دیدگاه
جنگطلبی فاشیستی یا صلحطلبی پاسیفیستی؟
شاپور شهبازی - چگونه در این شرایط میبایست بیاندیشیم و عمل کنیم که یک اتم در نفی یا دفاع از جنگ به دام این دوگانههای شر نیفتیم؟ چگونه بفهمیم چه کسانی، خودآگاه یا ناخودآگاه، پشت این دوگانهی تباهکننده پنهان شدهاند؟ از کجا بدانیم در این شرایط پیچیده میبایست از کدام راهحلها حمایت کنیم؟ کدام مقاله، متن، کلیپ، تصویر، موسیقی و...را لایک یا به اشتراک بگذاریم که خودآگاه یا ناخودآگاه به دام یکی از این دوگانههای شر نیفتیم؟


مثلث نارسیستهای خشکمغز، «خامنهای»، «نتانیاهو» و «ترامپ» که یا به دنبال ایجاد تمدن مخوف و شوونیستی ضد انسانی شیعه اسلامی و یا در پی گسترش امپراطوری سرمایه و آپارتاید نژادی سفیدپوست نر برتر میباشند، بهعنوان نمایندگان دو نحله، تجسم بربریت «کفتار» و «گرگ» درون انسان و بازتاب بیرونی سلطهی باتلاق و فاضلاب در تاریخ هستند و کارنامهی عملیشان در طول تاریخ وهن به انسان و شرمسار همیشهی انسان و تاریخ است.
متاسفانه شرایط جنگی هر لحظه پیچیدهتر، گزینهها کمتر و راهحلها خطرناکتر میشود و ممکن است یکی از این راهحلها به فاجعه بزرگ منجر شود. در شرایط بسیار پیچیده و متغیر کنونی که هرروز فکتهای جدیدی این شرایط متغیر را پیچیدهتر و غیرقابلپیشبینیتر میکند موضوع بسیار مهم این است که چگونه در این شرایط میبایست بیاندیشیم و عمل کنیم که یک اتم در نفی یا دفاع از جنگ به دام این دوگانههای شر نیفتیم؟ چگونه بفهمیم چه کسانی، خودآگاه یا ناخودآگاه، پشت این دوگانهی تباهکننده پنهان شدهاند؟ از کجا بدانیم در این شرایط پیچیده میبایست از کدام راهحلها حمایت کنیم؟ کدام مقاله، متن، کلیپ، تصویر، موسیقی و...را لایک یا به اشتراک بگذاریم که خودآگاه یا ناخودآگاه به دام یکی از این دوگانههای شر نیفتیم؟
از آغاز جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل میتوان موضعگیری تمام نهادها و رسانهها و افراد را به شکل بسیار کلی در دو راهحل عمده خلاصه کرد. «جنگطلبی فاشسیستی» و «صلحطلبی پاسیفیستی».
این دو راهحل، گفتمان اصلی و فضای حاکم در رسانهها را میسازند. میانجی متمایز و مکمل این دو نحله به عنوان راهحل سوم، «مبارزهطلبی اومانیستی» است که متاسفانه، هم به دلیل شرایط جنگی و هم به دلائل بسیار دیگر در حال حاضر به حاشیه رانده شدهاست. در حالی که راهحل بنیادی و واقعی شرایط پیچیدهی کنونی از این کانال حاصل میشود.
در «جنگطلبی فاشیستی» دو ضلعِ راهحلِ طرفداران جنگ ( اسرائیل و نظام ج.ا.) ماهیت دشمنِ اشغالگر خارجی را در پرانتز میگذارند و صلح را به تاخیر میاندازند. در حالی که هر دو کشور نسبت به هم در موقعیت اشغالگر خارجی هستند. طرفداران جنگ در نظام ج.ا. و طرفداران جنگ اسرائیل و آمریکا با نظام ج.ا. در این طیف هستند. با توجه به برتری نظامی اسرائیل و امریکا و طرح خواستهی بدون قید و شرط تسلیم و پیام دوم خامنهای مبنی بر ادامهی جنگ و نپذیرفتن صلح تحمیلی، اصرار به ادامهی این راهحل احتمالا به فجایع بزرگ منجر شود.
«صلحطلبی پاسیفستی» نیز آن روی همین سکه است که به بهانه مبارزه با جنگطلبی فاشیستی (اشغالگر خارجی) صلح با اشغالگر داخلی (نظام ج.ا.) را در پرانتز و مبارزه با آنرا به تاخیر میاندازد. در حالی که حاکمیت جمهوری اسلامی (فعلا به حاکمیت اسرائیل کاری نداریم) از حدود نیم قرن پیش در موقعیت اشغالگر داخلی است و تعطیلکردن یا به تاخیر انداختن مبارزه به بهانهی جنگ با اشغالگر خارجی (اسرائیل) غیرمستقیم صلح و مماشات و سازش با اشغالگر داخلی (نظام ج.ا.) محسوب میشود. طرفداران این دوروی سکه خودآگاه یا ناخودآگاه معطوف و مرعوب به حفظ منافع حاکمیتها و قدرتها هستند.(یا اسرائیل و امریکا یا نظام ج.ا.)
در حالی که در تضاد میان دوگانهی شر (خامنهای، نتانیاهو و ترامپ) میانجی «متمایز» و «مکمل» به عنوان راهحل واقعی «مردم» و «انقلاب» هستند. چرا؟ برای اینکه با معیار «مردم»، جنگ را از منافع حاکمیتها و قدرتها (اشغالگران خارجی) متمایز کردهایم. (مرزبندی با جنگطلبی فاشیستی) و با معیار «انقلاب» این تمایز را به مثابهی امکان رهائی واقعی «تکمیل» کردهایم. (مرزبندی با صلحطلبی پاسیفیستی) بنابراین میانجی «متمایز» و «مکمل»ِ جنگطلبی فاشیستی و صلحطلبی پاسیفیستی، مبارزهطلبی اومانیستی است.
این راهحل نه تنها با دو راهحل دیگر مرزبندی دقیق دارد بلکه به لحاظ عملی در کوتاهمدت و نتایجش در درازمدت بسیار کمهزینهتر و ثمربخشتر است. در ادامه با جزئیات بیشتری به نتایج عملی اینها خواهم پرداخت.
خب گروه اول و دوم هم میتوانند مدعی شوند ما هم دقیقا همین کار را میکنیم اما همانگون که نوشتم در عمل مبارزهطلبی اومانیستی به میانجی «مردم» و «انقلاب» خودش را از دو گروه دیگر متمایز و تکمیل میکند. یعنی چه؟ مثلا گروه اول (جنگطلبهای فاشیستی) در عمل، وقتی در بمبباران مردم بیگناه (نه فرماندهان و جنایتکاران) کشته میشوند، استدلالشان این است نیم قرن نظام ج.ا. مردم ایران را کشته و سرکوب کردهاست. مهساها و نیکاها را کشته است و... بنابراین برای آزادی ایران از دست اشغالگران داخلی (نظام ج.ا.) در مقابل این جنایات سکوت یا آنرا توجیه میکنند و به این طریق جنایت را تائید میکنند. در این حالت معیار «مردم» را نفی و در پرانتز گذاشتهاند و در کشتن انسانهای بیگناه همدست حاکمیت اسرائیل شدهاند. چرا؟ برایاینکه هیچ تفاوتی به لحاظ انسانی میان بیگناهی مهساها و نیکاها و...با بیگناهی افرادی که در بمبباران مناطق مسکونی کشته میشوند وجود ندارد. بنابراین به نام دفاع از وطن، هموطن (مردم) را نفی و در پرانتز میگذارند.
گروه دوم برعکس، به مردم ایران که در بمبباران اسرائیل کشته میشوند، به بهانهی دفاع از هموطن و وطن به حاکمیت اسرائیل اعتراض میکنند اما نه به مردم بیگناهی که در اعتراض به نظام ج.ا. کشته شده و میشوند و نه به کشتهشدن مردم بیگناه اسرائیل که در موشکباران کشته میشوند، به نظام ج.ا. اعتراض نمیکنند. یعنی با سکوت و توجیه، همدست جنگ و حاکمیت نظام ج.ا. میشوند. بنابراین کماکان معیار «مردم» را نفی و در پرانتز میگذارند.
در حالی که گروه سوم (مبارزهطلبی اومانیستی) خودشان را با معیار متمایز و مکمل مردم و انقلاب، با تمام حاکمیتهایی که یا مردم خودشان را به عنوان اشغالگر داخلی و یا مردم سایر ملتها به عنوان اشغالگر خارجی سرکوب میکند، متمایز و تکمیل میکنند. چرا؟ به دلیل اینکه میان این نوع از حاکمیتها و مردمانش تفاوت میگذارند. حاکمیتهایی مانند ایران و اسرائیل و طرفداران جنگطلبی فاشیستی و صلحطلبی پاسیفیستی هر دو از پیروان ایدئولوژی مرگ و دوروی یک سکهی واحد هستند. در واقع تنها انسانها و حاکمیتهایی میتوانند به واقعیتِ آزادی و صلحِ و همبستگی انسانی مادیتِ واقعی بخشند که ابتدا به فلسفهی آزادی و صلح و همبستگی، معنویتِ انسانی بخشیده باشند. (ورای ایدئولوژی و دوآلیسم جوهرگرایی)
پرسش متن این بود در جنگ اسرائیل و نظام ج.ا. جنگطلبی فاشیستی یا صلحطلبی پاسیفستی؟ پاسخ. هیچکدام. بلکه «مبارزهطلبی اومانیستی»
در قسمتهای بعد به شکل انضمامی به نتایج عملی که در آینده از دل این سه نحله در واقعیت جنگ اسرائیل و نظام ج.ا. بیرون میآید، خواهم پرداخت تا توضیح دهم چرا تا کنون، حتی با وجود بحران جنگ، این جریانها، سازمانها، احزاب و افراد ایدئولوژیک نتوانستند در واقعیت و عمل، و در مبارزه با نظام ج.ا.، ضمن حفظ تضاد با هم به وحدت برسند و نتایج فاجعهبار این رویکرد ایدئولوژیک در ایران چه خواهد بود.
نظرها
نظری وجود ندارد.