دیدگاه
جمهوری اسلامی، ناسیونالیسم ایرانی و پروژه اخراج مهاجر: اتحاد فاشیسم از بالا و پایین
علی جوادی در یادداشت مینویسد :«آنچه امروز شاهد آنیم، فروپاشی کامل نقاب ناسیونالیسم ایرانی است. همان ناسیونالیسمی که خود را با شعر "وطن" آراسته بود، حالا به تهدید مسلحانه علیه مهاجر رسیده است. ادبیاتش دیگر پر از نام شاعر و فرمانروا نیست؛ پر از "رگبار قانونی"، "تیر بدون دادگاه"، "پاکسازی ۴۵ روزه" و "استفاده از بدن مهاجر برای سوخت کوره" است.»

پناهندگان افغان پس از اخراج از ایران، در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۵، پس از رسیدن به نقطه صفر مرزی اسلام قلعه بین افغانستان و ایران، وسایل خود را حمل میکنند. (عکس از وکیل کوهسار / خبرگزاری فرانسه)
سیاست رسمی پاکسازی مهاجران افغانستانی، پس از شکست در جنگ

پس از جنگ دوازده روزه با اسرائیل که با تلفات انسانی سنگین، و تحقیر نظامی برای رژیم اسلامی به پایان رسید، این رژیم اکنون در یک برنامه امنیتی وحشیانه، اقدامهای گستردهای را برای سرکوب مهاجران افغانستانی آغاز کرده است. این اقدامها نه در سطح تهدید یا تبلیغات، بلکه به شکل احکام قضایی و اجرای سراسری در سراسر کشور به مرحله اجرا درآمدهاند.
طبق اعلام رسمی:
- هر اتوبوسی که مهاجر غیرمجاز سوار کند، برای همیشه توقیف خواهد شد.
- هر خود روی شخصی که مهاجری را جا به جا کند، گواهینامه راننده باطل و او به پنج سال زندان محکوم خواهد شد.
- اجاره دادن مسکن به مهاجران بی مدرک، دو سال حبس در پی دارد.
- هر کارفرمایی که به مهاجران کار دهد، باطل شدن مجوز فعالیت، توقیف کسب و کار، و پلمب محل روبرو میشود.
در کنار این سیاستها، موجی از تبلیغات رسمی و نیمه رسمی، مهاجران افغانستانی را تهدید امنیتی، «نفوذی»، عامل بیثباتی اقتصادی و حتی «آلوده» معرفی کرده است. فضا به سمتی هدایت میشود که هرگونه ارتباط انسانی، همدلی، یا حتی کمک ساده به یک مهاجر، با مجازات کیفری روبروست.
این جا نه با یک برخورد پراکنده، بلکه با نقشهای تمام عیار برای حذف اجتماعی، اقتصادی و مدنی صدها هزار انسان زحمتکش روبرو هستیم. توحش کامل!
بدن بیصدا، هدف گلوله پسا جنگ
جنگ دوازده روزه پایان یافت، نه با پیروزی، که با خاکستر. جمهوری اسلامی که در میدان جنگ چون موش در سوراخ خزید، حالا برای جبران خواری نظامی، به رسم همیشگی خود، شمشیر را برگردانده بهسوی ضعیفترین و بیدفاع ترین بخش جامعه: مهاجر افغانستانی. اما این بار، نه فقط با تحقیر یا تهمت؛ بلکه با فرمان قضایی، حکم امنیتی، و دستور اجرایی. اینان احکام شرم آور یک فاشیسم رسمیاند.
رژیم اسلامی به خوبی میداند که وقتی از بیرون زبونی می کشد، باید درون را بیشتر زخم بزند. مثل همه دیکتاتوریهای شکست خورده، قربانی را نه در بالا دست، که در پایینترین لایه جامعه مییابد، در کودکی که مدرک ندارد، در کارگری که بیمه ندارد، در انسانی که به قول آنها «اتباع مجاز» نیست.
فاشیسم اسلامی و ترامپیسم: دو صورت از یک هیولا
در آن سو، در واشنگتن، دستگاه ترامپ اردوگاه میسازد، بچه را از مادر جدا میکند، و دیوار میکشد. در این سو، رژیم اسلامی شلاق میزند، پلمب میکند، تیتر «پاکسازی» میزند. هر دو، در عمل، متحدند: دشمن هم در کلام، شریک در سرکوب. یکی در لباس اسلامی، یکی با کراوات، اما هر دو، دشمن انسان مهاجر. و این دشمنی، فقط در حاکمان متجلی نمیشود. در اپوزیسیون راست گرای ایرانی نیز همان سم، همان نژادپرستی، همان سیاست فاشیستی «ایران پاک» جریان دارد. همانها که روزی بر طبل کوروش و «تمدن» میکوبیدند، امروز فریاد میزنند: «اخراج، دیپورت، پاکسازی!»
ناسیونالیسم شان دیگر ادبیات شعر و شاهنامه نیست؛ ادبیات حکم بازداشت، گزارش محله، و سوزاندن است.

ناسیونالیسم ایرانی: از خیال تمدن تا واقعیت فاشیسم
آنچه امروز شاهد آنیم، فروپاشی کامل نقاب ناسیونالیسم ایرانی است. همان ناسیونالیسمی که خود را با شعر «وطن» آراسته بود، حالا به تهدید مسلحانه علیه مهاجر رسیده است. ادبیاتش دیگر پر از نام شاعر و فرمانروا نیست؛ پر از «رگبار قانونی»، «تیر بدون دادگاه»، «پاکسازی ۴۵ روزه» و «استفاده از بدن مهاجر برای سوخت کوره» است.
وقتی نژاد پرستی به ادبیات آدم سوزی میرسد: مرز طنز و جنایت فرو میریزد
و درست در همین لحظه، وقتی خیال میکنی دیگر چیزی از قساوت باقی نمانده، ناگهان با ادبیاتی مواجه میشوی که گویی از دل اردوگاههای آشویتس استخراج شده، نه از سطرهای تاریخ، بلکه از صفحه شبکههای اجتماعی. یکی با حالتی پیامبرگونه ظاهر میشود، اما نه برای نجات انسان، بلکه برای وعده «پاکسازی» میلیونها نفر. او نمینویسد؛ بمب میاندازد در واژهها. میگوید ظرف ۴۵ روز ایران را «از وجود» افغانها پاک خواهد کرد. میخواهد به آنها «رگبار قانونی» هدیه دهد و اگر کسی باقی ماند، از جسدش برای «کورهی آجرپزی» استفاده کند! اینجا دیگر نه با ناسیونالیسم، نه با شووینیسم، بلکه با آدم سوزی دیجیتال مواجهایم.
در برابر این توحش، تنها دو راه هست: یا بایستی و مقاومت کنی، یا سکوت کنی و شریک شوی. و ما، بی هیچ توهمی، بی هیچ رودربایستی، میگوییم: تو که آرزوی کوره داری، انسان نیستی، فقط فاشیستی.
تو که رگبار را قانون می نامی، تمام و کمال دشمن انسانیت هستی. تو که از سوزاندن مینویسی، از فرهنگ نیامدهای، از زبالههای تاریخ فاشیسم برخاستهای.
اگر امروز افغانستانی است، فردا تویی. بیایید واقع بین باشیم: امروز نوبت مهاجر افغانستانی است.
فردا نوبت کودک در بلوچستان، معلم در کردستان، پرستار بدون حجاب، دانشجوی معترض، زن در خیابان. فاشیسم با هیچ کس تمام نمیشود؛ فاشیسم اگر بماند، همه را خواهد بلعید.
انقلاب ما: علیه رژیم، علیه ناسیونالیسم، علیه سرمایه، در دفاع از انسان
ما از سنت و جنبش دیگر میآییم. نه از قوم، نه از مذهب، نه از ملت، بلکه از طبقه، از رنج، از کرامت انسانی. ما مهاجر افغانستان را شهروند متساوی الحقوق میدانیم، نه تهدید. خانه را حق او میدانیم، نه لطف. کار را حق، نان را حق، بودن را حق. در برابر فاشیسم اسلامی، در برابر ناسیونالیسم ایرانی، ما اعلام میکنیم: نه مرز، نه ملت، نه رژیم اسلامی، نه اپوزیسیون نژادپرست - فقط انسان.
اگر امروز سکوت کنیم، فردا صدایمان را خواهند برید. اگر امروز نجنگیم، فردا نخواهیم بود. پس ما فریاد میزنیم، مینویسیم، مقاومت میکنیم، تا در فردای سرنگونی این نظم جهنمی، بر ویرانههای نژاد، دین، و مرز، سرمایه، خانهای بسازیم برای همه. آزاد و برابر و مرفه، برای همگان!
نظرها
نظری وجود ندارد.