ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نقش آماده‌سازی ذهنی در پدیده افغان‌ستیزی

پدیده آماده‌سازی ذهنی (Priming) با فعال‌سازی ناخودآگاه ارتباطات ذهنی، نگرش‌ها و رفتارهای ما را شکل می‌دهد. در ایران، این مکانیسم با تقویت کلیشه‌های منفی علیه مهاجران افغان از طریق رسانه‌ها، به افغان‌ستیزی دامن زده و تعصبات را به یک پدیده ساختاری تبدیل کرده است.

دیدگاه

پیش از این گفتیم:

سیستم ۱ (تفکر سریع)، طبق نظریه دانیل کانمن، با فعال‌سازی تداعی‌گرایانه و خودکار، به محرک‌هایی مانند کلمات «موز» و «استفراغ» به‌سرعت واکنش نشان می‌دهد و شبکه‌ای منسجم از تصاویر ذهنی، احساسات و پاسخ‌های جسمانی مانند افزایش ضربان قلب ایجاد می‌کند، که بدون کنترل آگاهانه، تعصباتی مانند خارجی‌ستیزی را تقویت می‌کند. این سیستم با ساده‌سازی، مفاهیمی مانند «مهاجر = جرم» را از طریق رسانه‌ها و روایت‌های اجتماعی نهادینه کرده و واکنش‌های منفی ناخودآگاه را فعال می‌کند. آزمایش والتر میشل نشان داد کودکانی با خودکنترلی بالاتر، که سیستم ۲ (تفکر تحلیلی) قوی‌تری دارند، در آینده عملکرد شناختی بهتری نشان می‌دهند، اما حتی افراد باهوش به‌دلیل تنبلی سیستم ۲ ممکن است به شهودهای نادرست سیستم ۱، مانند پاسخ اشتباه در مسئله خفاش و توپ، تکیه کنند. کیت استنوویچ عقلانیت را از هوش متمایز می‌داند و معتقد است افراد عقلانی با فعال‌سازی سیستم ۲ از تعصبات اجتناب می‌کنند. بااین‌حال، تداعی‌های ناخودآگاه سیستم ۱، که عمیقاً ریشه‌دارند، حتی در برابر استدلال‌های منطقی سیستم ۲ مقاوم‌اند. برای مثال، داده‌های علمی ممکن است اثر اقتصادی مثبت مهاجران را نشان دهند، اما احساس ناخوشایند نسبت به آن‌ها به‌دلیل تداعی‌های نهادینه‌شده باقی می‌ماند. مبارزه با خارجی‌ستیزی نیازمند تغییر تدریجی این تداعی‌ها از طریق تعاملات مثبت و بازنمایی متعادل رسانه‌ای است.

اکنون ادامه بحث:

پدیده آماده‌سازی ذهنی (Priming) نشان می‌دهد که چگونه سیستم ۱ با فعال‌سازی ناخودآگاه ارتباطات ذهنی، رفتارها، احساسات و افکار ما را حتی بدون آگاهی از این فرآیند تحت تأثیر قرار می‌دهد.

دانیل کانمن می‌نویسد: پدیده آماده‌سازی ذهنی که بخش کلیدی عملکرد سیستم ۱ است، نشان می‌دهد که مواجهه با یک محرک، مانند کلمه «خوردن»، دسترسی به مفاهیم مرتبط مانند «سوپ» را آسان‌تر می‌کند و حتی رفتارها و احساسات را ناخودآگاه تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در آزمایشی، دانشجویانی که با کلمات مرتبط با پیری (مانند «فراموشکار» یا «خاکستری») مواجه شدند، بدون آگاهی، کندتر راه رفتند، پدیده‌ای که به اثر ایده‌حرکتی (ideomotor effect) معروف است. این اثر دوجانبه است؛ برای مثال، راه رفتن آهسته نیز می‌تواند افکار مرتبط با پیری را فعال کند. در آزمایشی دیگر، نگه داشتن مداد بین دندان‌ها به‌گونه‌ای که چهره به حالت لبخند یا اخم درآید، به‌ترتیب باعث شد دانشجویان کارتون‌ها را خنده‌دارتر یا تصاویر ناراحت‌کننده را تأثیرگذارتر ببینند. حرکات ساده مانند تکان دادن سر به نشانه تأیید یا رد، پذیرش یا رد پیام‌های شنیده‌شده را تقویت می‌کند، بدون اینکه فرد از این تأثیر آگاه باشد. این فرآیندها، که از طریق شبکه گسترده حافظه تداعی‌گر عمل می‌کنند، نشان‌دهنده قدرت سیستم ۱ در ایجاد پاسخ‌های منسجم اما ناخودآگاه است، که رفتار و احساسات را حتی در غیاب آگاهی هدایت می‌کند و تأیید می‌کند که «آرام و مهربان عمل کردن» می‌تواند به احساس آرامش و مهربانی منجر شود.

شبکه‌ای از تداعی‌های منفی

پدیده‌ی آماده‌سازی ذهنی به‌صورت نامحسوس، شبکه‌ای از تداعی‌های منفی را پیرامون مهاجران افغانستانی در ذهن فعال می‌کند. برای مثال، تکرار اخبار مرتبط با جرائم مهاجران (حتی اگر معدود باشند) یا نمایش تصاویر آنان در قالب‌های حاشیه‌نشین و بیکار، به‌صورت ناخودآگاه پیوندهایی مانند «افغانستانی = تهدید امنیتی» یا «افغانستانی = بار اقتصادی» را در سیستم ۱ تقویت می‌کند. این آماده‌سازی چنان عمیق عمل می‌کند که حتی مواجهه با یک مهاجر افغانستانی در خیابان، بدون هیچ تعامل واقعی ممکن است در برخی مواقع به‌صورت خودکار آن تداعی‌های ازپیش‌ساخته را فعال کند و واکنش‌هایی مانند اجتناب، ترس یا تحقیر را برانگیزد. رسانه‌ها و گفتمان سیاسی با تکیه بر این مکانیسم، با انتشار مکرر چنین محتوایی، چارچوب ذهنی جامعه را به‌سمت پذیرش کلیشه‌ها سوق می‌دهند.

پس از پایان جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل، ده‌ها گزارش و تحلیل در رسانه‌های اصلی و رسمی ایران منتشر شد که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، مهاجران افغانستانی را با تهدیدات امنیتی و جاسوسی مرتبط دانسته و این روایت را تقویت کرده‌اند. (در مورد کولبران و سوخت‌بران هم چنین گزارش‌هایی در دست است.) دستگیری و بازداشت تعدادی از مهاجران افغان و اتهام همکاری با اسرائیل و مشارکت در عملیات خرابکارانه، اعلامیه‌های مقامات امنیتی و انتظامی درباره لزوم خروج مهاجران غیرقانونی و هشدار نسبت به خطرات امنیتی حضور افغان‌ها در ایران، گزارش‌های خبری درباره افزایش چشمگیر اخراج و بازگرداندن مهاجران افغان، با تأکید بر «ضرورت حفاظت از امنیت ملی» و اشاره به نقش احتمالی برخی افغان‌ها در جاسوسی یا خرابکاری و همچنین انتشار اعترافات تلویزیونی یا گزارش‌های بدون سند درباره جاسوسی برخی افغان‌ها برای اسرائیل در رسانه‌های رسمی زمینه‌ساز اخراج گسترده مهاجران افغان از ایران بود. بحث بر سر صحت این گزارش‌ها نیست. بحث بر سر این است که نحوه ارائه این گزارش‌ها در رسانه‌های حکومتی به گونه‌ای‌ست که ذهن مخاطب را برای شبکه‌ای از تداعی‌ها آماده می‌کند.

آماده‌سازی ذهنی نه‌تنها بر نگرش‌های فردی تأثیر می‌گذارد، بلکه به‌مرور هنجارهای اجتماعی را نیز شکل می‌دهد. وقتی جامعه به‌طور مداوم در معرض پیام‌هایی قرار می‌گیرد که مهاجران/کولبران/ سوخت‌بران را با مفاهیم منفی پیوند می‌زند (مثل گزارش‌های مکرر از «افغان‌های قاچاقچی» یا «افزایش اجاره‌بها به دلیل مهاجران»)، این پیوندها به‌بخشی از «دانش مشترک» تبدیل می‌شوند که حتی بدون شواهد عینی نیز تکرار می‌گردند. این فرآیند، افغان‌ستیزی را از یک تعصب فردی به یک پدیده ساختاری ارتقا می‌دهد که در قوانین، برخوردهای روزمره و حتی زبان عامیانه (مثل اصطلاحات تحقیرآمیز) تجلی می‌یابد. جالب اینجاست که این کلیشه‌های آماده‌سازی‌شده می‌توانند خودتقویت‌گر باشند؛ برای مثال، اگر مهاجران به‌دلیل تبعیض شغلی مجبور به کار در مشاغل کاذب شوند، این وضعیت به‌عنوان «شاهد» جدیدی برای تائید همان کلیشه‌های اولیه استفاده می‌شود و چرخه تعصب را تداوم می‌بخشد.

علاوه بر این پدیده آماده‌سازی ذهنی (Priming) نشان می‌دهد که محرک‌های محیطی، مانند تصاویر یا کلمات، چگونه به‌صورت ناخودآگاه بر رفتار، تصمیمات و نگرش‌های ما تأثیر می‌گذارند و خودمختاری آگاهانه را به چالش می‌کشند.

تأثیر محرک‌های محیطی بر تصمیم‌گیری‌ها

دانیل کانمن می‌نویسد مطالعات آماده‌سازی ذهنی (Priming) نشان می‌دهند که محرک‌های محیطی، مانند تصاویر کلاس درس یا پول، به‌صورت ناخودآگاه رفتار و تصمیم‌گیری را تحت تأثیر قرار می‌دهند. برای مثال، رأی‌دهندگان در انتخابات سال ۲۰۰۰ آریزونا، زمانی که محل رأی‌گیری در مدرسه بود، حمایت بیشتری از طرح‌های افزایش بودجه مدارس نشان دادند. مواجهه با کلمات مرتبط با پول، مانند «حقوق بالا»، افراد را خودمختارتر و خودخواه‌تر می‌کند؛ آن‌ها کمتر به دیگران کمک کرده، فاصله بیشتری در تعاملات اجتماعی حفظ می‌کنند و ترجیح می‌دهند تنها باشند. این اثر «ایده‌ی ‌حرکتی» حتی در آزمایش‌هایی مانند راه رفتن آهسته پس از مواجهه با کلمات مرتبط با پیری یا افزایش پذیرش پیام‌ها با تکان دادن سر به نشانه تأیید دیده می‌شود.

در آزمایشی در آشپزخانه‌ای در دانشگاه بریتانیا، نصب پوسترهایی با تصویر چشم، میزان پرداخت داوطلبانه برای چای و قهوه را در مقایسه با پوسترهای گل تا سه برابر افزایش داد، بدون اینکه افراد از تأثیر آن آگاه باشند. این یافته‌ها نشان می‌دهند که سیستم ۱، با فعال‌سازی ناخودآگاه ارتباطات ذهنی، رفتارها و نگرش‌هایی مانند خودخواهی، اطاعت یا حتی تمایل به پاکسازی (مانند اثر لیدی مکبث) را هدایت می‌کند، و این فرآیندها، بدون آگاهی ما، باورها و انتخاب‌هایمان را شکل می‌دهند.

سیستم ۱ با فعال‌سازی ناخودآگاه پیوندهای ذهنی بین مفاهیم «افغانستانی» و انگ‌هایی مانند «تهدید»، «کثیفی» یا «جرم»، افغان‌ستیزی را به‌صورت خودکار تقویت می‌کند. برای مثال، همان‌گونه که «اثر لیدی مکبث» (تمایل به پاکسازی جسمانی پس از احساس گناه اخلاقی) به‌صورت ناخودآگاه عمل می‌کند، مواجهه با اخباری که مهاجران را با بیماری یا ناامنی مرتبط می‌کنند، می‌تواند واکنش‌های فیزیولوژیکی مانند انزجار یا تمایل به طرد را برانگیزد، بی‌آنکه فرد آگاهانه به این ارتباط فکر کند. این مکانیسم توضیح می‌دهد که چرا حتی افراد با تحصیلات بالا ممکن است در مواجهه با مهاجران افغانستانی واکنش‌های غیرمنطقی نشان دهند: سیستم ۱ پیش از آنکه سیستم ۲ وارد عمل شود، پاسخ‌های عاطفیِ عمیقاً ریشه‌دار را فعال می‌کند.

از خودخواهی تا اطاعت کورکورانه

سیستم ۱ با تقویت سوگیری‌های طبیعی مانند خودخواهی («اولویت منافع خودم») یا تمایل به اطاعت از هنجارهای گروهی («اگر همه می‌گویند خطرناک‌اند، پس باید درست باشد»)، افغان‌ستیزی را به رفتاری «قابل‌درک» تبدیل می‌کند. برای نمونه:

  • خودخواهی شناختی: سیستم ۱ به‌راحتی مشکلات اقتصادی را به «رقابت مهاجران» نسبت می‌دهد، زیرا این توضیح ساده‌تر از تحلیل عوامل پیچیده‌ای مانند سیاست‌گذاری‌های نادرست است.
  •  اطاعت از هنجارهای اجتماعی: اگر جامعه یا رسانه‌ها مهاجران را به‌عنوان «دیگری» معرفی کنند، سیستم ۱ این نگرش را بدون بررسی انتقادی می‌پذیرد، چرا که همرنگی با جماعت از نظر شناختی کم‌هزینه‌تر است.
  •  پاکسازی نمادین: سیستم ۱ می‌کوشد با «طرد فیزیکی یا اجتماعی مهاجران» (مثل ممنوعیت حضور آنان در اماکن عمومی)، اضطراب ناشی از تهدیدهای خیالی را کاهش دهد.

بنابر این استدلال می‌توان گفت افغان‌ستیزی محصول مستقیم کارکرد خودکار سیستم ۱ است که از طریق تداعی‌های ناخودآگاه، سوگیری‌های ذاتی و تقویت هنجارهای گروهی، تعصبات را عمیق می‌کند. تغییر این الگوها مستلزم فعال‌سازی عمدی سیستم ۲ (مثل آموزش تفکر انتقادی) و طراحی محیطی است که پیوندهای ذهنی مثبت را جایگزین کند (مثل نمایش نمونه‌های موفق ادغام مهاجران). بااین‌حال، همان‌طور که کانمن هشدار می‌دهد، سیستم ۱ هرگز کاملاً «خاموش» نمی‌شود و مدیریت آن نیازمند تلاش مستمر است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.