوق بنیادین کارگران برای سازمانیابی، چانهزنی جمعی و اعتصاب را به رسمیت نمیشناسد. این رژیم هرگونه تظاهراتی را سرکوب کرده، معترضان را بازداشت و زندانی میکند، و دهها هزار نفر از مخالفان سیاسی در زندانهای کشور بهسر میبرند. این رژیم نظام سرکوب ملی علیه کردها و نیز مردم بلوچستان است؛ سرکوبی که بهطور مکرر با مقاومتهایی مواجه شده، از جمله در سال ۲۰۱۹. همچنین، زنان را بهطور سیستماتیک تحت ستم قرار میدهد و شرایطی چنان غیرقابل تحمل ایجاد کرده که در سال ۲۰۲۲ منجر به شکلگیری جنبش تودهای «زن، زندگی، آزادی» شده است. تهران همچنین با جنبشهای مردمی علیه متحدان منطقهای خود نیز مخالفت میورزد. در سال ۲۰۱۹، اعتراضات گسترده در لبنان و عراق را محکوم کرد و مدعی شد که ایالات متحده و متحدانش پشت این اعتراضات بودهاند تا «ناامنی و آشوب» ایجاد کنند. در سوریه، ایران نیروهای خود، جنگجویانی از افغانستان و پاکستان، و نیروهای حزبالله را بهعنوان پیادهنظام در اختیار رژیم اسد قرار داد، در حالی که روسیه نیروی هواییاش را برای حمایت از ضدانقلاب خونین علیه خیزش مردمی آغاز شده در ۲۰۱۱ به کار گرفت.
در پایان، در حالیکه جنگ نسلکُشانه علیه نوار غزه همچنان ادامه دارد، و کرانهی باختری تحت حملات فزاینده و محاصرهی کامل قرار دارد، و نیز در کنار بمبارانهای پیوسته اسرائیل علیه سوریه و لبنان، این جنگ جدید اسرائیل با حمایت ایالات متحده بار دیگر نشان میدهد که مصونیت اسرائیل تهدیدی دائمی برای طبقات فرودست منطقه است و بهطور مستمر خطر وقوع یک جنگ منطقهای را تشدید میکند.
نظرها
نظری وجود ندارد.